جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

سیاست خارجی، قدرت نرم و بازنمایی بیگانه


سیاست خارجی، قدرت نرم و بازنمایی بیگانه
نظام تعاملی ایران و غرب در ابعاد و چهرههای مختلف، به ویژه در بعد سیاست خارجی متأثر از یک دال تعیین کننده در متن گفتمان پس از انقلاب است، که تحت عنوان عنصر بیگانه ستیزی باید از آن یاد کرد. این عنصر تعین یافته در جهان فرهنگی ایران معاصر و نظام معنایی گفتمان سیاست خارجی را از چند وجه می توان کالبد شکافی نمود :
۱) از بعد تبارشناسی؛
۲) از بعد نشانه شناسی؛
۳) از بعد روان کاوی.
با ورود این ابعاد در تحلیل سیاست خارجی، ماهیت تحلیل از رویکرد سخت افزاری به رویکرد نرم افزاری تغییر جهت داده و از سنت رایج فاصله میگیرد. به طور کلی به سیاست خارجی از حیث وجودشناسی و ماهیت سنجی میتوان به دو گونه نگاه کرد.
۱) نگاه سخت افزاری که از دریچه قدرت، تسلیحات، ژئوپلتیک و ژئواکونومیک به موضوع می نگرد؛
۲) نگاه نرم افزاری که از دریچه ساختارهای معنایی زبان، فرهنگ و گفتمان به موضوع می نگرد.
نگاه نخست مربوط به دورههای حاکمیت و تسلط رویکردهای رئالیستی است که ساختارهای فرهنگی و گفتمانی را در متن قدرت نادیده میگیرد و به این جنبه ها اساسآ توجهی ندارد. اما نگاه دوم بر آمده از افقی جدید در چارچوبهای تحلیل قدرت است که به توانش ها، منابع و کارکردهای قدرت نرم پرداخته و این عنصر جدید را در کانون تحلیل خود قرار می دهد.
با اتخاذ چنین رویکردی میتوان به تحلیل روشن و منطقی از ماهیت، چرایی و نتایج پدیده بیگانه ستیزی در جهان فرهنگی ایران معاصر و گفتمان سیاست خارجی آن دست یافت. این تحلیل علی القاعده میبایست مبتنی بر آگاهیهای کافی و وافی از رابطه و همبستگیهای نرم افزاری با سیاست خارجی باشد.
بازنمایی بیگانه در گفتمان سیاسی را در محیطی فراختر از محیط سیاسی و جغرافیایی ایران میتوان به پدیده و اتفاقی تاریخی نسبت داد، که در وستفالیا متجلی شد.
ظهور مرزهای جغرافیایی و مرزهای ملی به پدیده ملی گرایی و ظهور انسان ملی انجامید و پی آمد مهم آن بر افراشته شدن دیوارهای آهنین هویتی بود، که «انسان بیگانه» را در برابر «انسان ملی» قرار داد و این ذهنیت بیگانه انگاری و غیریت ساز از دیگری، سامانه معرفتی و جهان فرهنگی جوامع ملی عصر مدرن را بازتاب بخشید. شاید ریشه باز تولید عنصر بیگانه ستیزی همین اتفاق تاریخی سرنوشت ساز باشد که از یک سو به جنگهای سالیان متمادی پایان بخشید و پایه های حقوق بین الملل را مستحکم کرد و روابط بین الملل را در بستری تسهیل کننده برای تعاملات و همبستگی های بین المللی قرار داد، و از سوی دیگر پیدایش مرزهای هویتی و تصلب هویت های ملی باعث غیریت سازی های بعضآ افراطی شد که کشمکش های بعدی را می توان محصول چنین پدیده ای دانست.
اما در منظومه گفتمانی انقلاب اسلامی، این تحلیل در برابر گفتمان های پیشا انقلابی که زمینه های گفتمان اصلی پس از پیروزی انقلاب اسلامی را فراهم نمودند، رنگ میبازد.
در واقع گفتمان انقلاب اسلامی و عنصر بیگانه ستیزی آن نتیجه دیالکتیک دو گفتمان پیش از خود میباشد که در تبارشناسی آن به نکات جالب توجهی دست مییابیم؛ به عبارت دیگر، تحلیل منظومه گفتمانی بیگانه ستیزی ایرانی در گرو برداشت دقیق و درست از لایه های فرهنگی گفتمانی پیشا انقلابی ایران است، که تقریبآ به سالهای اولیه دهه ۳۰ بر میگردد که تا پایان ششمین سال دهه ۵۰ نیز ادامه داشته است.
این گفتمانها عبارت اند از:
۱) گفتمان قدرت پهلوی (گفتمان پسا استعماری)؛
۲) گفتمان های اجتماعی ضد قدرت.
در گفتمان نخست، لایههای متراکم قدرت سیاسی در قالب فرهنگ رسمی و زبان قدرت دیده میشود که گفتمان شاه(پهلوی) گفتمان احزاب رسمی و فرهنگسیاسی رسمی اجزای آن را تشکیل داده و متون و سخنرانیهای سیاسی، منابع قانونی، محتوای رسانه ها و دستگاههای تبلیغاتی دولتی و نمادهای قدرت در زندگی روز مره و... از منابع آن به شمار می آمدند.
اما در گفتمان های دسته دوم، چهار گفتمان تأثیر گذار قابل ردیابی است:
۱) گفتمان اجتماعی اسلام گرایی (روحانیت)؛
۲) گفتمان اجتماعی غرب زدگی (مرحوم جلال آل احمد)؛
۳) گفتمان اجتماعی حاشیه گرایی (گرایشهای چپ)؛
۴) گفتمان اجتماعی بازگشت به خویشتن (مرحوم شریعتی).
این گفتمان های چهارگانه در لایه های اجتماعی مقاومت با زبان مخالفت و فرهنگ مقاومت، گفتمان های اجتماعی ضد قدرت را تشکیل می دادند و مجموعه گفتمان روشنفکری و مذهبی مخالف وضع موجود، گفتمان ادبی و هنری متعهد و خرده ایدئولوژی های چریکی و نیز فرهنگ سیاسی مقاومت اجزای تشکیل دهنده آنها بودند.
این گفتمانها عمدتآ از منابعی ؛ چون متون و گفتارهای روشنفکری منتقدانه و مخالف وضع موجود، زبان استعاری منتقدانه در مجلات ادبی ـ هنری و اجتماعی مستقل از دولت و قدرت سیاسی، سخنرانیهای مذهبی مخالف دولت و وضع موجود، جزوه های مبارزه چریکی، آثار هنری متعهدانه، آثار نمادین و استعاره ای ادبی متعهد و منتقد وضع موجود و... تغذیه میشدند.
علاوه بر این گفتمانها، باید از لایه های پراکنده قدرت در حیات اجتماعی نیز سخن گفت، که در قالب فرهنگ عامه و زبان روزمره، عناصر گفتمانی متعددی را نمایندگی میکرد، از جمله نظام معنایی سنت و عرف، انتشار فرهنگ رسمی در زندگی روزمره توسط قدرت سیاسی و باز تولید فرهنگ مقاومت در زندگی روزمره توسط نیروهای اجتماعی بیرون از قدرت.
اجزای این گفتمان زندگی روزمره را باید در فرهنگ شهری ـ توده ای، فرهنگ مذهبی، طبقاتی، اسطوره ای ـ حماسی، عرفانی، روستایی ـ عشایری و خرده فرهنگهای خاص جستجو کرد، که عمدتآ از منبع هنجارهای اجتماعی، اصول و آداب سنتی و مدرن اجتماعی، کهن الگوها، افسانه ها، اسطوره ها و سرمایه های ادبی و هنری... تغذیه میشد.
سیر دیالکتیک عنصر بیگانه ستیزی در منظومه گفتمانی ایران معاصر را باید در بازنمایی های متعدد اعتمادی و افتراقی در متن گفتمان های پیشا انقلابی تحلیل کرد. به این معنا که گفتمان قدرت پهلوی یک گفتمان شباهت با غرب را بازنمایی میکرد و بخشی از تلاشهای خود را در قالب تحلیل تمدنی و قرابتهای نژادی و... با غرب متمرکز ساخته بود. «مأموریت برای وطنم» مهمترین متن شباهت نما است که ادعا میکند «ایران، مظهر اختلاط تمدن شرق و غرب است» و چنین بسط می دهد که «مردم کشور ما تمدنی داشتند که به استثنای چین، کهنه ترین تمدن مداوم و بدون انقطاع جهان به شمار می رود... قدمت این تمدن هر چه باشد، در این نکته هیچ جای انکار نیست که با تمدن باختری بیش از تمدن چینی و یا همسایگان عرب ما قرابت و خویشاوندی دارد. این یکی از قدیمیترین سرزمینهای نژاد آریایی است که ریشه نژاد قسمت بزرگی از امریکاییها و ملل اروپایی شمرده می شود. ما از لحاظ نژاد از اعراب، که از نژاد سامی هستند، به کلی جدا هستیم و این نکته در زبان فارسی نیز صادق است؛ زیرا زبان ما از خانواده زبان های هند و اروپایی است که ریشه زبانهای انگلیسی، فرانسوی، آلمانی و سایر السنه مهم ملل باختری است».(۱)
هم ذات پنداری با غرب، جهان گرایی و تجدد گرایی وجهه همت این گفتمان است که یگانگی و همبستگی با غرب را تعقیب میکرد.
این گفتمان حتی تصویری عاشقانه از غرب - امریکا ارائه می داد، به طوری که رابطه پهلوی (دوم) با رؤسای جمهور ایالات متحده امریکا تداعی گر دو ابژه عشق و لذت بود، و به تعبیر «ماروین زونیس»، غرب در گفتمان ادبی هم جهت با فرهنگ رسمی و گفتمان قدرت همچون «ابژه عشق - لذت» بازنمایی میشد.(۲)
اما در گفتمان ضد قدرت بر عکس، یک گفتمان تفاوت با غرب باز تولید شد. این روایت تازه ای از گفتمان های اجتماعی پسا استعماری بود که چهار دال بزرگ را از طریق بازنمایی افتراقی غرب باز تولید میکرد. این دالها شامل: اسلام، غرب زدگی، خویشتن اصیل و حاشیه مرزهای هویتی جامعه ایرانی را باز تولید میکردند که در نهایت در یک مقطع بسیار حساس و تاریخی به سنتزی بزرگ منجر شد.
«دانیل لرنر» جامعه شناس امریکایی، این گفتمانهای ضد قدرت را «ساختار افراط گرایی ایرانی» نامیده و گفت که ایدئولوژیهای افراطی در ایران شدیدآ مخالف با وضع موجود هستند.(۳) این گفتمان ضد قدرت، دیوار آهنین هویتی را در برابر «مای» ایرانی و «آنها» ی غربی تعریف میکرد و «غیریت سازی مفرط» مهمترین دستاورد آن بود که به سومین گفتمان منتهی شد.
جلوه هایی پر فروغ از گفتمان ضد قدرت با رویکرد اسلامی را در سخنرانیهای حضرت امام(ره) در دهه ۴۰ و ۵۰ میتوان دید که بین دالهای مختلف پیوند عمیقی برقرار کرد و دال اسلام را برجسته ساخت.
«ویلیام بی من» میگوید: «چه فلسفه انقلابیون شیعه را بپذیریم و چه نپذیریم، آیت الله خمینی یکی از برجسته ترین استادان حوزه ارتباط در عصر ما باقی خواهد ماند».(۴) این اظهار نظر «بی من» ناظر به قدرت و چیرگی زبان شناختی و نشانه شناختی رهبری حضرت امام (ره) است که گفتمان غالب را از گفتمان غرب هراسی و غرب گریزی به گفتمان غرب ستیزی تغییر داد.
بنابراین، نتیجه میگیریم که گفتمان شباهت (قدرت) به عنوان تز در برخورد با گفتمان تفاوت (ضد قدرت) سنتزی را زایید که گفتمان تقابل با غرب بود.
در این سیر دیالکتیک، هویت گفتمانی جهان وطن به هویت گفتمانی رهایی بخش و در نهایت به هویت گفتمانی ضد سلطه منجر شد.
همچنین جهان گرایی به بومی گرایی و نهایتآ بومی گرایی ایدئولوژیک انجامید. بازنمایی اعتمادی غرب به بازنمایی افتراقی غرب و سرانجام به بازنمایی تقابلی غرب تبدیل شد. به این ترتیب، همبستگی با غرب به مرزسازی با جهان غرب و سرانجام به رویارویی با غرب سلطه گر منجر و سنتز گفتمان تقابلی اینگونه متولد شد. گفتمان سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران نیز در یک چنین فضای انقلابی و از درون گفتمان انقلاب اسلامی به ظهور رسید و دال مشترک زبان بینا سوژگی و بینا متنی این گفتمان، زبان ضد امپریالیستی، ضد غربی، ضد امریکایی و ضد بیگانگان بود. روانکاوی عناصر بیگانه ستیزی در گفتمان سیاست خارجی ج.ا.ا در بعد امنیت (وحشت زدایی از جهان خویش)، نماد شیطان (جن زدایی از خویشتن)، آگاهی و هویت (اسارت زدایی از جهان خویش)، بومی گرایی (آلودگی زدایی خویشتن از بیگانه)، سایههای دشمن (مبارزه با سایه ای از بیگانه در جهان) و آرمان نهایی (بیگانگی زدایی از جهان بیگانه) قابل تبیین است. باز نمود این ابعاد در گفتمان سیاست خارجی ج.ا.ا در منظر نویسنده کتاب «زبان، گفتمان و سیاست خارجی»(۵) این گونه تلخیص و جمع بندی می شود:
۱) وضعیت امنیت وجودی شکننده و وحشت ناخودآگاهانه از ابژه بیگانه در شکل جمعی آن با دال «امنیت» در گفتمان سیاست خارجی پیوند خورده و به گفتار ـ کنش ستیزه جویانه با امریکاـ غرب معنا داده است، به طوری که مکانیسم «وحشت زدایی از جهان ایرانی» یک مکانیسم دفاعی ناخود آگاهانه و جمعی بوده است، که در واکنش به دیگری شدن غرب و تصویر جمعی غرب به منزله «ابژه وحشت» در جهان ادراکی ایرانی باز تولید شده و این «فرافکنی» و مقابله با «دیگری»های خویشتن ایرانی در «جهان بیرونی» و حتی «جهان درونی» کارکردی ترمیم کننده برای وضعیت «امنیت وجودی شکننده» ایرانیان انقلابی داشته است.
۲) کاربرد نماد «شیطان» در سرمایه های فرهنگی جامعه ایران بسیار ریشه دار و کهن زائد الگویی است که در نظام معنایی گفتمان انقلاب اسلامی و سیاست خارجی ج. ا.ا دلالت بر غرب و دال شیطان برزگ، دلالت بر امریکا داشته است. این «روح شیطانی» در نظم گفتاری ایران به ابژه ای مسخ کننده تبدیل شده بود که در روح ایرانی نفوذ کرده و او را دچار «از خود بیگانگی» نموده است. در این فرهنگ گفتمانی، ایرانیان انقلابی از سرمایه های فرهنگی کهنی برخودار بودند که در برابر احساس مسخ شدگی خویشتن ایرانی خویش به منزله ابزار و سلاح دفاع از خود به کار گرفته و از طریق این نظم نمادین به جن زدایی از روح خویش پرداختند.
۳) آگاهی از امریکا ـ غرب کلید فهم هویت در گفتمان سیاست خارجی است که تکوینی و حاصل شرایط برخورد انقلابیون با جهان خارجی و آگاهی پیشینی از بیگانگان بوده است. این «آگاهی سلطه گونه» از بیگانه منجر به باز تعریف «هویت گفتمانی ضد سلطه» در گفتمان سیاست خارجی ج.ا.ا شده است. این تصویر از امریکا ـ غرب در نظم گفتاری سوژههای انقلابی به دال «نفی وضعیت موجود در نظام بین الملل» و دال «طرد نهادهای بین المللی» معنا داده و چرخش گفتمانی به سوی «حاشیه های نظام بین الملل» را در گفتمان سیاست خارجی معنا داده است.
۴) عنصر بومی گرایی به رابطه بین دال «وابستگی» و دال «استقلال» در نظام گفتمانی سیاست خارجی بر میگردد. اگر که در دهه های ۴۰ و ۵۰ جامعه ایرانی دچار احساس بیگانگی شده بود و ماشین غربی را جسمی بیگانه میپنداشت، بومی گرایی ایدئولوژیک، پاسخی رادیکال به این احساس بود و بیگانگی بین تکنولوژی و خویشتن ایرانی از طریق آلودگی زدایی از ماشین محقق میشد.
۵) ایرانیان انقلابی از طریق دشمن با «امریکا - غرب» به «مبارزه با سایه ای از بیگانه در جهان» پرداختند. یکی از کارکردهای مهم این مکانیسم دفاعی، معنا بخشی آن به دالهای گفتمان سیاست خارجی و هویت بخشی به سوژههای گفتمان بوده است. در این هویت بخشی، «دوست» و «دشمن» برای گفتمان سیاست خارجی معنا یافته و باز تعریف شده اند.
۶) یکی از پیامدهای احساس بیگانگی با امریکا ـ غرب «عدم امکان گفتگوی تفاهمی» با این «دیگری» است. به این معنا که جایگاه «منطق گفت و گوی ابزاری» و «تعامل تجاری» در گفتمان سیاست خارجی نشان می دهد که «تعامل تفاهمی» به دلیل «سلطه گفتمان تک منطقی» (منطق ابزاری) دچار اختلال شده و هر گونه مبادله به معنای این نیست که افقها به هم نزدیک خواهد شد، بلکه این «منطق مبتنی بر سود افزونتر» است، که معنا بخش «تعامل» بین «ایران» و «غرب» است.
نویسنده: ضیاء الدین - صبوری
منبع: هفته نامه - پگاه حوزه - ۱۳۸۷ - شماره ۲۴۷، دی
پی نوشتها:
۱. پهلوی، محمد رضا، مأموریت برای وطنم، ص ۸و ۹.
۲. ماروین زونیس، شکست شاهانه: روانشناسی شخصیت شاه، ترجمه عباس مخبر(تهران، طرح نو، پاییز ۱۳۷۰)، ص ۸۶ـ.۳۸۲.
۳. دانیل لرنر، گذر جامعه سنتی، نوسازی خاورمیانه، ترجمه غلامرضا خواجه سروی (تهران، پژوهشکده مطالعات راهبردی، ۱۳۸۳)، ص ۵۷۴ ـ ۵۶۸.
۴. ویلیام بی من، زبان، منزلت و قدرت در ایران، ترجمه رضا ذوقدار مقدم (تهران، نشر نی، ۱۴۸۱)، ص ۳۸۱.
۵. ادیب زاده، مجید، زبان، گفتمان و سیاست خارجی (تهران، نشر اختران، ۱۳۸۷)، ص ۲۳۲ ـ ۲۲۵.
منبع : باشگاه اندیشه