یکشنبه, ۲۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 12 May, 2024
مجله ویستا


بازی و شکوفایی کودکان


بازی آنگونه فعالیتی است كه توام با سرخوشی و لذات باشد .
بازی ، همان مفهوم كار ، در رده سنی كودكان و نوجوانان است .
هر چه سن بالاتر می رود . انگیزه اشتغال رنگ كمتری از تمایل به سرخوشی و شادمانی هیجانی دارد و بیشتر به بصیرت و نگرشی عمیق تر و همه جانبه تر از هستی انسان می گراید .
در حقیقت بازی و اشتغال پایه رشد است و از طریق همین بازی می توان ابعاد اصلی هستی كوردك را در جهت متعالی رشد داد .
آنچه كه انسان را به كمال انسان نگاه می دارد بازی است و در حقیقت انگیزه بازی ، همان كار پالوده و اصیل است . “ فردریش شیلر ”
شاید مقهومی كه همیشه از بازی داشته ایم فقط سرگرم بودن است . یعنی كودك یانوجووان به طریقی مشغول به كاری شود كه برای مدتی به والدین و اطرافیان خود استراحت بدهد . كاری به كار انها نداشته باشد و در عین حال خودش نیز به نحوی سرگرم و سرخوش باشد . اما در دنیای امروز شاید با دید دیگری به بازی می نگرند و بازی جایگاهی حساس تر از آنچه ما می پنداریم دارد . به همین دلیل هم جای تعمق بیشتری در ارتباط بازی ، زندگی ، هستی انسان و سلامت شخصیت وجود دارد .
طرح این مقوله ، پرسش های زیر را در ذهن بر می انگیزد :
بازی چیست و چه ویژگیهائی باید داشته باشد ؟ سلامت شخصیت را چگونه تعریف می كنیم ؟ ، آیا سلامت شخصیت در سنین كودكی و نوجوانی می تواند عینیت داشته باشد یا در این سنین فقط امكان فراهم آوردن زمینه های دستیابی بدان مطرح است ؟ ، بازی چه نقشی در پرورش وسلامت شخصیت دارد ؟ تفاوت بازیهای شهری و بازیهای طبیعی و ویژگی اساسی آنها چیست ؟ آیا بازیهای شهری امكام تحقق سلامت شخصیت را كاهش می دهد یا تاثیر منفی هم در رشد شخصیت كودك دارد ؟ و بالاخره اینكه چه باید كرد ؟
شاید كلی ترین تعریفی كه از لحاظ روانشناختی می توان برای بازی یافت اینكه ؛ بازی آنگونه فعالیتی است كه توام با سرخوشی و لذت باشد . به عبارت دیگر “ بازی ” همان مفهوم “ كار ” ددر رده سنی كودكان و نوجوانان است . چرا كه در این سنین هنوز قوای شناختی ، ادراكی ، بصیرت و نگرش عمیق و پخته آنقدر فعلیت نیافته كه وزن هستی انسان را بدان روی سوق دهد : بلكه سائقه اشتغال كه فطری انسانهاست در این سنین بیشتر تمایل به تحقق اعمالی دارد كه لحظه به لحظه عامل حصول احساس سرخوشی و از لذت روانی در كودك یا نوجوان باشد . به عبارت كلی جایگاه فعلیت آنچه كه سائقه یا انگیزه اشتغال می نامیم در سنین خردسالی “ بازی ” و در سنین بزرگسالی “ كار ” است . ناگفته نماند كه در هیچ رده سنی این ویژگی بطور مطلق بصورت كار یا بازی نیست . بلكه بنا ببه رشد هر فرد نوسان دارد . هر چه سن بالاتر می رود ، انگیززه اشتغال رنگ كمتری از تمایل به سرخوشی و شادمانی هیجانی دارد و بیشتر به بصیرت و نگرشی عمیق تر و همه جانبه تر از هستی انسان می گراید . پس عنصر اساسی بازی اشتغال است . یعنی پرداختن به چیزی و از خود بیخود شدن ، یعنی دریچه هستی خود را بسوی ارتباط با كل عالم هستی گشودن به نحوی كه منجر به سرخوشی و شادمانی هیجانی بشود .
اما ویژگی اساسی سلامت شخصیت در ارتباط با سائقه اشتغال . به جرات می توان ادعا كرد – چنانچه غالب روانشناسانی كه به مفهوم شخصیت سالم پرداخته اند نیز در این عقیده اتفاق دارند ـ كه یكی از مهمترین عناصر شخصیت سالم ، “ فعالیت ” یا Activity ، رد مقابل انفعال یا Passivity است . فعالیت به معنی تحقق ، شكوفائی ، باروری و زایائی ابعاد گوناگون هستی به هنگام انجام كاری یا ارتباط با محیط و عالم هستی . به كلام دیگر انسان تنها موجودی است كه می تواند از میان دو شیوه اشتغال یكی را انتخاب كند . اشتغال فعالانه یا منفعلانه ، او در گرایش انفعالی صرفا موجوی گیرنده و مصرف كننده است و در جریان چنین ارتباطی با محیط میزان رشد او به حداقل می رسد . چرا كه ارتباط منفعلانه منجر به فضیلت و ابراز قوای دورنی او نمی شود .( شاید به همین دلیل همه از نصیحت شنیدن بیزارند چون یاداور منفعل بودن انسان است ) . اما در اشتغال فعالانه فرد خود را با عالم هستی چنان در می آمیزد كه ارتباط او منجر به باروری می شود . فرد در این ارتباط حركت می كند و از حالتی به حالت دیگر می رسد ، هستی او متحول می شود . در حالت انفعالی محیط موثر است و فرد متاثر و طبیعتا محیط هر چه می خواهد از فرد می سازد ولی در حالت فعالیت فرد بر محیط تاثیر می گذارد و در جریان تاثیر گذاری هستی خویش را هر چه بیشتر متحقق می سازد . چنانچه تحقیقات مازلو Mazlow و دیگر سردمداران روانشناسی چوت .آپورت APORT ، راجرز Rogers و فروم Fromm و … نیز یادآور این مطلب است كه افراد سالم بیشتر فعال و موثر هستند تا منفعل و متاثر . اساسا یكی از معانی سلامت شخصیت تحقق بلوغ و استقرار این ویژگیها در انسان است . كودك و نوجوان مجموعه ای از قوا و استعدادهائی است كه می تواند در هر یك از مسیرهای فوق به حركت خود ادامه دهد . البته سلامت شخصیت در سنین نوجوانی و كودكی معنائی ندارد ، چنانكه بیماری نیز در این سنین بی معنی است ( مگر در موارد عضوی ) . بلكه آنچه در این دوره از زندگی مطرح است . فراهم شدن زمینه هائی است كه منجر به تحقق سلامت شخصیت بشود ، یعنی پرورش قوایی انسانی با نظر به دورنما و چارچوبهای اصلی یك الگو یا شخصیت سالم . اما جایگاه باز یدر روند رشد كجاست ؟ همانطور كه اشاره كردیم به یقین بتوان گفت كه سائقه اشتغال یكی از سه سائقه اصلی فطرت انسانی است ( دو سائقه دیگر سائقه جنسی و صیانت ذات است ). در حقیقت بازی و اشتغال پایه رشد است و از طریق همین بازی می توان ابعاد اصلی هستی كودك را در جهت متعالی رشد داد . شاید به تبع دو گرایش عمده ای كه در شخصیت انسان می توانند وجود داشته باشد ـ فعالیت و انفعال ، بازیها را نیز بتوان به دو دسته كلی تقسیم كرد : بازیهای فعالانه و بازیهای منفعلانه ، منظور از فعالیت صرفا حركت بدنی و جسمانی نیست بلكه ابراز و باروری كل هستی انسان مطرح است. یك مقایسه بسیار كلی و اجمالی از بازیهای نسل پددران مان با نسل كنونی یا حتی بازیهای روستائی و بازیهای شهری ما را در روشن نمودن مطلب یاری می دهد . در اینجا به جهت اختصار كلام بازیها را تحت عناوین بازیهای طبیعی و شهری می آوریم . آنچه در بازیهای طبیعی مشهود است اینكه این بازیها نه تنها منجر به رشد كودك چه از نظر جسمانی و روانی می وشد بلكه بلوغ و پختگی شخصیت را همراه دارند . مثلا اكثرا بازیهایی طبیعی توام با حركات و تقلاهای سخت
است و همین عاملی است كه كودك بتواند شیوه های گوناگون موجهه با محدودیت های موجود در زندگی آتی خود و عالم هستی و پرش از این محدودیت ها را تمرین كند . وحال آنكه به دلیل زندگی محدود در آپارتمانها ، جلوگیری از مزاحمت برای همسایگان ، عدم امنیت در خیابانها و كوچه ها به هنگام بازی و امثالهم ، كودكان شهر نشین نه تنها از انجام چنین بازیهائی محرومند بلكه مجال نفس كشیدن ، با صدای بلند آواز خواندن و …. را هم ندارند . ورزشهای دسته جمعی در خیابانها و پر شدن كوچه ها و معابر عمومی توسط كودكانن ، نوجوانان و حتی جوانان در روزهای تعطیل یا ساعت بعد از تعطیل شدن مدارس نمونه بارزی از عطش درونی و طبیعی آنان به چنین فعالیت و اشتغالی است . متاسفانه آنچه زندگی شهری با خود به ارمغان آورده است محدودیت های غیر طبیعی است . محدودیت هائی كه منجر به هیچگونه حركت فعالانه و طبیعی نمی شود . زندگی شهری به تبع ویژگیهایی خاصی كه ما لحظه به لحظه با آن روبرو هستیم ناگزیر از استحكام و تثبیت چنین محدودیت هائی است و نتیجه آن اینست كه فرزندان ما امكان بكار انداختن قوای گوناگون هستی خود را ندارند . اگر پدران ما با همكلاسیهای خود پیاده فاصله خانه تا مدرسه را طی می كردند و در این اثنا ، همدلی ، همراهی ، همكاری و .. را تجربه می كردند ، فرزندان ما عادت كرده اند كه صبح با چشمان خسته از تماشای تلویزیون و برنامه های شب گذشته و برای صرفه جوئی در وقت با تاكسی ، سرویس یا وسیله شخصی خانواده به مدرسه برود . یعنی فقط چاردیواری . چاردیواری خانه ، اطاق ، ماشین ، مدرسه ، تلویزیون ، رادیو ، اسباب بازی و … كودك امروز شاهد رشد گیاهان آپارتمانی هستند . گیاهانی كه معولا میوه نداررند . كمترر خشك می شوند ، همیشه سرسبز و یك رنگ هستند و بیشتر جنبه تزئینی دارند تا طبیعی . این كودك خشك شدن ، زرد شدن ، زمستان و پائیز گیاه را نمی بیند و نتیجه آنكه انتظار دارد زندگی همیشه مهیا ، آماده و مانند آن گیاهان زیبا باشد. هستی كودك امروز در بازهایش بكار گرفته نمی شود . او فقط نظاره گر است . این بدان معنی نیست كه بازیهای سنتی كافی و كامل هستند . بلكه میخواهیم بگوئیم بازیهای طبیعی با هستی و فطرت انسانی هماهنگی دارند و عامل پرورش و تحقق سلامت شخصیت در كودك هستند . حال ببینیم شهر و زندگی شهری كه جائی برای اینگونه بازیها فراهم نیاورده است چه نوع بازیهائی را جایگزین كرده ؟ بازی با كامپیوتر ، تی . وی . گیم ، سرگرمی چون گوش فرا دادن به جعبه جادوئی تلویزیون ، رادیو و در یك كلمه بازیهای نشستگانی و انفعالی . بازیهائی كه فقط كودك را ساكت و مشغول نگاهدارد . بازیهایی كه در نهایت تمركز بر تفكر كودك دارد . آنهم تفكر منفعلانه . انسان فقط قوای شناختی و فكری نیست . انسان حس دارد ، عاطفه دارد ، جسم دارد . به تحرك نیاز دارد و … در بازیهای شهری به جای فعلیت حس مسئولیت ، نثار كردن و مهر ورزیدن ، حس رقابت ، خشونت و خصومت پرورش می یابد . كودك بطور عمیق و طبیعی در جریان و معرض پدیدارهای هستی قرار نمیگیرد تا در لحظه تصمیم بگیرد ، عمل كند و نتیجه را ببیند . بلكه برخورد او فقط از نوع ذهنی و سطحی است . بطوریكه حتی زمان ومكان نیز كوتاه و بلند می شود. اگر جائی هم برای عمل باشد شكل تقلید دارد نه خلاقیت و فردیت ، كودك امروز موجودی اسیر در وسایل الكترونیكی شده است . درست همانطور كه بزرگسالان اسیر مواد مخدر می شود . هستی خود را به دست فراموشی بسپارد . اسباب بازیها بیش از آنكه كودك را بكار بگیرند ، او را متحیر می سازند . آدم آهنی ، ماشین های كوكی ، عروسكهائی كه مانند بچه آدم رفتار می كند و … شاید ساختن عروسك گلی بیشتر به كودك بارو انسان بودنش را یادآوری كند تا نظاره كردن عروسك الكترونیكی . دستاورد بازی صرف با وسایل الكترونیكی از افزایش میزان صرع كودكان در اثر ارتباط با همین وسایل و اشع های رنگ و وارنگ گرفته ( چنانچه در سمینار بیماری كودكان در سالهای اخیر مطرح شد ) تا بزرگسالانی كه در زندگی دچار انواع گوناگون افسردگیها ، كسالت ها . حالات منفعلانه و غیره … است . شاید طلیعه بزرگ این شیوه بازی و زندگی كودكانه یادآور شكل دیگری از زندگی در ارودگاههای جنگی باشد ، كه حاصل آن موجودی منفعل ، متكی به غیر ، با اعتماد بنفس بسیار پائین است . انسانی كه شادمانی طبیعی را تجربه نكرده و حتی فرصتی برای فریاد شادی از ته دل كشیدن نداشته است .هدف نقض زندگی شهری و امكانات مثبت ومفید آن نیست ، بلكه مقصد عطف توجه به این نكته است كه زندگی شهری باید با ویژگیهای فطری و ذاتی كودك هماهنگ شود در غیر اینصورت بهتر است عطای آن را به لقایش ببخشیم . و البته راه علاج این نیست كه سعی كنیم برای دستیابی به زندگی طبیعی خود را از امكانات و مزایای شهری محروم كنیم بلكه شاید كار ما آشتی دادن زندگی شهری با فطرت و طبیعت خالص انسانی از طریق تفسیر شیوه های رفتاری و وسایل موجود است .
منبع : بنياد انديشه اسلامي