پنجشنبه, ۲۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 16 May, 2024
مجله ویستا

ایمان بد


ایمان بد
دوستی بر من خرده گرفت که چرا اصطلاح "bad faith" را در فلسفه‌ی وجودی، به قلم جان مک‌کواری (هرمس، ۱۳۷۷)، به «ایمان بد» ترجمه کرده‌ام و سپس گفت که این خرد‌ه‌گیری را در کلاس «فلسفه‌ی اگزیستانس» (دوره‌ی دکتری فلسفه‌ی دانشگاه تهران) نیز مطرح کرده است. از آنجا که ممکن است این ترجمه در ذهن دیگر خوانندگان فرهیخته و دانشور نیز، با توجه به معادلهای دیگری که مترجمان دیگر پیشنهاد کرده‌اند، خرده‌گیری یا ابهامی مشابه برانگیخته باشد، می‌کوشم معنای این اصطلاح را با استناد به متن خود سارتر روشن کنم، تا شاید بدین وسیله یکی از دامهای شناخته ولی به‌کرات فراموش‌شده‌ی ترجمه مورد توجه قرار گیرد: ترجمه‌ی اصطلاح یک فیلسوف بدون رجوع به متن اصلی.
استاد فقید منوچهر بزرگمهر در ترجمه‌ی سارتر، به قلم موریس کرنستن (خوارزمی، ۱۳۵۰، ص ۸۷)، این اصطلاح را به «سوءِ نیت» ترجمه کرده است و استاد یحیی مهدوی در ترجمه‌ی نگاهی به پدیدارشناسی و فلسفه‌های هست بودن، به قلم روژه ورنو- ژان وال و دیگران (خوارزمی، ۱۳۷۲، ص ۲۷۲)، آن را به «سوءِ نیت یا دورویی و دغلی» و استاد عزت‌الله فولادوند در ترجمه‌ی راه فروبسته، به قلم &#۶۵۲۵۹; استیوارت هیوز (علمی و فرهنگی، ۱۳۷۳، ص ۱۶۲) به «دورویی و ریاکاری».
هیچ‌یک از این معادلها فی‌نفسه غلط نیست، گرچه گویای معنای مورد نظر سارتر نیز نیست. اصطلاح مورد بحث ما — "bad faith" — اصلاً به معنای «سوءِ نیت» یا «نیت فریبکاری» است و این تنها معنای آن در فرهنگهای لغت است. «دورویی و دغلی» یا «دورویی و ریاکاری» نیز به‌تلویح در «سوءِ نیت» نهفته است و ذکر آن تنها برای عینیت بخشیدن به «سوءِ نیت» سودمند است. و البته سارتر نیز تمامی این معانی را در نظر دارد، گرچه از معنای تحت‌‌اللفظی آن نیز سود می‌جوید. در هیچ‌یک از کتابهای مذکور در بالا مراد و مقصود سارتر از این اصطلاح روشن نشده است، و حال آنکه این اصطلاح شاید یکی از مهمترین مفاهیم فلسفه‌ی سارتر در کنار «آزادی» باشد.
درباره‌ی این اصطلاح سوء تفاهم‌برانگیز در فلسفه‌ی سارتر نوشته بسیار است، و چه بسا شرحهای گمراه‌کننده، اما از آنجا که مقصود من در درجه‌ی اول ترجمه‌ی اصطلاح مورد نظر سارتر به صورتی است که بتواند تقریباً همه‌ی معانی مورد نظر او را برساند فقط شرحی کوتاه درباره‌ی معنا و دلالت فلسفی آن می‌آورم و سپس می‌کوشم با نقل عبارات خود سارتر (از ترجمه‌ی انگلیسی هستی و نیستی [۱]) نشان دهم که چرا سارتر این عبارت را تحت‌اللفظی معنا می‌کند و سپس نشان می‌دهد که چنین رویکردی متضمن «سوء نیت» یا «بی‌صداقتی» یا «خودفریبی» و «دروغگویی» است.
باب اول هستی و نیستی سارتر از دو فصل تشکیل‌ شده است: «منشأ نفی» و «ایمان بد». «ایمان بد» شامل سه بخش است: ایمان بد و دروغگویی، الگوهای ایمان بد، «ایمان» ایمان بد.
در بخش اول، «منشأ نفی»، سارتر می‌کوشد نشان دهد که انسان می‌تواند رویکردهایی منفی نسبت به خودش اتخاذ کند. یکی از آن رویکردها هنگامی است که آگاهی به جای هدایت نفی به سوی بیرون، آن را به سوی خودش بر می‌گرداند. به گفته‌ی سارتر، آگاهی در این حالت در حالت «ایمان بد» (mauvaise foi) است. او سپس در ادامه می‌گوید که ما این را معمولاً دروغگویی (falsehood) می‌نامیم. آن‌گاه شرح می دهد که در دروغگویی می‌دانیم حقیقت چیست و دروغ چیست. برای این دروغ می‌گوییم که حقیقت را پنهان کنیم. اما در حالت «ایمان بد» چنین نیست. آگاهی ما یکپارچه و یگانه است و دروغ خودش را باور کرده است. سارتر در بخش دوم، «الگوهای ایمان بد»، آن را با مثالهایی شرح می‌دهد.
سارتر، از جمله، زنی را مثال می‌زند که علاقه‌ی مردان به خودش را ناشی از خصوصیات درخشان فکریش می‌شمارد، بدین معنا که معتقد است مردان مجذوب سخنان هوشمندانه‌ی اویند و نه نوازش دستان او یا تماشای چهره‌اش. او از اینکه بپذیرد مردان به دنبال تن او هستند سر باز می‌زند و با این دروغی که خودش به خودش می‌گوید و آن را باور می‌کند خودش را فریب می‌دهد. بنابراین او ایمان بد یا باور بد یا اعتقاد بدی دارد، چراکه دروغی را به خودش قبولانده است و از امکان دیگری غفلت کرده است یا آن را نادیده گرفته است.
بخش سوم این فصل که در واقع تمامی سخن سارتر در آن نهفته است این نام را بر خود دارد: «ایمان» ایمان بد (The “Faith” of Bad Faith) و همین جاست که کسانی که این اصطلاح سارتر را به «سوء نیت» یا «دورویی» و «خودفریبی» ترجمه می‌کنند، اگر می‌خواستند کتاب سارتر را ترجمه کنند، متوجه نامناسب بودن این معادلها می‌شدند. در واقع خود سارتر می‌توانست برای «سوء نیت» از اصطلاح متداولتر "mala fide" یا "dishonest intention" و برای «دورویی» از "duplicity" (از آن استفاده می‌کند) و برای «خودفریبی» از "self-deception" و برای «بی‌صداقتی» از "insincerity" استفاده کند (البته من معادلهای انگلیسی را ذکر کردم، اما در فرانسوی نیز چندان تفاوتی نمی‌کرد). اما چرا این کار را نکرد؟ چون اصطلاح مورد نظر او باید همه‌ی این معانی را در خود بگنجاند.
هشتمین سطر بخش سوم (ص ۶۷) با این جمله آغاز می‌شود:
The true problem of bad faith stems evidently from the fact that bad faith is faith. It can not be either a cynical lie or certainty — if certainty is the intuitive possession of the object. But if we take belief as meaning the adherence of being to its object when the object is not given or is given indistinctly, then bad faith is belief; and the essential problem of bad faith is a problem of belief.
نخستین نکته‌ای که در ابتدا می‌باید متذکر شد، این است که سارتر به هیچ وجه از «ایمان» به معنای «دین» استفاده نمی‌کند. او «اعتقاد قوی» را مقصود دارد و به همین دلیل آن را با مفهوم “belief” مرتبط می‌کند و در ادامه (ص ۶۸، سطرهای ۲۹– ۲۸) می‌نویسد:
This original project of bad faith is a decision in bad faith on the nature of faith.
و چند سطر بعد (سطرهای ۴۳– ۳۶):
But bad faith is conscious of its structure, and it has taken precautions by deciding that the metastable structure is the structure of all convictions. It follows that if bad faith is faith and if it includes in its original project its own negation (it determines itself to be not quite convinced in order to convince itself that I am what I am not), then to start with, a faith which wishes itself to be not quite convinced must be possible. What are the conditions for the possibility of such a faith?
و بالاخره، اگر بخواهیم مقصود سارتر را از «ایمان بد» یا «اعتقاد بد» یا «باور بد» در چند جمله بیان کنیم چنین است — ایمان بد دروغی است که شخص خودش به خودش می‌گوید، بی‌آنکه وحدت آگاهی‌اش دوپاره شود، یعنی بداند دروغ است. شخص از طریق ایمان بد درصدد فرار از آزادی مسئولانه‌ی هستی لنفسه بر می‌آید. ایمان بد مبتنی بر نوسان میان تعالی و واقع‌بودگی و سر باز زدن از به رسمیت شناختن آنهاست. به عبارت دیگر، ایمان بد بدان معناست که باور کنیم همواره تنها یک امکان در اختیار داریم و این تنها امکان ماست — و این چیزی نیست مگر نفی آزادی و اختیار.
یادداشتها:
این یادداشت نخستین بار در جهان کتاب، ش ۸۲ – ۸۱ (تیرماه ۱۳۷۸)، منتشر شد.
۱) رجوع شود به:
Jean-Paul Sartre, Being and Nothingness, transl. by Hazel E. Barnez, (Routledge, ۱۹۹۱).
منبع : فل و سفه