شنبه, ۱۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 4 May, 2024
مجله ویستا

پسرکشی یا پدرکشی


پسرکشی یا پدرکشی
غرض ما از این نوشتار اثبات این مدعاست كه به كمك اسطوره رستم و سهراب می توان بخشی از تاریخ معاصر را مورد بررسی قرار داد و درس فراوان از آن گرفت. این درس بر این نكته مبتنی است كه سهراب اراده گرایانه و بی تجربه می خواهد حاكمان جهان را نابود كند و رستم كه پدر سهراب است و تجربه فراوان دارد، می داند كه آیین سروری و پهلوانی دو امر متفاوت است و در تمدن بزرگ ایرانی، حاكم، پیامبر، پهلوان و نظامی از یكدیگر جدا هستند، هر چند سایرین می توانند بر رفتار حاكم تاثیر بگذارند، اما سهراب قصد دیگری داشت و رستم محافظه كارتر از آن بود كه بتواند با پسر گفت وگو كند و سهراب عجول تر از آن كه تجربه بیاموزد و به تجربه تن دهد.در تاریخ معاصر ما رادیكال ها بر پدران خود شوریده اند اما دركشمكش رادیكال ها با لیبرال ها و دموكرات ها با آزادیخواه ها این ناپدری است كه حاكم شده و به پدر و پسر رحم نكرده است. به عبارتی كیكاووس حاضر نیست كه نوشدارو به سهراب بدهد، چون از اتحاد پدر و پسر ناراحت و نگران است و كیان خود را در خطر می بیند. به دیگر سخن در اسطوره رستم و سهراب، پسر به دست پدر كشته می شود و افرادی اعم از افراسیاب و كیكاووس از این مرگ نصیب می برند. در كشمكش میان آزادیخواهان و دموكرات های رادیكال، نیروهای قبل از دموكراسی سود می برند. این نیروها شامل سلطنت طلبان و بخشی از سنتی ها بوده اند.حال چگونه می توان به این داستان پایان داد و اسطوره ای دیگر خلق كرد.
●اسطوره بازنمون امر واقع
سهراب پهلوان است، اما درس نیاموخته و به جست وجوی پدر خود از مادر، نشان پدر می پرسد. مشخص می شود كه وی فرزند پیلتن رستم است كه نهنگ از دریای نیل در می آورد. جهان تا جهان پدید آمده، سواری چون او نیامده است. دل شیر دارد، تن ژنده پیل. این اوصاف بر اراده گرایی سهراب می افزاید و سودای سروری بر جهان را در سر می پروراند. در همین جاست كه نیروی اهریمنی از بی تجربگی سهراب سود می برد تا به او مسیر غلط را بنمایاند یعنی جنگیدن با ایران زمین كه سرزمین رستم است. مواجهه با ایران، رستم را به میدان خواهد كشید و عاقبت نیز چنین می شود. رستم برای حفظ نظم موجود با وجود ناراحتی فراوان از سلطنت كیكاووس عازم كارزار می شود، چون ایران در خطر است. رستم محافظه كارتر از آن است كه وارد كنكاش با فرزند شود. سهراب رفتار اراده گرایانه اما صادقانه از خود نشان می دهد، اما مصلحت حكم می كند كه رستم حتی برخلاف اصول اخلاقی سهراب را بعد از كشتی گرفتن قربانی كند. در این اسطوره می توان رفتار سهراب و رستم را در چند اصل خلاصه كرد و به قسمت سوم بحث رسید.
۱ سهراب بی تجربه اما بااراده و پرتوان است.
۲ سهراب به جای آمدن به ایران برای جست وجوی پدر، با سپاه به ایران می آید و به عبارتی آلت دست افراسیاب می شود. در حالی كه نمی داند كه پدرش به خاطر وطن، فرزند خود را قربانی می كند.
۳ سهراب نمی داند كه پهلوانی با حكمرانی فرق دارد و فر پهلوانی با فر حكمرانی متفاوت است. به عبارتی هر كسی را برای كاری ساخته اند. سهراب آیین نبرد می داند، اما بسیار عاطفی است و خدعه جنگ نمی داند و در تاكتیك اسیر رستم می شود، این نشان دهنده ویژگی رادیكالیسم جوان است. اما داستان رستم متفاوت است:
۱ رستم باتجربه و محتاط است و حتی از توان خود آگاه است.
۲ رستم حافظ نظم موجود است، اگرچه با كیكاووس اختلاف دارد، اما به جایگاه اجتماعی سیاسی خود واقف است و امكان نقد پادشاه را دارد، اما جانشینی وی را متصور نیست. او به یاد دارد كه پدران وی در بحران تعیین جانشین وسوسه نشدند و با شاه شدن پهلوانان مخالف بودند. این دو دیدگاه در مقابل یكدیگر قرار می گیرند و نتیجه آن برخلاف یونان پدركشی نیست، بلكه پسركشی است. اما نكته مهم این است كه در این جدال پسركشی، پدر برنده نیست. بلكه ناپدری ها قدرتمند جلوه می كنند و برنده این جدال خواهند بود. افراسیاب و كیكاووس در حقیقت دشمن یكدیگر هستند و از پیوند اراده و قدرت سهراب و تجربه رستم سود نخواهند برد، اما متاسفانه اراده و توان سهراب با تجربه و اعتبار رستم راه گفت وگوی با هم را نمی یابند.
●تاریخ معاصر با توجه به اسطوره رستم و سهراب
تاریخ صدساله ما مدعی تجربه اسطوره رستم و سهراب است. در مقاطعی مختلف پسران عجول در مخالفت با پدران محافظه كار خود، به ناپدری ها روی آورده اند كه در عمل افراسیاب یا كیكاووس گونه بوده اند. به زبان سیاسی در مقاطع تاریخی نیروهای میانه رو و رادیكال طبقه متوسط كه باید بانیان تحقق دموكراسی باشند، با جدال و كشمكش های داخلی یا عدم كمك به یكدیگر آب به آسیاب نیروهای قبل از دموكراسی یا غیردموكرات ریخته اند. این واقعیت غم انگیز بارها در جامعه ما تكرار شده، اما می باید از وقوع آن به نفع تحقق دموكراسی جلوگیری كرد. برای جلوگیری از این واقعه می باید گذشته را مورد بررسی قرار داد و دلیل این كشمكش یا جدال دو قشر و لایه طبقه متوسط در جامعه را مورد بازشناسی قرار داد. تكرار این كشمكش میان جریان های درون طبقه متوسط، نشان از بیماری مزمن كشمكش، راهبردهایی برای تحقق آزادی و عدالت در جامعه ما می دهد. در این دور تكراری در تاریخ معاصر، رادیكال ها با خواسته های افراطی یا مشروع بدون راهبرد عملی در تقابل با میانه رو های آزادیخواه قرار می گیرند كه موقعیت محكمی در سیستم ندارند. در نتیجه رادیكال ها میان نیروی میانه رو و اقتدارطلب فرق نمی گذارند و در این مواجهه، نیروهای رادیكال سركوب، مهار یا كنترل می شوند كه نتیجه كار یكسان است و نتیجه همان تضعیف جریان دموكراسی خواه است. در شرایطی كه رادیكال ها سركوب، كنترل و مهار می شوند، در مواجهه با میانه روها قرار گرفته و تا حدودی مشروعیت آنان را زیر سئوال می برند.از سویی نیروهای میانه رو به دلیل محافظه كاری و تجربه در فزون خواهی رادیكال ها، از ترس برهم ریختن نظم كلی به محافظه كاران غیردموكرات نزدیك می شوند كه چنین تعاملی نیز رفتاری نادرست است. به عبارتی استمرار پسركشی در جامعه، سنت دیرینه شده اما بعد از این پسركشی پدر نیز مغلوب ناپدری می شود كه بر هر دو جریان غلبه می كند.
●اسطوره كیخسرو به جای اسطوره رستم و سهراب
اسطوره ها در فرهنگ جامعه كاركرد دارد، اساطیر ایرانی پر از جلوه های گوناگون هستند. حكمرانی كیخسرو پسر سیاوش نتیجه درایت تعامل سازنده عنصر سازنده ایرانی است، او به خودسری كیكاووس پدربزرگ خود پایان می دهد و با میدان دادن به رستم و پهلوانان و اندیشمندان جامعه انتقام سیاوش را می گیرد و به خودكامگی افراسیاب و كیكاووس با شیوه های مختلف پایان می دهد. عناصر بنیادینی در این اسطوره وجود دارد كه آن را با اسطوره رستم و سهراب متفاوت می كند.
۱ اصلاح ساختار دولت و دربار كیانی با تغییر حاكم از كیكاووس به كیخسرو
۲ همراهی ایرانیان در مخالفت با افراسیاب و تورانیان
۳ دادگری حاكم جدید در درون جامعه، در حالی كه كیكاووس خودخواه، بلندپرواز و ظالم بود اما كیخسرو چنین نبود و رعیت پرور و عدالت گستر بود.
۴ كیخسرو مشورت پذیر از بزرگان، صاحب دانش و خرد و... است.
۵ رستم و پهلوانان و دیگران به دنبال آن نیستند كه حاكم شوند، بلكه به دنبال این هستند كه حكومت خوب داشته باشند و از كیخسرو حمایت می كنند. با چنین دیدی با نقد تاریخ معاصر مشخص می شود كه طبقه متوسط كه بانی دموكراسی در ایران است در دو لایه كلان دموكرات، آزادیخواه نیاز به توافق اصولی برای تحقق دموكراسی دارد. توافق اصولی كه در تاریخ معاصر كمتر به آن دست یافته است. این توافق اصولی می باید با درایت و راهبردی مشترك همراه گردد كه به دستاورد ملموس منجر شود. این درایت حكم می كند كه دموكرات ها كه رادیكال ها هستند، باور كنند كه به دلایل گوناگون داخلی و خارجی نباید سودای تسخیر كامل دولت را داشته باشند. این سودا باعث حذف آنان از صحنه اجتماعی و ضربه به دموكراسی خواهد شد. آزادیخواهان میانه رو باید بدانند كه محافظه كاری بیش از حد كه از تجربه پرهیز برمی خیزد سبب دور شدن از متحدان واقعی شان می شود هراس از رادیكالیسم و جریانات دموكرات، اگر نیروی میانه رو را به سوی محافظه كاران بكشاند، نیروهای افراطی مخالف دموكراسی حاكم بر میدان سیاست خواهند شد. از همین روی میانه روها نباید تقصیر را به گردن دموكرات ها و رادیكال ها بیندازند، بلكه می باید نقش خود را در ایجاد افراط و تفریط در جامعه مورد ارزیابی قرار دهند.
در سایه تفاهم آزادیخواهان و دموكرات های رادیكال است كه می توان به اهداف مشترك رسید و به راهبرد واحد برای تحقق اهداف نائل آمد. پذیرش این سه اصل بنیادین كه نیاز جامعه ماست یعنی ۱ تحقق دولت ملت مدرن است. ۲ در دولت ملت مدرن شهروندان حق انتخاب كردن و انتخاب شدن دارند. ۳ دولت قانونمند عرصه تحقق قوانین است و حوزه عمومی محل عرصه ایده و ایدئولوژی هاست، كه می باید مورد توافق همگان قرار بگیرد. آنگاه این درایت و توافق حكم می كند كه نیروهای طرفدار دموكراسی با گرایش میانه رو و رادیكال بر تحقق دولت ملت مدرن همت گمارند. در سایه این توافق می توان امیدوار بود كه در جامعه حوزه های رادیكال دموكرات و لیبرال به وجود آید و بر ساختار قدرت نیز تاثیر قانونمند بگذارد. به عبارتی با حضور میانه روها در قدرت، امكان تاسیس حزب وجود دارد. اما محافظه كاران سنتی و افراطی چنین اجازه ای را به رادیكال ها نمی دهند. اسطوره رستم و سهراب را باید در این مورد كنار گذاشت و به اسطوره كیخسرو گرایش یافت. چنین امری محقق نمی شود مگر اینكه آزادیخواهان، رادیكال ها و دموكرات ها با خوانش تاریخ گذشته به قصد نقد خود اقدام كنند و در بزنگاه های مهم در فضای مناسب با همكاری اصولی با یكدیگر راه پرپیچ و خم و سنگلاخ دموكراسی خواهی را هموار كنند.
تقی رحمانی
منبع : روزنامه شرق