دوشنبه, ۱۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 29 April, 2024
مجله ویستا


بازی بی‌نهایت نشانه‌ها


بازی بی‌نهایت نشانه‌ها
فیلم‌ <بازی> ساخته‌ دیوید فینچر یک‌ فیلم‌ پست‌مدرنیستی‌ هم‌ به‌ لحاظ‌ محتوایی‌ و هم‌ به‌ لحاظ‌ ساختاری‌ است. ساختار خاص‌ اثر در اولین‌ مواجهه، مخاطب‌ را شگفتزده‌ و غافلگیر می‌کند. درواقع‌ وجه‌ تسمیه‌ فیلم‌ هم، اشاره‌ای‌ صریح‌ و مستقیم‌ است‌ به‌ همین‌ به‌ بازی‌ گرفته‌ شدن‌ توسط‌ اثر و سازنده‌اش، تمام‌ حوادث‌ و رویدادها، نشانه‌هایی‌ هستند برای‌ واقعی‌ جلوه‌ دادن‌ این‌ بازی. همه‌ ما مخاطبان‌ در تماشای‌ فیلم، ناخواسته‌ وارد یک‌ بازی‌ می‌شویم‌ که‌ درنهایت‌ در کمال‌ اعجاب‌ متوجه‌ می‌شویم‌ در حقیقت‌ بازی‌ خوردگان‌ حقیقی‌ ما برده‌ایم‌ نه‌ اورترل‌ میلیونر.
پیش‌ از این‌ گفته‌ شد که‌ این‌ اثر به‌ لحاظ‌ محتوا و ساختار اثری‌ است‌ کاملاً پست‌مدرن؛ سعی‌ نگارنده‌ در این‌ مختصر بازشناسی‌ وجوهی‌ است‌ که‌ به‌ ما اجازه‌ می‌دهد این‌ اثر را به‌ عنوان‌ اثری‌ شاخص‌ متعلق‌ به‌ دوران‌ پسامدرنیست‌ بازشناسیم. ابتدا وجوهی‌ را که‌ در ساختار خاص‌ این‌ اثر وجود دارند و اثر را به‌ مثابه‌ اثر شاخصی‌ متعلق‌ به‌ پست‌مدرنیسم‌ بشناسیم‌ بررسی‌ می‌کنیم.
یکی‌ از رویکردهای‌ هنری‌ قوی‌ متعلق‌ به‌ دوران‌ پسامدرن‌ <کانسپچرآل‌ آرت> است. هنر کانسپت‌ یا هنر مفهومی‌ هنرورزی‌ خاصی‌ است‌ که‌ محصول‌ آن‌ اثری‌ است‌ کاملاً غیرماندگار و به‌سرعت‌ زوال‌پذیر. درحقیقت‌ در این‌ شیوه‌ هنرورزی‌ تأ‌کید هنرمند بر ایجاد یک‌ مفهوم‌ است‌ و بس‌ و خلق‌ اثری‌ والا و ماندگار به‌ هیچ‌ روی‌ وجه‌ همت‌ هنرمند نیست.
ساختار خاص‌ فیلم‌ فینچر هم‌ انعکاس‌دهنده‌ همین‌ نحوه‌ نگاه‌ است. فیلم‌ او در بار اول‌ دیدن‌ تمام‌ امکانات‌ خود را بروز می‌دهد و به‌ همین‌ لحاظ‌ در مرتبه‌ دوم‌ کشش‌ لازم‌ را جهت‌ به‌ همراه‌ بردن‌ مخاطب‌ را ندارد. به‌ تعبیر بهتر این‌ فیلم‌ قابلیت‌ دیدن‌ بیش‌ از یکبار را به‌سختی‌ دارد. تمام‌ گره‌های‌ فیلم‌ که‌ لو می‌روند، دیگر کشش‌ ضروری‌ای‌ که‌ فیلم‌ را برای‌ مخاطب‌ جذاب‌ نماید وجود ندارد. این‌ ساختار خاص‌ این‌ اثر را به‌ مثابه‌ اثری‌ کاملاً پسامدرنیستی‌ تقرر می‌بخشد.
بعد از این‌ کوتاه‌ نگاشت‌ در باب‌ ساختار خاص‌ اثر به‌ سراغ‌ تذکر آرای‌ ژان‌ بوردریار فیلسوف‌ مهم‌ فرانسوی‌ می‌رویم‌ که‌ از متفکران‌ مهم‌ جنبش‌ پسامدرن‌ به‌ شمار می‌رود. توجه‌ به‌ سویه‌های‌ فکری‌ بردریار به‌ ما این‌ امکان‌ را می‌دهد تا با جهانی‌ که‌ فینچر برای‌ ما می‌سازد همدل‌ شویم‌ و به‌ وجوهی‌ که‌ اثرش‌ را متعلق‌ به‌ جهان‌ پسامدرن‌ می‌کنند آشنا گردیم.
یکی‌ از آرای‌ خاص‌ بودریار در باب‌ جهان‌ پسامدرن‌ آنست‌ که‌ جهان‌ پسامدرن، جهان‌ وانموده‌ است. به‌ زعم‌ او <سلطه‌ تصورات‌ در جهان‌ امروز آنقدر گسترش‌ یافته‌ است‌ که‌ امر واقع‌ کاملاً محو گشته‌ و دیگر حقیقت، مصداق‌ و علل‌ عینی‌ وجود ندارند> او برای‌ رسیدن‌ به‌ این‌ صورت‌ از نظریه‌اش، در باب‌ وانموده، چهار مرحله‌ را پشت‌ سر گذاشته‌ است.
در دوره‌ اول‌ فکری‌اش‌ معتقد بود نشانه‌ یا تصور بازتاب‌ واقعیت‌ است. در دوره‌ دوم‌ عقیده‌ داشت‌ صورت‌ یا نشانه‌ بر واقعیت‌ اساسی‌ سرپوش‌ می‌گذارد. در وهله‌ سوم‌ صورت‌ یا نشانه‌ بر غیاب‌ واقعیت‌ اساسی‌ سرپوش‌ می‌نهند و سرانجام‌ در مرحله‌ چهارم‌ است‌ که‌ او به‌ این‌ نظرگاه‌ می‌رسد که‌ نشانه‌ در موقعیت‌ پسامدرن‌ هیچگونه‌ رابطه‌ دیگری‌ با واقعیت‌ ندارد بلکه‌ صورت‌ یا نشانه‌ ناب‌ و خالص‌ خویش‌ است. اصطلاح‌ وانموده‌ در فلسفه‌ او برای‌ نمایاندن‌ این‌ وجه‌ از اندیشه‌اش‌ به‌ کار گرفته‌ شده‌ است.
در جهان‌ امروز، همه‌ چیز کاذب‌ و وانمودی‌ از واقعیتها و ارزشهای‌ اصیل‌ هستند. نه‌ نیاز به‌ معنی‌ واقعی‌ نیاز است‌ و نه‌ واقعیت، واقعیت‌ وقس‌ علی‌ هذا. بردریار بر خصلت‌ تصویری‌ جهان‌ پسامدرن‌ هم‌ تأ‌کید می‌کند و آنرا محصول‌ گسترش‌ رسانه‌ها می‌داند.
این‌ مقدمه‌ کوتاه‌ مدخل‌ مناسبی‌ است‌ که‌ با لحاظ‌ آن‌ می‌توان‌ به‌ انگاره‌های‌ پسامدرن‌ نهفته‌ در پس‌ اثر فینچر دررسید. داستان‌ فیلم، درگیری‌ یک‌ میلیونر است‌ در بازی‌ای‌ که‌ یک‌ شرکت‌ طراحی‌ بازیهای‌ خانگی‌ برای‌ او طرح‌ می‌کند. این‌ بازی‌ توسط‌ برادر این‌ میلیونر به‌ عنوان‌ هدیه‌ تولد به‌ او داده‌ می‌شود. جریان‌ بازی‌ کم‌کم‌ به‌ جاهای‌ خطرناکی‌ کشیده‌ می‌شود و تا حتی‌ در چند جا، جان‌ میلیونر ما در معرض‌ خطر مرگ‌ قرار می‌گیرد.
در پایان‌ فیلم‌ روشن‌ می‌شود تمام‌ حوادثی‌ که‌ بر اورتون‌ گذشته‌ است‌ جز یک‌ بازی‌ نبوده‌ است‌ که‌ توسط‌ برادرش‌ برای‌ شگفت‌زده‌ کردن‌ او ترتیب‌ داده‌ شده‌ است.
سؤ‌ال‌ اساسی‌ای‌ که‌ می‌تواند ما را به‌ آستانه‌ انگاره‌های‌ پسامدرنیستی‌ سینماگر و فیلمش‌ راهنمایی‌ کند این‌ است‌ که‌ آیا حوادث‌ و خطراتی‌ که‌ اورتون‌ از سر گذرانده‌ است‌ واقعیت‌ داشته‌اند یا صرف‌ نشانه‌هایی‌ بوده‌اند که‌ ماهیت‌ (واقعی) تهدیدآمیز و خطرآفرین‌ نداشته‌اند؟ به‌راستی‌ آیا اورتون‌ واقعاً تهدید شده‌ بود؟ آیا مرگ‌ به‌طور جدی‌ او را تعقیب‌ کرده‌ بود؟ و.... با توجه‌ به‌ آخر فیلم‌ که‌ گره‌گشایی‌ فیلم‌ صورت‌ می‌گیرد و حکایتگر آن‌ است‌ که‌ تمام‌ حوادثی‌ که‌ اورتون‌ از سر گذرانده‌ است‌ جزیی‌ از یک‌ سناریوی‌ از پیش‌ تعیین‌ شده‌ بوده‌ است؟
نمی‌توان‌ نسبت‌ به‌ واقعی‌ بودن‌ حوادثی‌ که‌ اورتون‌ از سر گذرانده‌ است‌ یقین‌ و اعتماد داشت.
حوادث‌ و رویدادها صرفاً نشانه‌های‌ دیداری‌ بودند که‌ به‌ گونه‌ غیرحقیقی‌ تصویر واقعیت‌ را انعکاس‌ می‌دادند و درحقیقت‌ این‌ اورتون‌ است‌ که‌ گمان‌ کرده‌ است‌ با یک‌ سری‌ حوادث‌ واقعی‌ مواجه‌ شده‌ است‌ و با همین‌ گمان‌ است‌ که‌ وارد چرخه‌ بازی‌ای‌ می‌شود که‌ نه‌ از انتهایش‌ و نه‌ از واقعیتش‌ اطلاعی‌ ندارد.
او صرفاً با نشانه‌هایی‌ مواجه‌ بوده‌ است‌ که‌ دلالت‌ بر خطر دارند ولی‌ این‌ نشانه‌ها هیچکدام‌ آنچنان‌ که‌ باید حقیقی‌ نیستند بلکه‌ صرفاً تصویری‌ حقیقی‌ دارند، حتی‌ آدمها هم‌ در نظام‌ این‌ بازی‌ مبدل‌ به‌ نشانه‌ و اشخاص‌ کاملاً مجازی‌ شده‌اند. آنها هیچکدام‌ در واقعیت‌ اصیل‌ خود ظهور و بروز ندارند بلکه‌ اساساً شبه‌واقعیتهایی‌ هستند که‌ قرار است‌ نقش‌ نشانه‌هایی‌ را ایفا کنند که‌ هرچه‌ بیشتر نظام‌ بازی‌ را باورپذیرتر نمایند (هم‌ برای‌ اورتون‌ و هم‌ برای‌ ما به‌ عنوان‌ مخاطبان).
به‌خوبی‌ مشهود است‌ که‌ بازی، یک‌ نظام‌ است. نظامی‌ که‌ در آن‌ اشخاص‌ ماهیتاً و حقیقتاً مجازی‌ می‌شوند و در چرخه‌ ارزشهایی‌ قرار می‌گیرند و تشخص‌ می‌یابند که‌ اصالت‌ طبیعی‌ نداشته‌ و تنها به‌ صرف‌ دلالتگری‌ و نشانه‌ منشی‌ وقع‌ و حضور پیدا می‌کنند.
نظام‌ تصویرشده‌ در فیلم‌ بازی‌ همان‌ جهان‌ پسامدرنیت‌ است، در جهان‌ پسامدرنیت‌ واقعیت‌ تحلیل‌ می‌رود و همه‌ ما اسیر چرخه‌ ارزشهایی‌ می‌شویم‌ که‌ کاملاً مجازی‌اند و هیچ‌ اصالت‌ راستینی‌ ندارند. در این‌ چرخه‌ کم‌کم‌ خود انسان‌ هم‌ مبدل‌ به‌ عنصری‌ مجازی‌ و غیرواقعی‌ می‌شود.
چرخه‌ای‌ که‌ شبه‌واقعیت‌ و وانموده‌ را به‌ جای‌ واقعیت‌ اصیل‌ برای‌ ما اصالت‌ می‌دهد و ما را مجاب‌ می‌گرداند تا بپذیریم‌ آنچه‌ که‌ به‌ ما عرضه‌ شده‌ است‌ چیزی‌ جز واقعیت‌ نیست.
در جهان‌ فیلم‌ <بازی> رخدادها و حوادث‌ چنان‌ واقعی‌ و ملموس‌ هستند (هم‌ برای‌ اورتون‌ و هم‌ برای‌ ما مخاطبان) که‌ به‌واقع‌ ما می‌پذیریم‌ حادثه‌ و رویدادهایی‌ واقعی‌ در شرف‌ روی‌ دادن‌ هستند و این‌ انتظار در ما شکل‌ می‌گیرد که‌ ای‌ کاش‌ زودتر ماجرا خاتمه‌ بیابد و اورتون‌ از شر دشمنانش‌ رهایی‌ پیدا کند و مجریان‌ این‌ برنامه‌ زودتر به‌ جزای‌ اعمالشان‌ برسند، اما با آن‌ پایان‌ شگفت‌انگیز، تمام‌ این‌ آرزوها بر باد می‌رود. این‌ هم‌ خصیصه‌ دیگر جهان‌ پسامدرن‌ است.
در جهان‌ پسامدرن‌ انتظارات‌ هم‌ پوچ‌ شده‌اند و بی‌مایه، زیرا در حوزه‌ پسامدرنیسم‌ همانقدر که‌ اشیاء و حوادث‌ مجازی‌ اند انتظارها و امیدها هم‌ مجازی‌ و خالی‌ از واقعیت‌ و اصالتند. انتظارها و امیدها برآمده‌ از یک‌ طبیعت‌ تهی‌ شده‌ از حقیقتند و به‌ همین‌ روی‌ هیچ‌ اصالتی‌ در این‌ امید و شوق‌ وجود ندارد. به‌واقع‌ در این‌ جهان‌ ما با نوعی‌ پوچی‌ همه‌جانبه‌ دست‌ به‌ گریبانیم.
جهان‌ بازی، جهان‌ وانموده‌ است. جهانی‌ که‌ بر اثر تصویرسازی‌ و سینما و رسانه‌ اصالت‌ و تقرر خود را یافته‌ است، جهانی‌ که‌ تمام‌ تصورات‌ را و تلقیهای‌ ما از جهان‌ جلوه‌های‌ سینمایی‌ خط‌ می‌دهند و کنترل‌ می‌کنند.
هوشمندی‌ فیلم‌ فینچر از همین‌ جا آشکار می‌شود. او به‌واقع‌ توانسته‌ است‌ با این‌ دستمایه‌ خاص‌ ما را به‌ عمق‌ جهان‌ مجازی‌سازی‌ شده‌ ببرد. جهانی‌ که‌ همه‌ چیز ماهیت‌زدایی‌ می‌شوند و صرفاً مبدل‌ به‌ تصویر می‌گردند.
نکته‌ قابل‌ توجه‌ دیگر درخصوص‌ فیلم‌ در آن‌جاست‌ که‌ نظام‌ بازی‌ در تمام‌ حیطه‌های‌ حیات‌ گسترش‌ دارد. نمی‌توان‌ از حوزه‌ بازی‌ گریخت، زندگی‌ خصوصی‌ هم‌ از دست‌اندازی‌ ارزشها و نشانه‌های‌ جهان‌ مجازی‌سازی‌ شده‌ در امان‌ نیست.
به‌ یاد بیاورید زمانی‌ را که‌ اورتون‌ در خانه‌اش‌ مشغول‌ تماشای‌ تلویزیون‌ است‌ که‌ ناگهان‌ مجری‌ تلویزیون‌ رو به‌ او اعلام‌ می‌کند بازی‌ آغاز شده‌ است‌ و.... در این‌ سکانسها حیات‌ خصوصی‌ اورتون‌ را هم‌ در معرض‌ نظام‌ بازی‌ می‌بینیم‌ و این‌ نظام‌ واسازی‌ واقعیت، توسط‌ رسانه‌ آغاز و علنی‌ می‌شود و به‌ حوزه‌های‌ دیگر حیات‌ انسانی‌ او گسترش‌ می‌یابد. این‌ امر گویای‌ آن‌ است‌ که‌ در چرخه‌ بازیهای‌ مختلف‌ خود ما هم‌ مبدل‌ به‌ عنصری‌ از بازی‌ هستیم، یعنی‌ وجود ما هم‌ خود در چنبره‌ یک‌ نسبیت‌ گرفتار آمده‌ است. همانقدر که‌ شخصیت‌ ما حقیقی‌ است.
بیش‌ از آن‌ شخصیت‌ دیگری‌ داریم‌ که‌ نظام‌ بازی‌ و مجازی‌سازی‌ متقرر نموده‌ است‌ و کنترلش‌ می‌کند (که‌ بر رویه‌ دیگر شخصیت‌ ما مسلط‌ است).
درنهایت‌ اثر برجسته‌ فینچر موفق‌ می‌شود افق‌ پسامدرن‌ را به‌ وضوح‌ و روشنی‌ای‌ بی‌بدیل‌ در این‌ اثر بازنمایاند و ما را به‌ لمس‌ و تجربه‌ جهان‌ وانموده‌ شدهِ‌ پسامدرن‌ فرا برده‌ و درگیر آن‌ کند.
<بازی> بدین‌ ملاحظه‌ یکی‌ از بهترین‌ آثاری‌ است‌ که‌ می‌توان‌ در آن‌ هم‌ به‌ فلسفه‌ هستی‌شناختی‌ رسانه‌ وقوف‌ یافت‌ و هم‌ به‌ افقهای‌ گوناگون‌ جهان‌ پسامدرن‌ و ارزشهای‌ حاکم‌ بر آن‌ اشعار یافت، جهانی‌ که‌ در آن‌ تصویر و نشانه‌های‌ غیرواقعی‌ سیطره‌ و تسلط‌ خود را بر حوزه‌های‌ مختلف‌ حیات‌ فردی‌ و اجتماعی‌ تعین‌ بخشیده‌اند.
مصط‌فی‌ مرشدلو
پی‌نوشت:
درخصوص‌ بردریار:
ر.ک. نظریه‌های‌ فرهنگ‌ در قرن‌ بیستم‌ / حسین‌ بشیریه‌ / ص‌ ۹۶ و ص‌
۹۷.
هم‌ ر. ک. از مدرنیسم‌ تا پست‌مدرنیسم‌ / لارنس‌ کهون‌ / عبدالکریم‌ رشیدیان‌ / ص۴۵۴
هم‌ ر.ک. ارغنون‌ شمارهِ‌ ۱۹
منبع : سورۀ مهر


همچنین مشاهده کنید