سه شنبه, ۱۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 30 April, 2024
مجله ویستا

مبارزه با خواهش های نفسانی


مبارزه با خواهش های نفسانی
● مبارزه با خواهش های نفسانی
انسان برای دست یابی به اهداف مادی و معنوی خود، به اسباب و وسایلی نیاز دارد. این اسباب و وسایل دو گونه اند :
یــا ایـجــابــی و ثـبوتی می باشند و یا سلبی و عدمی. بدیهی است در بیش تر اوقات برای نیل به مقصود، انجام برخی از کارها ضروری است. برای مثال ، انسان گرسنه ای که می خواهد خود را سیر کند، باید اسباب و وسایل غذاخوردن را مهیا سازد و یا شخص جاهلی که می خواهد عالم شود ، باید مقدمات درس خواندن را فراهم آورد. اما به ندرت اتفاق می افتد که ما انسان ها برای رسیدن به هدفی ، خود را مجبور به ترک فعلی نماییم. به عبارت دیگر ، اسباب سلبی و شرایط عدمی در مقایسه با امور ایجابی و ثبوتی ، در نزد ما از اهمیت کم تری برای رسیدن به هدف برخوردارند. مثلاً، برای دست یابی به کمالات معنوی ، بیش تر به واجبات و مستحبات مبادرت می کنیم تا ترکِ مکروهات و محرمات.
در بین ادیان و مذاهب و گرایش های مختلفی هم که در دنیا وجود دارد ، نحله هایی که اهداف غیر مادی ارائه می دهند ، برنامه هایی را برای رسیدن به کمالات معنوی پیشنهاد می کنند. مثلاً برخی از بودایی ها و جوکی ها که عنوان عارف یا صوفی را بر خود اطلاق می کنند ، بــــرای رسیدن به کمالات معنوی ، ریاضت های سختی را متحمل می شوند ، اما از اسباب سلبی غافل اند. برای دست یابی به اهداف ، فـقط انجام دادن برخی از کارها کافی نیست ، بلکه باید بسیاری از کارها را نیز ترک کرد.
برای مثال ، معالجه بسیاری از بیماری ها با پرهیز کردن و خودداری از خوردن بعضی خوراکی ها تحقق می یابد ـ شیوه ای کـــه بیش تر اطبای قدیمی روی آن تأکید می ورزیدند ـ و در برخی از موارد نیز لازم است که دارو های خاصی مصرف شود ، همچون توصیه ای کـــه معمولاً پزشکان امروزی به بیماران خود می نمایند. در امور معنوی هم این مطلب صدق می کند. مثلاً در همین جامعه اسلامی ما ، افراد متدین بیش تر بــــــه اسباب ایجابی ، مانند خواندن چندین رکعت نماز در روز ، ختم قرآن ، ادعیه گوناگون و ... توجه می کنند و از برنامه های سلبی بـــرای رسیدن به اهداف معنوی غافل اند.
اگر انسان روز و شب هم عبادت کند ، اما در کنارش مرتکب معصیت شود ، مثل این می مــانــد که داخل کیسه سوراخی پول بریزد ؛ یـعــنـــی زحمت می کشد و پول به دست می آورد ، اما هنگامی که به آن ها نیاز دارد ، متوجه می شود که پولی داخل کیسه نیست.
کارهایی که در شرع به عنوان واجب تعیین شده ، باید انجام داد و کارهای حرام را باید ترک کرد. البته کــســانــی کـــــه هـمـتشان بلند است و می خواهند به مقامات عالی تری برسند ، نباید به این حد واجب و حرام اکتفا کنند ؛ در کنار واجبات باید مستحبات را انجام دهند و در کــنــــار ترک حرام ، از مکروهات هم اجتناب ورزند. انسان اگر می خواهد به کمالات معنوی و مقامات عالی برسد ، باید بــا خواهش های نفسانی خود مبارزه کند ؛ یعنی به دنبال هوس ها و تمایلات حیوانی و شیطانی نرود. البته افراط در این زمینه نیز درست نیست. برخی تصور مــی کـنند راه رسیدن به خدا ، فقط مخالفت با نفس است ؛ یعنی به عوامل ایجابی خیلی توجه نمی کنند، همواره به این فکر هستند که ببینند دلشان چه چیزی می خواهد تا آن را سرکوب نمایند. تمام توجه آن ها به این است که با خودشان بجنگند. البته این حالت فی الجمله صحیح است و کلام عیسی بن مریم (ع) نیز ناظر به این مطلب است ، اما باید توجه داشت که همه این ها در حد اعتدال خوب است ، انسان نباید با فشار زیاد بر نفس و ریاضت شدید ، موجبات امراض بدنی و ناراحتی های عصبی و روانی خود را فراهم آورد و از آن طرف، از تکالیف واجب خود نیز باز بماند.
حضرت عیسی (ع) به شاگردان و پیروان خود که برای کسب مقامات معنوی و کمالات روحی نزد ایشان آمده بودند می فرماید :
بسیار جدی به شما می گویم! به این خواسته نمی رسید مگر با رها کردن چیزهایی که میل و شهوتتان به دنبال آن هاست؛ «بحق اقول لکم انکم لاتصیبون ما تریدون الابترک ما تشتهون»
● صبر در برابر مشکلات
انسان به هر حال در زندگی با مسائلی مواجه می شود که مطابق میل او نیست و سعی می کند آن ها را برطرف کند. حتی گاهی انسان بر اساس وظیفه شرعی خود موظف است با برخی از امور ناخوشایند زندگی مبارزه نماید ؛ مثلاً باید مرض و بیماری را از خـــود دور کند و در صدد معالجه آن برآید. نکته مهم در این است که انسان باید با سعه صدر مشکلات و گرفتاری های زندگی را پشت سر بگذارد و بــه دور از جزع و فزع و بی تابی با آن ها برخورد کند. حضرت عیسی (ع) در ادامه توصیه خود می فرماید : اگر می خواهید به مقامات عالی برسید بــایــد نسبت به امور مکروه و ناخوشایند که برایتان پیش می آید بردبار و صبور باشید؛ «و لاتنالون ما تأملون الا بالصبر علی ما تکرهون.»
انسان ممکن است در زندگی با مشکلات و سختی های کوچک و بزرگی روبه رو شود ؛ از یک سرماخوردگی جزیی گرفته تــا یـک بـیماری صعب العلاج ، از زندگی با همسری بداخلاق و تندخو گرفته تا داشتن فرزندی معلول و ... همه و همه ناراحتی ها و رنج هایی است کــــه خواه ناخواه برخی از آن ها در زندگی انسان رخ می نمایاند. حالات اشخاص در مقابل این مشکلات متفاوت است. کسانی کــــه جـز رضای خدا چیز دیگری نمی خواهند ، به وظیفه خود عمل می کنند و با صبر و شکیبایی سختی ها را تحمل می نمایند. داستان معروفی در این زمینه وجود دارد کــه در این جا بدون توجه به صحت و سقم جزئیات آن و صرفاً به دلیل نکته آموزنده ای که دارد، آن را نقل می کنیم.
می گویند در منطقه خرقان ، عارف زنده دلی به نام شیخ ابوالحسن خرقانی می زیسته که آوازه شهرتش تا دوردست ها پیچیده بود.
یک روز شخصی طالب حقیقت از شهری دور به قصد ملاقات شیخ عازم خرقان می شود تا پندی بگیرد و از کرامات او بهره ای ببرد. وی با زحمت فراوان خود را به محل سکونت شیخ می رساند و منزل او را پیدا می کند. هنگامی که در خانه را می زنــــد ، هـمـسر شــیــخ ابوالحسن بیرون می آید و خواسته مرد ناشناس را می پرسد. مرد با احترام پاسخ می دهد : می خواهم شیخ را زیارت کنم ، زن بـــا شنیدن این سخن شروع به فحاشی کردن می کند و نسبت به آن شخص و شوهر خود کلمات زشتی را بر زبان جاری می سازد.
پس از پافشاری فراوان مرد مبنی بر لزوم ملاقات با شیخ ، زن می گوید که همسرش برای جمع آوری هیزم به بیابان رفته است ، مـرد از همان مسیری که همسر شیخ گفته بود راهی بیابان می شود. از دور فردی را می بیند که سوار بر حیوانی است و بـــار هــیــزمی را نیز با خود دارد. مطمئن می شود که آن شخص شیخ ابوالحسن خرقانی است ؛ از این که مطلوبش را یافته بود ، شادمان می گردد. کمی که جـلوتـــر می رود متوجه می شود شیخ سوار بر شیر درنده ای است. وحشت زده خود را به شیخ می رساند و از او می پرسد : آیــا تو شیخ ابوالحسن خرقانی هستی ؟ او در پاسخ می گوید : آری.
آن شخص پیش از مطرح کردن خواسته خود ، از رفتار ناشایستی که همسر او با وی داشته است سخن به میان مــی آورد و خـطاب بــه شیخ می گوید : تو چگونه با این زن زندگی می کنی و چرا تاکنون او را طلاق نداده ای ؟ شیخ در پاسخ می گوید : این مقام و کراماتی که خداوند به من عطا فرموده به دلیل صبری است که نسبت به اخلاق بد همسر خود داشته ام.
نکته آموزنده ای که در این داستان وجود دارد این است که اگر انسان برای رضای خداوند بر امور ناخوشایند زندگی صبر کند ، بــه مقامات عالی معنوی نایل خواهد گردید : «و لاتنالون ما تأملون الا بالصبر علی ما تکرهون»
از دیگر مصادیق مخالفت با نفس ، خودداری از نگاه حرام است.
یکی از لذت هایی که بسیار راحت و بدون هیچ زحمتی به دست می آید ، لذتی است که از راه چشم عاید انسان می گردد.
به طور کلی ، تماشای طبیعت و یا رفت و آمد افراد در خیابان ، به انسان آرامش می بخشد ؛ اگـر انسان در اتاقی محبوس باشد و به هیچ چیز نگاه نکند ، بر او بسیار سخت خواهد گذشت. اما از آن طرف ، اگر انسان مواظب چشمش نباشد ، ممکن است به دام شیطان بیفتد ؛ اگــــــــر انسان به چیزهایی نگاه کند که خیره شدن به آن ها جایز نیست ، در واقع با دست خودش در زمین دلش بذر شهوت کاشته است.
نتیجه آن این می شود که انسان از اهداف عقلایی ، حتی اهداف صحیح دنیوی خود ، بــاز مــی مــانـــد و در تـصـمـیـم گــیـری نیز دچار مشکل می شود ؛ اگر انسان از همان ابتدا عنان چشمش را در اختیار بگیرد و نگاهش را آزاد نگذارد، می تواند خود را از آثار سوء شهوت مصون بـدارد ، وگرنه اگر چشم چران شد و از نگاه های نامطلوب خودداری نــکـرد ، نه تنها به کمالات معنوی نخواهد رسید ، بــلــکه حــالاتی برایش به وجود می آید که شبیه به حیوانات است. چنین حالتی کافی است که انسان را دچار فتنه و گرفتاری کند و از مسیر صحیح باز دارد : «ایــاکم و النظرة فانها تزرع فی القلب الشهوة و کفی بها لصاحبها فتنة.»
استاد محمدتقی مصباح یزدی
منبع : سایت مناجات


همچنین مشاهده کنید