دوشنبه, ۱۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 29 April, 2024
مجله ویستا


زن در آیینه داستان‌های آل احمد


زن در آیینه داستان‌های آل احمد
یکی از مقوله‌های اجتماعی در داستانهای «جلال آل‌احمد» زن است. زن به عنوان پدیده‌ای اجتماعی، تقریباً همزمان با انقلاب مشروطه به ادبیات راه می‌یابد.
در این دوران از بیچارگیها، محرومیتها و نداشتن آزادی زن در خانواده و اجتماع سخن گفته می‌شود. زن به عنوان فردی از اجتماع، تحت تأثیر ستمها، خرافه‌پرستی‌ها و نادانیهای جامعه‌ای است که در آن زندگی می‌کند.
«وضع زن در خانواده و اجتماع، بهترین نمودار گسیختگی اجتماع و تنش و کشاکش درونی فرهنگی است که از همان دوران مشروطیت تناقضهای دردناک و بحرانی آن آشکار شده بود. در این جامعه، تمام نابسامانی‌ها در وجود زن تبلور یافت.»۱
زن در جامعه آن زمان، فردی بود که اگرچه در اجتماع زندگی می‌کرد، اما هیچ سهمی از آن نداشت. موجودی کتک‌خور و دربند بود. «آل‌احمد از نویسندگانی است که دریافت پرداختن به وضعیت زن ایرانی در راه سرکشیدن به فاحشه‌خانه‌ها تا چد حد، کهنه و مبتذل شده است.
زنان داستانهای آل‌احمد نه چون زنان چوبک در فکر هم‌آغوشی‌اند و نه چون زنان مرفه و زیبای علوی، به عشقهای رمانتیک می‌اندیشند.۲»
زنان داستانهای آل‌احمد خود را حقیر می‌یابند. آنان در فضایی مردسالار توصیف می‌شوند. نه هویتی دارند و نه هیچ حقی برای اعتراض. آنان در محیطی زندگی می‌کنند که آزادی و تساوی برای زن در عمل و نظر وجود ندارد.
به عنوان مثال، «بچه‌ مردم» داستان زندگی زنی است که به علت ازدواج مجدد مجبور است بچه‌ی شوهر اولش را در راه بگذارد. تا بتواند به زندگی خود ادامه دهد. این داستان تصویر زنی را نشان می‌دهد که به خاطر نان و ادامه زندگی، از ابتدایی‌ترین احساسات خود می‌گذرد. چرا که او در اجتماعی زندگی می‌کند که زن، مانند یک کودک به حمایت مرد نیازمند است.
در «لاک صورتی» شوهر هاجر که فروشنده دوره‌گردی است به خاطر خریدن لاک، او را مورد ضرب و شتم قرار می‌دهد. هاجر زنی است که خود را ناقص‌العقل می‌داند و نهایت آرزویش خریدن لاکی است تا با آن دستانش را مانیکور کند.
«چه خوب بود، اگر می‌توانست آنها را مانیکور کند، این‌جا بی‌اختیار به یاد همسایه‌شان، محترم، زن عباس آقای شوفر افتاد. پزهای ناشتای او را که برای تمام اهل محل می‌آمد، در نظر آورد. حسادت و بغض راه گلویش را گرفت و در ته دلش پیچید.‌۳»
تمام داستان، خیالات خام یک زن برای خرید یک لاک است. همین‌طور او به عنوان یک زن نباید از شوهرش هیچ انتظاری داشته باشد.
در «آفتاب لب بام» پدر را سلطان بی ‌چون و چرای خانه می‌بینیم که وجودش فضای خانه را سنگین می‌کند. دستور می‌دهد و از تشنگی ناشی از روزه، دختر خردسالش را کتک می‌زند. همین‌طور در «زن زیادی»، صناعت جریان ذهنی را به خوبی برای نمودن آشفتگیهای تازه‌عروس رانده‌شده از خانه شوهر به کار می‌گیرد.
زن سرافکنده و عاصی به خانه پدری بازگشته و روزهای شوهرداری را به یاد می‌آورد. این تداعی‌ها از طریق درهم آمیختن خاطرات، آرزوها و حسرتها، وجوه گوناگون زجر چندگانه را مجسم می‌کند که در جامعه پدرسالار بر زنان تحمیل می‌شود.‌۴»
در این فضای پدرسالارانه، زن از سوی مرد مورد حاکمیت قرار می‌گیرد و جرئت هیچ‌گونه اعتراضی ندارد. همین زنان اگر فرصتی داشته باشند درگیر کارهای خاله زنکی‌اند. دختران به دنبال باز شدن بخت کورشان هستند و زنان همه زندگیشان را صرف مبارزه با هوو می‌کنند.
داستانها پر است از خاله خان‌باجی‌ها، شاباجی‌ خانم‌ها و یا عمقزیهایی که با نذر و طلسم و دعا به چاره‌جویی مشکلات زنان می‌پردازند. در داستان «سمنوپزان» مریم خانم، زن عباسقلی آقا، سمنوی نذری می‌پزد تا هوویش از چشم شوهر بیفتد و از عمقزی طلسم می‌خواهد.
شوهر دادن دختران دم بخت، موضوع دیگری است که ذهن این زنان را به خود مشغول کرده است. در «سمنوپزان» مریم خانم علاوه بر اینکه از عمقزی برای هوویش طلسم می‌خواهد به شوهر دادن دختر دم بختش هم فکر می‌کند.
«هنوز دوباره صدای قلیان را به صدا درنیاورده بود که صدای بی‌بی از آن طرف مطبخ بلند شد که به یک نقطه مات زده بود و می‌پرسید: «مریم خانم واسه دختر پا به بختت چه فکری کردی؟
ـ چه فکری دارم بکنم بی‌بی؟ منتظر بختش نشسته. مگر ما چه کار کردیم؟ آن‌قدر تو خونه بابا نشستیم تا یک قرمساقی اومد، دستمون را گرفت ورداشت برد.‌۵»
زنان داستانهای آل‌احمد یا هوو دارند یا به دنبال دوا و درمان بی‌فرزندی، به هر دری می‌زنند. تمام دنیای آنها در همین خلاصه می‌شود و اگر از خود فارغ شوند، به عروسها، هووها و مادرشوهرهای همدیگر نیش و کنایه می‌زنند و این بدبختی زنان متوسط و پایین جامعه است.
«خانم نزهت‌الدوله» تصویر طنزآمیز زنی است از طبقه بالا. تمام همت او مصروف پیدا کردن شوهری ایده‌آل است.
«خانم نزهت‌الدوله گرچه تا به حال سه تا شوهر کرده و شش بار زائیده و دو تا از دخترهایش هم به خانه داماد فرستاده شده‌اند و حالا دیگر برای خودش مادربزرگ شده است، باز هم عقیده دارد که پیری و جوانی دست خود آدم است و گرچه سر و همسر و خویشان و دوستان می‌گویند که پنجاه سالی دارد ولی هنوز دو دستی به جوانی‌اش چسبیده و هنوز هم در جستجوی شوهر ایده‌آل به این در و آن در می‌زند.‌۶»
همه زندگی این زن، صرف ماساژ چین و چروکهای بینی و فر موهایش است و باز هم تصویر زنی را می‌بینیم که درگیر سبکسری‌ها و جهلهای خاص خودش است.
در مجموع داستانهای آل‌احمد، تصویری از حقارت زنان در جامعه‌ای مردسالار است. زنانی که از خود هیچ اختیاری ندارند و از سوی مردان مورد اذیت آزار قرار می‌گیرند. داستانهای آل‌احمد را اغلب دارای روحیه‌ای زن‌ستیزانه می‌دانند. «جواد اسحاقیان» درباره این جنبه آثار آل‌احمد می‌گوید: «در آثار آل‌احمد، نوعی زن‌ستیزی هست که از فزونی نامتوازن خشونت مردانه و کاستی جنبه‌های عاطفی و زیباشناختی نویسنده خبر می‌دهد.‌۷»
اما اگر زنان داستانهای آل‌احمد مفلوک‌اند، به علت خصلت زن‌ستیزانه او نیست. آنچه آل‌احمد از زن در داستانهایش به نمایش می‌گذارد، تصویر حقارتی است که جامعه به زنان تحمیل می‌کند. زنان ابتدا در خانه پدری و سپس در اسارت خانه شوهر، نادیده انگاشته می‌شوند. زن در چنین جامعه‌ای شخصیتی است منفعل. او تحقیر می‌شود. کتک می‌خورد و حقی بیش از این برای خود قائل نیست.
معصومه حامی دوست
پی‌نوشت
۱. داستان ادبیات و سرگذشت اجتماع؛ مسکوب، شاهرخ؛ ص ۱۴۰.
۲. صد سال داستان‌نویسی در ایران؛ میرعابدینی، حسن؛ ص ۲۶۱.
۳. جلال جاودانه (مجموعه داستانهای آل‌احمد)؛ ص ۱۸۲.
۴. صد سال داستان‌نویسی در ایران؛ میرعابدینی، حسن؛ ص ۲۶۱.
۵. جلال جاودانه (مجموعه داستانهای آل‌احمد)؛ ص ۳۰۶.
۶. جلال جاودانه (مجموعه داستانهای آل‌احمد)؛ ص ۳۱۰.
۷. سایه‌های روشن در داستان‌های آل‌احمد؛ اسحاقیان، جواد؛ ص ۱۷۵.
منبع : سورۀ مهر


همچنین مشاهده کنید