سه شنبه, ۲۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 14 May, 2024
مجله ویستا


زنان خیابانی


زنان خیابانی
زنان خیابانی، نه واژه، بلكه فنومنی است كه امروزه با گستره چشمگیر آن لرزه به اندام هر ایرانی از هر آیین و اندیشه‌ای می‌اندازد؛ تا آنجا كه شناخت، ریشه‌یابی و راه برون‌رفت از این پدیده به یك مسئله راهبردی ملی تبدیل شده است. در این راستا چشم‌انداز ایران در شماره قبل گفت‌وگویی با آقای خسرو منصوریان انجام داد. در این شماره نیز گفت‌وگویی با خانم دكتر فاطمه راكعی انجام گرفته كه از نظر خوانندگان گرامی می‌گذرد.
خانم فاطمه راكعی (۱۳۳۳ هـ.ش ـ زنجان) شاعر، محقق، مترجم و دارای مدرك دكترای زبان‌شناسی و عضو هیئت‌علمی دانشگاه الزهرا است. وی در عرصه فعالیت‌های فرهنگی، اجتماعی و سیاسی در سال‌های اخیر مسئولیت‌های متعددی را عهده‌دار بوده است، كه از آن جمله‌اند:
ـ معاون پژوهشی دانشگاه الزهرا
ـ رئیس پژوهشكده ادبیات و هنر دانشگاه الزهرا
ـ مدیرعامل انجمن شاعران ایران
ـ رئیس هیئت‌مدیره دفتر شعر جوان
ـ نماینده و نایب رئیس كمیسیون فرهنگی و رئیس كمیته زنان، جوانان و امور خانواده در مجلس ششم
وی اخیراً دو حكم از رئیس‌جمهور برای عضویت در هیئت امنای كتابخانه‌های عمومی كشور و هیئت امنای پژوهشكده فرهنگی ـ اجتماعی وزارت فرهنگ و آموزش‌عالی دریافت كرده است.
¢همان‌طور كه می‌دانید، طبق نظر كارشناسان، آسیب‌های اجتماعی در ایران درجهات و ابعاد گوناگون رو به افزایش است؛ اعتیاد، پدیده‌هایی مثل زنان خیابانی و دختران فراری و... در هیچ برهه تاریخی نیز مسئله زنان، زنان ویژه و اعتیاد تا این حد گسترش نداشته است و یا گفته می‌شود كشور ایتالیا با هفتادمیلیون نفر جمعیت، هفتاد هزار معتاد دارد، در حالی‌كه كشور ایران با هفتادمیلیون جمعیت، پنج‌میلیون معتاد دارد! بنابراین به دلیل گستردگی و عمق این آسیب‌ها، چشم‌انداز ایران این معضل را به‌عنوان بك معضل استراتژیك مطرح كرده و در این زمینه گفت‌و‌گوهایی انجام داده است. پیش از این، خانم دكتر مهدیس كامكار و آقای سعید مدنی در گفت‌وگوی خود اختلالات روانی و خانواده‌های آشفته را خاستگاه اصلی پدیده زنان خیابانی ‌دانستند. آقای منصوریان نیز معتقد است "واژه "زن خیابانی" غلط‌انداز است و درواقع "این زنان، از زن‌بودن خود انتقام می‌گیرند." در این گفت‌وگو می‌خواهیم به ریشه‌یابی این موضوع از نگاه شما كه از نمایندگان فعال مجلس ششم و یا مجلس اصلاحات بوده‌اید و برای یافتن راه‌هایی متناسب با ویژگی‌های جامعه ایران، در این زمینه تلاش و تحقیق و مطالعه كرده‌اید، بپردازیم.
£به خاطر دغدغه‌هایی كه سال‌هاست در ارتباط با مسائل زنان و خانواده‌ دارم، ترجیح دادم به كمیسیون فرهنگی مجلس بردم و در كمیته‌ای كه زیر پوشش كمیسیون بود، به‌عنوان "كمیسیون زنان، جوانان و امور خانواده" فعالیتم را به‌طور جدی شروع كنم؛ زیرا معتقدم زن محور خانواده است و اگر خانواده كوچك‌ترین واحد اجتماعی باشد، زنان ستون‌های دوام و قوام جامعه هستند و برای همین هم در اسلام جایگاه ویژه‌ای برایشان تعریف شده است. اگر جایگاه اینها از نظر اخلاقی یا شأن اجتماعی به خطر بیفتد، جوامع متزلزل می‌شوند و متأسفانه هرچه جلوتر می‌رویم، این خطرات بیشتر و بیشتر می‌شوند. تحلیل من از این اوضاع این است كه زن‌‌ها به‌خاطر حساسیت‌ها و عواطف سرشاری كه دارند و به‌دلیل ظلم مضاعف تاریخی كه در همه جوامع، ازجمله كشور ما به آنها وارد شده و می‌شود، بعد از انقلاب اسلامی به امیدهایی دل بستند كه با وضعیت خانوادگی و فرهنگی و اشتغالشان در ارتباط بود. منتها پس از پیروزی انقلاب علی‌رغم تأكیدات مكرر امام‌خمینی(ره) درباره جایگاه و شخصیت زنان، متأسفانه كاری برایشان نشد و در قوانین ما تجدیدنظری صورت نگرفت؛ و به این ترتیب، قوانینی كه نزدیك به صدسال پیش، پدربزرگان ما برای ما تصویب كردند امروز هم اجرا می‌شود. در سال‌های اخیر هم كه اصلاح‌طلبان و زنان مسلمان اصلاح‌طلب می‌خواستند درچارچوب قانون‌اساسی و اجتهاد نوین و فقه پویا در زمینه حل مشكلات و معضلات زنان حركاتی را انجام بدهند، متأسفانه دیدید كه چه موانعی ایجاد كردند و چطور این تلاش‌ها عقیم ماند.
پس عامل اول، آگاهی عمومی زنان به حقوق خود و شكل‌گیری مطالبات آنها و عدم تأمین خواسته‌ها و مطالبات به‌حق آنها ازسوی قانونگذاران و مجریان قانون است.
عامل مهم دیگر، امر و نهی‌ها و سخت‌گیری‌های بیش از حد و تعصبات سنتی عجیب و غریبی است كه در برخی خانواده‌ها نسبت به زنان و دختران با برچسب دین انجام می‌گیرد، درحالی‌كه عموماً این رفتارها به سنت دیرینه مردسالاری برمی‌گردد و به دین ربطی ندارد.
نكته دیگر، ترویج آن بخش از فرهنگ غرب در كشور ماست كه با مبانی فرهنگی، اجتماعی و اعتقادی جامعه ایران همخوانی ندارد و در سال‌های اخیر از طریق سیستم‌‌های ارتباطی و رسانه‌ای مانند ماهواره، سایت‌های اینترنتی و... در دسترس همگان است و حتی اگر دولت هم بخواهد جلوی آن را بگیرد، قادر به این كار نخواهد بود.
یكی از عوامل هم می‌تواند وجود دیدگاه‌ها و اعتقادات متفاوت در میان اعضای خانواده‌ها باشد. گاه ممكن است در یك خانواده چند فكر متفاوت وجود داشته باشند، یك نفر ممكن است لائیك باشد، نفر دیگر نگاهی كاملاً سنتی و حتی متحجرانه نسبت به مسائل داشته باشد و نفر سوم ممكن است دارای نگاهی معتدل و میانه در این زمینه باشد. طبیعی است كه در چنین خانواده‌ای كودكان و جوان‌ترها از نظر فكری و عقیدتی عموماً متزلزل می‌شوند. دوگانگی‌های حاد فكری، فرهنگی و سیاسی موجود در كشور هم به این مسئله دامن می‌زند.
درهرحال، دوگانگی‌های فكری و فرهنگی در جامعه یك واقعیت است اما جای بزرگانی چون دكترشریعتی، شهید مطهری و دیگران بسیار خالی است تا بتوانند این فضای نابسامان را هماهنگی بخشند. به عبارت دیگر وضعیتی پیش آمده كه جوان‌ها و خصوصاً دختران جوان به حالت عصیان و طغیان نسبت به آنچه كه هست، و بی‌اعتنایی و بی‌توجهی به هویت فرهنگی و اسلامی و آنچه كه ساختار فرهنگی را تشكیل می‌دهد، برسند. با شگفتی می‌بینیم كه حتی خانواده‌های علما یا خانواده‌های فرهنگی، دانشگاهی و متدین، نمی‌توانند از نظر رفتاری و تربیتی ـ دست‌كم در حد معقول ـ فرزندانشان را كنترل كنند. بسیار دیده می‌شود كه مادر دارای حجاب كامل است، ولی دخترش با توجه به معیارهایی كه امروز در جامعه وجود دارد، بدحجاب تلقی می‌شود.
اگر بخواهم خلاصه كنم، سخت‌گیری‌های بی‌جا در خانواده و جامعه، چالش‌های فكری، اعتقادی و پاسخگو نبودن روشنفكران مسلمان به پرسش‌های دینی، معرفتی، انسانی و فلسفی جوان‌ها و همزمان بمباران تبلیغاتی بخش مبتذل فرهنگ غرب كه قابل كنترل نیست، همگی دست به دست هم داده و چنین بحران‌هایی را پدید آورده‌اند. سخت‌گیری‌های بی‌رویه، نامعقول و قیم‌مآبانه برخی خانواده‌ها و نظام نیز باعث واكنش ازسوی جوانان می‌شود. ممكن است بسیاری از این جوانان باورها و اعتقادات دینی هم داشته باشند، اما برای عكس‌العمل نشان‌دادن در برابر اعمال زور و قیم‌مآبی عكس‌العمل‌های ناهنجار از خود بروز دهند.
¢شما هم گرایش‌های سنتی و هم فرهنگ به تعبیر شما مبتذل غرب را مطرح كردید. اما گاه فرافكنی می‌شود و همه این بحران‌ها به گردن فرهنگ غرب می‌افتد.
£بله. باید پرسید كه ریشه واقعی فضای موجود و معضلاتی كه مطرح شد و ما به آن مبتلا هستیم كجاست؟ به نظر می‌رسد به جایی رسیده‌ایم كه فرهنگ غرب در ردیف علت‌های چندم قرار گرفته و ریشه این مشكلات بسیار درونی‌تر از این حرف‌هاست. من فكر می‌كنم جامعه ما حتی چیزهای مثبتی را هم كه در فرهنگ غرب هست، نمی‌بیند. بعضی هم معتقدند كه ریشه ابتذال موجود به نوع نگاه فقهی‌ای برمی‌گردد كه جلوی هرگونه تغییر در حیطه قانونگذاری و تحولات اجتماعی را می‌گیرد.
باید گفت تا زمینه‌ها فراهم نباشد، هیچ فرهنگی خارجی‌ای نمی‌تواند در فرهنگ یك جامعه تأثیرات عمیق بگذارد؛ البته وقتی من از فرهنگ مبتذل غرب صحبت می‌كنم، به معنی این نیست كه فرهنگ غرب مبتذل است، بلكه منظور فرهنگ مبتذلی است كه از طریق افراد و گروه‌هایی در غرب تولید می‌شود و از طریق ماهواره، اینترنت و دیگر رسانه‌‌ها به دنیا ارائه می‌شود، به‌طوری‌كه خود غرب نیز از این مسئله مستأصل شده است. در سفری كه دو ـ سه سال پیش به آلمان داشتم، در بین كسانی‌كه با ما در ارتباط بودند، یك خانم جوان آلمانی هم بود كه می‌گفت به خاطر نگرانی از آینده فرزندانش در خانه تلویزیون ندارد.
از منظر دگماتیسم موجود در جامعه البته هر رویكردی به غرب، یك رویكرد خصمانه و فرافكنانه است. ما از آن موضع صحبت نمی‌كنیم؛ خود ما بیشترین نقد را نسبت به متحجران و كسانی داریم كه خودشان مسببان اصلی این ماجرا هستند و قطعاً هم فرافكنی خواهند كرد. اما واقعیت این است كه چه در غرب، چه در شرق، چه در خود ایران كانال‌‌ها و عواملی هستند كه ابتذال را ترویج می‌دهند و زندگی مادی و حیوانی را تبلیغ می‌كنند و از طریق خانواده‌ها هم غیرقابل كنترل هستند. اما باید دید كه ما چه كرده‌ایم كه نسبت به این ابتذال و زندگی بدوی و حیوانی نوعی گرایش در جامعه وجود دارد؟ من معتقدم كه اگر انسان امروزی آن‌گونه كه بكر می‌اندیشد و مطالعه می‌كند، به رهنمودها و دستورات مذهب هم فكر كند، به این نتیجه خواهد رسید كه ریزشدن و دقیق‌شدن مذهب روی رفتارهای انسانی ـ البته نه با نگاه قیم‌مآبانه ـ عین تمدن و پیشرفت و عین آگاهی به فطرت انسان‌هاست، كه نهایتاً انسان‌ها را به طرف رستگاری پیش می‌برد. اما برای آشناكردن عمیق جوان‌ها به این فرهنگ اراده‌ای وجود ندارد و تلاش نمی‌شود. زور، قیم‌مآبی و یك قرائت بسیار دون‌مایه برای جامعه امروز، توجیه‌ناپذیر است. عده‌ای این نوع قرائت را به اسم اسلام ترویج می‌كنند و هركس كه هم آن را نپذیرد، با بدترین روش‌ها با او مقابله می‌كنند و نه‌تنها جوان‌‌ها كه ‌همگان را از اسلام زده می‌كنند. انسان بی‌‌پناهی كه از این روش‌‌ها خسته و عاصی شده، به مسائلی غیر از اسلام پناه می‌آورد، حالا هر چه هست و هر كه هست. بنابراین در بی‌هویت‌شدن جامعه و در آسیب‌زدگی‌ها قطعاً خودمان مقصرتریم تا فرهنگ مبتذلی كه به ما تزریق می‌شود. بسیاری از خانواده‌های امریكایی كاتولیك و بسیار مذهبی‌اند و چنانكه می‌دانید، امریكا جزو مذهبی‌ترین كشورهاست، اما تاكنون هر چه از امریكا به مردم نشان داده‌ایم، چهره‌ای است كه حتماً باید گفت مرگ بر امریكا! در اروپا هم كه سیستم‌ها عموماً لائیك‌ است، خیلی خانواده‌های مذهبی ـ مسیحی و غیرمسیحی ـ پای‌بند به اخلاق وجود دارد. بنابراین ما پیش از هر چیز سیستم دوگانه حاكم بر كشور را مسئول می‌دانیم؛ وقتی‌كه یك آیت‌الله به خودش حق می‌دهد دین و ایمان آیت‌الله دیگری را به‌راحتی زیر سوال ببرد، توقع داریم شاهد چه فضایی در جامعه و مخصوصاً بین جوانان باشیم؟ ما از آن سطوح بالای فكری و فقهی كه می‌توانند معنویات یك ملت را شكل بدهند، در تنازع‌ایم، تا برسد به مسئولین فرهنگی رده‌های پایین و همچنین پدر و مادرها در خانواده‌ها. من همیشه در صحبت‌هایم ‌گفته‌ام كه نسل جوان ما از مظلوم‌ترین و بی‌پناه‌ترین نسل‌هاست، زیرا در این بحبوحه شخصیت‌هایی مثل دكترشریعتی و دیگران كه زندگی‌شان را وقف روشنگری انسان‌‌ها كرده‌ و خواسته‌اند آنها به خویشتن خویش برگردند، كم داریم و یا نداریم.● با این دغدغه‌ها وارد مجلس ششم شدید؟
▪بله؛ با این دغدغه‌ها بود كه فكر كردم در مجلس باید سراغ كمیته‌ای بروم به‌نام "زنان، جوانان و امور خانواده" كه هم مسائل زنان را دربرمی‌گرفت و هم جوانان و كودكان را و حتی مسائل بزرگسالان و سالخوردگان را با یك دید انسانی تحلیل می‌كرد. در این كمیته پنج ـ شش نفر بودیم و خوشبختانه رئیس كمیسیون فرهنگی هم عضو این كمیته بودند. در چارچوب كمیته و با كمك كمیسیون فرهنگی توانستیم كارهای خوبی انجام دهیم. حدود ۳۵ طرح و لایحه در مجلس ششم در ارتباط با زنان و امور خانواده به تصویب رسید كه سفارش، كارشناسی و مدیریت علمی بسیاری از این طرح‌ها را مستقیماً خود كمیته زنان و خانواده به‌عهده داشت. البته نقش فراكسیون زنان نیز كه با همه توان به دفاع از حقوق زنان برخاسته بود، نقش پررنگی بود.
به این ترتیب طرح‌ها و البته لوایحی در ارتباط با حق ادامه تحصیلات عالی دختران در خارج از كشور، حق نفقه، طلاق، ارث، حضانت كودكان، سن ازدواج و بسیاری از موارد ریز و درشت دیگر در ارتباط با اصلاح قانون‌مدنی و دیگر قوانین موجود به مجلس تقدیم شد. همچنین پس از كار زیاد روی یك‌سری قوانین در ارتباط با آموزش‌های اجباری قبل از ازدواج به لحاظ حقوقی، بهداشتی، روان‌شناختی و غیره كه باید به زن و مرد قبل از ازدواج، داده بشود. به این نتیجه رسیدیم كه باید سراغ طرح بزرگ‌تری باعنوان "شورای عالی خانواده" برویم. شورای عالی خانواده طرحی بود كه درواقع، هم مسائل مربوط به زنان را به‌عنوان محور خانواده به‌طور پررنگ در بر می‌گرفت و هم به مسئله جوانان، كودكان سالمندان و در یك كلام خانواده به‌صورت یك سیستم می‌پرداخت. در صورتی كه طرح تصویب بشود، تمام وزرا و روسای سازمان‌های ذی‌ربط عضو این شورا خواهند بود. ریاست شورا به عهده رئیس‌جمهور خواهد بود. درضمن صاحب‌نظرانی از NGOها و دانشگاهیان كه در زمینه مسائل زنان و امور خانواده كار می‌كنند، در این شورا حضور خواهند داشت. متأسفانه تصویب نهایی این طرح به مجلس ششم نرسید و امیدوارم به خاطر دغدغه‌های عظیم ملی كه در این زمینه وجود دارد، مجلس هفتم آن را به تصویب برساند. در رابطه با اجرایی‌شدن این طرح هم برنامه‌ریزی‌های بلندمدت، میان‌مدت و كوتاه‌مدت را پیش‌بینی كرده‌ایم. امیدوارم از كاشناسان و مختصصانی‌كه در مجلس ششم مدت‌ها روی این طرح كار كرده و آن را به نتیجه رسانده‌اند، بتوانند عضو آن شورا باشند تا با همان رویكردی كه طراحان داشته‌اند كار شورا پیش برود. در خیلی از كشورها وزارت خانواده وجود دارد. ما احساس كردیم كه نمی‌شود مسئله‌ای با این درجه از اهمیت ـ و آن هم با وجود تهدیداتی كه هست و به آنها اشاره شد ـ بدون متولی باشد. لذا، من این طرح را یكی از كارهای بزرگ مجلس ششم می‌دانم؛ اما تك‌تك طرح‌هایی كه سفارش داده شد و روی آن كار شد، در ارتباط با مسائلی بود كه زنان بسیار از آن رنج می‌بردند؛ از سن ازدواج بگیرید تا حق طلاق زنان و مسائل مربوط به حضانت كه عموماً ازسوی شورای‌نگهبان رد شد و به مجمع تشخیص مصلحت نظام رفت و درنهایت طرحی كه به تصویب مجمع رسید، یك طرح ثالث بود ـ نه كاملاً طرح ما بود و نه آن چیزی كه شورای نگهبان می‌گفت ـ البته همان هم یك پیشرفت بود، هر چند كه پاسخ تلاش‌های ما نبود. برای مثال، طراحان اولیه سپردن حضانت دختر و پسر به مادر را پس از جداشدن والدین، تا ۱۸ سال تعیین كرده بودند و بعد از آن هم واگذار كرده بودیم به تشخیص خود فرزند كه وقتی به سن قانونی می‌رسد می‌تواند انتخاب كند كه پیش مادر بماند یا نه، كه ازسوی شورای نگهبان تأیید نشد. قانون قبلی این بود كه پس از طلاق، حضانت فرزند پسر تا دوسالگی و فرزند دختر تا هفت‌سالگی با مادر بود. تنها كاری كه در مجمع تشخیص مصلحت شد، این بود كه سن فرزند پسر را هم به هفت‌سالگی رساندند. این خوب است، اما اصلاً پاسخگو نیست. در مورد سن ازدواج، می‌دانید كه طبق قوانین پدر می‌توانست از نه سالگی دخترش را به عقد مردی كه خود تشخیص می‌داد، دربیاورد. این بسیار فاجعه‌آفرین بود؛ از شهرهایی كه قاچاق در آنجا رواج دارد، متأسفانه خبرهایی می‌رسید كه برخی پدرها دخترانشان را پیش‌فروش می‌كنند؛ خیلی از معتادان و كسانی‌كه در امور مادی غرق‌اند، این كار را می‌كردند و ما فكر كردیم كه در این زمینه باید كاری كرد. حداقل سن ازدواج را ۱۸ سال پیشنهاد كرده بودیم. در این مورد هم سن را تغییر دادند، در مورد دختران به ۱۳ سال رساندند، در مورد پسران به ۱۵ سال و البته با نظر دادگاه خانواده؛ یعنی در سنین پایین‌تر از این، پدر اختیار تام در امر ازدواج فرزندان نداشته باشد. پیشنهاد ما دادگاه خانواده بود و خوشبختانه این را پذیرفتند؛ یعنی سن ازدواج را از ۹ سال به ۱۳ سال برای دختران بالا بردند و قید دادگاه را پذیرفتند. موارد عسر و حرج در طلاق را هم كه در صورت احراز آن، دادگاه حق طلاق را به زن می‌دهد، ۹ مورد تعیین كرده بودیم، ولی مجمع تشخیص مصلحت با پنج مورد آن موافقت كرد، كه اگر دادگاهی به این نتیجه رسید كه مردی یكی از موارد: اعتیاد مضر، حبس بیش از پنج‌سال، ترك نفقه برای مدت بیش از شش ماه و مسائلی از این قبیل را دارد، می‌تواند حق طلاق را به زن بدهد. این مورد خوشبختانه ‌تنها موردی بود كه چندان دست‌كاری نشد، البته مواد را كم كردند، ولی بعضاً دو ماده را هم ادغام كرده بودند و این پیشرفت خوبی بود.
یكی دیگر از تلاش‌های ما در مجلس ششم مسئله الحاق به كنوانسیون رفع هرگونه تبعیض از زنان بود كه مجلس ششم روی آن بسیار كار كرد. جلسات كارشناسی زیادی گذاشتیم و واقعاً فكر می‌كردیم با آن قیدی كه دولت زده بود ـ "تحفظ كلی" به این معنا كه هركدام از بندهای كنوانسیون كه مغایر با شرع اسلام باشد ما آن را نخواهیم پذیرفت ـ حتماً شورای‌نگهبان الحاق را تأیید می‌كند. پذیرش این كنوانسیون با آن قید به نظر من واقعاً نه‌تنها هیچ مشكلی برای جامعه ما ایجاد نمی‌كرد، كه موقعیت زنان و لزوم تجدیدنظر در قوانینی كه پاسخگو نیستند، را تا اندازه‌ای تسهیل می‌كرد؛ ولی متأسفانه دیدید با چه نوع برخوردی ازسوی متحجران و مخالفان اصلاح‌طلب روبه‌رو شد.
●استدلال مخالفان پیوستن به این كنوانسیون چه بود؟
▪ما معتقد بودیم این كنوانسیون یكی از كنوانسیون‌های بسیار جا افتاده بین‌المللی حقوق‌بشری در مورد زنان است و (مجموعاً ۱۷۹ كشور از ۱۹۱ كشور جهان) آن را پذیرفته‌اند. یعنی در غرب غیر از امریكا و احیاناً یكی دو كشور دیگر، هم آن را پذیرفته‌‌اند. در جهان اسلام هم غیر از چند كشور كه "تحفظ كلی" و یا "تحفظ موردی" را مطرح كرده‌اند بقیه بدون قید و شرط به آن پیوسته‌اند و تنها ۶ كشور اسلامی ازجمله ایران، هنوز به این كنوانسیون ملحق نشده‌اند. بسیاری از كشورهای عربی و اسلامی هم بدون تحفظ آن را پذیرفته‌اند. یكی از مواردی كه از ابتدای پیروزی انقلاب تاكنون در فضای بین‌المللی علیه ما مطرح بوده، موضوع زنان بوده است و این‌كه در اسلام تبعیض علیه زنان وجود دارد. ما به‌عنوان اصلاح‌طلبان مسلمان در مجلس ششم كه با دیدگاه امام راحل و فقه پویا به قضایا نگاه می‌كردیم و اجتهاد نوین را عامل مهم حیات اجتماعی نظام اسلامی می‌دانستیم و بر آن بودیم كه وقتی رسول اكرم(ص) زنان را "ریحانه" خطاب می‌كنند و می‌فرمایند كسانی‌كه زنان را تكریم كنند، خودشان انسان‌های مكرمی هستند، لابد جایگاهی بسیار متعالی در اسلام برای زنان وجود دارد. پیامبر بارها دست دخترشان را به‌عنوان یك زن شایسته و مسلمان ‌بوسیدند و زمانی‌كه زنان را زنده در گل می‌كردند، ایشان زن را گل نامیدند. این یك انقلاب بزرگ فرهنگی بود كه رسول گرامی اسلام در عصر خود انجام دادند. ما در عصر خود نیز بارها شاهد برخورد امام‌خمینی با مسئله تضییع حقوق زنان و این‌كه "زنان باید در مقدرات مملكت سهیم باشند"، "از دامن زن مرد به معراج می‌رود" و از این قبیل بودیم. تمام اینها از نظر ما معنی‌دار بود و باید عملی می‌شد. با این دید ما فكر می‌كردیم كه وقتی یك كنوانسیون جهانی كشورهای عضو را ملزم می‌كند كه هرساله كارهایی را كه در ارتباط با احقاق حقوق زنان كرده‌اند به جوامع بین‌المللی ارائه بكنند، دولت و دست‌اندركاران را مكلف می‌كند كه در زمینه تبعیض‌زدایی از قوانین موجود و تضعیف و اجرای قوانین روزآمد در این ارتباط، تسریع بیشتری داشته باشند. علاوه بر این فكر می‌كردیم پیوستن به این كنوانسیون بسیاری از تبلیغات مسمومی را كه در این زمینه علیه ایران می‌شود، خنثی می‌كند و درمجموع هم به لحاظ استراتژیك برای ما خوب است، همچنین تأكیدی است بر تلاش‌هایی كه ما در داخل برای احقاق حقوق زنان می‌كنیم. همان‌طور كه قبلاً گفتم، حتی ما "تحفظ كلی" را پذیرفته بودیم، به رغم این‌كه من با آن مخالف بودم. استدلال من این بود كه وقتی ما قید خلاف شرع اسلام نبودن را می‌گذاریم، ‌معنایش این است كه درواقع كنوانسیون هیچ وقت اجرا نشود، زیرا مسائلی كه از نظر یك فقیه كاملاً غیرشرعی است، از نظر یك فقیه دیگر ممكن است كاملاً شرعی باشد متأسفانه چون تعریف واحدی از "شرعی بودن" خیلی مسائل وجود ندارد.
●آیا موردی را به خاطر دارید كه در آن اختلاف نظر فقها كاملاً شفاف بیان شده باشد؟
▪بسیاری از بندهای كنوانسیون مربوط به همان حقوقی است كه ما برای احقاق آن در كشور تلاش می‌كنیم؛ استقلال اقتصادی زنان، عدم خشونت علیه زنان و یا به‌رسمیت شناختن حقوق انسانی آنها. موادی هم در كنوانسیون هست كه ممكن است به واسطه آنها كیان خانواده به خطر بیفتد؛ مثل نوع تابعیت زنان، ازدواج زن با هر كس كه بخواهد، یا مسائلی كه به حجاب زن مسلمان برمی‌گردد كه در این موارد ممكن است یك اجماع فقهی بین همه فقها باشد. مسائل حقوق بشری هم مطرح بود كه ظاهراً در مسائلی كه جهان اسلام كلاً روی آن باید اجماع داشته باشد. این را هم بگویم كه اگر جهان اسلام در مواردی اجماع داشته باشد، قطعاً با وجود این همه مسلمان كه در دنیا هستند، می‌توانند این مواضع را حفظ كنند و روی آن بایستند. هر چه ما می‌كشیم، چه در سطح بین‌المللی و چه در سطح داخل، از این تفرقه و اختلافاتی است كه بین خود مسلمانان وجود دارد.
منظورم این است كه این "تحفظ كلی" آن‌قدر كلی بود كه اصلاً پیوستن به كنوانسیون را بی‌معنی می‌كرد، چون ممكن است در موارد متعدد بگویند كه این خلاف شرع است. بحث من این بود كه باید موردی تحفظ بدهیم، نه كلی و با علمای اسلام و فعالان فرهنگی ـ سیاسی در جهان در این خصوص به اجماع برسیم و پای آن هم بایستیم. اما درنهایت دیدیم با این تحفظ كلی چه كردند و شورای نگهبان به‌طور كلی اصل پیوستن به كنوانسیون را رد كرد. با این همه ما روی مواضع خود ایستادیم و طرح را به مجمع تشخیص مصلحت فرستادیم. در مجمع هم بعد از چند ماه كه مخالفان خیلی كار كردند و كتاب‌ها و جزوات متعددی را در مخالفت ارائه دادند، مجمع از ما هم به‌عنوان موافق دعوت كرد تا دیدگاه‌های خود را بگوییم. نمایندگانی از طرف مركز پژوهش‌های مجلس، چند حقوقدان و بنده به مجمع رفتیم و چند ساعت در مورد این‌كه چرا می‌خواهیم به این كنوانسیون بپیوندیم، بحث كردیم. جلسه جدی و استدلالی بود. تمام منابع مورد نیاز را بعداً هم برایشان فرستادیم. اخیراً شنیدم كه كمیسیون فرهنگی مجمع تشخیص مصلحت نظام، پیوستن ایران به این كنوانسیون را طبق نظر مجلس ششم تأیید كرده، ولی بعضی نمایندگان مجلس هفتم معترض شده و گفته‌اند كه باید رأی آنها را عوض كرد. هرچند از نظر قانونی نمی‌توانند این كار را بكنند، اما اینها قطعاً از هیچ تلاشی برای تغییر رأی مجمع تشخیص مصلحت در این مورد فروگذار نخواهند كرد. امیدوارم كه مجمع تحت‌تأثیر این جو قرار نگیرد.●شما ملاقات‌هایی را با مقام رهبری و چند تن از فقهای حوزه در رابطه با مسائل كمیته "زنان، جوانان و خانواده" داشته‌اید. آیا جزییات این ملاقات‌ها را به خاطر دارید؟ پرسش دیگر این‌كه شما فرمودید امام همواره مسائل زنان را خیلی خاص مطرح می‌كردند. آیا خاطرتان هست كه در رابطه با امور اجرایی هم امام نسبت به زنان حكمی داده باشند؟
▪در سال‌های اول انقلاب بود كه به‌منظور ملاقات با آقای گورباچف، امام(ره) خانم دباغ را جزو هیئتی به اتحاد جماهیر شوروی فرستادند و این یك حركت بزرگ و معنی‌دار بود؛ به این معنا كه یك زن مسلمان در سطح و جایگاهی هست كه در یك مسئله بین‌المللی استراتژیك حضور داشته باشد و ایفای نقش كند. از این دیدگاه، حركت امام، مفهوم‌‌ساز و فرهنگ‌ساز بود.
●همان‌طور كه می‌دانید، دیدگاهی بر این باور بود كه زنان نباید در انتخابات مجلس اول رأی بدهند. علتش هم این بود كه رأی دادن زن یعنی قضاوت زن بین دو مجتهد، یعنی یك زن باسواد یا بی‌سواد می‌خواهد نظر بدهد كه از دو مجتهد جامع‌الشرایط چه كسی به مجلس برود و این یك نوع قضاوت است. امام به این افراد گفته بودند كه اگر شما این نظر خودتان را مطرح كنید، من هم نظرم را اعلام می‌كنم. بعد از این گفته امام، پذیرفته بودند كه زن‌ها رأی بدهند و به این ترتیب، رأی‌دادن زنان با هویت مذهبی نهادینه شد. آیا می‌توان گفت نظر امام می‌تواند مقدمه‌ای با‌شد كه زن قضاوت هم بكند؟ به هر حال رأی‌دادن هم یك نوع قضاوت است.
▪بله، همین‌طور است. متأسفانه قانون ما درباره شهادت‌دادن و قضاوت زنان آن‌قدر كلی است كه گاهی بسیار شگفت‌انگیز می‌نماید. من این مسئله را در دیدار فراكسیون زنان مجلس ششم با آیت‌الله هاشمی شاهرودی رئیس قوه‌قضاییه مطرح كردم. در مورد شهادت‌دادن زنان، نظر ایشان را پرسیدم. من سوالم را مخصوصاً برای ایشان این‌گونه مطرح كردم كه در شرایطی كه الان زنان چه در سطح دنیا و چه در ایران از پیشرفت‌های بزرگ فرهنگی و علمی برخوردارند، به‌طوری‌كه ۶۲درصد ورودی دانشگاه‌های ایران، امروز دختران ما هستند، قانونی كه به‌‌صورت كلی می‌گوید "شهادت دو زن برابر است با شهادت یك مرد"، آیا نباید مورد بازنگری قرار بگیرد؟ به فرض من به‌عنوان یك زن لازم می‌بینم كه با شهادتم مسئله‌ای را كه به چشم خود دیده‌ام، ثابت كنم. چه‌طور باید شهادت دو زن برابر یك مرد باشد؟ مثل این‌ می‌ماند كه بلاتشبیه شهادت حضرت زهرا و زینب را در یك كفه ترازو بگذارند و شهادت یزید را در كفه دیگر! ایشان خندید و گفت كه "یزید فاجر است و اصلاً شهادتش قبول نیست." گفتم حاج‌آقا! چرا راه دور برویم، چرا باید مثلاً شهادت من و خانم كولایی (ایشان هم حضور داشت) باید برابر باشد با شهادت مرد باشد.
مسئله مهمی كه در دیدار با آیت‌الله هاشمی شاهرودی بیان كردم، این بود كه چرا علی‌رغم این‌كه نظر امام درباره زنان روشن است و مقام رهبری نیز در صحبت‌های خود درباره زنان مبنی بر حفظ حقوق زنان مخصوصاً در خانواده بسیار تأكید داشته‌اند، كاری در زمینه تغییر قوانین تبعیض‌آمیز نمی‌شود؟ با این مقدمات از آقای هاشمی شاهرودی درخواست كردم كه به ما كمك كنند. ایشان گفت: "تا وقتی كه خود زنان ‌كاری و حركتی نمی‌كنند، وضع به همین منوال است." و افزودند: "اگر شما منسجم حركت كنید و حقوق خودتان را به‌طور جدی طلب كنید، نزد علما بروید و مسائلتان را از نزدیك با آنها مطرح كنید. متوجه می‌شوند كه باید به این حق‌ها بپردازند."
به هرحال مسئله بسیار دردناك است، مخصوصاً وقتی كه به فلسفه این احكام فكر كنیم. در مورد "ارث" چون مسئله مادی است، من شخصاً شاید به اندازه دیه حساس نباشم، كه خون‌بهای ماست و از بدیهی‌ترین مسائل حقوق‌بشری است. در تحقیقاتم به این نتیجه رسیده‌ام كه ریشه این قانون‌های تبعیض‌آمیز همه به یك مسئله برمی‌گردد و آن "نفقه‌بگیربودن زن" است، یعنی ریشه اقتصادی دارد، بگذریم از این مسئله كه در فرهنگ سنتی ما نگاه نسبت به زنان اصولاً تحقیرآمیز و جنس دومی است. زن از اول با این دید نگریسته می‌شود كه نفقه‌بگیر است، یعنی زندگی‌اش را كس دیگری تأمین می‌كند كه مرد است؛ لذا باید دیه‌اش نصف باشد، چون اگر مرد بمیرد، اقتصاد خانواده مختل می‌شود، ولی اگر زن بمیرد، چنین اتفاقی نمی‌افتاد. با چنین دیدگاهی، ظاهراً پرداخت نصف دیه برای قتل زن از سر لطف بوده و می‌توانسته‌اند اصلاً دیه‌ای برای زن در نظر نگیرند چون با قتل زن اصولاً در اقتصاد خانواده اتفاقی نمی‌افتد تازه یك نان‌خور هم كم می‌شود! در مورد طلاق هم نگاه همین است؛ از این زاویه دید، حق طلاق باید برای مرد باشد، چون مرد نان‌آور است، زن اگر زیاد حرف بزند، نانش هم قطع می‌شود چه رسد به این‌كه بخواهد دست مرد را ببندد در این‌كه زن دیگری بگیرد یا نگیرد، یا اگر زنش را نخواست طلاق بدهد، یا ندهد! بنابراین مردسالاری در قوانین سنتی ما، ریشه اقتصادی دارد. هدف ما این است كه به‌دلیل تحولات عظیم اجتماعی دنیا در صدساله اخیر و پیشرفت‌هایی كه زنان در كشور خودمان داشته‌اند، قوانین بازنگری شوند؛ امروزه زنان كارگر، كارمند، نخبه و دانشگاهی در كشور و حتی زنان خانه‌دار كه هیچ‌وقت ارزش اقتصادی كارشان دیده نمی‌شود، همه و همه در اقتصاد خانواده شریك‌اند. زنان روستایی كه بار سنگینی را در كشاورزی و تولید بر دوش می‌كشند، در اقتصاد خانواده و جامعه سهیم‌اند و هیچ‌جا ارزش این كارها دیده نمی‌شود. زنان سرپرست خانوار و زنان بد سرپرست كه خانواده‌ها را اداره می‌كنند و خیلی از زنان حتی زنان كارمند و كارگر و... نفقه همسرشان را می‌دهند. با این اوصاف می‌بینید كه شرایط كاملاً فرق كرده و می‌بایست این قوانین هم تغییر كند. منتها متأسفانه ظاهراً دلسوز و متولی نداریم. لذا، طرحی مثل طرح شورای‌عالی خانواده می‌تواند یك محرك قوی در این زمینه باشد و این امور را با جدیت پیگیری كرده و به سامان برساند. همین‌طور،NGO‌ها و بخش‌های مربوط به زنان در احزاب پیشرو و اصلاح‌طلب باید این امور را پیگیری كنند. در اینجا نوید ایجاد تشكل جدیدی به‌نام "سازمان زنان ایران" را می‌دهم. این سازمان كه به صورت نهادNGO اداره می‌شود، به خواست خدا خواهد توانست تشكل لازم را بین اكثریت زنان مسلمان ایرانی كه نه متحجرند و نه لائیك، ایجاد ‌كند تا به‌طور منسجم، هماهنگ و پیگیر از حقوق انسانی و اجتماعی خود و جامعه‌شان دفاع كنند.
●از ملاقات‌های خود با مقام رهبری و علمای قم در راستای پیشبرد اهدافتان بگویید.
▪زمانی كه بنده ریاست فراكسیون زنان در مجلس ششم را به‌عهده داشتم، این فراكسیون یكی از برنامه‌های خود را به دیدار منظم با علما اختصاص داده بود. یكی از دیدارهایی كه برای من جالب بود، دیدار با آیت‌الله مكارم شیرازی بود كه در آنجا خیلی صریح و روشن گفتم: "آقای مكارم! شما یكی از علمای فرهنگی این كشور هستید، من زمانی‌كه یك دانش‌آموز دبیرستانی بودم جزوه‌های دینی شما را می‌خواندم و تلقی‌ام از شما این بود كه یك روحانی ژرف‌نگر هستید. متأسفانه بسیار تعجب كردم كه در مورد یك قانون خیلی مهم كه اوایل دوره مجلس ششم به مجلس ارائه شد ـ قانون اعزام دختران دانشجو به خارج از كشور ـ به نام شما بیانیه‌ای در مخالفت با این طرح در مجلس خوانده شد." ایشان لبخندی زدند و گفتند: "بله." گفتم: "به نظر می‌رسد علت مخالفت شما این بود كه اصولاً در جریان اصل قضیه نبوده‌اید و كسانی به غلط این را آن‌طور كه دلشان می‌خواهد به علما منتقل می‌كنند تا آن چیزی را كه می‌خواهند نتیجه بگیرند و بتوانند نظایر آن بیانیه را در مجلس شورای اسلامی بخوانند! قطعاً شما اگر می‌دانستید، اصل قضیه چیست، این‌طور برخورد نمی‌كردید." و ماهیت طرح را برایشان توضیح دادم. همچنین در آن دیدار مسئله دیه را مطرح كردم؛ به این صورت كه پرداخت دیه به صورت موجود، ریشه‌ای در قرآن و احادیث معتبر ندارد. در این راستا تحقیقات خوبی مثلاً توسط آقای دكترمهرپور انجام شده‌ است. تنها برخی روایات در این زمینه هست كه من وقتی به دقت مطالعه كردم، به این نتیجه ‌رسیدم كه باز تنها منشأ اقتصادی دارد و افزودم، درحالی‌كه امروزه شرایط و مسائل اقتصادی بسیار فرق كرده، چرا در این زمینه كاری نمی‌كنید." ایشان تأملی كردند و گفتند: "به نظر من هم ریشه این مسئله اقتصادی است و باید كار كارشناسی كرد ولی من متأسفانه در این زمینه كار نكرده‌ام. شما تحقیق كنید؛ با علما صحبت كنید، این قوانین قابل تجدیدنظر است." از نظر من این برخورد خیلی مهم بود. دیدارهایی با آیت‌الله صانعی داشتیم و درباره مسائلی مثل دیه، شهادت و ارث زنان مسائل خانواده، اشتغال زنان، ظلمی كه در خانواده‌ها به زنان می‌شود و دیگر مسائل بحث‌برانگیز، گفت‌وگو كردیم و ایشان هم دیدگاه‌های بسیار روشن و صریح‌شان را بیان كردند.
دیداری هم با مقام رهبری داشتیم. به ایشان گفتم: "پیش از این دیدار، دیدگاه‌های شما را درباره زنان مطالعه می‌كردم؛ دیدم كه به‌عنوان یك عالم دینی، بسیار دقیق و مترقی از حقوق زنان دفاع كرده‌اید. خیلی از مسائلی كه ما الان می‌گوییم، شما سال‌ها پیش روی آن تأكید كرده‌اید؛ ولی چرا كاری در این زمینه صورت نمی‌گیرد؟ ایشان گفتند: "در احكامی كه نص قرآنی ندارد و كم هم نیست، حداكثر تلاشتان را بكنید و طرح‌هایی را برای تصویب بدهید." همچنین تأكید كردند كه با بعضی از خانم‌های حوزوی كه در زمینه حقوق زنان كار كرده‌اند، در ارتباط باشیم.
چه تعداد از طرح‌های مجلس در رابطه با حقوق زنان از طرف شورای نگهبان تأیید شد؟
●كم‌وبیش از شورای نگهبان انتظار می‌رفت كه از اولین طرح ما كه در ارتباط با اعزام دانشجویان دختر به خارج از كشور بود تا آخرین‌هایش كه شورای‌عالی خانواده و پیوستن به كنوانسیون جهانی رفع تبعیض از زنان بود، بدین‌گونه برخورد بكند. همان‌طور كه پیش از این اشاره كردم، یكی از قوانین مهم مورد نظر ما بود "حق طلاق" بود. در قانون مدنی گذشته در ارتباط با حق طلاق آمده بود كه "مرد هرگاه بخواهد می‌تواند زن خود را طلاق دهد." دقیقاً با این صراحت! حتی از خواندن آن هم انسان احساس شرم‌ می‌كند! تنها كاری كه در جهت تغییر این ماده توانستیم بكنیم، این بود كه این قانون را لااقل در شكل و صورت ‌ظاهر آن تغییر بدهیم و حالا براساس قانون جدید، دیگر مرد نمی‌تواند غیابی زنش را طلاق بدهد، بلكه عملاً به دادگاه باید برود و ادعایش را علیه همسرش اقامه كند گرچه حكمی كه قاضی می‌دهد، عموماً به نفع مردان است، اما روال فرق كرده و با این استدلال‌ها خوشبختانه توانستیم فعلاً شكل قانون را عوض كنیم. تازه در همین حد، كلی بحث و مجادله بود و كسانی با تمام توان تلاش می‌كردند این قانون تصویب نشود كه سرانجام تصویب شد، گرچه می‌دانیم فقط در فرم است. زنانی به ما مراجعه می‌كردند و یا در گفت‌وگوهای تلفنی می‌گفتند كه قاضی به من ‌گفته "هنوز كه نمرده‌ای! برو زندگی كن، شوهرت معتاد است، ولی هنوز كه تو را نكشته، پس زندگی كن." ملاكی برای اثبات حق زن وجود ندارد؛ مثلاً مردی از روی هوسرانی می‌خواهد زنش را طلاق بدهد، به دادگاه می‌گوید تمكین نمی‌كند. چگونه زن بدبخت ثابت كند كه این ادعا دروغ است؟ ما باید روی این‌گونه مسائل كار كنیم و یك طرح معقول و متعادل و انسانی كه قطعاً مورد نظر و تأیید اسلام، به‌عنوان دین استقرار اخلاق و عدالت است، ارائه دهیم.
تأكید می‌كنم كه حركت زنان مسلمان روشنفكر ایران به‌هیچ‌وجه حركت فمینیستی رادیكال از نوعی كه در برخی نحله‌های فمینیستی غرب می‌بینیم، نیست. ما قصد تسخیر مردان را نداریم؛ نمی‌خواهیم یك حكومت زنانه راه بیفتد و زن‌سالاری باشد، ما فقط تلاش می‌كنیم در چارچوب تعالیم اصیل اسلامی و قانون‌اساسی به آن نمایی كه مرحوم امام در عصر ما از جایگاه زنان در نظام اسلامی ارائه دادند، جامه عمل بپوشانیم. از آن نگاه، نه‌تنها در اسلام تبعیض منفی علیه زنان وجود ندارد، بلكه امتیازاتی برای آنان هست كه عموم جریان‌های فمینیستی سالم امروز در دنیا به‌دنبال آن هستند، چیزی كه قرن‌ها قبل، اسلام برای ما ترسیم كرده است. امتیازات ویژه برای زنان از نظر ما در اسلام وجود دارد و ما تنها برای تحقق و عملی‌شدن و عینیت یافتن آن تلاش‌ می‌كنیم.●نقل قولی كردید از مقام رهبری كه "روی مسائل زنان، آنهایی كه نص قرآنی ندارند كار كنید" آیا منظور ایشان از مسائلی كه ریشه در قرآن دارد، مواردی مانند "ارث" است؟
▪بله، باید منظور، ارث و شهادت باشد كه نص قرآنی دارد. تازه ایشان نگفتند برای ابد در این موارد كار نكنید. گفتند كارتان را با جدیت شروع كنید، اما سراغ مواردی كه نص قرآنی دارد نروید. همان‌طور كه مطلع‌اید، حتی روی مواردی مانند ارث و شهادت، برخی علما در جهان اسلام، كار كرده‌اند و می‌كنند. امیدوارم این كارها كه عموماً با شیوه‌های مورد قبول فقها هم انجام می‌گیرد، راه را برای پرداختن به این موارد نیز باز كند..
●آیا درباره زنان آسیب‌دیده هم در كمیسیون فرهنگی تلاش‌هایی داشتید؟
▪در ارتباط با ساماندهی امور زنان ویژه و دختران فراری طرحی داشتیم؛ اما همیشه پیش از این‌كه می‌خواستیم وارد كار روی یك طرح شویم، از طریق مركز پژوهش‌های مجلس تحقیق می‌كردیم كه آیا در این زمینه كاری شده یا نه، تا موازی كاری نكنیم و یا اگر كارهایی انجام شده كه ناقص است، فقط كار تكمیلی كنیم. در این مورد باخبر شدیم كه شورای‌عالی اجتماعی وزارت كشور برنامه‌های خاصی دارد و به‌طور منظم جلساتی را تشكیل می‌دهد. لذا، پیشنهاد كردیم در جلسات آنها شركت كنیم تا ببینیم اگر كار آنها كفایت می‌كند، طرح دیگری را به مجلس ندهیم. پس از شركت در این جلسات، جمع‌بندی ما این بود كه وزارت كشور كار را خوب و ریشه‌ای پیگیری می‌كند كه البته تا حدودی هم به وظایف آنها برمی‌گشت. شورای‌عالی اجتماعی وزارت كشور با دعوت از نیروی انتظامی، نهادهای NGO درگیر با مسائل مربوط به زنان، متخصصانی كه در ارتباط با خشونت علیه زنان كار كرده بودند، روان‌شناسان و جامعه‌شناسان، جمع مناسبی تشكیل داده بود و طرح‌های خوبی ارائه می‌شد. ما به این امید كه این كار جمعی كه در وزارت كشور شروع شده به نتیجه خوبی خواهد رسید، دیگر پیگیر طرح در این زمینه نشدیم. متأسفانه همزمان با این كار كه در وزارت كشور در حال پیگری بود، موضوع "خانه‌های عفاف" در برخی مطبوعات مطرح شد. خانه‌های عفاف به‌ظاهر طرحی بود كه در همان نشست‌ها مطرح شده بود، اما قبل از این‌كه كارشناسی بشود، توسط بعضی از مطبوعات مطرح ‌شد كه با جوی كه علیه آن ایجاد شد، دیگر حتی همان جلسات هم تشكیل نشد و ادامه پیدا نكرد و طرح ساماندهی امور زنان ویژه و دختران فراری نیمه‌كاره و بدون نتیجه باقی ماند.
●آیا در مورد زنان آسیب‌دیده با NGOها همكاری داشتید؟
▪با NGO خاصی نه. در وزارت كشور در همان جلساتی‌كه برگزار می‌شد، هم از NGOها دعوت می‌شد و هم از نیروی انتظامی و سازمان زندان‌ها. شورای عالی اجتماعی و معاونت اجتماعی هم دخالت داشتند و شاكله كار را علمی و با ساختار درست طرح كرده بودند.
اما مسئله حمایت از كودكان و جلوگیری از خشونت در جامعه و خانواده علیه كودكان در طرح جامعی در مجلس ششم به تصویب رسید. با تلاش‌های فراكسیون زنان مجلس و كمیسیون‌های ذیربط، درنهایت دو قانون علیه آسیب‌های اجتماعی كار كودكان و سوءاستفاده‌های جنسی و اقتصادی از كودكان به تصویب رسید.
●ریشه‌یابی شما از پدیده "زنان خیابانی" چیست و عامل اصلی را چه چیزی می‌دانید؟
▪تا حدودی به ریشه‌ها اشاره كردم. در مورد زنان ویژه و نیز دختران فراری كه بعضی از آنها در آینده به "زنان ویژه" می‌پیوندند، در تحقیقات اولیه به چند عامل برخورد كرده‌ایم: یكی از عوامل فقر است. در مواردی شوهران معتاد و قاچاقچی، زنان خود را به این راه می‌كشانند. در خیلی از موارد، كه خانواده‌ نان‌آور ندارد و زن هم شغل خاصی ندارد، برای تأمین نیازهای روزمره زندگی، زن مجبور به خودفروشی می‌شود. اما یك عامل متفاوت هم وجود دارد و آن باندهای مافیایی انسان‌فروش هستند كه به انجام كارهای خلاف قانون و عفت عمومی مبادرت می‌كنند كه اینها اصلاً بزهكارند. اینها زنانی را در اختیار دارند كه زنان و دختران را با نقشه و برنامه به دام می‌اندازند. اما پدیده‌ای كه اخیراً با آن روبه‌رو هستیم، به كسانی برمی‌گردد كه نه فقر مالی دارند و نه بزهكارند و حتی از خانواده‌های متمول هستند. این زنان به این كار نه به‌عنوان زن خیابانی، كه به‌عنوان یك سرگرمی و تفریح و تنوع‌طلبی می‌پردازند. به این معنا كه اگر اسمش را خودفروشی نگذاریم، خارج از ضوابط شرعی و فرهنگی و هنجارهای اجتماعی، روابط جنسی آزاد برقرار می‌كنند؛ خودشان هم پیش‌قدم هستند. در این مورد، عوامل متعدد و پیچیده‌ای دخیل هستند؛ یك علت آن تهی‌شدن از تمام هویت فرهنگی، معنوی، اخلاقی و شخصیتی یا به‌نوعی گم‌كردگی هویت انسانی و شخصیتی یك زن است. درست است كه بسیاری از تعالیم مذهبی را از كودكی آموخته‌ایم، ولی من معتقدم كه خیلی از مسائل در مورد شخصیت زنان، اصولاً فطری است. زنان دوست دارند همیشه محبوب و ارزشمند باشند و دیگران به آنها احترام بگذارند، كه این البته خواسته هر انسانی است. زنان عموماً دارای احساسات لطیف انسانی هستند، كه باید به آنها پاسخ‌های لطیف داده بشود. زنان هرگز آمادگی روحی برای شنیدن جواب منفی از جنس مخالف ندارند، مخصوصاً در عشق و دوستی. من به‌دلیل شغلم در دانشگاه و مجامع فرهنگی و هنری، با دختران جوان ارتباطات گسترده‌ای داشته‌ام و این مسائل را به‌كرات و به‌ تجربه دیده‌ام. واقعاً وقتی یك زن در عشق شكست می‌خورد، از نظر عاطفی و احساسی لهیده می‌شود و دیگر آن انسان سابق نیست، چه این زن گرایش دینی داشته باشد و چه نداشته باشد. این زن چگونه و چرا ممكن است به‌دنبال مردان برود تا فقط غریزه جنسی‌اش را ارضا كند؟ این مسئله به‌نظر غیرطبیعی است. در این روند قطعاً بعضی كانال‌های ماهواره‌ای و تبلیغات بی‌تأثیر نیستند؛ اما به نظر می‌آید یك علت هم، نوعی دهن‌كجی به برخوردهایی باشد كه بدون توجیه فرهنگی قضایا به زور توسط جامعه یا خانواده به دختران و زنان تحمیل می‌شود. البته امیال انسانی هم یك عامل است كه اگر كنترل و هدایت نشود، ممكن است انسان را به هر جایی ببرد.
اخیراً خبری در مطبوعات خواندیم كه یك مرد آلمانی با رضایت طرف مقابل، او را ‌خورد. ببینید، برخی انسان‌ها رسیده‌اند به چیزهایی كه نه‌تنها در فرهنگ مذهبی، بلكه در فرهنگ بشری و در كل جهان یك تابو است، یعنی برگشته‌اند به بدوی‌ترین دوره‌ای كه نه تمدن، نه اخلاق و نه انسانیت مطرح بوده است! انسان اگر تربیت نشود و امیال خود را كنترل و مهار نكند، آگاهانه به سمت چیزهایی می‌رود كه خلاف فطرتش است و به آنجا می‌رسد كه هم‌نوع خودش را با رضایت او بخورد! من معتقدم كه كارهایی از این نوع كه در بالا به آن اشاره شد، در فطرتاً زنان نیست و آنها درواقع با این كارها متأسفانه بیشترین ضربه‌ها را به خودشان می‌زنند.
چند سال پیش سفری به كلمبیا به‌منظور شركت در یك كنگره شعر بین‌المللی داشتم می‌دانید! در كشوری مثل كلمبیا در امریكای لاتین تا حدودی هنوز فرهنگ جنگل‌نشینی هست؛ از طرز لباس پوشیدن گرفته تا نحوه روابط جنسی، قاچاق موادمخدر كه بیداد می‌كند مخصوصاً زن‌ها، عموماً جوان‌هایشان نیمه‌عریان بودند و ارتباط‌های جنسی در هر گذر و خیابانی آزاد و عادی بود. در این میان یك دختر كلمبیایی كار مترجم و راهنما را برای من انجام می‌داد و شعرهایم را از انگلیسی به اسپانیولی ترجمه می‌كرد. این دختر روزی مرا در اتاق هتل در حال نمازخواندن دید. او كه از این كار خیلی تعجب كرده بود، پرسید چه كار می‌كنی؟ من درباره نماز برایش توضیحاتی دادم و گفتم ما در شبانه‌روز چند نوبت رو به خدا می‌كنیم و با او حرف می‌زنیم. به محض شنیدن شروع كرد به گریه و گفت من هم می‌خواهم نماز بخوانم. در مورد حجاب هم سوال كرد. فلسفه آن را هم برایش گفتم. ملحفه‌ای به دور خود كشید و با هم شروع به نمازخواندن كردیم. به نظر من این دختر فطرتاً مسلمان بود. او از روابط بی‌چفت و بست جنسی در جامعه خودش منزجر بود. می‌گفت تصمیم دارم هیچ‌وقت ازدواج نكنم، مگر با كسی‌كه واقعاً مرا دوست داشته باشد و با عشق ازدواج كنم. پرسیدم عشق از نظر تو یعنی چه؟ گفت یعنی این‌كه من كسی را دوست داشته باشم كه انسان باشد و مرا برای هوس‌ خود دوست نداشته باشد، مرا به خاطر "من" دوست داشته باشد و من بتوانم او را دوست داشته باشم. این دقیقاً همان چیزی است كه ما در این سر دنیا می‌گوییم؛ پس یك خواست فطری است. هرچه تجربیات جهانی بیشتری به‌دست می‌آ‌وریم، می‌بینیم كه انسان‌ها صرف‌نظر از ملیت و دین، در خیلی از مسائل مشترك‌اند. به‌دلیل همین مشتركات عظیم انسانی است كه قوانین حقوق‌بشری از سوی انسان‌های بزرگی در دنیا مطرح شده و جهان‌شمول می‌شود. به نظر من اسلام هم با روح اصیل و بلندی كه دارد، دربرگیرنده همه انسان‌ها بدون قید زمان و مكان است، البته اگر درست تبلیغ شود.●آیا می‌توان گفت علت این بی‌هویتی برخورد جریان‌های سیاسی بوده كه خشونت را ترویج كرده‌اند و فضای تنگی كه پیرو آن به‌وجود آمده، به مسئله شدت بخشیده است؟
▪پیشتر به این موضوع اشاره كردم كه یكی از عوامل مهم دخیل در این وضعیت، اصطكاك‌های سیاسی و تفكر دوگانه فرهنگی است. برای نمونه، هستند كسانی‌كه می‌گویند "صیغه" بخوانید و هرگونه رابطه كه می‌خواهید، داشته باشید. درحالی‌كه به عقیده من چنین چیزی با آنچه كه روابط آزاد جنسی و ابتذال در غرب از آن یاد می‌كنیم، فرقی ندارد، جز یك صیغه كه خوانده می‌شود. اگر خوانده شود!
این نگاه، زمینه را برای سوء‌استفاده اراذل و اوباش و باندهای قاچاق انسان فراهم می‌كند. فكر می‌كنم مسامحه ازسوی بعضی جریان‌های سیاسی نسبت به این‌گونه مسائل و جدی نگرفتن مشكلات و مسائل واقعی، بی‌تأثیر در رشد این روند منفی بی‌هویتی نبوده ‌است. این هم البته واكنشی بود در مقابل افراطیونی كه با قیم‌مآبی متحجرانه می‌خواستند به همه القا كنند كه "چه بكنید و چه نكنید، چه بپوشید و چه نپوشید و..." گاهی زن و شوهران جوان یا خواهرها و برادرها را به جرم راه رفتن با هم در خیابان می‌گرفتند و به كمیته و كلانتری می‌بردند! من اعتقاد دارم كه ما نه به‌عنوان قیم انسان‌ها و نه حتی به‌عنوان قیم فرزندمان، حق نداریم عمل كنیم. اما به‌عنوان معلمان، دلسوزان، پدران و مادران و خواهران و برادران بزرگ‌تر می‌توانند در ارتباط با جوان‌ترها ایفای نقش كنیم؛ همان حركتی كه انبیا كردند. یعنی این‌كه برای ما هم نوع زندگی خودمان و هم شیوه زندگی دیگران در جامعه ـ حتی كل جامعه بشری ـ اهمیت داشته باشد. یعنی اگر با یافته‌های روان‌شناختی، تجربی و عاطفی و با توجه به تعالیم انبیا، حكیمان و فیلسوفان در زندگی خودمان زیبایی‌هایی را دریافت كردیم، وظیفه داریم این را در اختیار دیگران بگذاریم. وقتی بهشت طوری معنی شود كه یك جوان فكر می‌كند به زور می‌خواهند همه لذایذ زندگی را از او بگیرند تا بعد از مرگ به بهشت برود، این بهشت، جهنم می‌شود. طبیعی است كه آدم‌ها نخواهند به زور به چنین بهشتی بروند. آنها سیلی نقد را به حلوای نسیه ترجیح می‌دهند، مگر آن‌كه فلسفه بهشت و دوزخ آن‌طور كه انبیای الهی توصیف كرده‌اند، برای آنها تبیین و ترجمه شود. تمام ضعف‌ها و ایرادها در این است كه ایدئولوگ‌های بزرگی كه زندگی خود را وقف نجات روح انسان‌ها كار كنند، نداریم. همچنین مسئولان برنامه‌ریز فرهنگی كشور الگویی مناسب جهت برنامه‌ریزی صحیح و اصولی ندارند.
●آیا در ریشه‌یابی این آسیب‌ها در كمیسیون فرهنگی مجلس ششم، جایگاه و نقش فقه رایج هم بررسی می‌شد؟
▪همان‌طور كه عرض كردم مسئله زنان ویژه به وزارت كشور واگذار شده بود و تا آنجا كه می‌دانم آنها با فقهای نواندیش هم جلسات متعددی را داشتند كه من از محتوای آن جلسات بی‌اطلاعم.
●مرحوم آیت‌الله طالقانی در تفسیر پرتوی از قرآن در سوره بقره آیین‌نامه انفاق را استخراج كرده‌اند. از نظر ایشان انفاق اصلاً مشروط نیست و برای منت‌گذاری، خودكم‌بین‌كردن و به رخ كشیدن و وابسته كردن هم نیست. ولی همین باب انفاق در فقه به صورت نفقه مطرح می‌شود و آن هم مشروط است به تمكین، یعنی ظاهراً ماتریالیستی و مادی می‌شود.
▪بله، تمام اینها برمی‌گردد به مادیات و مسائل اقتصادی.
●در رساله‌ها آمده كه ازدواج یك معامله است و رضایت دو طرف در آن شرط است. این درست، اما این سوال مطرح می‌شود كه رضایت خدا و جامعه در كجای آن است؟ آیا این ازدواج در مسیر اراده خدا و تكامل است یا نه؟
▪تحقیقات نشان می‌دهد كه در امر ازدواج، دوست‌داشتن یك شرط است و باید باشد و فقدان آن زندگی را به یك معامله صرف تبدیل می‌كند كه عامل مهمی در نابسامانی‌های زندگی می‌شود. یكی از عوامل مهم انحراف زنان ویژه، زندگی بدون عشق است؛ یكی هم ازدواج‌های اجباری است. پدری كه دخترش را با اجبار به عقد مردی درمی‌آورد كه سی، ‌چهل سال از دختر بزرگ‌تر است و یا از نظر روحی و عاطفی و فكری و فرهنگی هیچ شباهتی بین آنها نیست، به عاقبت این كار نمی‌اندیشد و به تعبیر شما رضایت خدا را در نظر نمی‌گیرد. گاهی در مصاحبه‌ها پرسش می‌شود كه آیا چهل سال پیش كه زنان هیچ نوع مطالباتی نداشتند، زندگی‌های خانوادگی بهتر و پایدارتر نبود؟ جواب این است كه زنان امروز ترجیح می‌دهند بدبخت‌تر از این‌كه هستند، باشند ولی نفهم و ناآگاه باقی نمانند. به‌تبع افزایش آگاهی‌ها، نرم‌‌ها در جوامع باید عوض شود. اما دید متحجرانه به زن می‌گوید "چشم و گوش بسته مطیع باش، نفقه بگیر و تمكین كن." وقتی نرم جامعه متحول می‌شود و زنان نسبت به حقوق خود و ظلم‌های تاریخی كه به آنها روا شده، آگاه می‌شوند، باز هم توقع داریم كه مطالباتی نداشته باشند و تنها به حفظ كیان خانواده، به هر قیمتی، بیندیشند. این در جامعه امروزی امری غیرممكن است. معتقدم بعضی ازدواج‌های اجباری باعث عقده‌های درونی می‌شود. البته زنان عموماً بیشتر از این‌كه طالب عشق باشند، می‌خواهند مهرشان را نثار بكنند. یك زن چگونه می‌تواند مهرش را نثار كسی بكند كه تمایلی به زندگی مشترك با او ندارد؟ اگر این حس تخلیه، اشباع و ارضا نشود، با كوچك‌ترین جرقه‌ای باعث اخلال روانی در زندگی زن و فرزندانش می‌شود. می‌بینیم برخی مردانی كه با اختیار و انتخاب خود ازدواج كرده و از زندگی خوبی هم برخوردارند، به ازدواج موقت روی می‌آورند و توجیه آنها این است كه من عاشق زنم نبودم. در اینجا زن هم واكنش نشان می‌دهد و می‌گوید چرا من آزاد نباشم و با عشق زندگی نكنم؟!
به‌هرحال هر فردی با توجه به شاكله فرهنگی، اعتقادی و تربیتی خود یك نوع واكنش نشان می‌دهد. به نظر من زنان، قربانیان فرهنگ مختلطی هستند كه متأسفانه سال‌هاست در این كشور به‌وجود آمده است.
●شما در صحبت‌هایتان گفتید كه مردهای معتاد زنانشان را مجبور می‌كنند كه خودفروشی كنند تا برای خرید مواد هزینه كنند. آیا تحقیقاتی در این زمینه شده كه نشان دهد چند درصد معتادها این‌گونه‌اند؟ و چند درصد زنان ویژه چنین همسرانی داشته‌اند؟
▪متأسفانه آمارهای ما هیچ‌وقت به روز نیست. چه به‌عنوان یك دانشگاهی و پژوهشگر و چه به‌عنوان نماینده مجلس، هیچ‌وقت آمارهای به روز را در دسترس نداشته‌ام. جدیدترین آمار ما در مورد زنان، همیشه دوسال عقب بوده است.