یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

لطیفه های رسیده در هفته


لطیفه های رسیده در هفته
پسره داشت گریه می کرد باباش پرسید چی شده؟
گفت : عاشق شدم !
باباش گفت حالا عاشق کی هستی؟
گفت : هر کسی که شما صلاح بدونید
□□□
یه آقایی به دوستش میگه شنیدم که... تو ظرف شستن به خانمت کمک می کنی.... زن ذلیل..
میگه خوب مگه چیه.. ... اون هم توی رخت شستن به من کمک میکنه....
□□□
یه نفر نشسته بوده سر جلسه کنکور.
خلاصه سؤالها رو پخش میکنند و یارو هم اول یک پنج دقیقه‌ای مبهوت به سؤالا خیره میشه ،
بعد یک پنج تومنی از جیبش درمیاره شروع میکنه تند تند شیر یا خط کردن و پاسخ نامه رو پر کردن.
بعد ۴۰-۵۰ دقیقه یارو ممتحنه میبینه طرف خیس عرق شده ، هی داره یک سکه رو میندازه بالا ، زیر لب فحش میده.
میره جلو میپرسه: داری چیکار میکنی؟
طرف میگه: همه سوالا رو جواب دادم، دارم جوابامو چک میکنم
□□□
یه بنده خدائی یه جسد می بره پزشکی قانونی.
بهش میگن: چطور مرده؟
میگه: سم خورده.
میگن: پس چرا زخمیه؟
میگه: آخه نمی خورد
□□□
به معتادی گفتند با ۴۵ و ۴۶ و ۴۷ و ۴۸ جمله بساز.
گفت : چلا پنجه می کشی؟
چلا شیشه می شکنی؟
چلا هف نمی زنی ؟
چلا هشتی ناراحت؟
□□□
به دختره می گن اگه دنیا رو بهت بدن چی کار می کنی؟
می گه من فعلا می خوام درسمو ادامه بدم
□□□
به یک اسکلت می گن یک دروغ بگو ....
می گه: تپلو یم تپلو
□□□
تو تیمارستان نوار کاست نوحه می ذارن همه پا میشن می رقصن به جز یکی
میگن این حتما سالمه
ازش می پرسن تو چرا نمی رقصی ؟
میگه:آخه من عروسم
□□□
توی زندگی انتخاب ۲ چیز خیلی سخته .؟
یکی زن و یکی هم هندوونه
□□□

یه روزسه تا مرغ رو درمدرسه ی مرغ ها می گیرن می برن دفتر.
به اولی میگن تو چکار کردی؟
میگه من ادامس خوردم.
به دومی میگن تو چکارکردی؟
میگه من شلوغ کردم.
به سومی میگن تو چکارکردی؟
میگه من عکس خروس تو جیبم بود.
□□□
مادر : پسرم ، من دارم می رم خرید یه وقت به کبریت دست نزنی ها
پسر : نه مامان جون من خودم فندک دارم
□□□
یارو لب دریا همش داد میزد آفرین، ما شالا ....
،ازش میپرسن چه کار میکنی؟
میگه :پسرم ۱ ساعته رفته زیر آب هنوز بر نگشته ...عجب نفسی داره ها ..؟!
□□□
یه روز از یه پایین شهری می پرسن "زن ذلیلی" یعنی چی؟
میگه: همونیه که بالا شهریها بهش میگن تفاهم....
□□□
به پشه میگن : چرا زمستونا پیدات نیست؟
میگه : نیست تابستون خیلی رفتارتون خوبه!!!! زمستون هم بیام؟؟
□□□
در مجلس خواستگاری...بعد از نیم ساعت سکوت!
مادر داماد:ببخشین,کبریت دارین؟
خانواده ی عروس:کبریت؟!برای چی؟!
مادر داماد:والا پسرم می خواست سیگار بکشه...
خانواده ی عروس:پس داماد سیگاریه...؟!
مادر داماد:سیگاری که نه...والا مشروب خوردن ..بعد از مشروب سیگار می چسبه...
خانواده ی عروس:پس الکلی هم هست...؟
مادر داماد:الکلی که نه...والا قمار بازی کرد,باخت! ما هم مشروب دادیم بهش که یادش بره...
خانواده ی عروس:پس قمارم بازی می کنه...؟!
مادر داماد:آره...دوستانش توی زندان بهش یاد دادن...
خانواده ی عروس:پس زندانم بوده...؟!
مادر داماد:زندان که نه...والا معتاد بوده,گرفتنش یه کمی بازداشتش کردن
خانواده ی عروس:پس معتاد بوده...؟!
مادر داماد:آره...معتاد بود,بعد زنش لوش داد...
خانواده ی عروس:زنش؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!! !!!!!
مادر داماد:اه,چقدر آدمو سوال پیچ می کنین!!!اصلا ما کبریت نخواستیم!...
نتیجه ی اخلاقی:همیشه موقع خواستگاری رفتن کبریت همراهتون داشته باشین
□□□
دو تا جوجه عاشق همدیگه می شن .
همش با هم بودن .
اما وقتی بزرگ می شن هر دو تا خروس می شن ! .
نکته ی اخلاقی : تا وقتی جوجه ای عاشق نشو
□□□
یکی یه سوسمار پیدا میکنه. از دوستش می پرسه: چیکارش کنم؟
دوستش میگه : ببرش باغ وحش
فرداش دوستش می بینتش. می پرسه: چیکارش کردی؟
میگه : دیروز بردمش باغ وحش.. امروز هم می برمش سینما...
□□□
دو تا دیوونه می رسن به هم،
اولی به دومی می گه: اگه چراغ قوه رو روشن کنم، از نورش می ری بالا؟
دومی می گه: فکر کردی من دیوونم؟
که برم بالا، تو چراغ قوه رو خامو ش کنی و من بیفتم پایین
□□□
منبع : زنده رود


همچنین مشاهده کنید