شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا


نگاهی به نمایش"نجواهای شبانه"


نگاهی به نمایش"نجواهای شبانه"
"نجواهای شبانه"یِ چند سرباز در آسایشگاه سربازان دیدن دارد. گویی یك اجرای دیدنی را پشت سرگذاشته‌ام و شاید این احساس از بازی‌ها و لودگی‌های فرزین صابونی(یونس)، كامران تفتی(قباد) و سینا رازانی(یحیی) نشأت گرفته باشد.
تنها بخش جدی كار ‌مربوط به چیدمان و طراحی صحنه است كه نرمین نظمی این وظیفه را بر عهده داشته و البته به شكل غیرمعمول‌ از عهده آن برآمده است. غیر معمول از این جهت كه این آسایشگاه شامل سه تخت دو طبقه، دو بریدگی فلزی و یك دیوار شامل كلاه‌های آهنی سربازان، یك پنجره و هواكش می‌شود. ‌به هر جهت غیرعادی بودن در این نحوه طراحی و چیدمان مشهود است و شاید همین نكته نیز در جریان بازی‌ها و میزانسن‌ها و دیالوگ‌ها نیز تأثیرگذار باشد. نور تختی می‌وزد و هرازگاهی این نور به نور كمرنگ‌تر، گاهی موضعی و بعضی مواقع به تاریكی منجر می‌شود. در تاریكی نور كبریت و چراغ‌های توری ادامه دهنده"نجواهای شبانه" است. همه این امكانات دست در دست هم می‌دهد تا جریان غیر عادی زندگی سه سرباز تحصیلكرده و روشنفكر را تداعی بخشد. یكی از ادبیات، دومی از تاریخ و سومی از فلسفه می‌گوید. هر سه بر جریانات سیاسی، فرهنگی و ادبی آگاه هستند و البته در این چارچوب یا حصار، هیچ چیزی جز فرار از دلتنگی و افسردگی حائز اهمیت نیست. گویی این سه تن برخلاف دیگران كه در روزهای تعطیل به سراغ خانواده‌ها، دوستان و تفریح می‌روند، دوست دارند با لودگی و ادا و اطوار وقت خود را در این مكان اجباری تلف كنند. می‌مانند و خوش می‌گذرانند. البته چه خوشی‌ای؟ هر یك سینه‌ای پر از درد دارند و در پایان این همه خوشی بعد از چند بار گریستن و بغض شدید، مثل زخم چركین سر وا می‌كند و ‌‌تبدیل به فریادی عصبی می‌شود. اقتضای سن هم به این فریاد كمك می‌كند، بلاتكلیفی نیز درد مضاعف است.
شاید در نگاه اول همه چیز واقع‌گرایانه و موضوع، اجتماعی به نظر بیاید، اما با كمی عمیق شدن در لایه‌های دیگر متن و اجرا، مفاهیم دیگری نیز نمود می‌یابد. فلسفه و تاریخ بشری نیز در لابه‌لای صحبت‌ها بارها مورد كنكاش قرار می‌گیرد، ‌همین طور كه پیش می‌رویم، درمی‌یابیم با آن كه هر سه سرباز خیلی عادی حرف می‌زنند و حرف‌ها به گونه‌ای مرتبط و منطقی به نظر می‌آید، اما زبان در طول نمایش از هم می‌گسلد و هر یك از شخصیت‌ها ساز خود را در دیالوگ‌هایشان می‌زنند. به عبارت دیگر یك بی‌ارتباطی محض بین این سه سرباز در جریان است. شاید هم هر یك برای دیگری ساز مخالف است و هیچ یك شرایط و حال دیگری را نمی‌فهمد، با آن كه هر سه عصیان علیه شرایط تحمیلی را می‌پذیرند و علیه آن فریاد می‌كشند. این نوع برخورد با بافت زبانی كه كاملاً عصبانی و هرج و مرج طلب(آنارشیستی) می‌نماید، بیانگر نوعی معناباختگی است. باید با صراحت گفت كه معناباختگیِ"نجواهای شبانه" كاملاً مهر و امضای ایرانی دارد. آن چه محمد چرم‌شیر نوشته، رنگ و بویش كاملاً ایرانی است. بنابراین ابزورد ایرانی بر آن مصداق عینی‌تری می‌یابد. شاید در زمانه‌ای كه نمایشنامه‌نویسان ابزوردنویس ایرانی عین به عین از رویِ دست نمایشنامه‌نویسان غربی می‌نویسند، كاری كه محمد چرم‌شیر می‌كند، همان هدف گمشده‌ است.‌ محمد چرم‌شیر در‌"نجواهای شبانه" خود را می‌نویسد. خودِ ایرانی، حالا مهم نیست كه این متن نسبت به تمام متن‌هایی كه در این شیوه نگارش شده‌اند، در چه سطحی قرار می‌گیرد، مهم این است كه دیگر تقلید از روی دست دیگران نیست. همین باعث می‌شود كه پوشه جدیدی در چنین سبك و شیوه‌ای كه باز شود و نویسندگان ایرانی نیز بتوانند از این طریق خودی نشان دهند. ‌‌ محمد چرم‌شیر با زبان ایرانی می‌نویسد و حتی در زمانی كه به پوچ بودن یك ارتباط سه نفره می‌پردازد، علت‌های این بی ارتباطی، تكرار بی‌هدف و رفتارهای عصبی در بافت، لحن، آواها و مُصوت‌های كلامی این سه نفر موج می‌زند. مهم این است كه چرم‌شیر به زبان ایرانی می‌نویسد و نه زبان ترجمه!
سه سرباز، جوان و تحصیلكرده، غروب‌های جمعه و شب‌های نسبتاً بلند، حرف‌های زیادی برای گفتن دارند، اما هیچ كس حوصله دیگری را ندارد. برای همین از این حر‌ف‌ها دور می‌شوند و لودگی و تمسخر را جایگزین آن می‌سازند.
عباس غفاری در هر تجربه كارگردانی به سراغ متن متفاوتی می‌رود. شاید این نوع تجربه كردن باعث شود كه او به عنوان كارگردان، خود واقعی‌اش را پیدا كند و بعد در صحنه بتواند محكم‌تر حرف‌هایش را بزند. ‌
در"نجواهای شبانه" حضور كارگردان محسوس است، اما گاهی این حضور، تحت تاثیر بداهه‌های بیش از حد بازیگران و گاهی لودگی‌ آنان، قرار می‌گیرد. وقتی یك جریان فكری از روی نقشه پیش می‌رود، باید این روند تا پایان حفظ شود. هر اتفاق و عمل غیرمترقبه در آن نقشه انحراف و بعضاً احتمال انحطاط ایجاد می‌كند.
فرزین صابونی گاهی در بازی خود آن قدر افراط در خنداندن تماشاگر می‌كند و یا تحت تأثیر فضای حاكم بر صحنه می‌شود كه ناخواسته بر پیاز داغ رفتارهای هیجان‌انگیزش می‌افزاید. حتی دیالوگ‌هایش را فراموش می‌كند و بعد با همكاری سینا رازانی دوباره در مسیر نمایش قرار می‌گیرد. مطمئناً در این متن با توجه به دیالوگ‌ها‌ نمی‌توان‌ جایی برای بداهه‌پردازی متصور شد؛ مگر آن كه از ابتدا برای چنین ترفند و تكنیكی، اندیشمندانه از سوی نویسنده جایی باز می‌شد. اشتباه نكنیم، "نجواهای شبانه" یك كمدی بزن و بكوب نیست، بلكه از یك طنز تلخ، سیاه، گزنده و اندیشمند تبعیت می‌كند كه كوچكترین خطایی مانع از بروز چنین اهدافی می‌شود.
در"نجواهای شبانه" هیچ چیز اهمیت ندارد. نه شاملو، نه هسه، نه تاریخ، نه آسمان غرمبه‌های ذهن قباد، نه فقر و نداری‌های یونس، نه تنهایی یحیی و نه آدم‌های مرفه و عیاش خارج از آسایشگاه، نه كباب‌های شمشیری و نه...
به نویسندگی محمد چرم‌شیر و كارگردانی عباس غفاری
رضا آشفته
منبع : ایران تئاتر


همچنین مشاهده کنید