یکشنبه, ۱۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 5 May, 2024
مجله ویستا


یک اتفاق ساده در چشم مادر افتاد


یک اتفاق ساده در چشم مادر افتاد
● یک
«چرا مردم قفس را آفریدند
چرا پروانه را از شاخه چیدند
چرا پروازها را پر شکستند
چرا آوازها را سر بریدند
□□□
پس از کشف قفس، پرواز پژمرد
سرودن بر لب بلبل گره خورد
کلاف لاله سردرگم فروماند
شکفتن در گلوی گل گره خورد
□□□
چرا نیلوفر آواز بلبل
به پای میله های سرد پیچید
چرا آواز غمگین قناری
درون سینه اش از درد پیچید
□□□
چرا لبخند گل پرپر شد و ریخت
چه شد آن آرزوهای بهاری
چرا در پشت میله خط خطی شد
صدای صاف آواز قناری
□□□
چرا لای کتابی، خشک کردند
برای یادگاری پیچکی را
به دفترهای خود سنجاق کردند
پر پروانه و سنجاقکی را
□□□
خدا پر داد تا پرواز باشد
گلویی داد تا آواز باشد
خدا می خواست باغ آسمان ها
به روی ما همیشه باز باشد
□□□
خدا بال و پر و پروازشان داد
ولی مردم درون خود خزیدند
خدا هفت آسمان باز را ساخت
ولی مردم قفس را آفریدند.»
زنده یاد دکتر قیصر امین پور را عموماً به عنوان شاعر بزرگسال می شناسیم و در محدوده ای از شعر نیمایی و قالب های کلاسیک که از یک سو به غزل می رسد و از سویی دیگر به رباعی اما او دارای کارنامه کاری پرحجم (از لحاظ زمانی) در حوزه کودک و نوجوان نیز هست. او سال ها سردبیری «سروش نوجوان» را نیز برعهده داشت و هم می نوشت برای نوجوانان و هم می سرود. «به قول پرستو» روایت منظوم همان سال هاست در چارچوب و چاپی جدید و البته به همراه چند شعر تازه.
امین پور در شعر نوجوان نیز همچون شعر بزرگسال چهره ای مقبول است و البته چندان اهل خطر کردن نیست. او همان مسیری را می رود که آزموده شده و ورود به آن، شماتتی نه از طرف منتقدان و نه از سوی مخاطبان ندارد. زبانش البته «نرم» است - چنان که در شعر بزرگسالش نیز چنین است- و این، امتیاز بزرگی برای شعر نوجوان امین پور است چون «گزاره های بزرگسالانه» را گاه به شکل «تصادفی» و گاه در نتیجه گیری های کاملاً صریح «اخلاقی» یا «آئینی» برای مخاطب، مقبول می کند و البته این خود هنری است چون دیگر کارگزاران شعر بزرگسال که به این «نوع ادبی» روی آورده اند چنان در این «آزمون» بازنده بوده اند که مپرس!
در شعر «کشف قفس»، این گونه «گزاره های بزرگسالانه» کم نیست که اغلب «تصادفی» است و نه به عمد: «کلاف لاله سردرگم فروماند‎/ شکفتن در گلوی گل گره خورد» یا «چرا آواز غمگین قناری‎/ درون سینه اش از درد پیچید » یا «چرا در پشت میله خط خطی شد‎/ صدای صاف آواز قناری » که حد تخیل شان از میزان استاندارد شعر نوجوان بالا می زند و پیچیده می شود و بیش از آن که با «عینیت» سروکار یابد با «ذهنیت» محشور می شود با این حال، صرفاً به دلیل «نرم گویی» امین پور، احتمالاً از سوی مخاطب نوجوان پس زده نمی شود.
این شعر البته در بند پایانی خود درگیر «گزاره ای بزرگسالانه» است که دیگر «تصادفی» نیست که تخیل شاعر ناگهان از مرز استاندارد عبور کرده باشد بلکه یک نتیجه گیری آئینی و اخلاقی«صریح» است که «امین پور» در برخی از آثار بزرگسالانه خود نیز، به این سمت میل کرده است. «خدا بال و پر و پروازشان داد‎/ ولی مردم درون خود خزیدند‎/ خدا هفت آسمان باز را ساخت‎/ ولی مردم قفس را آفریدند.»
صرفنظر از مفاهیمی چون «درون خود خزیدن» یا اشاره به «کهن الگو»هایی مثل «هفت آسمان» که تازه میان «باز» و «بسته» بودن، دچار تضاد در «فهم»، برای نوجوان است، نتیجه گیری پایانی، دقیقاً یک درس اخلاقی است که به صراحت ابراز شده و البته این درس اخلاقی را می توان در بهترین شعرهای نوجوان پس از انقلاب، در لفافه تر و مؤثر تر شاهد بود.
● دو
«چه شد خاک از خواب بیدار شد
به خود گفت: انگار من زنده ام!
دوباره شکفته است گل از گلم
ببین بوی گل می دهد خنده ام!
□□□
نوشتند چون حرف ناگفته ای
گل لاله را بر لب جویبار
چه شد باز انگار آتش گرفت
همه گل به گل دامن سبزه زار
□□□
چنین گفت در گوش گل، غنچه ای؛
نسیمی مرا قلقلک می دهد
زمین زیرپایم نفس می کشد
هوا بوی بادخنک می دهد
□□□
صدای نفس های نرم نسیم
به بازیگری گفت: اینک منم!
که با دست های نوازشگرم
گلی بر سر شاخه ها می زنم!
□□□
از این سوره ی سبز و آیات سرخ
کتاب زمین پر علامت شده
زمین گفت: شاید بهشت این!
زمان گفت: گویا قیامت شده!
□□□
زمین فکر کرد: آسمانی شده
کبوتر گمان کرد: آبی شده
دل سنگ حس کرد جاری شده
گل احساس کرد: آفتابی شده
□□□
به چشم زمین برف ها آب شد!
به فکر کویر: آبشار آمده!
به ذهن کلاغان: زمستان گذشت!
به قول پرستو: بهار آمده!
پشت جلد «به قول پرستو»، ناشر نوشته است: «قیصر امین پور، شاعر نام آشنای معاصر در مجموعه شعر به قول پرستو می کوشد پنجره ای تازه رو به نوجوان امروز بگشاید و او را به تماشای افق های متفاوتی ببرد که تصاویرش را جز در واژه های او نمی توان به تماشا نشست.
از این رو سروده های امین پور نه تنها برای نوجوانان که برای مخاطبان بزرگسال هم خواندنی است. صرف نظر از این که احتمالاً یکی از آن «افق های متفاوت» ، «نشر افق» است که کتاب را منتشر کرده! باید گفت که اکثر این شعرها در واقع متعلق به مخاطب بزرگسال است که مخاطب نوجوان نیز توان فهم و لذت بردن از آن را دارد و در واقع امین پور، آن بخش از تخیل شاعرانه اش را که در شعرهای ساده و سهل و ممتنع بزرگسالانه اش اجازه بروز نداشتند با «یک عنوان ثانویه» وارد حوزه ادبیات کرده است. لازم نیست برای یافتن شاهد مثال، چندان دچار رنج و کوشش های خواسته یا ناخواسته شویم، در همین شعر «به قول پرستو» که عنوان خود را نیز به کتاب قرض داده است، به قدر کفایت شاهد مثال هست. [پیشاپیش بگویم که این شعر، شعر شسته و رفته زیبایی است اما از آن سنخ شعرهایی است که پیش از ظهور جدی «شعر کودک» نویسندگان کتاب های دبستانی به جست وجوی آنها، دیوان های قدیم و جدید را ورق می زدند تا شعری ساده و عامه فهم و تا حد ممکن «کودک فهم» بیابند و در کتاب های درسی بیاورند. همه می دانیم که آقای «سعدی» هرگز شاعر کودک نبوده!]
می دانیم که «به قول پرستو» کاربرد عادی «زبان» است که در «زبان رایج» کودکان و نوجوانان، جایگاه «طبیعی» خود را دارد و به «زبان گفتارشان» هم وارد شده است، یعنی خیلی راحت می گویند: «به قول مادرم ...»، «به قول پدرم ... »، «یه قدر داداشم...» و غیره اما آیا کاربرد «به» در «به چشم زمین» یا «به فکر کویر» یا «به ذهن کلاغان» هم دارای همین جایگاه طبیعی در زبان کودکان و نوجوانان ایرانی است به گمانم آنها هنگام صحبت کردن می گویند: «در چشم زمین: برف ها آب شد!» یا: «در فکر کویر: آبشار آمده!» یا: «در ذهن کلاغان: زمستان گذشت!» مسلما! کاربرد «در» در این مصراع ها، این «ردیف» آغازین هر مصراع را نابود می کند و به ضرباهنگ درونی این بند نیز آسیب می رساند و مهمتر از همه، وزن را به نابودی می کشاند! اما کاربرد «به» به این شکل قدمایی اش [که البته معنای «در» در آن مستتر است] تا در شعر نوجوان، یک اشتباه است و این اشتباه و اشتباهات دیگر را هنگامی می توان به درستی درک کرد که عملکرد شاعرانه امین پور در این شعرها برای ما روشن باشد. واقعیت همان است! اکثر این ها ، شعرهای «بشدت ساده» بزرگسالانه وی است نه شعرهای نوجوان وی!
● سه
اما در میان این شعرها ، چند شعر نوجوان موفق هم به چشم می خورد که امین پور، از «ذهنیت» خود دست شسته و پای به «عینیت» نهاده و تلفیق این «عینیت گرایی» به زبان نرم وی یک موفقیت کامل را در شعر نوجوان رقم زده است:
«آن روز شیشه ها را
باران و برف می شست
من مشق می نوشتم
پروانه ظرف می شست
□□□
وقتی که نامه ات را
مادر برای ما خواند
باران پشت شیشه
آرام و بی صدا ماند
□□□
در آن نوشته بودی
حال تو خوب خوب است
گفتی که سنگرما
در جبهه جنوب است
□□□
گفتی که ما همیشه
در سایه ی خداییم
گفتی که ما قرار است
این روزها بیاییم
□□□
از شوق سطر آخر
مادر بلند خندید
چشمان مهربانش
برقی زد و درخشید
□□□
یک قطره شبنم از گل
بر روی برگ غلتید
یک قطره روی شیشه
مثل تگرگ غلتید
□□□
یک قطره از دل من
بر روی دفتر افتاد
یک اتفاق ساده
در چشم مادر افتاد
□□□
باران پشت شیشه
آمد به خانه ی ما
آرام دست خود را
می زد به شانه ی ما»
به دلیل این شعر [اتفاق ساده] و مثل این است که می توان گمان برد که امین پور اگر می خواست و اگر فرصت داشت، می توانست یکی از بهترین شاعران کودک و نوجوان ایران باشد اما افسوس که...
یزدان سلحشور
منبع : روزنامه ایران