جمعه, ۲۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 17 May, 2024
مجله ویستا

دیدگاه کال راجرز در مورد عزت نفس


دیدگاه کال راجرز در مورد عزت نفس
راجرز از با نفوذترین و كارآمدترین روان شناسان است. روش او پدیدار شناسی و دیدگاهش انسان گرایی است. اصولاً نام وی با مفهوم "خود" قرین می باشد, پدیدار شناسان بر خلاف روان كاوان بر انگیزه های نا خودآگاه تكیه می نمودند بر دیدگاه ذهنی فرد و درباره آنچه تاكنون در جال وقوع است تاكید می ورزند. در پدیده شناختی اعتقاد بر این است كه اگر چه دنیای واقعی ممكن است دنیای واقعی ممكن است موجود باشد ولی موجودیت آن را نمی توان شناخت و یا تجربه كرد بلكه می توان بر اساس ادراكات فرد, از این میان موجودیت را تصور و دریافت كرد. از اینرو انسان فقط بر اساس ادراكاتش از اشیا و بر اساس تصوری كه از آن دارد رفتار خواهد كرد (شفیع آبادی و ناصری, ۱۳۶۵. ص۱۵۱). راجرز خود درباره رویكرد پدیدارشناختی می گوید:
"چارچوب درونی داوری هر انسانی مناسب ترین زاویه دید برای فهم و درك رفتار اوست" (اتكینسون, ۱۳۷۸, ص ۱۰۱).
اعتقاد و اعتماد به تجربه های شخصی و گرایش فطری به حركت در جهت رشد, بالندگی و كمال, راجرز را به ارائه روش درمانی "مراجعه مدار[۱] یا درمان "بی رهنمود" وا داشت كه موفقیت های بسیاری را به دنبال آورد. تا بدانجا كه نظریه های راجرز درباره شخصیت با روان درمانی چنان آمیخته و یگانه است كه قابل تفكیك نمی باشد. هسته مركزی شخصیت به نظر راجرز "خود" است كه مفاهیم دیگر پیرامون آن قرار می گیرند. خود با خویشتن شامل تمام افكار, ادراكات , ارزش هایی است كه من را تشكیل می دهد. من شامل "آنچه هستم" و "آنچه می توانم اتجام دهم", می شود این خویشتن ادراك شده به نوبه خود بر ادراك فرد از جهان م هم بر رفتار او تاثریر می گذارد. فرید كه از یك خود پنداره قوی و مثبت برخوردار باشد در مقایسه با فردی كه خودپنداره ضعیف دارد نظر گاه كاملاً متفاوتی نسبت به جهان خواهد داشت (اتكینسون, ۱۳۷۸, ص۱۰۰). تشكیل خود پنداره حاصل و پیامد ارزیابی تجربه هاست و افراد اساساً میل دارند به نحوی رفتار كنند كه باخهود انگاره آنان همخوان و همساز باشد و تجربه ها و احساساتی كه با خود پنداره شخص همسازی ندارند تهدید كننده اند.
جنبه دیگر خویشتن, خویشتن آرمانی است یعنی آن تصوری كه می خواهیم باشیم بنابراین هر چه خویشتن آرمانی به خویشتن واقعی نزدیك تر باشد, اضطراب بالقوه كاهش می یابد. و فرد راضی تر و خشنود تر خواهد بود. راجرز نظریه اش را در زمینه شخصیت و رفتار بر اساس خود پدیده ای بر فرضیه هایی مبتنی می نماید:
الف) هر فرد موجودی بی همتا است و تنهای كسی است كه می تواند بفهمد تجارب او گونه ادراك شده و برایش چه ممعنایی دارد؟ كسی است كه مطابق همان معنا و ادراك رفتار خواهد كرد.
ب) ارگانیسم یك تمایل ذاتی و اصلی دارد, آن تمایل به تحقق بخشیدن و حفظ و تعالی خویشتن است و این پایه و اساس فعالیت های او را تشكیل می دهد. تحت تاثیر این تمایل ارگانیزم در جهت رشد ”خود كفایی[۲]، بقا و تعالی نفس، خود رهبری[۳]، خود نظمی[۴]، خود مختاری[۵]، استقلال، مسؤلیت و تسلط بر نفس[۶] حركت می كند (شفیع آبادی و ناصری، ۱۳۷۵، ص ۱۵۲).
با رشد فرد پرورش خود آغاز می شود كه فعالیت بخشیدن آن از جنبه های فیزیولوژیكی متوجه جنبه های روانی می شود به عبارتی آن گاه كه بدن و اندامها شكل خاص خود را یافته و كامل شد، رشد و كمال متوجه شخصیت می شود و این گرایش تحقق خود (از قوه به فعل رساندن) بیانگر روند خود شدن و پرورش ویژگیها و استعدادهای یكتای فرد است و مبین میل ذاتی وی بسوی آفرینندگی است (شولتس، ۱۳۷۶، ص ۱۱۹). راجرز كه نماینده برحسته روان شناسی انسانی است برای رشد و پرورش نوزاد آدمی به خانواده و محبتی كه كودك باید دریافت نماید تأكید خاص دارد. تصور كودك از خود (خود واقعی وخود آرمانی) حاصل تعامل او با دیگران است كه در وهله اول خانواده اهمیت زیادی پیدا می كند. كودك محتاج توجه مثبت[۷] و محبت بلا شرط است كه این نماینده نیازی فراگیر است كه كیفیت آن در روابط مادر و كودك متبلور می شود. اگر مادر، كودك خود را نپسندد (حتی اگر متوجه یك حنبه رفتار باشد) این عدم تأیید نشانه نپذیرفتن و نپسندیدن همه جنبه های وجود خود از جانب كودك تلقی می شود و چنانچه نیاز توجه مثبت در كودك ناكام ماند كودك برای دریافت توجه مثبت تلاش می كند. در این حالت راجرز آن را ”توجه مثبت مشروط[۸]“ می خواند. در این وضعیت عشق و محبتی كه كودك دریافت می كند به رفتار درست توست و لذا كودك باید از رفتار یا تفكری كه پسند مادر نیست پرهیز نماید. انجام دادن رفتارهای ممنوع باعث می شود كه كودك احساس گناه و حقارت كند (چون خلاف انتظار مادر عمل كرده است) و احساس حقارت، حالت تدافعی را در كودك پی می ریزد و در نتیجه آن محدود شدن آزادی فرد و عیان نشدن كامل ماهیت خود یا حقیقتی است (شولتس، ۱۳۷۶، ص ۱۱۹). بنابراین اولین شرط پرورش و رشد خود، توجه مثبت، مشروط، در دوره شیر خوارگی است و سخصیت سالم اصولاً زمانی شكل می گیرد كه مادر بدون توجه به چگونگی رفتار كودك، به او عشق و محبت نشان می دهد. كودكانی كه با احساس توجه مثبت نامشروط پرورش می یابند در هر شرایطی خود را ارزشمند می دانند البته معنای توجه مثبت نامشروط این نیست كه كودك آزاد باشد، هر چه می خواهد انجام دهد و باز داشتم و مانعی در كار نباشد. به اعتقاد راجزز مادر می تواند رفتار های خاصی را مورد تأیید قرار ندهد بدون اینكه برای دریافت عشق و محبت قید و شرطی بگذارد بنابراین اگر كودك توجه مثبت غیر مشروط را تجربه و احساس نماید هیچ گونه شرایط ارزش در او بوجود نمی آید و در نتیجه توجه و احترام به خود نیز بدون قید و شرط خواهد بود. در فرایند تحقق خود، اساسی ترین نیروی برانگیزنده رفتار آدمی، بنظر راجرزر خودشكوفایی است و آن گرایش و تمایل به تحقق بخشیدن، شكوفا ساختن و بالفعل نمودن استعدادها و نیروی بالقوه می باشد. این تمایل به تحقق ”خود“ موجب افزایش خود محتاری و خودكفایی برای خلاق بودن می شود. تمایل به تحقق خودر معیتری است كه بدان وسیله تمام تجربایت مورد ارزش یابی قرار می گیرد. در این فایند تمام تجاربی كه در جهت تعالی وبقای خود هستند بطور مثبت ارزش گذاری و فرد در پی آن بر می آید و این خود موجب رضایت خاطر می شود و تجاربی كه در جهت خلاف اتعالی است ارزش گذاری منفی و فرد از آنها می گریزد و در نهایت انیكه امایل به تحقق، كلید اصلی نظریه شخصیت راجرز است كه به تشكیل سازمان ”خود“ منجر می شود (شفیع آبادی و ناصری، ۱۳۶۵، ص ۱۵۶). اصول و یافته های مشاور غیر مستقیم در درمان، وارد حیطه آموزش كلاس و تدریس نیز گردیده است. الگوهای تدریس فردی كه در آن دانش آموز را محور قرار می دهد از نظرات راجرز الهام می گیرد كه در آن بر سلامت عاطفی و اقلی هر چه بیشتر دانش آموز از طریق خود پنداری، وافع گرایی، اعتماد به نفس و ابزار عكس العمل هایی همدردانه و همدلانه به دیگران، تدارك آموزشی كه مبتنی بر نیازها و آرزوهای خود دانش آموزان باشد و نیز مسؤل و تصمیم گیرنده در فرایند یادگیری تأكید می شود كه منظور از آن، آموزش به روش غیر مستقیم می باشد از این نوع آموزش می توان برای توجه به كیفیات و احساسات فردی دانش اموزان و ایجاد فرصت هایی برای شركت دادن آنان و بر قرار كردن ارتباط مثبت با آنان استفاده كرد (جویس، ۱۳۷۹، ص ۳۴۸). معلم و نقش وی در جریان یادگیری، غیر مستقیم و تسهیل كننده است كه دارای روابط فردی با دانش آموزان می باشد و رشد آنان را هدایت می كند الگوهای آموزش غیر مستقیم، تسهیل یادگیری را در كانون توجه خود قرار می دهد و هدف آن كمك به دانش آموزان در حصول یكپارچگی فردی اثر بخش و ارزیابی واقعی خود است. راجرز، گرایش فعلی در آموزش و پرورش را كه تبدیل افراد به اشخاص همرنگ و متحجری كه تحصیلات شان ”تكمیل شده است“ نه افرادی كه دارای آفرینندگی آزاد بوده را به باد انتقاد می گیرد و آموزش و پرورش را متهم می كند كه نتوانسته قدرت آفرینندگی را تعالی بخشد.
از دیدگاه راجرز، فرد نه تنها تمایلی به حفظ خود[۹] و ارتقای خود[۱۰]، بلكه نیاز به تحقق خویشتن دارد به عبارتی خواهان آن است كه خویش را درجهت، تمامیت، وحدت، كمال و خود مختاری سوق می دهد.
انگیزه اصلی آفرینندگی نیز همان گرایش انسان در به فعلیت در آوردن خویش، تا نیروهای بالقوه ”خود بشود“ می باشد و این مستلزم این است كه هر كس بر تجربه های خویش تكیه كند چرا كه اعتماد به اینكه مفهوم اولیه و نخستین راجرز، سازواره (ارگانیزم) است كه محل همه تجربه است كه تشكیل ”میدان – پدیداری[۱۱] را می دهد. میدان پدیداری چارچوب و مرجع فرد است كه چگونگی رفتار به آن بستگی دارد و هدف آن نیز شكوفا ساختن خود است لیكن دو نیاز ویژه دارد:‌
الف) نیاز به توجه مثبت:
این نیاز می تواند مشروط یا غیر مشروط باشد همانطور كه ذكر شد لازمه رشد خود، تأمین توجه مثبت غیر مشروط است كه در سال های اولیه زندگی، اهمیت بیشتری دارد.
ب) نیاز به توجه خود:
منظور این است كه فرد، خویشتن را خوب تصور نماید و احساس ارزشمندی كند و خود را بپذیرد. توجه به خود در وهله اول نخست مستلزم دریافت توجه مثبت از جانب دیگران است ولی سرانجام خود باید مسقل از آنچه دیگران فكر می كنند بر ارزش های شخصی متكی شود و به یك قضاوت درونی نسبتاً ثابت و پایداری از خویشتن برسد (همان منبع ص ۳۰۵).
[۱]. Client- centred- therap
[۲]. Self- actualization
[۳]. Self- direction
[۴]. Self- regulation
[۵]. Autonomy
[۶]. Self- arrangement
[۷]. Positive regard
[۸]. Conditional positive regard
[۹]. Self- maintenance
[۱۰]. Self- enhancement
[۱۱]. Phenomental field
منبع : موسسه ایران زمین پارسیان