جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا


وقتی نشانه ها به صحنه می روند


وقتی نشانه ها به صحنه می روند
۱) امروزه علاقه و توجه به علم نشانه شناسی افزایش چشمگیری یافته و این علم نوپا دل از خیلی ها برده. نگاهی به عنوان کتاب ها، مقالات، نشریات، نشست ها و نقدهایی که در این حوزه منتشر و برگزار می شود، شاهدی بر این مدعاست. رویکرد نشانه شناختی به پدیده های هنری و فرهنگی چنان جایگاه استواری یافته که امروزه حتی در مراکز علمی و آکادمیک کرسی های نشانه شناسی سینما، تئاتر، موسیقی، عکس و.‎/‎/ برگزار می شود.
۲) اخیراً انتشارات سوره مهر با همکاری پژوهشگاه فرهنگ و هنر اسلامی کتابی با عنوان «نشانه شناسی متن و اجرای تئاتری» اثر آلن آستن و جرج ساونا منتشر کرده است که داود زینلو به عنوان مترجم، ترجمه ای خوش خوان از متن ارائه داده است. البته نباید از نظر دور داشت که ترجمه اثر با نظارت دکتر فرزان سجودی که از اساتید صاحب نام حوزه زبان شناسی و البته نشانه شناسی است، انجام شده است و به این اعتبار حتی می توان انتظار داشت که کتاب از ترجمه ای دقیق هم برخوردار باشد. پیش از این نیز کتاب «مبانی نشانه شناسی» اثر دانیل چندلر با نظارت دکتر سجودی و به قلم مهدی پارسا به دست علاقه مندان این حوزه رسید که به گواهی اهل نظر از ترجمه ای دقیق، واژه گزینی و اصطلاح سازی خوبی برخوردار بود.
۳) فردینان دوسوسور، زبانشناس سوئیسی، اولین فردی بود که در قرن حاضر با رویکردی نو به مطالعه «زبان» پرداخت. کتابش با عنوان «دوره زبانشناسی عمومی» که پس از مرگش در سال ۱۹۱۵ منتشر شد اعلام موجودیت علمی با عنوان «نشانه شناسی» (Semiologie) بود. سوسور با رویکردی ساختارگرایانه تمایزهای دوگانه در زبان را طرح و آنها را اصل قرار داد که شامل ابعاد در زمانی (تاریخی) و همزمانی (معاصر) زبان و تمایز میان زبان (Langue) و گفتار (Parole) می شد. در این نظام نشانه شناختی، نشانه زبانی در قالب های دوگانه «دال‎/مدلول» یا «صدا‎/تصویر» و «مفهوم» ارائه می شد. سوسور معتقد بود از آنجایی که هر دو وجه نشانه زبانی اختیاری اند، بنابراین زبان می تواند نظامی خود تنظیم و انتزاعی و مستعد تأویل باشد و از تأثیر متقابل شباهت ها و تفاوت های میان دال هاست که معنا تولید می شود.
چارلز ساندرس پیرس، فیلسوف امریکایی، از دیگر پیشگامان علم نشانه شناسی است که تأملات و نظریاتش در این حوزه هنوز که هنوز است از مطرح ترین و بنیانی ترین مباحث حوزه نشانه شناسی است. بویژه طبقه بندی ای که برای نشانه ها ارائه کرد از مهمترین دستاوردهای نشانه شناسی تصویری و بطور اخص تئاتر محسوب می شود؛ ۱-نشانه شمایلی؛ نشانه ای است که میان صورت و مفهوم آن مشابهت عینی وجود دارد مثل عکس. ۲- نشانه نمایه ای؛ نشانه ای است که در آن، «صورت» به مفهوم خود اشاره دارد مثل دود به عنوان نشانه ای برای آتش. ۳- نشانه نمادین؛ نشانه ای است که در آن ارتباط میان صورت و مفهوم توافقی و قراردادی است. مثل کبوتر به عنوان نماد صلح.
برخی از مطالعات نشانه شناختی، تئاتر را در حکم یک کار شمایلی و بازیگر را یک شمایل فرض گرفته اند، اما با مدنظر قرار دادن طبقه بندی نشانه ای پیرس واضح است که نشانه های تئاتری در حوزه هایی با هم همپوشی دارند و بسیار پیچیده تر از آن هستند که بتوان اینگونه آنها را توصیف کرد. بعدها مکتب نقد ادبی معروف به صورتگرایی (فرمالیست) روسی، تفکر ساختگرایانه را در اوایل قرن بیستم ادامه داد و آن را رشد بیشتری بخشید. پیش از آنکه رواج نقد جامعه شناسانه مارکسیستی دهه ۱۹۳۰ تفکر ساختارگرایانه را کنار بزند، دو مرکز عمده این تفکر یعنی محفل زبان شناسی مسکو و انجمن پژوهش های زبان شعری پتروگراد میراث ارزنده ای برای مطالعات زبانی - ادبی به جای گذاشتند و صورتگرایانی چون بوریس آیخن باوم، رومن یاکوبسن، ویکتور اشکلوفسکی و بوریس توماژفسکی در تلاش برای نشان دادن تمایز میان زبان «شاعرانه» یا «هنرمندانه» و زبان «روزمره» بودند. آنها بر این باور بودند که هنر وجود دارد تا درک ما را از زندگی بازسازی کند و راه بازسازی آشنایی زدایی است.
در میان کسانی که تئاتر را به صورت عملی تجربه کردند، برشت با نظریه و شیوه کار خود تصویری شفاف از نظریه «آشنایی زدایی» صورتگرایان ارائه داد.
ولادیمیر پروپ هم در کتاب «ریخت شناسی قصه های عامیانه» که از مهمترین یادگارهای جنبش صورتگرایی است، تحلیلی دقیق از کارکرد شخصیت های در ساختار قصه ارائه می کند. بعدها ای.جی.گرماس ساختگرای معروف با گرفتن نظریه عوامل کنش (Actamts) از پروپ، مطالعات نشانه شناختی متن یا نمایش را بطور قابل توجهی گسترش داد و خوانش شخصیت های متنی و نمایشی را متأثر از نظریات و ایده هایش کرد. دیدن و خواندن نشانه های تئاتری همچون خوانش بدن، استعاره های تصویری، دیالوگ و تولید معنا، پیرنگ و شخصیت پردازی ها و تکنیک های نمایشی و آشنایی زدایی همه به نوعی با تکیه به همین تفکر صورتگرایی قوام یافتند و پشتوانه ای شدند برای پیشگامان مکتب پراگ که در دهه های ۱۹۳۰ و ۱۹۴۰ به عرصه مطالعات نشانه شناختی پا گذاشتند. اعضای مکتب پراگ تلاش کردند نشانه شناسی متن و اجرای نمایش و روابط بین این دو را توصیف و تبیین کنند. نظریه پردازان چک در تلاش برای شناخت اجزای تئاتر و روابط بین آنها، اصولی همچون «هر چیزی در چارچوب تئاتر یک نشانه است» و «اجرای نمایشی مجموعه ای از نشانه هاست» را پی ریختند. آنها دریافتند که «اهمیت اشیا روی صحنه از اهمیت همان اشیا در زندگی روزمره بیشتر است و چیزهایی که نقش نشانه های تئاتری را روی صحنه بازی می کنند می توانند در طول نمایش خصوصیات ویژه، کیفیات و صفاتی را کسب کنند که در زندگی واقعی، فاقد آنها هستند.»
در حالی که کارهای اولیه نشانه شناسی مکتب پراگ در مورد تئاتر بیشتر بر ساخت نشانه ها به جای طبقه بندی آنها در چارچوب اجرا متمرکز شده بود رویکردهای نشانه شناختی به تئاتر در نیمه دوم قرن بیستم بر طرح سازی دستاوردهای اولیه آنها تمرکز یافت.
نباید اهمیت شیوه های ساختگرایانه و نشانه شناختی را در تغییر شیوه های تفکر قرن بیستم دست کم گرفت. تأثیری که این روش بر رویکرد و زمینه های مطالعاتی مختلف از جمله مطالعات مردم شناختی و روابط قومی و اسطوره ای کلودلوی اشتراوس گذاشت، نشان دهنده عمق و گستردگی اثرگذاری آن است. طیف وسیعی از مطالعات فرهنگی، مردم شناسی و ادبی تا پیش از دهه ۱۹۶۰ تحت بررسی ساختارگرایانه قرار گرفتند.
۴) با در نظر داشتن چنین تاریخچه ای از مطالعات نشانه شناختی و رویکردها و تطورات این حوزه باید متذکر شد که نویسندگان کتاب «نشانه شناسی متن و اجرای تئاتری» هم همچون نظریه پردازان نحله پراگ بر این باورند که باید متن نمایشنامه و متن اجرا را بطور جداگانه مورد مطالعه نشانه شناختی قرار دهند و به همین اعتبار اثر خود را در دو بخش متن (نمایشی) و اجرا تنظیم و ارائه کرده اند و به این منظور رویکرد نشانه شناسی ساختارگرا را مدنظر قرار داده اند تا شالوده فرآیندهای تئاتری نمایشی را شکسته و چگونگی ساخته شدن و درک تئاتر به عنوان یک نظام نشانه ای را با توجه به این فضا بازسازی کنند.
آلن آستن و جرج ساونا معتقدند نشانه شناسی تأثیرات آشکاری درمطالعه گفتمان های تئاتری و نمایشی دارد.
چرا که نشانه شناسی بررسی ساختارهای نمایشنامه را امکا ن پذیر می کند. نشانه شناسی یک فرازبان ارائه می دهد که توسط آن می توان زبان های تصویری، جسمانی و محاوره ای تئاتر را تجزیه و تحلیل کرد.
در واقع تلقی مؤلفان کتاب از نشانه شناسی تئاتر نه یک دیدگاه نظری بلکه یک روش شناسی است؛ شیوه ای از کار تئاتری و رویکردی به تئاتر برای کشف راه ها و امکانات جدید «دیدن». آنان در این کتاب سعی دارند «چگونگی» تولید معنی توسط عناصر دخیل درنوشتن نمایشنامه و «چگونگی» ایجاد معنی در بافت اجرایی را به صورت مستند ارائه دهند. بدین منظور مخاطب در سراسر کتاب با توصیفی کلی از نشانه شناسی متن نمایشی و اجرای تئاتری مواجهه می شود که در فصول مربوط به متن تلاش شده تا عناصری از نمایش که از راه نشانه شناسی قابل «دیدن»اند همچون شکل، شخصیت، دیالوگ و دستورهای صحنه بررسی شوند و در بخش دوم در رابطه ای بینامتنی مباحثی چون نشانه شناسی اجرا، دستورهای صحنه، خوانش تصویر و متن در اجرا مورد بررسی قرار می گیرد.
از آنجایی که تماشاگر تئاتر از طریق تجربه روزمره اش در رمزگردانی و رمزگذاری نشانه های اجتماعی (همانند نشانه های تئاتری)، درک بالایی از نشانه های تئاتری، چه به صورت آگاهانه و چه در سطح ناخودآگاه، دارد به این اعتبار واکنش یک تماشاگر نسبت به صحنه و کنش و ظاهر و رفتار بازیگر در نقش، اغلب محصول تجربه اجتماعی و اطلاعات عمومی - فرهنگی آن تماشاگر است؛ اطلاعاتی که او به عنوان مثال نسبت به چیزهایی از قبیل محیط های خانوادگی، آئین های اجتماعی، کدهای لباس پوشیدن، حالت صورت، زبان اشاره و ارتباط های موقعیتی دارد. با توجه به این که محیط اجتماعی از نظام های ارتباطی میان اشخاص و یا گروه ها تشکیل می شود و اینکه نمایش تئاتری (چه نمایشی تقلیدی باشد و چه درجات مختلفی از انتزاع باشد) با منعکس کردن تعامل اجتماعی سر و کار دارد، بنابراین تماشاگر با درک اجتماعی، به «درک» نمایش خواهد رسید.
درگیری تماشاگر در فرایند ارتباطات تئاتری، درک و دریافت نشانه های تئاتری و خوانش او از رمزگذاری اجتماعی و فرهنگی میزانسن از جمله دیگر موضوعاتی است که مورد توجه مؤلفان کتاب بوده و بنمایه کتاب را شکل می دهد.
لیدا فخری
منبع : روزنامه ایران