سه شنبه, ۱۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 30 April, 2024
مجله ویستا


گفتار متن‌ فیلمی‌ که‌ هرگز پخش‌ نشد؛ شمس‌ جهان‌ آرا در شهر کوران‌


گفتار متن‌ فیلمی‌ که‌ هرگز پخش‌ نشد؛ شمس‌ جهان‌ آرا در شهر کوران‌
● مطلبی‌ كه‌ در پی‌ می‌خوانید مقاله‌ یی‌ است‌ به‌ قلم‌ شهید سید مرتضی‌ آوینی:
اهل‌ بصیرت‌ را با شهر كوران‌ چه‌ كار؟ ماه‌ها ازپایان‌ جنگ‌ و بسته‌ شدن‌ باب‌ جهاد فی‌ سبیل‌ الله‌ گذشته‌ است‌ و برای‌ بسیاری‌ جنگ‌ دیگر جزو خاطره‌یی‌ دور از یك‌ دوران‌ سپری‌ شده‌ هیچ‌ نیست‌. اما برای‌ كسی‌ كه‌ قسمتی‌ ازوجود خویش‌ را درجنگ‌ نهاده‌ است‌ چگونه‌ پایان‌ یابد؟ برای‌ آنكه‌ چشم‌ هایش‌ را در جنگ‌ نهاده‌ است‌ دستش‌ را پایش‌ را دست‌ هایش‌ را پاهایش‌ همه‌ را و چه‌ بسا چشم‌ ها ودست‌ ها و پاهایش‌ را درجنگ‌ نهاده‌ است‌ چگونه‌ ممكن‌ است‌ كه‌ جنگ‌ پایان‌ یابد؟
برای‌ او جنگ‌ خاطره‌یی‌ دوراز یك‌ دوران‌ سپری‌ شده‌ نیست‌... باب‌ جهادرا خداوند بر من‌ و تو بسته‌ است‌ اما برای‌ او همچنان‌ مفتوح‌ است‌ چرا كه‌ چشمانش‌ دیگر باز نگشته‌اند. دلاوری‌ دیگر پاهایش‌ را نثار مجد و عظمت‌ اسلام‌ كرده‌ است‌ و اگر چه‌ دردار بقا آنجا كه‌ من‌ و تو را پای‌ رفتن‌ نیست‌ او پاهایش‌ را در نزد خداوند خواهد یافت‌، اما اینجا دارفناست‌ و آنچه‌ فانی‌ شدنی‌ است‌ باز نمی‌گردد ... و اوهم‌ در انتظار معجزه‌ نیست‌ و رضای‌ خویش‌ را در رضایت‌ خداوند می‌داند. اگر چه‌ جوان‌ است‌ و هنوز ازدواج‌ نكرده‌ است‌. اما برای‌ او جنگ‌ تراژدی‌ نامطلوبی‌ ازیك‌ دوران‌ غم‌ بارنیست‌ خورشید حیات‌ بخشی‌ است‌ كه‌ هنوز در آسمان‌ سینه‌ اش‌ روشن‌ است‌. شیطان‌ می‌خواست‌ كه‌ با قدرت‌ سلاح‌ برجهان‌ حكومت‌ یابد و مومنین‌ با گوشت‌ پوست‌ و رگ‌ واستخوان‌ در برابرش‌ ایستادند. بمب‌ها و موشك‌هایش‌ را به‌ جان‌ خریدند و در فضایی‌ آكنده‌ از بخارات‌ مرگبار شیمیایی‌ از استقلال‌ و شرف‌ و عزت‌ خویش‌ دفاع‌ كردند... و هرگز در برابر عمل‌ خویش‌ مزدی‌ نخواستند. اما اكنون‌ كه‌ علی‌ الظاهر جنگ‌ خاتمه‌ یافته‌ است‌ آیا باید درفراموشكده‌ ها و غفلت‌ كده‌ های‌ اذهان‌ من‌ و تودرهیاهوی‌ شهر گم‌ شوند و.. شاید جنگ‌ خاتمه‌ یافته‌ باشد اما مبارزه‌ هرگز پایان‌ نخواهد یافت‌ وزنهاراین‌ غفلتی‌ كه‌ من‌ وتو را درخود گرفته‌ است‌، ظلمات‌ قیامت‌ است‌. آنگاه‌ كه‌ آسمان‌ انفطار یابد و ستارگان‌ پراكنده‌ شوند. آنگاه‌ كه‌ دریاها شكافته‌ شوند و انسان‌ها سر از قبرها بردارند، خواهند دانست‌ كه‌ چه‌ پیش‌ فرستاده‌ اند و چه‌ واپس‌ نهاده‌ اند.
یا ایها الانسان‌ چیست‌ آنچه‌ تو را فریفته‌ و بر آفریدگارت‌ غره‌ داشته‌ است؟ آفریدگاری‌ كه‌ تو را آفریده‌ است‌ واستوار داشته‌ براین‌ صورت‌ پرداخته‌ است‌. اما حاشا وكلا كه‌ شما روز جزا را تكذیب‌ می‌كنید حال‌ آنكه‌ او برشما نگهبانانی‌ گماشته‌ است‌ كراما كاتبین‌. می‌دانند كه‌ چه‌ می‌ كنید ابرار در نعیمند و فجار در جحیم‌... ابرار در بهشت‌ اند و بدكاران‌ در دوزخی‌ كه‌ روز جزا به‌ آن‌ وارد خواهند شد... و حتی‌ لحظه‌یی‌ از آن‌ غیاب‌ نخواهند یافت‌. و تو چه‌ می‌دانی‌ كه‌ روز جزا چیست‌؟ و بازتوچه‌ می‌دانی‌ كه‌ روز جزا چیست‌؟ آن‌ روز كه‌ كسی‌ را بردیگری‌ اختیاری‌ نیست‌ و فرمان‌ هر چه‌ هست‌ خاص‌ خداست‌ . اهل‌ بصیرت‌ را با شهر كوران‌ چه‌ كار؟ او را چشم‌ ظاهر نیست‌ و آنان‌ را چشم‌ باطن‌ و از میان‌ توخود بگو كه‌ كدامیك‌ كورند؟ «صم‌ بكم‌ عمی‌ فهم‌ لا یعظون‌...» چشم‌ بگشا وببین‌ كه‌ چگونه‌ آخرالزمان‌ سررسیده‌ است‌ و گفته‌های‌ پیامبر(ص) درحجه‌ الوداع‌ تعبیریافته‌ ... وفساد برو بحررا پركرده‌ است‌ . برادرم‌ ! چشم‌ بگشا و ببین‌ كه‌ ازكجا می‌ گذری‌ ! ای‌ شمس‌ جهان‌ آرا تو كجا واین‌ بیغوله‌ تاریك‌ كجا؟ و چگونه‌ این‌ تمثیل‌ دردناك‌ فراهم‌ آمده‌ است‌ ، تو كجا واین‌ بازار مكاره‌ شیطان‌ كجا؟
و مگر نه‌ اینكه‌ آن‌ بخارات‌ شیمیایی‌ جهنمی‌ كه‌ چشم‌ تورا بازگرفته‌ اند دركارخانه‌ های‌ همین‌ شهر و شهرهایی‌ چنین‌/ شهرهای‌ آلمان‌ ودیگركشورهای‌ غربی‌/ ساخته‌ می‌ شوند؟ شمس‌ جهان‌ آرا به‌ میهمانی‌ موش‌ های‌ كور آمده‌ است‌ و آنان‌ درنمی‌ یابند واصلا چگونه‌ دریابند وقتی‌ كه‌ چشمان‌ باطن‌ شان‌ كور است‌ وهیچ‌ چیز را جز خود و اهوا؟ رنگارنگ‌ خود نمی‌ بینند؟
اگرنه‌ جانبازی‌ كه‌ چشمان‌ ظاهرش‌ را اسلحه‌ مرگباری‌ كوركرده‌ است‌ كه‌ در كارخانه‌ های‌ اینان‌ ساخته‌ می‌ شود. حجتی‌ است‌ كه‌ خداوند برآنان‌ تمام‌ كرده‌ است‌. كجاست‌ وجدان‌ بیداری‌ كه‌ چشم‌ بدین‌ عبرت‌ بازكند؟ جانبازی‌ كه‌ چشمان‌ خود را درراه‌ اقامه‌ عدل‌ باخته‌ است‌ واستقرار احكام‌ خدا برزمین‌ ... اما این‌ سخنان‌ آن‌ همه‌ ازاین‌ دیارمرگ‌ زده‌ وساكنانش‌ دوراست‌ كه‌ كسی‌ بیدار نمی‌ شود «وما انت‌ بمسیع‌ من‌ فی‌ القبور» مردگان‌ خفته‌ درقبرستان‌ اهواء نفس‌ اسیران‌ سیاه‌ چال‌ های‌ شهوات‌ ساكنان‌ دیار ظلمت‌ جاودانه‌ اند. منجی‌ بشرو بشیرعشق‌ را آری‌ بسیجی‌ جانباز را درشهر كوران‌ باورنخواهند كرد ، اگر نه‌ آنان‌ را می‌ گفتم‌ كه‌ شفای‌ كوردلی‌ خویش‌ را ازتو بخواهند ازتوكه‌ حدقه‌ چشمانت‌ خالی‌ است‌ اما چشمان‌ باطنت‌ سرشاراز شهود هفت‌ آسمان‌ وزمین‌ است‌ ...
ای‌ منجی‌ بشر ، بشیرعشق‌ بسیجی‌ ! تو كجا و اینجا كجا؟ این‌ غربی‌ ترین‌ مغرب‌ حقیقت‌ برگستره‌ سیاره‌ رنج‌ ...اینجایی‌ كه‌ خفتگانش‌ را جز نهیب‌ مرگ‌ چیزی‌ بیدار نخواهد كرد .. جزمرگ‌ و صوراسرافیل‌ . آنگاه‌ كه‌ آسمان‌ انفطاریابد و ستارگان‌ پراكنده‌ مشوند . آنگاه‌ كه‌ دریاها شكافته‌ شوند و انسان‌ ها سرازقبرها بردارند، خواهند دانست‌ كه‌ چه‌ پیش‌ فرستاده‌ اند وچه‌ واپس‌ نهاده‌ اند ... یا ایهاالانسان‌ ! چیست‌ آنچه‌ تورا فریفته‌ است‌ و برپروردگارت‌ غره‌ داشته‌ است‌؟ وتو چه‌ می‌ دانی‌ كه‌ روز جزا چیست‌؟ آن‌ روز كه‌ كسی‌ را بردیگری‌ اختیاری‌ نیست‌ و فرمان‌ هر چه‌ هست‌ خاص‌ خداست‌. اهل‌ بصیررا باشهر كوران‌ چه‌ كار؟

احسان‌ حسینی‌
منبع : روزنامه اعتماد


همچنین مشاهده کنید