پنجشنبه, ۲۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 9 May, 2024
مجله ویستا


فراخوانی مالیخولیا از بوطیقای الکترونیک


فراخوانی مالیخولیا از بوطیقای الکترونیک
همه شکل‌های ادبی/ هنری همواره به مؤلفه‌های نظام‌مند و یکپارچه خود بستگی تام دارند، با نگاهی به تاریخ ادبیات درمی‌یابیم که شعر هم به تمام شرایط انضمامی خود از جمله ترویج شفاهی یا اصطلاحاً «نقل سینه به سینه» به قدری وابسته بوده که سراسر سنت شعری بر همین اساس پی‌ریزی شده.
حتی کاتبان شعر هم اگرچه ظاهراً بر اساس نسخه‌ای خطی، اما در اصل با تکیه بر حافظه خود به انتشار نسخه به نسخه دیوان‌های شعر مشغول بوده‌اند. چرا که نسخه دستنویس هم بر مبنای حافظه شخصی کاتبی از شنیده‌هایش ثبت شده و در اغلب موارد، خبری از دست‌خط شاعر نیست. پس چنین مساله‌ای چندان هم باعث شگفتی نیست که تا پیش از عصر صنعت چاپ (عصر گوتنبرگ) ، نخستین قانون بازی شعر، امکان و سهولت به یادسپاری آن بوده. امری که به عنوان یک ویژگی بنیادین شعر، از سهولت به ضرورت تبدیل شده است.
اما به یادسپاری تنها دلیل اهمیت شعر نبود، شعر با صدای آدم‌ها ارتباط نزدیکی داشت. رسانه‌ای بود که در آن، مردمان به آرزوهای نرسیده و رویاهای ندیده خود، وجهی کاملاً شخصی می‌بخشیدند؛ آن هم با صدای خودشان.
بی‌واسطه‌ هیچ‌کس حتی شاعر، شروع به خواندن شعر می‌کردند تا به ذهنیتی که از خود می‌شناختند نزدیک شوند و چه بسا در این هنگام با «دیگری» هم نزدیک‌تر بودند. چرا که صدا امری بسیار اختصاصی و بسیار ذهنی است. صدای آدمی میانبری به بیان تغزل و ترانه و ارتباط مستقیم با دیگری‌ها است. آدم از صدا خیال‌پردازی می‌کند و به صورت‌سازی می‌رسد. شاید به همین علت صدا برای شاعر مهم‌تر بوده تا رمان‌نویس.
ولی دلیل این اهمیت چیست؟ از ظهور کتاب به این سو و گذر از عصر نسخه‌های خطی و طومارهای دستنویس، هر خواننده‌ای شخصاً این امکان را داشته که در خواندن کتاب به صفحات قبلی برگردد، مدتی خواندن را به تعلیق درآورد، سپس دوباره شروع به خواندن کند و مدام به فاصله‌ای پرنشدنی که بین مؤلف و متن، و بین متن و خواننده وجود دارد، بیشتر دامن بزند. این وقفه‌ها در کنش خواندن هیچ ارتباط منطقی و از پیش قرارداد شده‌ای با نوشتن مؤلف ندارند. رمان، قصه بلند و قصه کوتاه شکل‌هایی ادبی/ هنری هستند که به وجود چنین فاصله‌ای وقوف کامل دارند. اما شعر برای قرن‌ها، چه هنگام روخوانی و چه موقع از برخوانی، به خاطر تکیه بر صدای آدمی چنین فاصله‌ای را انکار کرده. شعر این امکان را داشت که خواننده صدای خودش را با صدای شاعر، یگانه تصور کند و متن تبدیل به وسیله‌ای برای انطباق «خود» بر «دیگری» شود. تصور زیبایی است حتی اگر خطایی فلسفی باشد.
این‌جا مکانی برای مشخص کردن نتیجه منطقی همه جنبه‌های ادبی/ هنری و تاکید بر آن نیست؛ ولی می‌توان گفت، ادبیات نخستین صنعت فرهنگی در تمام زمان‌ها بوده و بیشترین اهمیت را برای تحول شعر و روش‌های ذهنی آن قایل شده و همراه با فرستادن آن به سمت هنرهای دیگر و تداخل با آن‌ها، مدام مرزهای شعر را گسترده کرده.
ولی حالا چه اتفاقی افتاده؟ شکل گرفتن کتاب‌های الکترونیک در عصر سیبرنتیک، تغییری مثل تغییرات مفهوم کتاب از طومارنویسی به کتاب چاپی است؟
امروز همه متن‌ها می‌توانند دیجیتالی شوند ولی معنای این کار صرفاً ثبت آن‌ها در رسانه‌ای جدید است و لزوماً مفهوم «شدن» و دگرگونی بنیادین را به همراه ندارد. برای مثال، اگر شعرهای چاپی معمولی را که دارای تفکری خطی هستند در فضای وب به صورت دیجیتالی ثبت کنیم، حتی با لینک‌های متعدد هر کلمه از آن به صفحه‌های اتفاقی در وب هم، به شعر دیجیتال (متن دیجیتال) نمی‌رسیم. تفکر غیر خطی با ایجاد «هایپرلینک» ساخته نمی‌شود، با وجود ساختار غیرخطی در یک متن شکل می‌گیرد. پس متن دیجیتال، متنی نیست که بعد از پدید آمدن، ثبت دیجیتالی شود، بلکه باید در شکل و تفکر دیجیتال، پدید آید و در این صورت هیچ تاکیدی بر قواعد نوشتن با تفکر خطی، قانون کتاب یا صنعت کتاب چاپی ندارد و صورت‌های متفاوت اما مقتضی خودش را می‌گیرد.
شکل گرفتن متنی که صرفاً مبتنی بر خودش باشد و جدا از هر رسانه‌ای بتواند به هستی خود مشروعیت بدهد، امری ایده‌آل و تا حدی محال به نظر می‌رسد؛ اما متن دیجیتال حرکتی به سمت چنین وضعیتی است.
متنٍ بر خود مبتنی، دارای ویژگی‌هایی است که از آثار تجربی‌ و خوانش‌ها و توضیحاتی که پیرامون آن‌ها ارایه شده به دست آمده. نکته جالب توجه در ویژگی‌های فهرست شده چنین متن‌هایی، وجود «ضدویژگی» هایی است که بیشتر بر «غیاب» برخی از مفاهیم تکیه دارند تا بر «حضور» مفاهیمی مشخص. از جمله: ناپایداری، عدم قطعیت، غیرخطی بودن، ناهمسانی، عدم پایبندی به ارزش‌های از پیش معیار شده متن.
غیاب یک مفهوم به مثابه ویژگی یک متن، لزوماً به معنای حضور مفهومی ضد آن نیست؛ می‌تواند به معنای حضور مفاهیم دیگر و متعددی باشد که هر یک تعریف یا تعریف‌های متفاوتی از خود ارایه می‌کنند. به همین دلیل تمام مشخصه‌‌های متن باید از نو تعریف شده و حتی از ابتدا اختراع شود.
خب، این امر با توجه به اطلاعاتی که از امکانات وب و نرم‌افزارهای موجود در آن داریم، شدنی است؛ اما خود فضای وب و امکانات رسانه‌ای آن، تعریفٍ متن بر خود مبتنی یا متنی را که می‌خواهد فقط به واسطه خودش مشروعیت داشته باشد، ممکن است با تناقض مواجه ‌کند. هرچند با این استدلال که چنین متنی قواعدش را هم زمان با شکل گرفتن تعریف می‌کند و در نتیجه با توجه ویژگی‌های فهرست شده‌اش مدام در حال تغییر قواعد و تعریف خود است، می‌شود از امکانات نرم‌افزاری، به مثابه ویژگی متنی، چشم‌پوشی کرد.
حالا ببینیم متن در عرصه دیجیتال چه چیزی است و متن الکترونیک سازنده چه کیفت‌هایی باید باشد. می‌توان از طرح پرسش‌های ارتباطی آغاز کرد:
▪ بین حافظه و چنین متن‌هایی چه ارتباط‌های تلویحی جدیدی شکل می‌گیرد.
▪ خوانش چنین متنی سازنده چه نوع ارتباط‌های بینامتنی خواهد بود.
▪ بین نویسنده (مؤلف) و چنین متنی چه ارتباط‌هایی برقرار است.
▪ بین چنین متنی و فصل مشترک خروجی‌های یک دستگاه دیجیتال چه ارتباط‌هایی هست.
▪ متنی که روی صفحه نشان داده می‌شود یا متنی که به صورت صدا پخش می‌شود چه نوع متن‌هایی هستند.
▪ چه معناهایی دارند و چگونه این معناها را می‌سازند.
▪ اگر آن‌چه می‌بینیم نه تنها روی صفحه‌ای پارچه‌ای بلکه بر سطح هر شی‌ء قابل تصوری از دنیای روزمره دیده شود، چه متنی شکل می‌گیرد و چه اتفاقی می‌افتد.
▪ وقتی صفحه، سطحی مجازی از نور باشد چه نوع متنی شکل می‌گیرد.
همه این پرسش‌ها حاوی نکته‌هایی کاملاً مرتبط با ادبیات الکترونیک و در حرکتی مشابه پیرامون شعر الکترونیک (الکتروشعر) هستند.
علاوه بر این، در چنین مواردی بازی‌های شعر الکترونیک نقش خاصی ایفا می‌کنند. درواقع شعر همواره به نحو عمیقی با شکل‌هایی از متن و بیشتر متن نوشتاری، مورد توجه بوده و این علاقه هنوز هم یکی از اختصاصی‌ترین جنبه‌های شعر است. شاید به همین علت، همیشه سعی می‌کنند در محدوده یک رسانه آن را به کار گیرند و روی این خصوصیت تاکید کنند.
شعر، کاربردی ویژه بین شبکه ارتباط‌های زبان و رسانه‌ای است که زبان، تامین‌اش می‌کند. گاهی امر در حال لرزشی است که امکان لرزش و ارتعاش را درون زبان لرزان خودش دارد. همین کاربرد ویژه‌ درون رسانه‌ای به انواع تزلزل‌ها اجازه بروز می‌دهد. .
همین حرکت تلویحی تمام مرزهای زبانی را به بازی می‌گیرد و باز می‌کند و از شعر منزلتی برای زبان می‌سازد. شعر به روشنی می‌تواند بیانگر این امر باشد که زبان، گاهی وقت‌ها تماماً باز، کاملاً زنده و برای همیشه نو به نظر می‌رسد؛ که زبان به وضوح با عمیق‌ترین نوآوری‌هایی که در ذهن انسان می‌شود، مرتبط است. فقط گاهی وقت‌ها که زبان شعر نامیده می‌شود؛ فقط گاهی وقت‌ها.
شعر برای رسیدن به تمام این استدلال‌ها، همیشه در محدوده توانایی‌های رسانه حرکت می‌کند؛ روی خط مرز هر امکانی که رسانه اجازه انجامش را دارد و می‌دهد. و همیشه برای راندن رسانه خود به سوی زوایای شعر، برای رسیدن به آن استدلال‌های تند و حاد، از رسانه‌اش مراقبت می‌کند؛ تا رسانه بیشترین امکانات‌ خود را بیابد، تا همه ویژگی‌های مفید رسانه، به کار گرفته شود. برای مثال: شعر از تایپوگرافی با روش‌های دقیق کارکردهای زیادی می‌گیرد.
شعر چاپی باید به طور هم‌زمان به غریبه‌سازی و بیان دقیق کلام بپردازد؛ بازی شعر مبتنی بر صداها، تکیه‌ها و طنین‌ها است. شعرهای اجرایی اما بین متن و آوا مردد هستند. به همین ترتیب شعر، همه سعی خود را برای کاربرد واضح تمام ویژگی‌های رسانه‌ای که در آن شکل می‌گیرد، به کار می‌بندد. خب، پس وقتی از شعر الکترونیک حرف می‌زنیم، نباید از آن‌چه در کاربرد متن دیجیتال بسیار اختصاصی است، شگفت‌زده ‌شویم.
از حالت و موقعیتی که در مورد شعر، به جای تمرکز بر روشی واحد، به طور ضمنی بر پریشانی به سمت روش‌های جدید و متعددی، دلالت می‌کند تا تمایل خود را برای شخصیت بخشیدن به آن‌چه شعر الکترونیک نامیده می‌شود، نشان دهد.
برای ادامه بحث باید پیرامون مفاهیم مطرح شده در پرسش‌ها قدری تامل کنیم. حرف زدن از تعامل آسان است اما پدید آوردن آثاری که نشان دهنده تجربه‌های تعاملی باشند و این مفهوم به ویژگی آن‌ها تبدیل شده باشد، دشوار به نظر می‌رسد. به همین علت چنین آثاری هم از نظر تعداد اندک هستند و هم از نظر کیفیت سطح مطلوبی را نشان نمی‌دهند.
بسیاری از شعرهای تعاملی پدید آمده حتی آن‌قدر جذاب و گیرا نیستند که ذهنیت مخاطبان نخبه را درگیر کنند، مخاطبان عام‌تر که اطلاعات کمتری در زمینه آثار تعاملی دارند، که جای خود دارد. بسیاری از این آثار هنوز از امکانات متمایز و متفاوتی که در عرصه دیجیتال پدید آمده به شکلی درونی شده و غیرقابل تفکیک از بقیه اجزا، استفاده نکرده‌اند.
صرف به کار بردن موسیقی، عکس یا نقاشی در متن، طوری که بیشتر جنبه تزیینی یا حداکثر توضیحی داشته باشند، مخاطب را وارد یک بازی تعاملی نمی‌کند. حتی با نگاهی نه چندان دقیق به شعرهای تعاملی در فضای وب، درمی‌یابیم که در بیشتر موارد، کنش تعاملی آثار برای مخاطبان احتمالی، دلالت ضمنی عمیقی نمی‌سازد. شعری تعاملی که قابلیت بازی موسیقی و متن، ترسیم و متن و یا تلفیقی از همه عناصر غیرنوشتاری با متن را به طور هم‌زمان و غیرقابل تفکیک به کار گیرد و در ضمن امکان انتخاب و تغییر برای مخاطب احتمالی قایل باشد، سازنده شعر به مثابه یک بازی عمومی است که می‌تواند با درگیر کردن ذهنیت افراد، آن‌ها را به حضور در بازی شعر ترغیب کند.
در ارایه آثار تعاملی، ترکیب و تلفیق همه انواع نوشتار را هم البته از یاد نبرده‌ایم، اما نکته اصلی ساختن موقعیت پارادوکسیکال تفکیک‌ناپذیری در عین امکان تغییر، برای هر یک از مؤلفه،های اثر است. همان چیزی که مخاطب را دچار شگفتی و اثر را به بازی پایان‌ناپذیر و لذت‌بخشی تبدیل می‌کند. با این حال برخی از منتقدان هنری همچنان بر این باورند که شعر خوب به هیچ ترتیبی نمی‌تواند تعاملی باشد.
به طور مشخص، سهم عمده رسانه‌های دیجیتال برای شعر، که ضرورتاً شعر الکترونیک را هم تعریف می‌کنند، ارتباط با زمان است. نه زمان به مثابه حرکت یا تغییر در زمان، بلکه زمان به مثابه فقط خود زمان. بدون شک، شعر الکترونیک از تغییر و حرکت زمان هم استفاده می‌کند و بیشتر متن‌های آن متحرک هستند و مطابق با زمان‌ تغییر می‌کنند و راهی نو برای تاکید بر عدم سکون را به نمایش می‌گذارند. به عبارتی، زبان چیزی شبیه نمایشی با ریتم‌های غریب خودش و باعث انتظار و «تعلیق» و بی‌ثباتی در خواندن معمولی می‌شود.
علاوه بر این، شعر الکترونیک راه‌های دیگری از نمایش متزلزل شدن زبان را با اجرای رویگردانی از تثبیت قطعی بخشی از خود زبان، به کار می‌گیرد. در چنین موردی، شعر الکترونیک تصریح می‌کند که زبان امری متزلزل است، چرا که وظیفه اصلی شعر اظهار آزادی از هر انسان در زبان و با زبان او است که هرگز کارکردش متوقف نمی‌شود.
برای نمایش تزلزل زبان، کوشش‌های بسیاری در شعر الکترونیک کرده‌اند، اما چنین به نظر می‌رسد که نتیجه کارها در بسیاری از موارد تا اندازه‌ای شبیه ویدیو- شعر شده که ساختن چیزی مثل یک فیلم است و در برخی تجربه‌ها هم به سینمایی از کلمات منجر می‌شود.
البته هر تغییری در قسمتی از دستگاه بر دیگر سطوح تغییر شکل، دلالت می‌کند. به عنوان مثال ویدیو شعر دلالت ضمنی نوع متفاوتی از ابزارها نسبت به شعر الکترونیک است و به همین ترتیب ارتباط با خواننده‌اش هم کاملاً متفاوت است. هر خواننده‌ای می‌تواند خوانش‌های بسیاری از شعر الکترونیک به دلخواه خودش و البته مبتنی بر متن نامتمرکز آن داشته باشد که خود این موقعیت نسبت به یک ویدیو- شعر و حالت ارتباطی متفاوت‌اش امر چندان آسانی نیست.
ویدیو شعرها بیشتر نشان دهنده نمایشی جمعی هستند در حالی که شعر الکترونیک چیزی شبیه یک نمایش شخصی است.
شعر الکترونیک، نسبت به آن چیزی که قبلاً به شعر ارایه شده بود، حرکتی است متفاوت؛ چرا که ارتباط‌های ویژه‌ای با زمان دارد و زمان و حرکت را نه فقط در نمایشی از متن بلکه درون زبان خود، مستقر می‌کند. درواقع هر متن، حرکتی از یک جزء به جزء دیگر است، گاهی وقت‌ها هم، مثلٍ در متن‌های اتوماتیک، تولید از یک متن به متنی دیگر است. ارتباط‌های شعر الکترونیک، در اجرای مفاهیمی مثل ناپایداری، دگرگونی، زمان، ابهام، تردید، بی‌کرانی و نظایر این شکل می‌گیرد و به هرحال برای نخستین بار در تاریخ شعر، شعر الکترونیک مجموعه‌ای است از تغییر و بی‌ثباتی، به مثابه قاعده اصلی خود نوشته؛ که بر ارتباط بین همسانی و عدم‌تجانس تاکید بسیار زیادی دارد.
با این همه، تکیه بر چنین نظری در ادبیات شفاهی هنوز هم امر متفاوتی محسوب می‌شود. اما در شعر شفاهی مساله فرق می‌کند، چرا که تنوع در شعر شفاهی امری حاشیه‌ای به حساب می‌آید، چیزی مثل سازگاری با یک بافت زبانی خاص یا علامت یک اجراگر خاص که امضای هنری او قلمداد می‌شود و هر یک از این موارد باعث تغییرات زیادی در اجرا می‌شوند، برای مثال در یک شعر حماسی می‌توان با کمک بازی‌های ذهنی، از برخی قوانین شعر در حکم مجوز ادامه بازی، برای به یاد آوردن کل متن، استفاده کرد.
در شعر الکترونیک، تغییر، وظیفه پشتیبانی از حافظه را به عهده ندارد ولی برای نیرو بخشیدن به کل نیروی زبان فرصت مطلوبی به شمار می‌رود. ظرفیت تغییر، هیچ‌وقت امر روشنی نبوده و خود تغییر هم با یک روش خاص یا در یک زمان مشخص، صورت نگرفته و همین ویژگی باعث گسترش بیکران توانایی‌های زبان شده و ارتباط‌های پیچیده بین متن، خوانش، زمان و زمینه اثر را آشکار کرده است. تغییر، اصل بنیادین بوطیقای الکترونیک است.
برخی از نرم‌افزارها درست مثل یک متن مولد عمل می‌کنند. به عبارت دیگر، مبتنی بر الگوهایی متنی هستند و با استفاده از یک دستور زبان و یک یا چند واژه‌نامه‌ می‌توانند متن‌هایی خواندنی تولید کنند. کاربر هنگام کار با این نرم‌افزارها اصلاً نمی‌داند چه متنی نوشته خواهد شد و این امر برایش مثل یک کشف باقی می‌ماند، چرا که الگوی کار را می‌شناسد اما دقیقاً نمی‌تواند پیش‌گویی کند چه نوشته خواهد شد. این مولدها در اصل برای نوشتن به زبان فرانسوی هستند.
در ابتدا، ارتباط با زمان و این متن‌ها بسیار نامتعارف است. هر متنی یک واحد موقت است، وقتی خوانده شد ناپدید می‌شود. وقتی آن را بخوانید متنی را خوانده‌اید که نه می‌خواهد بازخوانی شود و نه به خاطر سپرده شود. هرمتن به مثابه یک آگهی از متن‌های امکان‌پذیر دیگر است. درواقع آن‌چه دارید می‌خوانید یک متن نیست، در حال حرکت بودن متنی، درون یک زبان اما با آن کلماتی است که نویسنده نوشته. خواننده همیشه در جست‌وجوی متن دلخواه و ایده‌آل است؛ چیزی مثل الگویی از زبان، بین امکان‌های بسیاری که نقش بسته‌اند.
چنین متنی چیزی می‌گوید که معنای همبسته خودش را دارد، اما خواننده می‌داند که این معنا در لحظه‌ای معین، فقط یکی از معناهای ممکنی است که متن می‌تواند داشته باشد. هر متن به مثابه لحظه‌ای نسبی از یک متن فرضی است که متن واقعی است و فقط با خواندن بیکران می‌توان به آن دست یافت. برای مثال اگر متنی این باشد:
اشیا همیشه پرواز می‌کنند غروب پرنده خورشید
این عبارتی است که معنای خودش را دارد. می‌توان آن را توضیح داد، برایش تفسیر نوشت و حاشیه‌نویسی کرد، با این حال مثل تغزلی کامل و فراخوانی مالیخولیا از لحظه‌ای در همان زمان ناپایدار و لایزال کار می‌کند. زمان با پرنده‌ها و خورشید سنجیده می‌شود، اما در مقیاس‌ زمان روزمره، پرنده‌ها می‌میرند و خورشید سر جای خودش هست و به پرواز همیشگی‌ و البته استعاری‌‌اش ادامه می‌دهد. این متن، متنی است که می‌تواند چاپ شود اما در این صورت نمی‌تواند ادامه داشته باشد و تبدیل به شعر الکترونیک شود.
برای ماندن و تبدیل شدن به شعر الکترونیک، باید با متن دیگری مقایسه شود که من تفسیر و حاشیه‌نویسی‌اش نمی‌کنم:
زمان که هستی واحدی از اندیشه‌های درونی هیچ‌کس نیست می‌تواند چیزی بگوید
یا در عین حال با یکی دیگر:
سکو، نرده، بچه‌های ساعت: ما به ابدیت گوش می‌کنیم
درواقع این عبارت‌ها، سه شعر متفاوت به نظر می‌رسند و می‌توان گفت در یک سطح معین، همین طور هم هست؛ اما در سطحی دیگر، سه شعر متفاوت نیستند؛ یک شعر الکترونیک واحد هستند که سه شکل متفاوت به خود می‌گیرد و آن‌چه در زمان واقعی، تغییر به نظر می‌رسد، حرف زدن متن در رفتارهای گوناگون خود از ارتباط با زمان است: زمان واقعی و بیکرانی زمان.
بنابراین یک شعر الکترونیک، چیزی شبیه یک متن چند بعدی است که معنای آن بر اساس مکان و زمان خوانش شعر، تغییر می‌کند و آن‌چه می‌تواند در تمامیت خود درک و دریافت شود، فقط همراه با تعداد بسیار زیادی از خوانش‌های متفاوت، امکان‌پذیر است. آن معنا‌هایی که بیش‌تر، احتمال خوانش دارند و بیش‌تر آن‌ها جلوه‌های مختلف متن هستند. اکثر شعرهای الکترونیک، خوانندگان خود را در قلب ارتباطی ناشناخته از زبان تا زمان قرار می‌دهند؛ و این همان چیزی است که با این جلوه هرگز گفته نشده. و شعر آن‌جا است، در آن ابهام آفریننده از زبان که قابلیت بیان هر چیزی را دارد.
ابهامی که قصدش بیان دقیق‌ترین چیزهایی است که می‌توانند باشند، اما پس از پیدایش انسان، هر چیزی همیشه تغییر می‌کند، حتی زبان. شعر، باید بی‌وقفه بیافریند؛ برای ارایه، برای کاربرد شکل‌های جدید بیان، برای تغییر خود شعر و حرکت: شعر تماماً در رویگردانی و سرپیچی از سازش با نظم زندگی روزمره در جریان است تا زندگی متوقف نشود. توان شعر، اختراع در زبان، همراه با کاربرد آن به مثابه مجموعه‌ای از قاعده‌ها است. ارتباط با شعر، ارتباط با ضد تبلیغات است. و این که شعر الکترونیک اساساً در متن اتوماتیک پدید می‌آید، تماماً در چنین نپذیرفتنی است. هدف متن‌ در شعر الکترونیک، نامحدود و بیکران شدن است نه جاودانه شدن. شعر الکترونیک نه از بیان باز می‌ماند و نه مثل چیزی کامل وبی‌همتا در حافظه می‌ماند.
در مقابل، نوعی از شعر الکترونیک هم هست که این امر را برای جست‌وجوی کمال زبان، جالب نمی‌داند، چرا که اگر زبان کامل است، اگر زبان برای شما مهم است، علتش این است که هرگز برای آوردن بیان جدید، حتی درباره موضوعی نازل، توقف نمی‌کند؛ و همین به انسان اجازه می‌دهد با زندگی مثل امری بی‌نظیر و یگانه، یگانه شود، با امری که قبلاً آن را تجربه نکرده.
شعر، ما را با ضرورت «شدن» مواجه می‌کند؛ همان موضوع جاودانه، از بین زمینه‌های همیشه متغیر زندگی، حرکت برای یافتن راه جدیدی از «شدن» بین تجربه‌های مثل هم، یا برعکس، در تجربه‌های متفاوت یگانگی از شخصیت یگانه انسان.
این به خاطر فاصله موجود بین شاعر و متنی است که برای نوشتن‌اش خیال‌پردازی می‌کند اما هرگز آن‌ها را نمی‌‌نویسد. چون هر متن منحصر به فرد نباید فقط به یک هویت پنهان، وابسته باشد. هرگز چنین چیزی کاملاً گفته نشده و چنین رفتار آشکاری قبل از شعر الکترونیک نبوده. شعر الکترونیک زمان و حرکت را برای نمایش ارتباط نزدیک بین زندگی و زبان خلاقه، به کار می‌برد و پیام عمده‌اش برداشتن حصار از زبان و حرکت به سمت اعتقادات فرهنگی است، مثل متن ارزش، متن یگانگی، ابدیت متن و نبوغ. این گفته، که کاربرد معمولی زبان وجود ندارد چون توانایی هر متنی همیشه در مقایسه با توانایی متن‌های دیگر ناکافی است، ارجاع به الگوها است، اما برای بازی با کلمه‌ها، برای سعی، امتحان، تجربه، شهامت، واداشتن، نفرت یا عشق، به کلمه‌ها، زندگیٍ زبانٍ هر فرد ‌به خودی خود، درون زندگی زبان است. ‌
محمد آزرم
http://tafavot.blogfa.com