شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا

لطیفه‌های رسیده در هفته اول اسفند ماه


لطیفه‌های رسیده در هفته اول اسفند ماه
یه مرده میره مغازه میگه: آقا یه بیسكویت خوب بدین.
بقاله میگه: ساقه طلایی خوبه؟ مرده میگه نه.
میگه: ویفر خوبه؟ میگه نه .
میگه گرجی خوبه؟ میگه نه.
میگه: مادر خوبه؟
میگه: قربان شما، دست بوسن!
□□□
یك بابایی یه ماهی تو پاكت دستش بوده، رفیقش میبیندش، ازش می‌پرسه: جریان ‌این ماهیه چیه؟
میگه: ‌دارم برای شام می‌برمش خونه.
ماهیه میگه: مرسی من شام خوردم، منو ببر سینما!
□□□
مرد: قسم می‌خوری كه منو به خاطر پولهایم دوست نداری؟
زن: هزارتومن بده تا قسم بخورم!
□□□
بچه‌ای از پدرس پرسید: فرق تفنگ و مسلسل چیست؟
پدرش جواب داد: پسرم وقتی من و مادرت حرف می‌زنیم بیا گوش كن.
آن وقت می‌فهمی فرقش چیه!
□□□
مردی در خانه‌ای می‌رود و از پسر صاحبخانه طلب آب می‌كند.
پسر كاسه‌ای پر از آب آورده، به دست مرد می‌دهد.
ناگهان كاسه از دست مرد می‌افتد و می‌شكند.
مرد خجل و شرمنده شروع به عذرخواهی می‌كند.
پسرك هم برای اینكه دل او را به دست آورد می‌گوید: عیب نداره، به بابام می‌گم یه كاسه دیگه واسه سگمون بخره!
□□□
شنیدم مادرت به رحمت خدا رفته؟
آره! مگه بیماریش چی بود؟
سرماخوردگی. یعنی بر اثر سرماخوردگی فوت كرد؟
آره، آخه وسط خیابون یهو عطسه‌اش میگیره، تا می‌ایسته عطسه كنه یه ماشین بهش می‌زنه!
□□□
شوهر: آخه زن ، من از دست تو ذله شدم ، چرا آنقدر آهسته كار می كنی !؟ آخر یك كار هست كه تو زود انجام بدهی !
زن : البته كه هست ، من زود خسته می شوم !
□□□
حسین و خانمش مهمان حمید و همسرش بودند، پس از شام حمید در حالی كه روی مبل لم داده بود، به حسین گفت : من از این مجالس مهمونی تو خونه ام خیلی خوشم میاد...حسین پرسید: چه طور؟ برای چی !!حمید گفت : چون در این مواقع زنم سرویس غذاخوری جهیزیه اش رو بیرون می یاره و ازترس شكستن ، اونها رو دیگه به من نمی ده بشورم ،خودش می شوره !
□□□
یك مرده به یك چوبان میگه: تو انقدر با این گوسفندا بودی روت اثری نذاشته؟؟ چوبان میگه:نع,نع,نع!!!
□□□
به یه فوضوله میگن اگه فوضولی نكنی نصف دنیارو میدیم بهت میگه نصف دیگشو به كی میدین.
منبع : مطالب ارسال شده


همچنین مشاهده کنید