سه شنبه, ۱ خرداد, ۱۴۰۳ / 21 May, 2024
مجله ویستا


اگر حباب بترکد


اگر حباب بترکد
دکتر اردشیر تقیان عمانی درسال ۱۹۶۳ به آمریکا رفت، در آمریکا همراه با سایر دانشجویان درجنبش دانشجویی علیه رژیم سلطنتی شرکت کرد. در سال ۱۹۷۰ فوق لیسانس دراقتصاد سیاسی گرفت. پس از آن درسال ۱۹۸۳ در ریاضیات و تعلیم وتربیت فوق لیسانس دیگری گرفت.
ترم های لازم برای دکترا را در دانشگاه فرانکفورت آلمان گذراند. هفت سال پیش که آمریکا حملات خود را در افغانستان و پنج سال پیش حملات خود را در عراق گسترش داد بعد از بازنشستگی با کمک همسر آمریکایی اش و برخی دیگر از دوستان آمریکایی خود که در جنبش ضد جنگ در ویتنام با آنان آشنایی داشت موسسه علیه جنگ آمریکا را تاسیس کردند. این موسسه علیه تهدید های آمریکا نسبت به ایران فعالیت های گسترده ای انجام داد. درآن زمان این سازمان تنها سازمانی بود که پرچم مقاومت علیه تبلیغات سوء آمریکا برافراشت. دکتر عمانی می گوید: «این موسسه درآن زمان طوماری درست کرد به نام «جنگ را علیه ایران متوقف کنید». بسیاری از خبرگان سیاسی آمریکا که دردستگاه نبودند این طومار را امضا کردند. به خصوص روشنفکران ضدجنگ آمریکایی از این طومار استقبال زیادی به عمل آوردند. بسیاری از فلاسفه، تاریخ دانان، و پروفسورهای دانشگاه ها این طومار را امضا کردند. این طومار درآن زمان به امضای ۲۵ هزار نفر رسید. وی می افزاید همچنین حدود ۲۵۰ هزار نفر به کاخ سفید پیام فرستادند که این موضوع برای نمایندگان کنگره پیام زیادی داشت به نحوی که مساله را درسطح آمریکا مطرح کرد و بسیاری از افراد که قبلاً فکر نمی کردند می شود از ایران دفاع کرد پا جلو گذاشتند و در این زمینه کمک هایی را به ثمر رساندند و در این زمینه کنفرانس هایی به خصوص در نیویورک، کالیفرنیا وواشنگتن برپا کردند. دکتر عمانی متولد ۱۳۱۸ از آبادان و در دانشکده فنی آبادان به مدت دو سال در زمینه مهندسی بازرسی پالایشگاه تحصیل کرده است. او کتابی تحت عنوان نفت، قدرت و امپراتوری تالیف لری اورست را ترجمه کرده است. از این روگفت وگوی حاضر نیز به مناسبت ۱۰۰ سالگی نفت ایران، به تحولاتی که نفت بعد از جنگ سرد طی کرده می پردازد. نسبت اقتصاد ایران به تحولات اقتصادی مهم ترین موضوع گفت وگوی حاضر است که از نظرتان می گذرد.
▪ پس از جنگ سرد چه عواملی در تعیین قیمت نفت را باید دخیل بدانیم؟
ـ مسائلی که برای نفت می توانیم ذکر کنیم یکی کاهش کشف منابع جدید نفت درسراسر جهان است. همچنین مساله به نقطه عطف رسیدن تولید نفت درسطح جهانی است. سوم افزایش سریع تقاضا برای نفت نسبت به عرضه آن درسراسر جهان و مساله تقاضا و مصرف در چین و هند است. چهارمین عامل در افزایش قیمت نفت بیش از ۱۳۰ دلار موانع برای سرمایه گذاری در اکتشاف و تولید نفت وگاز درکشورهای مختلف است. به خصوص کشورهایی که دردهه های ۶۰ و۷۰ و۸۰ میلادی توانستند استقلال سیاسی و اقتصادی خودشان را به دست بیاورند. پنجم کاهش ارزش دلار در ۳۰ سال گذشته است. قیمت نفت وابسته به دلار است و دلار طبق پیمان ۷۵ سال پیش که بین عربستان سعودی و آمریکا بسته شد ارز معتبر برای معامله های نفتی تعیین شد. از این رو هرچه ارزش دلار پایین رود باید دلار بیشتری بابت هر بشکه نفت در دنیا پرداخت شود لذا قیمت نفت نسبت به ارزش دلار یک حالت معکوس دارد. ششم آنچه واضح است گمانه زنی ها در بورس نیویورک و در بازارهای بورس می توانند نوساناتی در قیمت نفت باقی بگذارند. افزایش ناآرامی های سوق الجیشی، در کشورهای عضو اوپک و آفریقا هم می تواند اثرات کوتاه مدت در قیمت نفت باقی بگذارد. هشتم مصرف فزاینده نفت و گاز طبیعی به وسیله چین و هند موجب افزایش مصرف شده است. نهم کاهش تولید اضافی است که معمولاً عربستان سعودی کاهش تولید را جبران می کرد به عبارتی علاوه برتولید عادی، چند درصدی نیز تولید اضافی وجود داشت در دو الی سه دهه قبل این تولید اضافی ۱۲ درصد کل تولید جهانی بود که بعداً به هشت درصد رسید. امروز این تولید اضافی به دو درصد رسیده که به نظر می رسد این تولید اضافی اثرات قبلی خود را از دست داده و نمی تواند کارکرد و نقش کاهش قیمت ها را که با فشار آمریکا به عربستان برای افزایش تولید صورت می گرفت ایفا کند. به خصوص ملاقات بوش با مقامات عربستان سعودی، در هفته گذشته و تقاضای آمریکا برای افزایش تولید و کاهش قیمت نفت، مورد استقبال عربستان سعودی قرار نگرفت. رابطه جنگ با نفت مولفه دیگری است که حتماً باید مورد توجه قرار بگیرد.
▪ در استراتژی آمریکا کاهش وابستگی به نفت خاورمیانه دستورکار قرارگرفته است، در شش ماه گذشته بوش صحبتی کرد مبنی بر اینکه آمریکا باید از اعتیاد به نفت رهایی یابد و از این رو بوش انرژی جایگزین را مطرح کرد نظرتان دراین باره چیست؟
ـ این که آیا آمریکا موفق بوده آلترناتیو جدیدی در مقابل وابستگی اش به نفت به وجود بیاورد یا خیر؟ من می گویم در این زمینه ناموفق بوده اند. در حوزه «بایو تکنولوژی» و مصرف ذرت و حبوبات برای ایجاد سوخت از جهاتی مختلف می توان درباره آن صحبت کرد. جهت اول بالا رفتن قیمت برنج وذرت و حبوبات درسطح جهانی است که درحال حاضر بسیار بسیار گران شده اند. حتی دو الی سه سال قبل این موضوع روشن بود وقتی آمریکا صحبت از «بایوتکنولوژی» برای ایجاد سوخت در صنایع می کرد، موجب گرانی قیمت ها در سراسر جهان خواهد شد ولی گویا آمریکا هیچ اهمیتی به این موضوع نمی دهد ولی نباید فراموش کنیم که برای ایجاد سوخت مایع از این نوع حبوبات اولاً باید نفت بسوزاند تا شیره ذرت و سایر حبوبات را بگیرد، ثانیاً ارزش حرارتی این دست از سوخت ها بسیار پایین است. حال اگر کاخ سفید واقعاً می خواهد به این امر اقدام کند تا از این طریق انرژی خود را تامین کند باید ۹ برابر زمین های حاصلخیز کنونی خود در آمریکا را زیر کشت ذرت ببرد یا برابر با تمام سطح جنگل های موجود آمریکا ذرت بکارد که چنین امری امکان ناپذیر است. البته آمریکا می تواند حدود چند درصدی از این راه سوخت به جای نفت وارداتی به دست بیاورد ولی این راه، راه حل اصلی محسوب نمی شود. ثالثاً تعداد ماشین های بزرگ که فقط تنها یک نفر در آنها می نشینند درآمریکا خیلی زیاد است. به این دست از ماشین ها اس. یو. وی می گویند. این حرف ها مخفف sport utility vehicle است. مخزن این دست ماشین ها هربار ۱۰۰ دلار بنزین درخود جای می دهد.
اس.یو.وی ها داستان جالبی دارند.حتی مردم کارگر و شاید بشود گفت فقیر، به جای خریدن اتومبیل های به عنوان علامت تشخص، این نوع از ماشین ها را که هشت سیلندر هستند خریداری می کنند. این نوع از ماشین ها درمحله های متوسط به بالای نیویورک هم مرسوم است. یک نفر ۲۰ دلار بنزین مصرف می کند تا به سرکار برود و برگردد. از این رو درآمریکا هنوز آن آگاهی که باید روشنفکران و رسانه ها به توده های مردم بدهند تا اسراف نکنند ایجاد نشده است.
▪ تامین امنیت انرژی برای آمریکا با متنوع سازی مسیر ومبدا واردات انرژی مورد توجه قرار گرفته است، با این شیوه آمریکا مایل است وابستگی اش را به نفت خلیج فارس کم کند، ولی همین کشور بیشترین منازعه و درگیری ها را هم در این بخش از جهان دارد، این تضاد چگونه قابل توضیح است؟
ـ به نظر من این تضاد قابل حل نیست. آمریکا قادر نیست شیوه زندگی و فلسفه ای که برآن حاکم هست را تغییر دهد.به عنوان نمونه مصرف آمریکا در ۲۰ سال گذشته سرسام آور است. دیک چنی معاون جرج دبلیو بوش در گزارشی اظهارکرده که درطول ۲۰ سال آینده مصرف نفت ایالات متحده ۳۳ درصد ومصرف گاز طبیعی بیشتر از ۵۰ درصد و تقاضا برای نیروی برق ۴۵ درصد افزایش خواهد یافت. باید اضافه کنم که طبق گزارش های متعدد آمریکا در سال ۲۰۰۱، ۳۹ درصد کمتر از سال ۱۹۷۰ نفت تولید می کند. به عبارت دیگر تولیدنفت در آمریکا در ۳۸ سال گذشته، ۳۹ درصد کاهش یافته است. طبق این گزارش اگر این گرایش موجود ثابت باقی بماند ایالات متحده مجبور است که دو، سوم نفت خود را از خارج وارد کند؛ نرخی بیش از ۳۷ درصد نسبت به سال ۱۹۸۰ است. این افزایش سریع وابستگی آمریکا به منابع انرژی خارجی، واقعیت های دیگری هستند از آنچه که آمریکا در تبلیغات خارجی خود مطرح می کند که می خواهد وابستگی خود را به نفت خاورمیانه کاهش دهد. این موضوعی است که در حدود ۵۰ سال گذشته در آمریکا مطرح شده است ولی واقعیت ها جز این هستند.
▪ هژمونی آمریکا تنها با تسلط بر نفت معنا می یابد یا این هژمونی ابعاد دیگری نیز دارد؟
ـ آمریکا از اهرم های گوناگونی استفاده می کند، یکی از این اهرم ها سرمایه درکل است. منظورم از سرمایه درکل همان سرمایه مالی، صنعتی، تجاری و خدماتی است. این اهرم ها برای تقویت دوست و تضعیف دشمن مورد استفاده قرارمی گیرد. به عنوان نمونه درآمریکا شرکت های مالی کشورهای اروپایی دارای جایگاه ویژه ای هستند. در آنجا مشاهده می کنیم که شرکت های فرانسوی، آلمانی و شرکت هایی به ویژه انگلیسی آنچنان با سرمایه مالی آمریکا جوش خورده اند و درهم تنیده شده اند که جدا کردن اینها کاملاً کار مشکلی است. همینطور سرمایه گذاری های آمریکایی در انگلستان و کشورهای پیشرفته صنعتی اروپا و استرالیا، اجازه جدایی میان این دوقاره را نمی دهد. به عبارت دیگر کشورهای اروپایی به هر اقدامی که آمریکا تصمیم به انجامش می گیرد، آنها به علت منافع خودشان به سیاست های آمریکا تن می دهند. از این نظر هژمونی اقتصادی آمریکا موضوعی است که کمتر به آن توجه شده است.
اهرم بعدی، اهرم نظامی است. آمریکا با بیش از ۶۰۰ میلیارد دلار درسال بیش از ۱۹۲ کشور جهان هزینه نظامی دارد و این میزان بیش از مصرف مابقی جهان در استفاده از توپ، تانک، هواپیما، موشک و... است. علاوه بر این آمریکا باید ۲۰۰۰ پایگاه نظامی که برخی از آنها سوپر پایگاه هستند را نیز اداره کند.
در حوزه دیپلماتیک هم مشاهده می کنید که از طرق گوناگون ازجمله سازمان های بین المللی، سفارتخانه ها، سازمان های امنیتی وجاسوسی و...درسراسر جهان فعال است.
اهرم بعدی استقرار نیروهای نظامی درکشورها است. مثلاً ۶۰ سال از جنگ دوم جهانی می گذرد ولی هنوز آمریکا بیش از ۳۰ هزار سرباز در ژاپن دارد. همچنین ۵۵ سال از جنگ کره می گذرد ولی هنوز نیروهای آمریکایی در کره جنوبی مستقر هستند. به عبارت دیگر این کشورها کماکان به صورت نیمه کلونی اداره می شوند. اینها ابزارهای هژمونی آمریکا هستند. البته اگر آمریکا در دهه های ۵۰ و۶۰ میلادی سنبل دموکراسی مطرح بود ولی امروز در سراسر جهان و در آمریکای لاتین و خاورمیانه ارزش های خود را به دلیل سیاست های ماکیاولی خود از دست داده است لذا این امر از نظر ایدئولوژیک دیگر باورکردنی نیست که آمریکا می خواهد در عراق یا درافغانستان و... دموکراسی ایجاد کند. آن چه مورد نظرآمریکاست اشغال نظامی کشورها و سلطه بربازار و نیروی انسانی آنهاست.
▪ برخی سیاستمداران معتقدند که یکی از دلایل افزایش قیمت نفت، اقتصادی شدن استخراج نفت آلوده به شن یا سنگ های نفتی بوده است. در این سیاست قیمت بیش از ۲۵ دلار در هر بشکه نفت، استخراج نفت را در حوزه های نفتی عمیق تر به صرفه کرده از جمله درخود آمریکا. البته ایران بعد از شوک نفتی سال ۱۹۷۳ میلادی در اوپک خواهان آن بود که قیمت پایه نفت ۴۰ دلار باشد و به میزانی که کالاهای استراتژیک در سراسر جهان افزایش می یابد قیمت نفت نیز افزایش یابد، همین پیشنهاد توسط عربستان بعد از انقلاب ایران پیشنهاد شد که ایران آن را قبول نکرد و در نهایت نفت درزمان جنگ تحمیلی به زیر بشکه ای ۱۰ دلار رسید اما برخلاف جهان دوقطبی، درحال حاضر آمریکا نیز به استقبال افزایش قیمت نفت و دیگر کالاهای استراتژیک غذایی و صنعتی و... رفته است. دلیل این استقبال از افزایش قیمت ها را چه می دانید؟
ـ در مارس سال ۲۰۰۲ که دوره نوسانات اقتصادی شروع به رونق کرد از آن زمان در بورس جهانی می شد دید که قیمت موادخام از مس گرفته تا آهن آلات و آلومینیوم و بسیاری دیگر از مواد خام حتی شیمیایی به علت تقاضای بزرگ چین و هندوستان درحال افزایش هستند. درسال ۲۰۰۳ اگر از من می پرسیدید که برای خریداری اوراق بهادار آمریکا، خریداری چه اوراقی را توصیه می کنید من توصیه می کردم که اوراق مواد خام جهانی را خریداری کنید. مثلاً اقتصاد برزیل یا شیلی در سال ۲۰۰۳ به علت فروش این مواد از جمله مس به چین و سایر کشورها به سرعت شکوفا شد. مسلماً وقتی قیمت عناصر تولید و رشد بالا می رود مجموعه قیمت ها در حوزه کشاورزی و مواد غذایی هم تحت تاثیر قرار می گیرند. از آنجا که ما درکشاورزی از ماشین آلات استفاده می کنیم اگر قیمت مواد ساختاری بالا برود مسلماً قیمت گندم، جو و.... افزایش می یابد. همین مساله باعث شده تا قیمت ها در آمریکا بسیار افزایش یافته تا جایی که طبقه کارگر آمریکا تا اندازه زیادی قادر به تهیه غذای مورد نیاز خود نیست.
▪ تقاضای چین و هند درباره افزایش قیمت ها از جمله قیمت نفت موثر بوده است، چشم انداز تقاضا و مصرف انرژی در این دوکشور که بیش از یک سوم جمعیت جهان را درخود جای داده اند چیست؟
ـ افزایش قیمت ها براثر افزایش تقاضا در کشورهای چین و هندوستان ایجاد شده است. این افزایش قیمت ها به ویژه درحوزه نفت روی داده است. تقاضای چین برای نفت در هفت سال گذشته دو برابر شده است. به طور متوسط هر ۹ سال تقاضای چین برای نفت، گاز و ذغال سنگ دو برابر خواهد شد. البته چین درحال حاضر ۷۰ درصد نیاز خود را از طریق ذغال سنگ برطرف می کند ولی با پیشرفت صنعت درچین، وابستگی آنها به نفت و بنزین روز به روز افزایش می یابد. درحال حاضر تعداد اتومبیل های چین حدود ۱۰۰ برابر تعداد ماشین هایی است که درسال ۱۹۷۰ زمان مائوتسه تونگ در خیابان های پکن تردد می کردند.
▪ اما به نظر می رسد که امروزه یک وابستگی ارزشی میان تمام مواد برای افزایش قیمت ها ایجاد شده است. به این معنی که اگر قیمت به دلیل افزایش تقاضا در یک حوزه افزایش می یابد این قیمت ها در حوزه های دیگر نیز افزایش می یابد.؟
ـ بینید مثلاً افزایش تقاضا برای سوخت در چین و هند امروزه باعث شده که قیمت موادغذایی، صنایع، بهداشت، پزشکی، گازطبیعی، مواد شیمیایی و پتروشیمی و... افزایش یابد. جهانی شدن پیامد مهمی چون وابستگی میان کالاها را به ویژه در حوزه افزایش تقاضا و افزایش قیمت ایجاد کرده است. به این معنی که اگر قیمت کالایی در جهان افزایش یابد به طور طبیعی این افزایش به قیمت های کالاها در دیگرشاخه های تولیدی نیز تسری می یابد. از این رو ما باید افزایش قیمت مواد غذایی را درجهان به دلیل افزایش قیمت مواد خام در صنعت و... بدانیم.
▪ می بخشید اگر صندوق های مالی به ویژه کشورهای نفتی در افزایش قیمت های جهانی نقش بسزایی را ایفا کرده اند باید به این موضوع اذعان کنیم که همین پول ها در اقتصاد ایران نیز نقش تعیین کننده ای داشته اند به نحوی که تورم ایران به نحو شگفت انگیزی افزایش یافته است.بنابراین از یک طرف توزیع پول های نفت در داخل و از طرف دیگر تورم جهانی برای کشورهایی چون کشور ایران ناگواری های بسیاری را به همراه داشته اند فکر می کنید با این اوضاع، اقتصاد ایران در نسبت با اقتصاد جهانی از چه وضعیتی برخوردار خواهد شد؟ مردم ایران فقیرتر می شوند یا ثروتمندتر؟
ـ قیمت ها در ایران به صورت سرسام آوری افزایش یافته است به نحوی که طبقات محروم تحت فشار زیادی ازاین لحاظ قرار گرفته اند لذا من معتقدم ایران باید راه حل هایی برای سوق دادن سرمایه ها به سوی بهره وری بالا و صنایع تولیدی پیدا کند که البته این امر کار آسانی نیست به دلیل آنکه به لحاظ تاریخی سرمایه در ایران به سوی خانه، زمین ومستغلات سوق یافته است. من یادم است که در دهه ۱۹۶۰ با چنین وضعیتی در ایران روبه رو بودیم. من در حال حاضر مشاهده می کنم که همه هوش وحواس ایرانیان برای گرفتن وام از مراکز مالی مانند بانک ها متمرکز شده که در نهایت این نقدینگی به سوی زمین و مستغلات و معاملات غیرتولیدی سوق داده شده اند. این موضوع قبل از اینکه بحرانی تر شود دولت باید چاره ای برای آن بیندیشد.
▪ چه عاملی به بی ثباتی اقتصادی دامن زده است؟
ـ موضوع مهمی که در ایران مشاهده کردم این است که به دلیل عدم برنامه درست همه مسائل به سوی گمانه زنی ها حرکت کرده است. این گمانه زنی ها اقتصاد ایران را به سوی بی ثباتی کشانده است. به عنوان نمونه من در معاملات مختلف از جمله معامله خرید منزل بستگانم فهمیده ام در یک سال گذشته هر ۱۰۰ میلیون تومان سرمایه گذاری دربخش مسکن به ۴۰۰ میلیون تومان افزایش یافته است. این موضوع نشان می دهد که یک حباب بزرگی در این زمینه منتظر ترکیدن است.
▪ اجزای این حباب چیست که می تواند به این فاجعه منجر شود؟
ـ تصور من این است که آژانس های فروش خانه مسکونی در این باره نقش موثری دارند. من مایل بودم که آپارتمانی را در شیراز و اصفهان خریداری کنم برای این منظور به آژانس های خرید و رهن و اجاره رجوع کردم. این آژانس ها یکی از ویژگی های شان این است که هیچگونه اطلاعاتی را در اختیار شما قرار نمی دهند حتی از گرفتن اطلاعات هم خودداری می کنند. این موضوع در بازار، رقابت را کاملاً به کنار می گذارد به نحوی که این آژانس ها به صورت انحصارات کوچک عمل می کنند. ادعاهای این انحصارات کوچک قابل اثبات و رد نیست. مثلاً شما نمی توانید بدانید که املاک سند دارند یا خیر، شرکاء چه کسانی هستند و زمین متعلق به چه کسانی است. این مشکلات به اینجا می انجامد که آنها بتوانند پول بزرگتری از مشتریان دریافت کنند لذا من تاکید می کنم که در ایران مساله عدم اطلاع رسانی یک بخش از بحرانی است که منجر به انحصارات کوچک شده که به نوبه خود به افزایش قیمت ها دامن زده است. در این بخش وجود اطلاعات در دست فروشندگان و به خصوص خریداران بسیار کم است. در صورتی که این مساله حل شود می تواند با شفاف سازی کمک بزرگی به معضل مسکن و... در ایران بکند. نهادهایی باید به وجود بیاید که بتواند این اطلاعات را در اختیار مردم قرار بدهد. مثلاً در آمریکا برای خرید خانه، درآمد متوسط اهالی محل، آمار جنایات درمحل یا تعداد باشگاه ها یا رستوران ها در محل طی یک هفته در اختیار خریدار قرار داده می شود ولی این امر در ایران وجود ندارد.
▪ حال اگر این حباب بترکد چه عوارضیبه دنبال خواهد داشت؟
ـ نخستین پیامدهای ترکیدن یک حباب این است که فروش اوراق بهادار در بازار متوقف می شود. به عبارت دیگر خریداران هیچ گونه اعتمادی به سودآوری این صنایع نخواهند داشت. این پدیده علاوه برایران در آمریکا نیز نمایان شده است. بعد از ترکیدن حباب در اوت ۲۰۰۷ ما می بینیم که اعتماد بانک ها به یکدیگر قطع شده است. همچنین اعتماد بانک ها به بیمه های بزرگ از میان رفته است. همچنین حداقل ۲۰درصد از کارکنان این سرزمین که در کارهای ساختمانی و امثالهم هستند نیز بیکار خواهند شد.
▪ بنابراین ترکیدن حباب منجر به بی اعتمادی نسبت به کارآمدی اقتصاد کلان کشور می شود؟
ـ چون قیمت ها قبل از ترکیدن حباب به طور مصنوعی یا از طریق بورس جهانی یا از طریق شرکت های مالی بالا رفته اند بنابراین ترکیدن حباب مذکور، اعتماد به قیمت ها را نیز از میان خواهد برد در نتیجه قیمت ها به سرعت کاهش خواهند یافت. البته در ایران به دلیل آنکه تکیه نهایی اقتصاد نه بهره وری بلکه اموال منقول و به ویژه غیرمنقول مانند مسکن وزمین است قیمت منزل اصلاً پایین نمی آید زیرا قیمت ها خارج از مکانیسم بازار عمل می کنند به عبارت دیگر تقاضا و عرضه کاربردی در تعیین قیمت ها ندارند.
▪ ضمن آنکه وقتی مساله ای به وجود می آید به جای آنکه مساله حل شود این پول نفت است که شکاف را به طور مصنوعی پر می کند. مثلاً افزایش قدرت خرید از طریق وام های غیر کارشناسی شده که براساس قدرت درآمدزایی افراد تنظیم نشده منجر به آن می شود که قیمت مسکن خارج از قواعد بازار افزایش یابد.
ـ من کاملاً با حرف شما موافقم. به عبارت دیگر فاکتور دولت در این جا نقش مهمی بازی می کند به صورتی که درجه بحران را تا حدودی کاهش می دهد و در مرحله بعدی بحران دیگری با شدت بیشتر ایجاد می شود. این واقعیت سیاست در جوامع طبقاتی است.
▪ ایران دچار مشکل نقدینگی ناشی از درآمدهای نفتی است شما اگر مسوولیتی داشتید به نحوی که سرنوشت درآمدهای ارزی دراختیار شما بود با این درآمدها چه می کردید؟
ـ به نظر من راهی که سایر کشورها در ۲۰ الی ۳۰ سال گذشته در پیش گرفته اند شاید بتواند راهنمای کار ما باشد. در این باره صندوق ذخیره ارزی به عنوان یکی از راه حل های موثر به شمار می رود. با سرمایه های این صندوق دولت می تواند درکشورهای دیگر سرمایه گذاری کند. این کار را چین، عربستان سعودی و کشورهای مستقر در حاشیه جنوب خلیج فارس انجام داده اند.
▪ آیا ما نیز می توانیم مانند آنان عمل کنیم؟
ـ راه ایران تا اندازه ای از نظر سیاسی بسته است. آمریکایی ها آن معامله ای را که حاضرند با کویتی ها انجام بدهندحاضر نیستند با ما انجام بدهند. حدود یک سال پیش ذخایرارزی ایران در بانک های بین المللی به حدود ۶۰ میلیارد دلار رسیده بود. این موضوع که ایران همواره بدهکار بانک های بین المللی بود خود مایه مباهات است ولی این سرمایه مالی ایران را باید صرف ایجاد صنایعی بکنیم که بتواند جوابگوی معضل بیکاری در ایران بشود. چون ترس و واهمه من این است که ایران با این درجه بیکاری که لیسانس و فوق لیسانس نیز درآن فراوان است دچار مشکلات ساختاری مهم دیگری ازجمله فرار مغزها شود از این رو ایران باید به سرعت به سوی تاسیس صنایعی برود که نیروی انسانی بیشتری را به استخدام خود دربیاورد. البته مشکل ایران مشکل تحریم های بانکی است که موانع بزرگی را دراین باره ایجاد می کنند. مثلاً زمانی که ایرانی ها درآمریکا می خواهند ۱۰هزار دلار به کشورهای دیگر بفرستند به شدت زیرذره بین قرار دارند. زمانی که می خواهیم به ایران سفر کنیم کفش ها وکمربندهای ما را در می آورند، کیف ها را به دقت مورد بازرسی قرار می دهند وحتی اگر پاکتی وجود داشته باشد داخل آن را مورد بازرسی قرار می دهندو....
همانطور که می دانید بانک ملی ایران را نیز تحت تحریم قرارداده اند و این امر صنعت گران ایرانی را با مشکلات عمده برای خریداری وسایل یدکی و موادخام برای کارخانه های خود به خصوص در صحنه فولادسازی و دیگر فلزات روبه رو کرده است.
فروزان آصف نخعی
منبع : روزنامه سرمایه