شنبه, ۲۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 11 May, 2024
مجله ویستا


ظهور نظریه های جدید اقتصادی


ظهور نظریه های جدید اقتصادی
بحران اقتصادی جهان در ماه های اخیر موجب رکود بسیاری از صنایع در کشور های مختلف شده است و با وجودی که این بحران از آمریکا و ورشکستگی بانک های این کشور آغاز شد اما اروپاییان را بیشتر درگیر خود کرد و آن را به جایی رساند که امروز بایستی منتظر برچیده شدن نوعی از اقتصادی باشیم که به نام نظام رفاهی دراروپا گسترش یافته و برای ریشه یابی این رخداد باید کمی به عقب بازگشت.
در ابتدا به علت عدم توسعه یافتگی شهر نشینی،جامعه آمریکا نسبت به اروپا گرایشات سوسیالیستی کمتری را تجربه می کرد و عمده مردم نیزدر آمریکا مزرعه دار و روستایی و به دنبال افزایش سرمایه بودند.
سوسیالیسم در یک پدیده شهری بزرگ مانند پاریس، لندن، برلین، مسکو و ... متولد می شود ولی آمریکا به دلیل نوع خاص بافت جامعه خود هرگز با سوسیالیسم و اندیشه های سوسیالیستی مانند آنچه در اروپا به چشم می خورد مواجه نبوده است.
یکی از مهمترین مسایلی که بر نگرانی های ناشی از بحران اقتصادی در اروپا دامن زده و موجب تاثیرات بیشتر بر روی اروپا نسبت به منشاء ایجاد آن شده است همین بافت سوسیالیستی اروپا و اندیشه های عمیق جامعه گرایانه در این قاره می باشد تا جایی که حتی در جنگ سرد نیز آمریکا مجبور نبود تا این حد به همه مردم خود خدمات رفاهی ارائه نماید .ریشه این مسئله رفاه اقتصادی و مشغولیت اغلب مردم به کار و در واقع بیکاری کم بود و اما ساختاری که در اروپا طراحی شد ساختاری نیمه سوسیالیستی بود.
پس از اتمام جنگ جهانی دوم،فاتحان جنگ ،ائتلافی از دولت های غربی و شوروی کمونیست به علاوه گروه ها و نهضت های مردمی که اکثراً سوسیالیست و کمونیست بودند،به وجود آورده و شوروی و غرب به تقسیم اروپا بین خودشان مبادرت کردند.شوروی سهم خودش را گرفت و قانون اساسی جدیدی در کشور های اروپا تدوین شد.
در دهه ۱۹۴۰ و قانون اساسی جدید فرانسه ، احزاب سوسیالیست، کمونیست و کارگری جزوی از شورای قانون گذاری قرار گرفتند و لذا قوانین با رویکردی بسیار سوسیالیستی گذاشته شدند. قانون کار، ۲ ماه مرخصی در سال ،آب و برق ، اتوبوس و مترو با سوبسید و غیره نیز به همین صورت و رایگان در اختیار مردم قرار گرفت.همچنین دانشگاه ها نه تنها رایگان شدند بلکه باید به دانشجویان حق اجاره بها وغیره هم پرداخته می شدو این سیستم بسیار هزینه بر در تمامی اروپای غربی گسترش یافت تا آن را به ویترینی در مقابل کمونیست ها تبدیل کند.
هدفش ارزش های سوسیالیستی در نهایت این بود که کشورهای اروپای غربی به سمت کمونیست گرایش پیدا نکرده و نفوذ شوروی و کمونیست در اروپا محدود شود.
نکته مهمی که در خصوص نظام سرمایه داری فعلی باید به آن اشاره شود این است که این نظام که در مقابل نظام کمونیستی طراحی و گسترش یافته بود،باید در سال ۱۹۹۰ و پس از فروپاشی شوروی اصلاح می شد. اما برخلاف انتظار ها فروپاشی شوروی جان تازه ای به سیستم سرمایه داری داد و نیمی از دنیا را که شوروی به نوعی در مقابل نفوذ سرمایه داری بسته و از بازار دنیا جدا کرده بود به این ها وارد بازار کرد.
به همین دلیل درمحصولاتی تولیدی سال ۸۹، ۹۰ تا ۹۵ داشتن گارانتی ویا دوام مورد تاکید نیست ، بلکه صرفا از حجم تولید و قابلیت خرید و مصرف صحبت می شود. ۲۰ سال طول کشید تا این نوع نگاه با عنوان یک درمانگر سطحی تبعات خود را نشان دهد و این در حالی است که از عمر این مسکن ۲۰ ساله چند سالی گذشته و چینی ها و هندی ها در حال استفاده از باقیمانده آن هستند که بیشتر از ایفای نقش به عنوان بازار،یک تولید کننده اند.
غربیها مدت زیادی است که صنعت خود را از تولید سخت افزاری به تولید نرم افزاری انتقال داده و به سمت ساخت ابزار دقیق که می تواند انحصارشان را داشته باشند تغییر جهت دادند.
آمریکا روی IT و مسایل رسانه ای و اروپائیان روی ماشین آلات دقیق کار می کنند.در حال حاضر تولید اتومبیل، بخشی در آلمان ولی بیشتر در کره و ژاپن ساخته می شود.بنابراین آمریکا و اروپای غربی از بازارهای تولید محصولاتی مانند اتومبیل خارج شده و صنعتشان را به این شکل برنامه ریزی کردند.این مسئله به معنی خارج شدن غرب ازبخشی از بازارهای جهان و الزام به ایجاد بازارهای جدید برای برون رفت از فضای ایجاد شده وجلوگیری از گسترش بحران اقتصادی در غرب است.
طرح های انگلیس در ده سال گذشته برای توسعه بازارهای آفریقا برای توجیه همین موضوع بوده که آفریقا را به بازارهای جدیدی تبدیل کنند و اگر این بازار ایجاد نشود ظرفیت دنیا برای حضور و تولید با توجه به بحران اقتصادی در حال تکمیل است.
نهایتا اینکه در حال حاضرآمریکا و اروپا برای صنایعشان تقریبا مشتری ندارند،چرا که خاورمیانه به عنوان خریدار محصولات ابزار دقیق غرب در حال حاضر می تواند این ابزار را بسیار ارزان تر از آن چه از سوی غرب ارائه می شود، از چین خریداری نماید.
در حال حاضر به دلیل کاهش قیمت نفت، قدرت گرفتن تولید کننده هایی مانند چین و هند تضمین شده و امروزه هرچه را بخواهیم حتی محصولات انحصاری مانند ماشین آلات تراشکاری و غیره، از چین تهیه می شود و این کشورها بازارها و مشتریان خود را هنوز از دست نداده و تنها بعد ضرر آن به علت از دست دادن بازار کشورهای غربی است.
اولین ضربه ای که از این سلسله مسایل به وجود آمده ضربه به اقتصاد جهانی و یکپارچه سازی بازار جهانی است. WTO کم کم توجیه خود را از دست داده و کشورها را به سمت حفاظت از بازارهای و افزایش تعرفه های خودشان سوق می دهد،چرا که باید تولیدات خود را حفظ کند.
آمریکا قبل از این بحران وقتی به اقتصاد جهانی وارد می شد چیزی برای از دست دادن نداشت زیرا هیچ کشوری قادربه رقابت با تولیدات آمریکا نبود و همین بی رقیب بودن موجب اعتقاد به بازبودن مرزهای کشورها برای مبادلات آزاد اقتصادی از طریق پایین آوردن تعرفه ها شده بود.
اما بحران اقتصادی در جهان ،سرمایه داری و اعتقادات سوسیالیستی را به همراه هم چه در اروپا و چه در آمریکا رو به افول برده و به نظر می رسد این نوع نگرش ها زمان چندانی را برای ادامه نداشته باشند. در واقع این نتیجه گیری ها نشان از احتمال ظهور نظریه اقتصادی تازه ای برای پر کردن خلا موجود خواهد داشت.
دکتر ماکان عیدی پور
کارشناس مطالعات استراتژیک
منبع : خبرگزاری موج