پنجشنبه, ۲۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 16 May, 2024
مجله ویستا


آنکه می خواستم من باشم


آنکه می خواستم من باشم
آخر شب بود که روزنامه اعتماد دوشنبه ۳۰ دی را از کیف ام بیرون آوردم و مشغول تورق و مطالعه صفحات مورد علاقه ام شدم. من جزء آنهایی هستم که روزنامه های خواندنی را شب ها می خوانم، آن هم شبً روز بعد، چون روزنامه ها یک روز دیرتر به شهرستان ها می رسد. همین طور که روزنامه را ورق می زدم به ضمیمه روزانه آن رسیدم و عکس استاد ابوالحسن نجفی بلافاصله توجه ام را به خود جلب کرد. «پرونده یی درباره ابوالحسن نجفی، گوشه نشین فرهنگ» که با آثار و گفتاری از استاد نجفی، اهل قلم و دوستان قدیمی ایشان همراه بود. بی درنگ کارهای دیگر را کنار گذاشتم و مشغول مطالعه این ضمیمه جالب و خواندنی شدم. من افتخار دوستی دیرینه با استاد را ندارم لکن از همان دوران دبیرستان و دانشجویی با آثار ایشان مانوس بوده ام. هنوز به یاد دارم که در آن سال ها با چه شور و حرارتی درباره کتاب ادبیات چیست؟ سارتر با ترجمه درخشان ابوالحسن نجفی و مصطفی رحیمی با هم کلاسی هایم بحث می کردیم.
«گوشه نشین فرهنگ»، «مردی که مصاحبه نمی کند»، «نجفی، مرد فرهنگ و ادبیات»، «نیکی پیر مغان»،«دقیق ترین مترجم روزگار ما»، «استاد نجفی، جای دیگر نشیند» و گفت وگوهای صمیمی و دلنشین دیگر، همه از استاد نجفی گفته بودند، از علم و دانش گسترده و خصال نیکوی ایشان، از نجفی عضو پیوسته فرهنگستان زبان و ادب فارسی، زبان شناس، مترجم صاحب سبک، عاشق ادبیات، فرهنگ نویس، چهره یی تاثیرگذار بر ادبیات معاصر ایران، محافظ زبان فارسی و پژوهشگر برجسته حوزه وزن و عروض شعر فارسی. اما یکی از جنبه های مهم علمی استاد از نگاه ها به دور مانده بود؛ استاد نجفی و تاثیر او در حوزه نظریه و نقد کاربردی ادبیات تطبیقی در ایران. حجب و فروتنی استاد مانع آن شده که به پیشگامی و تلاش های خود در این حوزه اشارتی داشته باشند، در نتیجه، حتی دوستان ایشان از فعالیت های استاد در زمینه ادبیات تطبیقی کم اطلاع هستند. استاد نجفی فعالیت هایی در این عرصه داشته اند که به نوبه خود شایسته تمجید است. ایشان به واقع اولین پژوهشگر ایرانی است که در فروردین سال ۱۳۵۱- حدود ۳۷ سال پیش- در مقاله یی با عنوان «ادبیات تطبیقی چیست؟» (ماهنامه آموزش و پرورش، شماره ۷، جلد ۴۱، صص ۴۴۸-۴۳۵ ) با دیدی جامع و علمی به بررسی این حوزه از دانش بشری پرداخته است. استاد این مقاله را شش ماه قبل از مقاله مرحوم دکتر جواد حدیدی (۱۳۸۱-۱۳۱۱)، «ادبیات تطبیقی، پیدایش و گسترش آن» (مجله دانشکده ادبیات و علوم انسانی مشهد، شماره سوم، دوره هشتم، پاییز ۱۳۵۱، صص ۷۰۹-۶۸۵) نگاشته است.
ابوالحسن نجفی، حسین خطیبی، احمد سمیعی و سیمین دانشور از جمله شاگردان مرحوم دکتر فاطمه سیاح (۱۳۲۶-۱۲۸۱) بودند که اولین بار در ایران کرسی ادبیات تطبیقی را در دانشکده ادبیات دانشگاه تهران بنیان نهاد. پس از فوت زودهنگام دکتر سیاح که رساله دکترای خود را درباره آناتول فرانس در دانشگاه مسکو به پایان رسانده بود کسی جانشین او نشد و این رشته به تدریج به فراموشی سپرده شد. در این سال ها دکتر جدیدی در گروه زبان و ادبیات فرانسه دانشگاه مشهد به تحقیق در زمینه ادبیات تطبیقی مشغول بود و استاد نجفی هم به مدت سه سال (۱۳۴۹-۱۳۴۶) در دانشکده ادبیات دانشگاه اصفهان ادبیات تطبیقی را تدریس و جزواتی هم در این زمینه تدوین کرد.
نقل چند جمله یی از مقدمه مقاله سال ۱۳۵۱ استاد نجفی بیانگر شناخت عمیق ایشان از ادبیات تطبیقی در ۴۰ سال پیش است که هنوز در محافل و گردهمایی های علمی و بین المللی این رشته مطرح است.
سال هاست که ادبیات تطبیقی در دانشگاه ها و مدارس عالی ایران تدریس می شود، ولی هنوز هیچ ماخذ و منبعی به صورت کتاب یا رساله یا حتی مقاله، در زبان فارسی وجود ندارد که دانشجوی این رشته یا طالب این علم، لااقل برای آشنایی با اصول مقدماتی بتواند به آن مراجعه کند. البته در سال های اخیر چند مقاله پراکنده و یکی دو کتاب با ارزش، خاصه مجموعه مقالاتی از دکتر محمدعلی اسلامی ندوشن، در زمینه پاره یی از جلوه های این علم منتشر شده است، ولی همه به کاربرد عملی اصول، بالاخص در تطبیق قسمت هایی از ادبیات ایران با ادبیات اروپا، پرداخته و از طرح نظری اصول اجتناب کرده اند. چندان که می توان گفت هنوز نه تعریف این علم به دست داده شده و نه حتی قلمرو بحث آن مشخص شده است. مقاله ذیل کوششی است برای تعریف ادبیات تطبیقی و تعیین حد و مرز آن و نیز معرفی قلمروهای تازه یی که، خاصه در سال های اخیر، به روی این پژوهش کهن - اما «دانش» نو- گشوده شده است.(ص۴۳۵)
۳۷ سال پیش استاد نجفی به صراحت به یکی از جدی ترین چالش های ادبیات تطبیقی در ایران اشاره می کنند و می گویند پژوهشگران ایرانی از طرح نظریه های ادبیات تطبیقی اجتناب ورزیده اند و همه به کاربرد علمی آن پرداخته اند. استاد از همان زمان اعتقاد داشته اند که نقد کاربردی در ادبیات تطبیقی بدون ترسیم چارچوب های نظری آن راه به جایی نخواهد برد. این توضیح را هم من به سخنان استاد اضافه کنم که چرا از هیچ روی در ایران به اصول نظری ادبیات تطبیقی پرداخته نشده است. با نگاهی گذرا به تاریخچه این علم در ایران علت روشن می شود. اغلب پژوهشگران ادبی در ایران هیچ گاه این حوزه از دانش بشری را رشته یی مستقل به حساب نیاورده و همواره آن را بخشی از ادبیات ملی محسوب کرده اند، به عبارت دیگر، حداکثر آن را گرایشی از ادبیات فارسی، عربی، فرانسه یا سایر ادبیات های ملی محسوب کرده اند. بدیهی است پژوهشگری که چنین نگرشی داشته باشد خود را نیازمند دانستن نظریه های این رشته نمی داند. از نظر چنین پژوهشگری ادبیات تطبیقی یعنی مقایسه دو یا چند ادبیات ملل مختلف. بدین سان، هر گاه کسی با دو یا چند نویسنده یا اثر ادبی از ملل مختلف آشنا باشد می تواند بدون اطلاع از نظریه خاصی به پژوهش در این رشته بپردازد. علت عدم پاگیری این رشته در ایران نیز، به عقیده من، در همین برداشت و باور غلط است، و تا این کج فهمی تصحیح نشود، راه اندازی این رشته در دانشگاه های ایران تلاشی بی ثمر و دولتی مستعجل خواهد بود که پس از چند سالی به همان سرنوشت گذشته گرفتار خواهد آمد. استاد نجفی بدین واقعیت واقف است. استاد در ادامه مقاله خود اضافه می کنند؛ اما «ادبیات تطبیقی» ؟ کدام ادبیات را با کدام ادبیات تطبیق می کند؟ ادبیات دو یا چند کشور یا همه کشورهای جهان را؟ آیا دوره های مختلف ادبیات یک کشور یا واحد را با هم می سنجد؟ یا شیوه های مشابه ادبی را در کشورهای مختلف؟ آیا ادبیات را با رشته های دیگر فعالیت فکری و ذوقی بشر (هنرهای زیبا، فلسفه، تاریخ، علوم) مقابله و مقایسه می کند؟ یا اساساً نظریه یی است که روش هایی برای سنجش و ارزیابی ادبیات به دست می دهد؟ هیچ کدام از اینها نیست و در عین حال همه اینها هم هست، (ص ۴۳۵)
استاد در ادامه مقاله به تعریف ادبیات تطبیقی و تبیین قلمرو پژوهش در ادبیات تطبیقی با ذکر مثال های متفاوت می پردازند. بدون اغراق، باید خاضعانه اعتراف کرد که هنوز پس از گذشت چهار دهه مقاله یی با این سنجیدگی درباره ادبیات تطبیقی و قلمرو آن نوشته نشده است.
استاد نجفی مدیر گروه ادبیات تطبیقی فرهنگستان زبان و ادب فارسی، در نخستین جلسه این گروه در روز یکشنبه دوازدهم مهرماه ۱۳۸۳، با اشاره به ناشناخته ماندن ادبیات تطبیقی در ایران، اظهار امیدواری می کنند که «فرهنگستان زبان و ادب فارسی که متولی این گروه است، بتواند تعریف روشنی از ادبیات تطبیقی داشته باشد و به عنوان بانی این گروه آن را به دیگر نهادها و افراد معرفی کند.» (خبرنامه فرهنگستان زبان و ادب فارسی، سال نهم، شماره ۱۰۰، مهر ۸۳، ص ۱۳) بدین سان، فعالیت گروه ادبیات تطبیقی فرهنگستان زبان و ادب فارسی آغاز می شود. آقای محمد قاسم زاده عضو هیات علمی گروه ادبیات تطبیقی فرهنگستان، در نامه فرهنگستان (دوره نهم، شماره اول، بهار ۱۳۸۶ گزارشی از فعالیت های گروه ادبیات تطبیقی ارائه می دهند. (صص ۲۱۷-۲۱۶) ارائه گزارش عملکرد گروه ادبیات تطبیقی فرهنگستان توسط استاد نجفی در سیصد و سی و هفتمین نشست شورای فرهنگستان زبان و ادب فارسی که در تاریخ دوشنبه، ششم خردادماه ۱۳۸۷برگزار شد، حکایت از دقت استاد در برنامه ریزی علمی دارد. پس از گذشت حدود چهار دهه، استاد هنوز اعتقاد دارند برای معرفی این رشته به جامعه ادبی ایران نیاز به کتاب و درس نامه به زبان فارسی داریم لذا تهیه درس نامه جامعی را در زمینه ادبیات تطبیقی در سه بخش وجهه همت خود قرار می دهند.
الف) تاریخچه تطور ادبیات تطبیقی
ب) نظریه های ادبیات تطبیقی
ج) پژوهش های موردی در ادبیات تطبیقی.
علاوه بر این، ترجمه کتاب تاثیر ادبیات فارسی در ادبیات انگلیسی، نوشته دکتر حسن جوادی، از سوی گروه ادبیات تطبیقی به گروه نشر آثار پیشنهاد و تصویب می شود. طرح کتاب شناسی ادبیات تطبیقی با توجه به سابقه اندک پژوهش های تطبیقی در ایران و حتی نبود رشته دانشگاهی در این زمینه ادامه می یابد. در این زمینه کلیه مقالات فارسی چاپ شده در نشریات داخلی و خارجی گرد آمده که مبنای زمانی جست و جو، سال ۱۳۰۴ یعنی سال انتشار دوره اول «مجله آینده» به مدیریت دکتر محمود افشار است. در زمینه نظریات و دیدگاه های مطرح در ادبیات تطبیقی، کتاب شناسی های چاپ شده در اروپا و امریکا تهیه شده است. جست و جو در زمینه وجوه مشترک بارز میان ادبیات فارسی و ادبیات عربی و ترکی آغاز شده است و انتشار مجموعه یی از بهترین مقالات به زبان فارسی به صورت ضمیمه نامه فرهنگستان در دستور کارگروه ادبیات تطبیقی فرهنگستان زبان و ادب فارسی قرار دارد. (به نقل از گزارش فرهنگستان زبان و ادب فارسی، دفتر ششم، بهار و تابستان ۱۳۸۷، صص ۲۱-۱۹)
به راستی، چند عالم و پژوهشگر در جامعه ادبی خودمان سراغ داریم که همچون «گوشه نشین فرهنگ» ایران با چنین سنجیدگی، بینش علمی، دقت، ژرف اندیشی، نظم و سخت کوشی و در عین حال با حجب و فروتنی، به دور از هیاهو و «بی هیچ چشمداشتی و بی هیچ تمنای نامی» کاری چنین سترگ را آغاز کرده و به پیش برده باشند. و اگر نبود به خاطر ارائه گزارش به شورای فرهنگستان زبان و ادب فارسی، استاد به رسم عادت دیرینه خود، هیچ گاه از کارهایش سخن نمی گفت. کم اند چنین مردانی.
دوستان و همکاران استاد ابوالحسن نجفی به خصال نیکوی ایشان در ویژه نامه روزنامه اعتماد اشاراتی کرده اند، هرچند «به احترام حجب او از ارادت شان کمتر گفته اند». من نیز که مدت کوتاهی است موهبت مصاحبت با ایشان نصیبم شده، چنین کنم و به نکته یی اکتفا کنم. هنگامی که استاد با تو سخن می گوید آهنگی دلنواز و صمیمی در صدایش موج می زند. کلامش بر دل می نشیند و می دانی که دلش با زبانش یکی است. اگر تعریف می کند، از سîرً تعارف نیست، مطلبت را خوانده یا شنیده و خوشش آمده، و اگر انتقادی دارد یا نکته یی را گوشزد می کند، می دانی که از سر دوستی و محبت است. البته، خود به زودی در می یابی که در محضر استاد سنجیده سخن باید گفت. در نهایتً ساده زیستی، صمیمیت و خضوع، درمی یابی که استاد در مسائل علمی دقت، وسواس و سخت گیری عالمانه دارد و با صراحت سخن می گوید، و چنین اند اهل فضل و دانش.
باید که جمله جان شوی تا لایق جانان شوی
گر سوی مستان می روی مستانه شو مستانه شو
علیرضا انوشیروانی
عضو هیات علمی دانشگاه شیراز
منبع : روزنامه اعتماد