یکشنبه, ۱۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 5 May, 2024
مجله ویستا

لطیفه‌های رسیده در هفته اول دی ماه


لطیفه‌های رسیده در هفته اول دی ماه
به ۱ نفر میگن با آرزومه جمله بساز میگه:با بچه ها سر فیلمبرداری بودیم من به تصویر بردار گفتم دوربین زومه؟ گفت:آره زومه آره زومه!!!!!!!!!!!
□□□
دو كشیش جوان به مسئله ای برخورده بودند كه جوابش سخت بود: سیگار كشیدن و دعا خواندن با هم امكان دارد؟ قرار شد بروند و از رئیس كلیسا سئوال كنند.
اولی گفت:
- من جواب منفی گرفتم.
- چه طوری؟
- پرسیدم می شه موقع دعا خوندن سیگار كشید؟ گفتند ابداً.
دومی گفت:
- ولی من نتیجه مثبت گرفتم. پرسیدم می شه موقع سیگار كشیدن دعا خوند؟
□□□
پدری، پسر ده، دوازده ساله اش را كناری كشید و گفت:
- فرزند، وقتش رسیده كه بشینیم مث دو تا مرد، بعضی مسائل خصوصی و مهم زندگی رو بررسی كنیم. حاضری؟
پسر جواب داد:
- البته پدر.
حالا بگو چی چی رو می خوای برات تعریف كنم؟
□□□
راننده ای كه در این بحران پاركینگ جایی برای ماشین خود در كنار خیابان پیدا می كند، نباید از قبض جریمه روی شیشه اش ناراحت شود.
این قبض در حقیقت مدال لیاقت اوست.
□□□
یك بانكدار و یك شاعر، اشتراكاً این فرمایش را فرمودند:
دنیا، دنیای حكومت پول است. اگر یك بانكدار شعر بدی بنویسد هیچ كس او را مجرم نمی شمارد؛ ولی اگر شاعری چك بی محل بنویسد...
□‌□□
یه روز ۳ تا دراکولا، دور هم بودن..
یکیشون میگه : گشنمونه.. بریم یه آدمی پیدا کنیم بخوریم...
یکیشون پرواز میکنه میره .. بعد از ۵ دقیقه بر میگرده.. می‌بینن دهنش خونیه..
میگن: چی شد؟ میگه اون برج رو میبینین؟ رفتم اونجا یه آدم چاق چله پیدا کردم و خوردم..
دومی هم میگه خوب پس من هم میرم... بعد از ۱۰ دقیقه برمی‌گرده .. می‌بینن صورتش کامل خونیه...
میگن: خوب چی شد؟
میگه: من اون برج اولیه نه ، دومیه رو می‌بینین؟ رفتم اونجا .. ۲ تا آدم گنده رو پیدا کردم و خوردم..
دراکولا بعدی هم میگه خوب من هم میرم نباید کم بیارم.. میره.. بعد از نیم ساعت میاد..
می‌بینن که سر تا پاش خونیه..
میگن: باریکلا.. تو چیکار کردی؟
میگه: اون برج اولیه رو میبینین؟
میگن: آره ..
میگه: دومیه رو هم میبینین؟
میگن: آره ..
میگه: خوب اون برج سومیه رو هم میبینین؟
میگن: آره ..
میگه: خوب من اون رو ندیدم......
□□□
سفره دل یارو رو باز میکنن میبینن توش نون و پیازه.
□□□
به یارو یه اره برقی میدن میگن برو ۱۰۰۰ تا درخت ببر.
۹۹۶ تاش رو می بره .. خسته میشه می شینه..
بهش میکن که بابا پاشو اره رو روشن کن ۴ تا دیگش رو هم ببر تموم بشه دیگه...
میگه : اِ اِ اِ .. مگه روشن هم میشه؟؟؟؟؟؟
□□□
یه یارو خوابش سنگین بوده تختش میشکنه....
□□□
بهلول زنی زشت روی داشت .
روزی زنش به او گفت :
اگر من بمیرم تكلیف تو چیست؟
بهلول گفت :
بگو اگر تو نمیری تكلیف چیست.
منبع : مطالب ارسال شده