چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
مجله ویستا


مرگ رویاهای پوشالی


مرگ رویاهای پوشالی
● نگاهی به نمایش"دن رافائل"
همان گونه كه از عنوان نمایش پیداست، با یك متن"شخصیت محور" روبه‌رو هستیم. ساختمان نمایشنامه"دن رافائل" یك شبكه مقطعی و مدور را براساس حركت عرضی قهرمان شامل می‌شود. شاید به همین دلیل است كه ساختار آن ابعاد و فراز و فرودهای یك داستان دراماتیك را ندارند و ‌ تنها براساس پرداخت فضای محدود پیرامون قهرمان شكل گرفته است.
داستان با معرفی قهرمان و دنیای آرمانی و رویاهای ذهنی او آغاز می‌شود و همزمان با تلفیقی از آرمان‌ها و واقعیت‌های تلخ زندگی او پیش می‌رود؛ در میانه مسیر روایت، بیشتر به واقعیت‌ها و عینیات گرایش پیدا می‌كند و در پایان با كنار زدن ابعاد آرمانی زندگی قهرمان و رها كردنش در واقعیت ناگزیرِ زندگی نتیجه‌گیری می‌شود. این مسیر ساده و قابل پیش‌بینی تنها یك قالب داستانی را در اختیار نمایش قرار می‌دهد تا در بستر آن اجرا شكل بگیرد.
بنابراین روند روایت داستان براساس این ساختار ساده قابلیت‌های دراماتیك و نمایشی آن را محدود می‌سازد و حتی می‌توان گفت كه در مجموع، اجازه ظهور این قابلیت‌ها را در صحنه نمی‌دهد. قهرمان محوری"دن رافائل" در طول مدت اجرای نمایش تنها فرصتی پیدا می‌كند كه خودش را با آرزوها، آرمان‌ها و رویاهایش به مخاطب بشناساند و پس از حركت در مسیر عرضی رویدادهای كم ارزش نمایشی دوباره به نقطه آغاز برگرداند.
البته این ساختار ساده تا اندازه‌ای با محتوای كار نیز متناسب است. جنت‌سلیم آوا در نمایش قصد دارد تا واقعیت‌های زندگی قهرمان بلند پروازش را در برابر آرزوهای بزرگ او را به چالش بكشاند و شكست خوردن او را در برابر ساده‌اندیشی و نسبت به امور جدی و واقعی زندگی به نمایش بگذارد.
دن رافائل یك نوازنده ساده دوره‌گرد است كه آرزوی تبدیل شدن به یك موزیسین بزرگ را دارد. او می‌خواهد به یك هنرمند بزرگِ بشر دوست تبدیل شود، اما در واقعیت، نوازنده فقیر و كوچكی بیش نیست. بنابراین از واقعیت‌ها می‌گریزد و به آرمان‌ها و آرزوهای بزرگ روی می‌آورد.
شاید مهمترین تأثیر انطباق محتوایی و ساختاری نمایش را بتوان در فصلِ مواجه شدن رافائل با مرد بیمار مورد بررسی قرار داد. در واقع این رویارویی همه آن چیزی است كه داستان از ابتدا تا پایان نمایش به دنبال آن بوده است. داستان، واقعیت و آرمان‌گرایی را تا بدین جای كار در رابطه با قهرمانش تعریف می‌كند و تازه این جاست كه با روبه‌رو كردن رافائل با مرد بیمار، بلند پروازی‌های او را با تخیلات بیمارگونه شخصیتی دیگر به چاش می‌گذارد. رافائل بعد از پی بردن به دنیای خیالی مرد بیمار شاید تا اندازه‌ای با واقعیت‌های زندگی‌اش منطقی‌تر برخورد پیدا كند. و این پیام اخلاقی نمایش"سلیم آوا" است.
آدم‌های نمایش دن رافائل همه انسان‌هایی بدبخت هستند؛ از رافائل و خانواده‌اش گرفته تا دوست او و مرد بیمار و... هر یك بدبختی‌های خا‌ص خود را دارند و با مشكل و مسئله‌ خودشان درگیرند. نوع این بدبختی ‌نیز به طور كامل به پول مربوط نمی‌شود؛ مرد پولدارِ داستان نیز درگیری‌های خودش را دارد و حتی خودش هم بدبختی‌هایش را اعتراف می‌كند. حتی شخصیت‌های خارج از داستان(مثل داماد كه فقط وصف مراسم عروسی را از او می‌شنویم) نیز آدم‌های بدبختی‌اند. و سلیم آوا با به نمایش درآوردن حضور این شخصیت‌ها بر صحنه نمایش، قصد دارد واقعیت زندگی آن‌هارا به صورت غلو شده و در قالب كمدی به نمایش درآورد.
كمدی دن رافائل تلفیقی از طنز گفتار و موقعیت است كه البته موقعیت‌های كمیك آن غلبه بیشتری نسبت به طنز كلامی نمایش دارند. در حقیقت كلیت نمایش را می‌توان به صورت مجموعه‌ای از موقعیت‌های كولاژ شده در نظر گرفت كه در بستر ساختار عرضی داستان چیده شده‌اند. سادگی و حتی شاید بتوان گفت"بی‌چیزی" ساختار داستان این اجازه را به اجرا می‌دهد كه براساس میزان توجه مخاطب موقعیت‌هایش را پرداخت كند و بچیند.
بر این اساس موقعیتی كه شاید تناسب بسیار كمی هم با روایت اصلی داشته باشد، شكل می‌گیرد و گسترش می‌یابد وخرده موقعیت‌ها و گفتار كمیك نیز در آن پرورش می‌یابند و ارائه می‌گردند. بدین گونه است كه اجرا به صورت تكه‌های خنده‌دار، خودش را به داستان نزدیك می‌كند تا به نتیجه برسد.
البته نباید از نظر دور داشت كه میزان توجه كارگردان به موقعیت و گفتار در نمایش نسبی است و در بخش‌هایی نیز كلام نمایشی در اجرا غلبه ‌دارد.
نمایش از كافه موزیكِ شلوغ رافائل شروع می‌شود. در مقطع آغازینِ اجرا، سلیم‌آوا به خوبی حركت و میزانسن كار را در اختیار اهداف اجرایی نمایش قرار می‌دهد. آغاز نمایش از نظر نوع پرداخت داستان، معرفی و ارائه اطلاعات و از طرف دیگر ساختار اجرایی، شاید بهترین بخش كار كارگردان نمایش بوده باشد. اما این روند بعدها به همین شكل ادامه پیدا نمی‌كند.
سكون و شلوغی در حركت داستان پس از ورود آن به بخش میانی با میزانسن‌های بی‌نظم و شلخته و سكون بدون تغییر صحنه همراه می‌شود و حتی ریتم روایت را نیز دچار افت می‌كند. در این میان البته وجود پله‌هایی كه از كف صحنه تا بالا (و در خروجی) كافه ادامه می‌یابند و ورود و خروج شخصیت‌ها از آن همراه با تغییرات اندك نور در بالای پله‌ها، اندكی از ضعف‌های حركت و تحرك اجرا كاسته باشد. حتی ورود شخصیت‌ها از بالای پله به پایین(زیرزمین كافه موزیك) با چند تكرار تبدیل به سقوطی به بدبختی‌های پایین زندگی واقعی رافائل می‌شود و در راستای محتوای كار قرار می‌گیرد. مثلاً رافائل در همان بخش آغازین وقتی از خوابش صحبت می‌كند و می‌خواهد به دنیای آروزهایش نزدیك شود، از پله‌ها بالا می‌رود و با همسر و دخترش صحبت می‌كند.
نمایش دن رافائل در زمینه استفاده و به كار گیری موقیعت‌های كمیك نیز اگر چه بیشتر به كمدی سطح نزدیك می‌شود، اما با توجه به هدفی كه دنبال می‌كند تا اندازه‌ای موفق عمل كرده است. موقعیت‌های متعدد كمیك در نمایش سلیم‌آوا بارها و بارها تماشاگر را به خنده وامی‌دارند.
كارگردان در این زمینه ابزار صحنه را به خوبی مورد استفاده قرار می‌دهد؛ مثلاً آن جا كه رافائل لباس‌های شیك و رسمی‌اش را درمی‌آورد و تماشاگر تكه‌های آستین و جلو یقه و... را می‌بیند؛ یا آن جا كه لیزا قبل از بیرون رفتن از خانه لوازم آرایش خود را مورد استفاده قرار می‌دهد. تماشاگر ضمن خندیدن با جهان پوشالی آرزوها و ظواهر شخصیت‌های نمایش آشنا می‌شوند.
طنز گفتار نیز در بسیاری از زمان‌های نمایش موفق می‌شود كه كمدی را پیش ببرد و تماشاگر را بخنداند؛ به عنوان مثال وقتی دوست رافائل ماجرای از حال رفتن داماد و مردن گربه را تعریف می‌كند، حتی اگر گفتار كمیك در راستای داستان نمایش نباشد، اجرا به مهمترین هدفش(یعنی خنداندن تماشاگر) دست یافته است.
در مجموع دن رافائل یك كمدی عامه پسند است كه بدون هیچ پیچیدگی و ظرافت خاصی، قصد دارد در درجه اول تماشاگر را بخنداند و پس از آن در پی آن است كه مضمون اخلاقی و واقعی داستانش را مطرح سازد.
نوشته و كار سلیم جنت‌آوا
مهدی نصیری
منبع : ایران تئاتر