پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

در جستجوی کیمیاگر


در جستجوی کیمیاگر
«فوتبال می تواند باعث پیوند ملت ها شود.»این جمله زیبای آقای «پائولو كوئلیو» نویسنده معروف برزیلی، در عصر فعلی ضمانت اجرایی ندارد و شاید فقط جایی در تألیف های بی نظیر و حسرت برانگیزش، خواه كیمیاگر باشد یا مكتوب، جلوه زیبایی بیابد. كجای این فوتبال دوستی آفرین است؟ وقتی اسكناس های سبز قدرت بینایی را افزایش و حنجره هواداران را جلا می دهد، دیگر نمی توان روی پرده دنبال بهانه ای برای شادی بی غل و غش گشت و دست ۲ دشمن را در دست هم قرار داد. با نگاه به اتفاقات رخ داده در كشورهای مطرح دنیای فوتبال متوجه می شویم این فوتبال عزیز كه فقط با هزاران رنگ و لعاب جذاب به نظر می رسد، تفرقه افكن است.
یوونتوس و ایتالیا رسوای عالم هستند. رییس این باشگاه هر روز قبل از گرفتن ژست یك هوادار عاشق، با كیف پر از پول خود پای داوران را سست می كند تا آنها به تعداد گل های احتمالی، از میزان تورم كیف بكاهند!
چطور آقای نویسنده می تواند از عامل پیوند دهنده فوتبال صحبت كند، وقتی می بینیم برلوسكنی در اوج جنگ های خاورمیانه، از مقام نخست وزیری به رییس باشگاه میلان تغییر جایگاه داده و مربی ترك قرمز و مشكی ها را اخراج می كند تا به رقبای سیاسی خود بگوید چون یك نماینده تركیه نتوانست «دوردانه» او را به موفقیت برساند، كشورش او لیاقت حضور در اتحادیه اروپا را ندارد!در فرانسه مهد فوتبال به اصطلاح پاك اروپا یك نفر حتی دست برلوسكنی را هم از پشت بسته بود. «برنار تاپی» رییس وقت المپیك مارسی، دوچرخه سوار نیمه حرفه ای بیش نبود اما با خرید محبوب ترین تیم سرزمین گل و تبدیل آنها به قدرت اول قاره سبز به كاخ الیزه نزدیك شد. پول او هرچه دل داوران را می ربود، بر قدرت حنجره هواداران از همه جا بی خبر می افزود. باشگاه جنوبی،نیم دهه در بالاترین سطح بازی كرد اما وقتی ماه از پشت ابر آمد، یك كشور در آستانه هرج و مرج قرار گرفت.
تاپی، رفیق صمیمی مشاوران رییس جمهور وقت، مانند آن ضرب المثل قدیمی (پدری نام رستم را برای فرزند خود برگزید و سال ها بعد از او ترسید!) از آقابالاسرهای خود نیرو گرفت و در ادامه آنها را جا گذاشت. عكس العمل طرف مقابل چگونه بود؟ سیاسی های بلندپایه وقتی شرایط را به ضرر خود دیدند، به یاد«عدالت اجتماعی» افتادند و با این چوب «تاپی» را تنبیه كردند؛ غافل از اینكه اصل قضیه چیز دیگری است.
آنها این مرد سفارشی را روانه مارسی كرده بودند و وقتی دیدند به دستورات عمل نمی كند، یك پرونده قطور تشكیل دادند كه بازنده اصلی آن مسلماً نه تاپی بلكه المپیك مارسی، تیم پرطرفدار اما همیشه محروم از حمایت های مالی دولت، محسوب می شد. نویسنده بزرگ برزیلی باید بداند با فرستادن تیم جنوبی به دسته دوم پل ارتباطی میان فوتبال و مردم تا حدود زیادی تخریب شد!
● یك نمونه عجیب
شاید بتوان باشگاهی مانند ناپولی را بزرگترین قربانی سیاسی بازی دست اندركاران فوتبال نامید.این تیم تا قبل از دهه ۸۰ طرفدار داشت، نه افتخار اما وقتی با مارادونای بزرگ یكی یكی جام ها را درو كرد، آنها كه تا دیروز در كوچه و خیابان ها مشغول خرید رأی به نفع خود بودند، برای عكس انداختن با پیراهن آبی تیم در صف اول ایستادند.
لوچیانو موجی، رییس وقت ناپولی خیلی خوب می دانست چگونه از طریق فوتبال خواسته های خود را برآورده كند. اولین موفقیت ها، نظر شورای شهر را جلب كرد و آنها نیز به نوعی وارد بازی شدند، خرید ستاره های گرانقیمت و در رأس همه دیه گو آرماندو مارادونای افسانه ای بزرگترین تبلیغ به حساب می آمد.مسؤولیت هواداران هم سنگین تر به نظر می رسید چون باید پس از تشویق ناپولی به دقت مشخصات عضو سابق باشگاه و كاندیدای فعلی عرصه سیاست را یادداشت می كردند.
بله! رؤسای ناپولی با فوتبال به مدارج بالای اجتماعی - سیاسی تكیه زدند و هنگامی كه دوران كامیابی آنها به پایان رسید، آبی ها مانند یك جنس بی مصرف، دور انداخته شدند. قهرمان جام یوفا و فاتح ۲ دوره اسكودتو از پوست موز زمین نخورد. پوست سیب گندیده موجی و آرزوهای كال او، پرطرفدارترین تیم جنوب ایتالیا را تا مرز نابودی پیش برد. اكنون چه اهمیتی دارد ناپولی مجدداً به سری A بازگردد یا نه. دیگر آنجا انتخابات شورای شهر ارتباط زیادی با نتایج ورزشگاه سن پائولو ندارد!
● قربانی از نوع دیگر
در ایتالیا اتفاقات عجیب و غریب تری نیز رخ داده است. در هنگام یكی از بازی های بره شا در سری A خبر مرگ بازیكن این تیم كه به دلیل محرومیت از حضور در این بازی، جایی خارج از شهر حضور داشت، دنیای خوش باورانه لاجوردی ها را تكان داد.
مسأله، چگونگی وقوع این اتفاق تلخ نبود بلكه شایعاتی محسوب می شد كه چند روز بعد در رسانه های ایتالیا به گوش رسید. گفته می شد این بازیكن ارتباط دوستانه ای با سران مافیا داشت اما چند ماه قبل از مرگ با آنها سر ناسازگاری گذاشت و چون نمی خواست خانواده خود را قربانی این ناهماهنگی ببیند، با آغوش باز مرگ را پذیرفت!
۲ هفته بعد یك بازیكن دیگر به این سرنوشت دچار شد. «گاتزتا دلواسپورت» در گزارش تكان دهنده خود، خیلی طعنه آمیز نوشت: «غیرفوتبالی ها بازهم كار خود را انجام دادند. آنها می خواستند قلب این بازیكن را به یكی از افراد گروه خود پیوندبزنند!»در صحت و سقم شایعات، تردید وجود دارد اما به هر حال نمی توان وجود عوامل پشت پرده در سطح اول فوتبال سرزمین چكمه ای را انكار كرد.
گابریل ماركوتی، ورزشی نویس بزرگ فوتبال اروپا چند ماه پیش در ستون ویژه سایت «یاهو» داستان ۲ پسرعموی فوتبالیست یك تیم آماتور را بازگویی نمود. پدر یكی از آنها تبهكار سرشناسی بود و عاقبت پسر او وقتی می خواست با استفاده از نام پدرش به اخاذی بپردازد به ضرب گلوله كشته شد. پسرعموی او نیز چند ماهی بیشتر زنده نماند.
سؤال كلیدی نویسنده ایتالیایی در پایان آن مقاله باید توسطپائولو كوئلیوی خوش باور جواب داده شود؛ چه زمانی این داستان پایان می یابد؟ ممكن است مدتی از اصل خود دور شویم اما دوباره به جایی كه هستیم بازمی گردیم؛ تبهكار، تبهكار می شود و گناهكار، گناهكار باقی می ماند.
● به اسپانیا بنگرید
اگر در ایتالیا و فرانسه ابراز احساسات مقطعی، هواداران را به آینده فوتبال امیدوار می كند، در اسپانیا هرگز سایه عوامل خارجی از سر فوتبال كم نمی شود. رئال مادرید و بارسلونا طوطی وار بیانیه های یك دیكتاتور را حفظ كردند و اكنون مجبورند تا ابد با هم بجنگند! شرح ماجرا تكراری خواهد بود. تیم اول پایتخت، نماینده قوم كاستیل است و بارسلونا نماد كاتالونیا كه فرهنگ و زبانی متفاوت از اسپانیا دارد.
اینجا هم باید از پائولو كوئلیو پرسید چگونه از وحدت انسان ها در زمین توپ گرد می گویید؟ مگر نمی دانید هنوز آن خانواده مادریدی منتظر فرزند كوچكشان هستند كه روزی با لباس رئال راهی بندر بارسلون شد و فقط تاكنون لباس غرق در خونش به عنوان تنها یادگاری، پدر و مادر داغ دیده را امیدوار نگه داشته؛ غافل از اینكه آن پسر تكه تكه شده است.
بله! این فوتبال عامل وحدت به نظر می رسد!كوبیدن بر طبل خرافات از دیرباز راه دیگر گمراه كردن اسپانیایی ها به شمار می رفته و می رود. آنهایی كه برای دریافت سود خود از جنگ مادرید و كاتالونیا عجله دارند، قبل از هر «ال كلاسیكو» پویول (كاپیتان بارسا) را به سمت آرامگاه قربانیان جنگ داخلی می كشانند و اصرار دارند او بازوبند كاپیتانی تیم اول ایالت كاتالونیا (كه مقدس پنداشته می شود) را با احترام ویژه ای به بازو ببندد.
اگر می خواهید بیشتر بدانید، سایت «ال موندو» ارگان بارسا را زیر و رو كنید. چه كسانی از این بازی ها سود می برند؟ معلوم نیست. مردم عادی (بازنده های واقعی ماجرا) بابت كتك زدن یكدیگر پاداش نمی گیرند. كوئلیو در یكی از بخش های كتاب «دومین مكتوب» به نكته جالبی اشاره كرد؛ در روزگاران گذشته برای شكار میمون، با چاقو یك نارگیل را سوراخ كرده و در خاك مدفون می كردند.
حیوان بینوا در جست و جوی رفع گرسنگی دست خود را به درون خاك می برد و دیگر نمی توانست رهایی یابد چون نارگیل به یك فنر متصل بود. نویسنده در پایان نتیجه می گیرد نباید در زندگی به چیزی وابسته شوید و به خاطرش زندگی خود را از دست بدهید. فوتبال مانند همان نارگیل است. آدم های سودجویی مانند موجی، تاپی و... همان شكارچیان هستند و هواداران، آن دست در دام افتاده!
منبع : روزنامه ابرار ورزشی