دوشنبه, ۱۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 29 April, 2024
مجله ویستا


تلخ اما واقعی!‌


تلخ اما واقعی!‌
پیام‌زدگی و رویکردهای اخلاقگرایانه افراطی به سینما و تلویزیون که همواره در پی رصد کردن مفاهیم اخلاقی و انسانی از آفرینش‌های هنری است، چنان به شکل کلیشه‌ای در مخاطبان نهادینه شده است و حتی دامن منتقدان و اهالی رسانه را گرفته که گاهی یک اثر هنری رسانه‌ای را به کانون پیام‌سازی و مرکز آموزشی تربیتی تقلیل می‌دهد و ماهیت آن پدیده را در یک ساحت اخلاقی محدود می‌کند.
این مساله موجب شده تا در ارزیابی و نقد یک برنامه یا سریال تلویزیونی همه چیز را به پای درک و صدور پیام نادیده بگیریم و به یک چوب برانیم.
این اپیدمی بویژه در ژانر کمدی و طنز بیش از گونه‌های دیگر مطرح می‌شود و ساخت و تولید آثار کمیک را در کشور ما با چالش‌های بسیاری مواجه می‌کند.
برای همین است که نگارنده همواره گفته است قدر کسانی مثل مهران مدیری و رضا عطاران را باید بدانیم و یکطرفه به قاضی نرویم. همه این مقدمه‌چینی‌ها و دلیل‌تراشی‌ها البته دلیل بر این نیست که ضعف‌های آخرین کار عطاران را نادیده بگیریم یا آن‌را اثری روشنفکرانه معرفی کنیم!‌
باید پذیرفت که بزنگاه، ضعیف‌ترین کار عطاران در کارنامه سریال‌سازی اوست که به اندازه متهم گریخت و خانه به دوش به دل نمی‌نشیند و رضایت مخاطبان را کامل نمی‌کند، اما حمله کردن به آن به واسطه طرح برخی نقد‌های تند و پاستوریزه که می‌خواهد هرگونه نمایش تلویزیونی را غسل تعمید دهد و آن‌را به یک برنامه تربیتی صرف بدل کند چندان منطقی به نظر نمی‌رسد.
نابهنجاری‌های فرهنگی و اجتماعی در جامعه ما هم به روایت آمارهای رسمی و هم تجربه‌های زندگی روزمره آنقدر وسیع و عمیق است که مثلا کودکان و جوانان ما با تجلیات کلامی و رفتاری آن آشنا نباشند و یک سریال چند قسمتی دنیای بهداشتی و تمیز آنان را آلوده کند!‌
فقر و اعتیاد و بداخلاقی‌های اجتماعی، صورتی ملموس‌تر یافته و در کوچه و خیابان و عرصه عمومی براحتی قابل مشاهده و تشخیص است و سریالی مثل بزنگاه صرفا بازتابی رسانه‌ای از این واقعیت‌های اجتماعی است نه چیزی بیشتر. اگر نقدی بر بزنگاه وجود دارد بیش از آن‌که ناظر بر ساحت‌های اخلاقی آن باشد، متوجه وجوه سینمایی و دراماتیک آن است و خلط میان این دو، تحلیل این سریال را به انحراف می‌کشاند.
عطاران طبق روال گذشته، طبقه زیر متوسط را محور کار خود قرار داده و در بستر یک روایت اجتماعی و ترسیم موقعیت خانوادگی این قشر به خلق وضعیتی کمیک پرداخته است.
مهم‌ترین تفاوت بزنگاه به لحاظ مضمونی نسبت به آثار پیشین کارگردان، برجسته کردن پدیده اعتیاد و مساله ارث‌خواهی است که ساختار داستان در نسبت میان این ۲ مفهوم شکل می‌گیرد.
بزنگاه به جای شخصیت‌محوری به موقعیت‌محوری توجه می‌کند و مناسبت‌‌های میان آدم‌های قصه به واسطه ترکیبی از خصوصیت‌های هر کدام از آنها روایت می‌شود. خصایص انسانی هر یک از کاراکترها در واقع بازنمایی نمادین نا بهنجاری‌های اخلاقی اجتماعی در جامعه امروز و فرهنگ عامه است.
اعتیاد، زیاده‌خواهی، دورویی و دروغ، طلاق، آسیب‌های خانوادگی، بی‌اعتمادی و سستی روابط انسانی مسائلی هستند که به عنوان واقعیت‌های ملموس اجتماعی در این مجموعه به تصویر کشیده می‌شود بدون این که از پیش قضاوت‌های ارزشی درباره آن صورت بگیرد و تحت پوشش ایدئولوژی فربه شده اخلاقی به ضمیر ناخودآگاه جمعی‌
پس رانده شود. دقیقا به همین دلیل است که عده‌ای این عریان بودگی واقعیت را در بزنگاه برنمی‌تابند و در برابر موضعگیری‌ اخلاق‌مدارانه می‌گیرند.
بسیاری از مناسبت‌های عرفی و مذهبی و روابط انسانی در جامعه ما صرفا در پوسته‌ای از فرم‌ و ظاهرش باقی‌مانده و واقعیت‌های تلخ اخلاقی اجتماعی، فلسفه آن را از درون تهی ساخته است.
درهم آمیختگی پارادوکسیکال و گاه مضحک نظام اجتماعی و فرهنگ روزمره‌ عامه اگر از نقاب تفسیرها و تاویل‌های کلیشه‌ای و رسمی رهایی یابد؛ تصویری تلخ و مایوس‌کننده‌تر از آنچه در بزنگاه به تصویر کشیده شده ارائه می‌کند.
مهم‌ترین ارزش کار عطاران در بزنگاه، روایت بی‌واسطه و عریان همین بحران است. خوشبختانه کارگردان تعارف و ملاحظه بیمارگونه ایرانی را کنار گذاشته و لایه‌های عمیق و واقعی‌تر از زیست جهان جامعه ایرانی را بازنمایی کرده است. شاید بسیاری خرده بگیرند که این تصویر کامل و کلی از جامعه و نظام خانوادگی در ایران نیست اما قطعا بخش بزرگی از واقعیت موجود همین است.
بزنگاه در ابتدا با آشفتگی فضا و لوکیشن آغاز شد و نوعی بی‌انسجامی در روایت داستان در آن به چشم می‌خورد که موجب شد مخاطب تا مدت‌ها احساس سردرگمی و آشفتگی نسبت به قصه آن داشته باشد ولی بتدریج و با اضافه شدن آدم‌های جدید به قصه و مستحکم شدن موقعیت دراماتیک داستان، سریال روی روال منطقی‌تر قرار گرفت و تعلیق‌یافته‌تر شد. البته بخشی از این آشفتگی و شلوغی که بویژه در منزل صابر به عنوان لوکیشن اصلی قصه به چشم می‌خورد بازنمایی درونی آدم‌ها و موقعیت‌های آنها در زندگی است.
ضرباهنگ فیلم نیز در ابتدا شتاب کمتری داشت و بیش از حد معقول روی پرخاشگری و کشمکش‌های خانوادگی تاکید می‌کرد که در ادامه سریال روند معقول‌تری پیدا کرد. موقعیت داستانی بزنگاه را می‌توان به سه بخش یا اپیزود مجزا تقسیم کرد؛ یکی موضوع اعتیاد نادر و مساله جدایی او از همسرش که در وضعیت ترحم‌انگیز درسا بروز می‌کند.
دیگری زندگی صابر و مسائل پیرامونی آن مثل ازدواج و تنهایی دخترهایش است و سوم بحث ارث و میراث که توفیق و بهجت را نیز به کلیت قصه وصل می‌کند. تضادها و تعاملاتی که بین این سه ضلع داستان به وجود می‌آید موقعیت دراماتیک آن را شکل می‌دهد و به صورت رفت و برگشتی تداوم می‌یابد.
دوگانگی اخلاقی که بین آدم‌های قصه در هر یک از وضعیت‌های سه‌گانه رقم می‌خورد بستر اصلی و درونمایه اثر را قوام می‌بخشد و انتظار می‌رود در پایان این موقعیت‌های چندگانه در صورتی مشترک و یگانه به نتیجه برسد.
شاید یکی از نقاط ضعف بزنگاه که کارگردان بویژه در ساخت سریال‌های مناسبتی در آینده باید به آن توجه کند، تکرار بازیگران و ظرفیت بازیگری آنان است.
حمید لولایی و علی صادقی که در مجموعه‌های مناسبتی عطاران به عنصری ثابت بدل شده‌اند، همان تیپ و شمایل گذشته را تکرار کردند و مخاطب تصویر تازه‌تر و جذابی از آنها ندید. به همین اندازه اما انتخاب مرجانه گلچین پس از سال‌ها دوری از تلویزیون هوشمندی کارگردان را به اثبات رساند. با بزنگاه سه‌گانه عطاران در سریال‌ سازی‌ های مناسبتی تمام شد و دیگر وقت آن است تصویری دیگر از توانایی او در کارگردانی به اثبات برسد.
منبع : روزنامه جام‌جم


همچنین مشاهده کنید