یکشنبه, ۱۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 5 May, 2024
مجله ویستا

نگاهی به نقش روحانیت مبارز در تاریخ معاصر ایران


نگاهی به نقش روحانیت مبارز در تاریخ معاصر ایران
تاریخ معاصر ایران گویای تجربه‌های تازه‌ای است كه بازتاب آن را می توان در دگرگونی‌های فرهنگی ، اقتصادی ، اجتماعی و سیاسی این جامعه مشاهده نمود. از این دو تحلیل نقش آفرینی عالمان شیعی در چنین بستری، فقط همپای درك دگرگونی‌های جامعه ایران امكان پذیر خواهد بود.
در حقیقت كامیابی عالمان شیعه در جایگاه سنتی خود همواره نیاز به برآورده شدن دو شرط در ارتباط با ساختار درونی و روابط بیرونی نهاد روحانیت داشته است. نخستین شرط به درون مجموعه آنها و میزان هماهنگی علمای هر دوره‌ برای جریان‌های سیاسی موجود در راستای هدفمند ساختن و تأثیرنهادن بر این جریان‌های مربوط می‌شود.
و نكته كه باید بدان توجه داشت این است كه در تاریخ معاصر ایران مهمترین پیروزی‌های عالمان شیعی فقط در مقاطعی بوده است كه به هماهنگی‌های یاد شده و بست یافته‌اند.
در این میان جایگاه تشیع و مرجعیت در پیروزی بی‌مانندترین انقلاب جهان معاصر یعنی انقلاب اسلامی ایران برای هیچ‌كس حتی دشمنان، قابل انكار نیست . گرچه در جهان سیاسی انقلاب‌های بزرگ مانند انقلاب فرانسه‌، انقلاب آمریكا و انقلاب روسیه شكل گرفته است، اما انقلاب اسلامی ایران دارای ویژگی منحصر به فرد یعنی نقش مذهب و روحانیت در پیروزی آن بود. بسیاری از نویسندگان می‌پندارند آموزه‌های شیعه توسط عالمان معاصر یا روشنفكران مذهبی به استخدام انقلاب در آمد و آنان با قرائتی انقلابی، مذهب را ابزاری ظلم ستیز قرار دادند و انقلاب را با این مفاهیم نوین به پیروزی رساندند. بی‌شك این تفسیر و تجلیل بر مبنای برداشتی غلط از تشیع است هر كس عادلانه به تاریخ، مفاهیم نمادها و متون شیعه بنگرد خواهد فهمید كه شیعه و قیام، همیشه هم طراز یكدیگر بوده‌اند و شیعه هیچگاه آرمان خود را برای انقلاب رها نكرده است. امامت یكی از اصول مذهب تشیع است اعتقاد شیعه به امام عادل و معصوم در درون خود یك اصل انقلابی را می‌پروراند و آن اصل، اعتقاد به نامشروع بودن همه حكومت‌های غیرمعصوم در زمان معصوم و غاصبانه بودن همه حكومت‌های غیرمأذون در دوران غیبت است.
این اصل بالقوه عنصری انقلابی است كه در صورت فعلیت می‌تواند حكومت‌های نامشروع را سرنگون و حكومت مطلوب را جایگزین كند. مجموعه‌ آموزه‌های شیعی مانند عدالت‌، اختیار و مسئولیت انسان ، شهادت و انتظار و حتی محافظه‌كارترین آموزه‌ها یعنی تقیه، جنبه آرمانی و انقلابی دارد. شیعه ، عدالت را از صفت خداوند دانسته و جزء اصول مذهب خود قرار داد تا موضعی انقلابی در مقابل كسانی قرار بگیرد كه مشروعیت حكومت ظالم را به خداوند نسبت دهد.
شیعه، شهادت را اوج پرواز انسان و بالاترین خوبی‌ها دانست و امام سوم را به عنوان آموزگار این مفهوم ظلم برانداز معرفی كرد. و این كه امامان شیعه همگی با سلاح یا سم به شهادت رسیدند نشانگر سازش ناپذیری آنان در مقابل حكومت‌ها و دستگیرشدن‌های متعدد و زندانی شدن آنها دلیل فعال بودن آنها برای حكومت آرمانی تشیع است.
انتظار در تشیع، نه بعد از غیبت بلكه بعد از شهادت امام حسین (ع) به عنوان مظهر آمادگی برای قیام براندازانه بر ضد نظام ظالم قرار گرفت. بنابراین مسأله غیبت امام دوازدهم برای شیعیان امری غیرمنتظره نبود و آمادگی برای آن از قبل بوجود آمده بود. شیعه ، علت اساسی غیبت مهدی را حاكمیت ظلم می‌داند كه خداوند آخرین امام را برای برقراری عدالت جهانی حفظ كرده است تا روز موعد فرا رسد و بدین جهت او را بقیهٔالله می‌داند. با این تفكر ،‌شیعه هیچ گاه در زندگی سیاسی خود مأنوس و سرخورده نمی‌شود و همیشه به امید پیروزی حق بر باطل ، خود را در برابر حاكمیت باطل و نابودی آن آماده می‌بیند و همین نقش در طول تاریخ توأم با سختی‌اش به او نشاط و شور داده است. در اول قرن دهم واقعه‌ای بسیار مهم در تاریخ ایران رخ داد كه نقطه عطفی در تاریخ تشیع محسوب می‌شد. این واقعه ظهور حكومت صفویان بود.
سلسله صفویان از سال ۹۰۷ تا ۱۱۴۸ قمری یعنی ۲۴۱ سال در ایران حومت كردند. دوره صفویه دوره تجلی و قدرت تشیع است. در این دوره روحانیت وارد متن زندگی سیاسی و ا جتماع یمردم شد و به جایگاهی رفیع در امور اجتماعی نایل آمد. مدارس طلبگی شیعه ازدیاد یافت و رونق گرفت و صدها طلبه، عالم ، مجتهد ،‌ فیلسوف ، محدث و واعظ تربیت شدند از این دوره به بعد روحانیت با همه فراز و نشیب‌ها به عنوان ملجاء و پناهگاه مظلومان و ناظران بر مناسب دولتی جایگاه یافتند.
قرن ۱۹، قرن تكامل سلطه و تكون امپریالیسم بود. ایران گرچه رسما مستعمره هیچ كشوری نبوده است، اما به دلیل موقعیت استراتژیكش همیشه مورد توجه استعمارگران روس و انگلیس بود. علی‌الخصوص چشم طمع روسیه تزاری به ایران برای رسیدن به آب‌های گرم خلیج فارس بود.
در پی جنگ‌های ایران و روس درمرحله اول كه به سال ۱۲۱۸ قمری شروع و در سال ۱۲۲۸ قمری با شكست ایران منجر به قرارداد گلستان شد. بزرگان ولت قاجار كه تا آن زمان دست نیاز به سوی دولتین انگلیس و فرانسه دراز كرده بودند به یكباره ناامید شده و به این نتیه رسیدند كه لازم است كه رفع تجاوزات روسیه را در سرحدات گرجستان و تفلیس به علمای اسالم اعلام داردند و همین نگرش بود كه آنان (علماء) را بر آن داشت كه با تشویق اهالی و ساكنین مسلمان بلاد و سرزمین‌های ایران بر علیه تجاوز روسیه بشورانند و امور جهاد را صادر نمایند و جمیع علماء اسلام در نجف به اجتماع حكم جهاد را صاد رنمودند. و در تاریخ به رساله جهادیه مشهور گردید. هر چند جنگ بین سپاهیان ایارن و روس در گرفت و به سرعت با پیروزی سپاهیان مسلمان به پیش رفت و در عرض كمتر از یك ماه «تمامی شهرهای شیروان، شاهی ، طالش ، گنجه ، همگی دوباره به تصرف نیروهای شاه ایران در آمدند».۱ اما با كمال تأسف شاه حریص و زدپرست ایران « از دادن پول برای تجهیز خودداری نمود. ارتش ایران منحل گردید. روس‌ها از نیروهای امدادی كه به آن‌ها می‌رسید منتهای استفاده را می‌نمودند۲ و در نهایت جنگ مغلوبه شد و شكست ایرانیان آغاز شد. و حكومتگران قاجار نتوانستند از این فرصت به دست آمده و بسیج ملی استفاده كنند و این شكست حیت موجب بیماری آیت‌الله سید محمد مجاهد شد و «در تبریز ، مریض و در عرض راه به جوار رحمت الهی پیوست»۳ و سرانجام جنگی كه با سرمایه‌گذاری علمای رفت تا حیثیت از دست رفته ایران را باز گرداند با غفلتی نابخشودنی بار دیگر منجر به قرارداد نكبت بار تركمانچای شد.
و اما از دیگر افتخارات نهضت روحانیت در مقابل اهداف شوم استعمارگران در تاریخ معاصر ایران در عصر قاجاریه در دوران پادشاهی ناصرالدین شاه ، مخالفت صریح مجتهد عظیم‌الشأن زمانه میرزای شیرازی بزرگ در تحریم استفاده و خرید و فروش توتون و تنباكو بود. این تحریم چنان تأثیری در جامعه ایران گذارد. كه چشم حریص دولتمردان انگلیس را به قدرت و نفوذ كلام و پیام یك عالم شیعی در جامعه ایران باز كرد. و از همین واقعه بودكه استعمارگر انگلیس به زعم تمام مورخین تاریخ معاصر ایران ، مخالفی را در مقابل خود می‌دیدند كه نفوذ كلام و تأثیر پیام بزرگان سیاحان و سفرنامه‌نویسان اروپایی كه در عهد صفوی به جهانگردی در ایران پرداختند به این موضوع اذعان داشته‌اند كه ازدیاد مدارس علمیه و اشتیاق پادشاهان صفوی به جذب علماء و مراجع شیعه در مركز قدرت و حمایت و پشتیبانی از ایشان از خصیصه‌های سیاسی و مذهبی سلاطین صفوی بوده است.
ناورنیه در این باره می‌نویسد:
«عده كثیری طلاب را در آنجا از موقوفات مدرسه با خرج كم نگهداری می‌نمایند»
گرچه روحانیت به دلیل ریشه‌های تاریخی و قدمت زمانی خود و نگرش مردم شیعی نسبت به عالمان دینی ، همیشه دارای اعتبار اجتماعی بوده است. اما در زمانی كه روحانیت جزئی ا زنظام حاكم قرار گرفت آگاهی روحانیت به رسالت تاریخی خود و پذیرش مردم در چنین زمانی بسیار مهم جلوه می‌كند. بعد از سقوط صفویه و به قدرت رسیدن نادر وی در همان روزهای اول سلطنت خود ضرب و شست خود را به روحانیت نشان داد . نادرشاه هنگام تغییر سلطنت از صفویان به افشاریان ، در شورای بزرگ دشت مغان با اظهار مخالفت میرزا ابوالحسن ملاباشی روبرو شد. نادر دستور داد همان جا در حضور مدم میرزا ابوالحسن را به شهادت برسانند. نادر شاه با همه تلاشی كه برای تضعیف روحانیت انجام داد، اما به خاطر ساختار اجتماعی و سیاسی ایران راهی برای رهایی از روحانیت و قطع بر كامل آنها نیافت.
نه سیاست غیرشیعی نادرشاه توانست از نهادینه شدن تشیع در ایران ممانعت كند و نه سیاست محدود كردن روحانیت توانست از نفوذ اجتماعی روحانیت جلوگیری كند، روحانیت شیعه با بسط استقلال ، گسترش حوزه‌های دینی ، تحول عمیق علمی و با تكیه بر مردم و ایجاد رابطه با آنها در اسرع وقت ، كاستی‌های سابق را ترمیم و انسجام و وحدت خود را تقویت كرد.
دكترین عالمان شیعه از دوران غیبت تا صفویان ،‌مبارزه برای حفظ مركزیت تشیع و تكاپو برای بقا بوده است بعد از صفویان شیعه به عنوان یك ملت با امتی مجتمع در مرزهای جغرافیایی یك كشور شكل گرفت و دیگر شیعه به عنوان یك اقلیت شكننده در مقابل اكثریت قدرتمند قرار نداشت، بلكه خود دارای كشور ، حكومت ، قدرت و نظام است. عالمان شیعی بر مبنای قاعده فقهی ،«نفی سبیل » در مقابل سلطه‌گران خارجی موضعگیری كردند.
و این كوله مشروعه‌خواهان بر سر آرمان خویش استیاد و به شهادت رسید و دامان به اصطلاح آزادیخواهان مدعی را تا ابد خونین كرد و چه زیبا گفته است جلال آل‌احمد:
«من نعش آن بزرگوار را بر سر دار همچون بیرقی می‌دانم كه به علامنت ا ستیلای غرب‌زدگی پس از دویست سال كشمكش بر بام سرای این مملكت افراشته شد و اكنون در لوای این پرچم، ما شبیه به قومی از خود بیگانه‌ایم‌، در لباس ، خانه و خوراك و ادب و مطبوعات و خطرناك‌تر از همه در فرهنگمان فرنگی مآب می‌پروریم و فرنگی‌مآب راه حل هر مشكلی را می‌جوییم»۴
به هر صورت عصاره مشروطیت چیزی نزدیك دو دهه دیگر در استبدادی دیگر متبلور شد. و خطری دیگر در كمین تشیع نشست اما در ظاهری امیدبخش بروز كرد، ظهور رضا خان فردی كه در مدتی كوتاه ارزش‌های دینی مردم ایران را كمرگ و ارزش‌های غربی را جایگزین آن كرد و روحانیت شیعه را به شدت منزوی و تا چندین سال از كارآیی انداخت نمادهایی شیعه مانند عاشورا را از جامعه حذف و رقص و آواز و كارناوال شادی را جایگزین كرد.
رضا شاه كه در ابتدای كار چنان به رفتار مذهبی تظاهر می‌كرد كه امید بسیاری از متدینین و علما را به خود جلب كرده بود طرفداری رضا خان از مذهب و تظاهر وی به سنت‌های شیعی ، فتنه وهابیون در سرزمین حجاز بر ضد ارزش‌ها و نمادهای شیعی و فشار انگلیس و ملك فیصل به شیعیان و علمای عراق ، سه عامل مهمی بود كه عموم روحانیت ظهور وی را به فال نیك گرفته و از این رویداد ابراز خشنودی كردند.
اما همین كه پایه‌های قدرت او مستحكم شد چنان در مقابل ارزش‌ها و نهادهای دنی به ستیز برخاست كه در تاریخ اسلام كم سابقه باشد.
سیاستی را كه رضا شاه از ابتدای حكومت در پی آن بود، سیاست اصلاح‌گرایانه بود. اصلاحات وی بر سه پایه ناسیونالیسم تجدد و تمركز شكل یافته بود و نتیجه قطعی آن اسلام‌زدایی و درگیری با روحانیت بود.ناسیونالیسم رضا شاه یچنان در پی احیای ایران قبل از اسلام بود و تلاش می‌كرد كه افتخارهای دوره اسلامی را نادیده بگیرد كه به حق بعضی از نویسندگان به آن لقب ملی‌گرایی افراطی یا «شونیسم» دادند.
تجددگرایی رضا شاه از یك سو با سنت‌ها و ارزش‌های دینی در تضاد قرار گرفته بود و از طرفی چنان محو پیشرفت غرب شده بود كه تلاش می‌كرد فرهنگ غرب را بر ایران حاكم كند.
ملبس به لباس روحانی از هر سلاحی برنده‌تر و شكننده‌تر است
از دیگر جریان‌هایی كه در عرصه تاریخ معاصر ایران سیمای روحانیت مبارز را نشان می‌دهد و همدوشی و همراهی ایشان را با خیل عظیم توده‌های مردمی به نمایش می‌گذارد. انقلاب مشروطه مردم ایران بود.
ساختار حكومت شاهنشاهی در ایران، ساختار ملوك‌الطوایفی بود . كارگزاران حكومت یا از فرزندان یا برادران با خویشان یا وابستگان و نكران شاه بودند، انها معتقد بودند مردم برده و فرمانبردار آنها هستند و تنها زور است كه این مردمان را به نظم می‌آورد. حاكمان قاجار هیچگاه خود را خدمتگزار مردم نمی‌دانستند ، بلكه مردم را خادم خود می‌پنداشتند، دستگاه استبداد قجری چنان به ظلم و ستم به مردم خود پرداخته بودكه هیچیك از مردم احساس امنیت نمی‌كردند. تنبیه‌های غیرعادلانه ، دادرسی‌های ظالمانه، مجازات‌های وحشیانه جزء ذات دستگاه حاكم شده بود. عیاشی و خوشگذرانی قاجار و درباریان از عمده مسائل انتقادی مردم بود. جمیع این حاكمیت سراپا فساد مردم را بر آن داشت كه به دادخواه ینزد علما روند و از ایشان شافعت و مددخواستند.
و از این زمان به بعد نقش روحانیون در منابر و سخن ایشان بر مواعظ ، خطاب بود و لتیان و حكومتگران قاجار آغاز می‌شود و در هر تحصن، قیام و شورش بر علیه استبداد حضور یك یا چند روحانی را مشاهده می‌كنیم تا‌آنجا كه در سطور تاریخ معاصر ایران رهبری مشروطیت و قیام رمدم ایران برای احقاق حق و بدست آوردن مجلس قانون‌گذاری با نامه‌های علمائی همچون آقا سیدعبدالله بهبهانی، سید محمود طباطبایی و شیخ فضل‌الله نوری كاملا مشهود است.
از مجموعه اسناد و منابع چنین بدست می‌اید كه مشروطه‌طلبان حتی سعی داشتند در تدوین قانون اساسی مشروطه ابهام مفاهیم حفظ شود تا مبادا علما خصوصا مراجع نجف پی به نیت آنها ببرند. ولی شیخ فضل‌الله نوری كه قصد روشنفكران را متوجه شده بود تلاش می‌كرد تا مفاهیم روشن و جنبه اسلامی آن حفظ شود. شیخ محدوده قانونگذاری را موضوعات حكومتی و عرفی می‌دانسته و جایی را كه اسلام دارای حكم است خارج ا زمحدوده قانونگذاری می‌دانست . به هرحال قانون اساسی مشروطه تدوین شد ولی نسبت خود را با شریعت بیان نكرد و انزجار شیخ نسبت به چنین مشروطه‌ای و تدوین چنین قانونی علنی گشت ، هر چند كه وی توانست در تدوین قانون اساسی نظارت پنج تن از علماء هر عصر را بر مصوبات مجلس بگنجاند، اما این نیز وی را راضی نكرد كم كم ا ختلاف‌ها میان شیخ و روشنفكران دو آتشه مشروطه هویدا گردید. و هم آنها شیخ را با تهمت‌های ناجوانمردانه مانند: پول گرفتن از دربار و برچسب ارتجاع زیر ضربات خود گرفتند. در حالی كه شیخ بزرگوارتر از این اتهام‌ها بود چنانچه مردانه تا بالای دار رفت اما هرگز به خفت و ذلت تن در نداد.
رضا شاه با طرح لباس متحدالشكل بیشترین سخت‌گیری را بر علما روا داشت و به عبارتی اولین قربانی قانون لباس متحدالشكل روحانیت بود.
ممنوعیت سنت‌های شیعی از جمله اقداماتی بود كه در اواخر حكومت رضا شاه با شدیدترین وجهی از سوی مأمورین سرسپرده علی‌الخصوص در شهربانی اجرا می‌شد.
مراسم شیعی از قبیل جشن در اعیاد غدیر و موالید یا عزاداری در محرم و سفر و ایام وفات جزو فرهنگ سیاسی شیعه است. رضا شاه برای نابودی تشیع و مراسم و مناسكش و نابودی هرگونه نهاد اجتماعی و مجری همبستگی عمومی مستقل از دولت برگزاری مراسم عزاداری را در ماه محرم غیرقانونی اعلام كرد. سخت‌گیری در این امر چنان شدت داشت كه اگر در ماه محرم آخوندی در خیابان دیده می‌شد دستگیر می‌شد ، زیرا می‌توانست در حال رفتن به مجلس روضه‌خوانی باشد.
موقعیت رضا شاه بعد از هرج و مرج مشروطه و برقراری امنیت ملی و عمومی و سركوب هه مخالفین و اختناقی كه ایجاد كرده بود زمینه اجتماعی را برای اعتراض باقی نگذاشت. از این رو هر حركت اعتراض‌آمیز از سوی مراجع در مقابل رضا شاه اولا با عدم اقبال عمومی روبرو می‌گردیده، ثانیا به طور شدید و ظالمانه سركوب می‌شده است مجموعه عوامل اجتماعی و سیاسی نشان می‌داد كه یك حركت اعتراض‌آمیز انقلابی توسط مراجع فوق نخواهد بود . علاوه بر این كه كشور عراق نیز كه یك پایگاه سنتی مرجعیت شیعه بود و بزرگترین مرجع وقت در آن جا مستقر بود خود با مسائل سیاسی سختی روبرو بود كه نمی‌توانست در مسائل ایران وارد شود. قیام مشهد و مسجد گوهرشاد نیز قیامی هدایت شده از سوی مراجع در مقابل اقدام رضا خان در خصوص كشف حجاب نبود . بلكه حركتی اعتراض‌آمیز بود و برای دولت رضاخانی جز شلیك چند گلوله خرج زیادی نداشت، و متأسفانه مردم دیگر شهرهای ایران ، عكس‌العملی ا زخود نشان ندادند.
شیعه نیز در این دوره از مرجعیت و رهبری واحد برخوردار نبود. تشتت رهبری مذهبی و دیكتاتوری بیش از حد رضا شاه نگذاشت مرجعیت را به موضعی واحد در قبال رضا شاه برساند. استبداد بیست ساله رضا شاهی به معنای ناكامی بیست ساله آرمان‌های مشروطیت و جنبش‌‌های ملی و مذهبی بود. ناكامی علمای شیعه در ایجاد یك جنبش فراگیر مذهبی نیز در همین چارچوب قرار داشت كه پس از شهریور ۱۳۲۰ شمسی نزد برخی از چهره‌های مذهبی جوان‌تر اندیشه‌های نوینی را پدید‌ آورد كه بیشتر نیرو و توان خود را در بعد مبارزات ایدئولوژیك متمركز ساخت و رشد كرد.
آیت‌الله كاشانی با آنكه یكی از اعضای مجلس مؤسسان رضا شاه و از طرفداران تغییر سلطنت قاجار به پهلوی بود. اما در دهه ۱۳۲۰ شمسی جای پای او را به عنوان یك چهره مبارزه و بیشتر رخدادهای سیاسی روزگار خود می‌توان یافت غرب‌گرایی رضا شاه به حدی افراطی بود كه در تعارض با ناسیونالیسم ، اولویت را به غرب می‌داد یا آن را تبدیل به تعارض بین ناسیونالیسم و اسلام و عربیت می‌كرد.
و نهایتا اجتماع سه عنصر ناسیونالیسم افراطی، مدرنیسم و قدرت‌گرایی استبدادی در رضا شاه به رویاروی او با ارزش‌های مذهبی و روحانیت منجر شد. این رویارویی بسیار حساب شده و با آزمون و خطا پیش می‌رفت تا سرانجام به انزوای كامل، خلع لباس ، محدودی شكننده روحانیت و مخالفت صریح و عملی با ارزش‌ها و فرهنگ اسلامی ختم شد.
در این میان تنها كسی كه در آغاز قدرت گیری رضا خان برای جلوس بر تخت پادشاهی به نیات فریبكارانه و پلید وی آگاهی داشت. روحانی زیرك و تیزبینی به نام سیدحسن مدرس بود.
مدرس كه در كارنامه مبارزاتی خود همواره پرچمدار مبارزه با سلطه‌گران روس و انگلیس بود ، با نقشه‌های موزیانه ایشان نیز كاملا واقف بود.
مدرس در دوره دوم مجلس شورای ملی به عنوان یكیاز پنج مجتهد طراز اول از طرف مراجع انتخاب شد. وی در این مجلس در مقابل اولتیماتوم روسیه ایستادگی كرد كه شجاعت او جزأت سایر نمایندگان و رد اولتیاتوم را به همراه داشت.
مدرس ، با قرارداد ۱۹۱۹به شدت مخالفت كرد تا جایی كه سفیر انگلیس او را مهم‌ترین شخصیت مخالف قرارداد معرفی كرد. او در مجلس پنجم از مخالفین ریاست و زدایی سردار سپه بود.
نهایتا آنكه رضا شاه چون قدرت و شجاعت مدرس را می شناخت بعد از به قدرت رسیدن در اولین برخوردش با روحانیت نقشه ترور وی را كشید و چون موفق نشد وی ار منزوی و پس از دستگیری و تبعید او را به شهادت رساند. و بدیت ترتیب برگی دیگر از اوراق افتخارآفرین روحانیت شیعه در مبارزه با اسلام‌ستیزان ورق خود عدم سازش و ذلت بار دیگر در سیمای مجاهدت شیعه و ملبسین به لباس روحانیت چهره درخشاند.
آیت‌الله كاشانی در برخورد با مسائل سیاسی روز تفاوت‌های آشكاری با مراجع مسلم تقلید دوران خود داشت و برخلاف فاصله گرفتن آنها از موضع گیری‌های سیاسی صریح، آیت‌الله كاشانی كاملا مواضع سیاسی خود را مشخص می‌كرد. در چنین شرایطی نیز با نسل جدیدی از طلاب جوان و پرشور آشنا خواهیم شد كه چون خواهان دخالت بیشتر علما و امور سیاسی بودند در مقایسه با مراجع قم به دیدگاه‌های سیاسی آیت‌الله كاشانی نزدیك‌تر شدند و حتی بر مواضع بسیار انقلابی از آیت‌الله كاشانی نیز پیشی گرفتند این گروه به فداییان اسلام شهرت یافتند.
آیت‌الله كاشانی و فداییان اسلام در فراهم ساختن زمینه‌های نهضت ملی و ضد استعماری مردم ایران كوشش فراوانی كردند.
رهبر نهضت فداییان اسلام طلبه جوانی با نام سید مجتبی میرلوحی معروف به نواب صفوی بود و به عنوان شاخص‌ترین چهره‌های این گروه در آن زمان می‌ـوان از برادران واحدی ، ابراهیم كریم‌آبادی ، عبدالله كرباسچیان نام برد فداییان اسلام با اطمینان موانع آرمان‌های مذهبی را به شیوه خود (ترور) حذف می‌كردند.
نمونه آن حذف هژیر كه به عنوان وزیر دربار از طرف شاه منصوب شده بود انجام گرفت و در قتل وی نه تنها تردیدی به خود راه ندادند بلكه آن را یك وظیفه شرعی دانستند زیرا یك هژیر نماینده و جاسوس دولت انگلیس بود.عامل دیگ رانگلیس حاجعلی رزم‌آرا نخست وزیر وقت كه د رمقابل لایحه الحاقی ملی كردن صنعت نفت كه از سوی پنج تن از نمایندگان جبهه ملی طرح شده بود. مقاومت كرده و از ملی كردن منبع عظیم و سرمایه گرانقدر ملت ایران دریغ می‌كرد.
«آیت‌الله كاشانی به سرعت موضع سیاسی خود را روشن كرد و همه افراد مملكت را مكلف به طرفداری از ملی كردن صنعت نفت دانست».۵
سرانجام بر اثر مقاومت صریح و آشكار رزم‌آرا در مقابل خواسته ملت ، بدست كسی كه می‌گفت «من یك فدایی دین اسلام بودم وظیفه من این بود كه در راه دین و ملت مسلمان ایران فداكاری كنم۶ ترور شد
آیت‌الله كاشانی كه بی‌پروا از خلیل طهماسبی به عنوان نجات دهنده ملت ایران حمایت كرد، پس از ترور رزم‌آرا ، گذشته از برخی مراجع بزرگ قم مواضع بسیاری از علمای شیعه در حمایت از نهضت ملی شدن صنعت نفت كاملا آشكار شد.
از مجموعه آنچه پیرامون نقش‌آفرینی عالمان شیعی در نهضت ملی شدن صنعت نفت بدن پرداخته شد در می‌یابیم كه در یك مقطعی تاریخی جریان‌های یاد شده توانستند به سوی گونه‌ای همگرایی حركت كنند. اوج این حركت را می‌توان در قیام سی‌ام تیر مشاهده كرد كه علاوه بر مواضع هماهنگ روحانیون ، شاهد حركت مشابهی از سوی مجموعه جریان‌های سیاسی ملی باشیم، پس از سی‌ام تیر گذشته از شكاف‌های عمیقی كه در میان جریان‌های ملی ایجاد شد گرایش‌های گوناگون روحانیون نیز هر یك راهی جداگانه پیمود. دسته اول به مصدق وفا‌دار ماندند. گرایش دوم به رهبری آیت‌الله اكشانی به تدریج با دولت دكتر مصدق به رویارویی رسیدند، فداییان اسلام در برابر دكتر مصدق و آیت‌الله كاشانی هر دو موضع‌گیری می‌كردند و مراجع قم نیز به سكوت خود همچنان ادامه دادند.
از این رو به نظر می‌رسد كودتای ۲۸ مرداد زمانی به پیروزی رسید كه دولت مصدق این پشتوانه مهم را از دست داد. سكوت سنگین مراجع قم در جریان نهضت ملی و محكوم نشدن كودتای ۲۸ مرداد از سوی عالی‌ترین مراجع تقلید آن روزگار به عنوان دوری جستن عملی علمای تراز اول شیعه از سیاست و همچنین از فشارها و انتظارات تحمل‌ناپذیر دولت ـ برای جلب همكاری آنها تلقی شد.
بدین ترتیب بخشی از روحانیت به این نتیجه رسید كه اگر قرار است انقلابی اسلامی بوجود آید بدون پیدایش دگرگونی‌های درونی در میان علمای دین نه می‌ـواند پیدا شود و نه اگر پیدا شود سرانجام درخشانی برای جامعه خواهد داشت.
با این حال مهم‌ترین كار انقلابیون جوان انتقال دیدگاه‌های خود به توده‌های مردم و ایجاد فضای انقلابی در جامعه بود كه شبكه روحانیون جوان و انقلابی بدون تردید به دلیل آنكه بیش از مجموعه جریان‌های سیاسی موجود با توده‌های مذهبی سر و كار داشتند اصلی‌ترین نقش را به عهده گرفتند.
در این عرصه بخشی از سیمای نظری نقش عالمان شیعی در انقلاب اسلامی گویای پیدا شدن یك نسل منتقد در میان روحانیون پس از كودتای ۲۸ مرداد می‌باشد كه به موازات ابراز نارضایتی از شرایط سیاسی موجود به انتقاد از افكار سیاسی روحانیت زمانه خود نیز پرداخت «در جریان محاكمه فداییان اسلام به تدریج با چهره مجتهد نسبتا گمنامی آشنا می‌شویم كه برای جلوگیری از اجرای حكم اعدام فداییان اسلام به كوشش‌های ناموفقی دست می‌زد. نزدیكانش به او حاج آقا روح‌الله می‌گفتند كه پیش از این در حوزه علمیه قم درس اخلاق می‌داد و در روزگاری نیز به دلیل برخی از افكار متفاوتی كه نسبت به فضای آن روزگار حوزه مطرح می‌كرد منزوی شده بود. البته چنین انزوایی تنها از جذابیت او نزد شاگردانش نكاست بلكه نسل جدیدی از روحانیون جوان را پرورش داد كه از حوزه علمیه قم پایگاهی برای به چالش كشیدن حكومت ساختند.۷
از آغاز دهه چهل كه جهت‌گیری مذهبی حركت‌های مخالف حكومت روشن می‌شود گویا حوادث تاریخی نیز به دست هم داد تا چنین سیمایی بیش از پیش نمایان شود.
آیت‌الله بروجردی عالی‌ترین مرجع تقلید جهان تشعیع در آغاز این دهه در گذشت و حكومت را به این اشتباه تاریخی كه میدان از یك روحانی محور و بالقوه خطرناك خالی شده است. گرفتار ساخت . اما سیر حوادث رو به سوی دیگری داشت و رهبری حركت و محو رمرجعیت تشیع به دست یك روحانی نه چندان معروفی با نام روح‌الله خمینی افتاد.
در جراین انقلاب سفید شاه و بحث اصلاحات ارضی و به اصطلاح و فرم اجتماعی كه در سال ۱۳۴۱ آغاز شده مخالفت‌های بی‌پرده امام خمینی توانست رویارویی آشكار جریان معترض و حكومت را در روز پانزدهم خرداد ۱۳۴۲ تدارك ببیند.
در جریان بحث پیرامون براندازی حكومت پهلوی اهمیت واقعه ۱۵ خرداد در این است كه این رخداد آغازگر یك صف‌بندی جدید در برابر حكومت گردید كه اقشار گوناگون جامعه ایران را از پایگاه مذهب در برابر حاكمیت سیاسی موجود قرار داد امام خمینی كه در دهه ۴۰ پس از درگذشت آیت‌الله بروجردی به دلیل اظهار نظرهای بی‌پرده خود در برابر آنچه اصلاحات حكومتی خوانده می‌شد به سرعت از گمنامی بیرون آمد و آغاز‌گر همان انقلابی شد كه شاه گمان می‌كرد با انجام اصلاحات و با استفاده از عنوان انقلاب سفید می‌تواند از آن جلوگیری كند.
از این پس مبارزه روحانیون با رهبری فرزانه امام خمینی و با حضور طلاب جوان، اندیشه‌ساز و پرشوری كه جزء حلقه شاگردان ایشان بودند همچون آیت‌الله سیدعلی خامنه‌ای ـ حجت‌الاسلام اكبر هاشمی رفسنجانی ، آیت‌الله مرتضی مطهری ، آیت‌الله حسینعلی منتظری ، آیت‌الله دكتر محمدحسین بهشتی ،‌ آیت‌الله طالقانی و ... وارد مرحله تازه‌ای شد كه تا سرنگونی حكومت پهلوی به طور روز‌افزونی ادامه یافت.
بعد از تبعید امام خمینی در سال ۱۳۴۳ به تركیه و سپس نجف، حلقه شاگردان ایشان به عنوان مركز مبارزه سیاسی شكل گرفت و امام در مراحل مختلف روند سرنگونی شاه خقط مشخص خود را به گونه‌ای شفاف‌تر دنبال كرد كه باعث شد به عنوان شاخص‌ترین مرجع تقلید مخالف حكومت ، رهبری حركت براندازانه را به دست گیرد.
سرانجام امام خمینی بعد از ۱۳ سال تبعید به ایران بازگشت و فورا در بهشت زهرا نوید تشكیل یك دولت را به مردم ایران داد. چنین دولتی بیشاز این در سال‌های تبعید در افكار و نوشته‌های حضرت امام ترسیم شده بود. یعنی نظامی بر پایه اصول و معیارهای اسلامی منطبق با اجرای انتخابات به سبك حكومت‌های دموكراسی و حضور مردم در سرنوشت خود و تشكیل حكومت و نظام جمهوری اسلامی بعد از سال‌ها ظلم و جور و ستم كه از ناحیه حكومت‌های سلطنتی و شاهنشاهی بر مردم تحمیل شده بود.
خلاصه آنچه در این مقال بدان پرداخته شد چشم‌اندازی بود بر نقش روحانیون شیعه و شاخص‌ترین چهره آنها یعنی امام خمینی در براندازی دودمان شاهنشاهی پهلوی و در یك جمع‌بندی كلی می‌توان دریافت كه رودررویی آرمان‌های استبداد مطلقه پهلوی پس از سال ۱۳۳۲ با سنت‌ها و باورهای مذهبی جامعه ایران ، سرانجام روحانیون انقلابی و طلبه‌هایی كه در مكتب پیرو مقتدای خود درس مبارزه را آموخته بودند ، به میدانی علیه حاكمیت سیاسی وارد ساخت كه به سرعت حركت اصلاح‌طلبانه به جنبش انقلابی تبدیل شد. روحانیون در مسیر این دگرگونی توانستند ضمن دستیابی به یك همنوائی درونی و پی‌ریزی نخستین تشكیلات منسجم با نام جامعه روحانیت مبارز در سال‌ها و روزهای نزدیك به پیروزی به رهبری واحد نائل آمده و در عین حال ارتباطی كارآمد را با مجموعه جریان‌های سیاسی و جزئی دیگر برقرار نمایند. چنین شد كه با تكیه بر جایگاه سنتی خود به پیشوایی یك جنبش مذهبی در ایران دست یافته و فرآیند مخالفت‌های موجود در جامعه را به مرحله یك نظام اسلامی می رساندند.
پژوهشگر: مجید نجف‌پور

پاورقی
۱ـ میرزا محمدصادق وقایع‌نگار ـ تاریج جنگ‌های ایران و روس ، به كوشش حسین آذر، تصحیح امیرهوشنگ آذر چاپ اول ۱۳۶۹ ، صفحه ۲۳۵
۲ـ‌ سرپرستی سایكس ، تاریخ ایران ـ ترجمه محمدتقی فخر راعی گیلانی ـ دنیای كتاب ۱۳۷۰ صفحه ۴۶۰
۳ـ لسان الملك ، محمدتقی ، ناسخ التواریخ ـ به كوشش جمشید كیانفر تهران ، اساطیر ۱۳۷۷ ، صفحه ۳۷۳
۴ـ زال پانیست تاورنیه ، سفرنامه تاورنیه ، ترجمه ابوتراب نوری به كوشش حمید شیدایی ۱۳۳۶ صفحه ۵۹۱
۵ـ جلال آل‌احمد ، غرب زدگی ، چاپ رواق ۱۳۵۶ صفحه ۷۸
۶ـ ر.ك. رضا گلسرخی ، مقاله فداییان اسلام آغازگر جنبش مصلحانه در ایران ـ روزنامه اطلاعات ۱۰ اردیبهشت ۱۳۵۸ ، صفحه ۴
۷ـ جعفر مهدی‌نیا : زندگی سیاسی رزم‌آرا به تهران ، نشر نی ۱۳۶۳ ، صفحه ۳۹۱
۸ـ ر. ك . پرواند آبراهامیان ، ایران بین دو انقلاب ، ترجمه احمد گل محمدی و محمدابراهیم فتاحی ، چاپ اول تهران ، نشر نی ۱۳۷۷ ، صفحه ۵۹۱
منبع : مرکز اسناد انقلاب اسلامی