یکشنبه, ۱۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 5 May, 2024
مجله ویستا

شعارها عامل پیروزی و شکست


شعارها عامل پیروزی و شکست
از سال ۱۳۶۸ که بر اساس اصلا ح قانون اساسی جمهوری اسلا می، منصب نخست وزیری حذف شد و رئیس جمهور، خود وظیفه تشکیل کابینه و ریاست آن را بر عهده گرفت، تا امروز سه رئیس جمهور با سه مشی و منش متفاوت، بر بالا ترین مقام اجرایی کشورمان تکیه زده اند. اگرچه هیچ شباهتی میان شعارها، وعده ها و شیوه مدیریت این سه نفر وجود ندارد اما می توان آنها را در این مورد شبیه به هم دانست که آنها به دلیل تکرار وعده ها و شعارها بدون توجه به این که بالا خره باید در هر برهه از زمان توضیح داد که چقدر از این وعده ها و شعارها اجرا شده، چقدر باقی مانده و اصلا چه میزان از وعده ها امکان اجرا ندارد یا بدون در نظر گرفتن همه شرایط سرداده شده، قسمتی از طرفداران و رای دهندگان به خود را از دست دادند. این موضوع البته برای هر یک از این سه نفر، هاشمی رفسنجانی و محمدخاتمی و احمدی نژاد بنا به علل و دلایل مختلف رخ داده که در این نوشته سعی بر تبیین آنها شده است.
۱) اکبر هاشمی رفسنجانی (ریاست جمهوری از سال ۱۳۶۸ تا ۱۳۷۶)
هاشمی رفسنجانی رئیس جمهوری بود که پس از تغییر و تحولات کشور در پی رحلت امام (ره) و همین طور پایان جنگ تحمیلی، عهده دار سکان ریاست قوه مجریه کشور شد. مهم ترین وعده ها و شعارهای او عبارت بودند از سازندگی کشور پس از جنگ و گسترش رفاه در میان مردم. در حقیقت دوره ریاست جمهوری هاشمی، باید پایان سختی های روزهای دفاع مقدس را رقم می زد، اقتصاد بسته و کاملا دولتی را به اقتصادی باز، پویا و مردمی بدل می کرد و عقب ماندگی اقتصادی، صنعتی و تکنولوژیک را جبران می کرد. هاشمی و دولت اول و دوم او این دوران گذار را با سختی هایی که قابل پیش بینی هم بود، پشت سر گذاشت اما محبوبیت اولیه او اندک اندک تقلیل می یافت; چرا که او به مردم نگفته بود که ماحصل فعالیت های دولتش در کوتاه مدت دیده نخواهد شد و حتی باید انتظار روزهای سخت تری را کشید تا زیرساخت های صنعتی و اقتصادی تکمیل شود. مردم عادت کرده به یارانه دهی دولت در همه اجناس در روزگار و دولت هاشمی رفسنجانی با گرانی و تورم روبه رو شدند که با بستن اقتصاد خصوصی و تزریق یارانه تسکین پیدا نمی کرد و این برای مردم غیرعادی بود.
رفسنجانی در سال ۱۳۷۲ برای دور دوم ریاست جمهوری، در انتخابات رقیبی نه چندان مهم و شناخته شده داشت اما نارضایتی عمومی، احمد توکلی را در حد یک رقیب جدی برای رفسنجانی مطرح کرد. با این حال هاشمی با کسب نزدیک ۶۰ درصد آرا رئیس جمهور شد وسعی کرد برنامه های خویش را دنبال کند اما کمتر توضیحی برای مردم درباره گرانی ها و تورم بی سابقه در این سال ها داده شد و کمتر سعی شد که از آسیب هایی که برنامه های درازمدت دولت به اقشار آسیب پذیر می رساند، پیشگیری شود. دولت نگاه کلا ن، درازمدت و کلی نگر در مقوله رفاه و سازندگی داشت و چنین نگاهی لا جرم به له شدن عده ای در زیر بار تورم و گرانی منجر می شد.
۲) سیدمحمد خاتمی (ریاست جمهوری از ۱۳۷۶ تا ۱۳۸۴)
مبارزه انتخاباتی و شعارهای خاتمی در رقابت با علی اکبر ناطق نوری که منجر به ثبت تاریخ دوم خرداد ۱۳۷۶ در حافظه مردم ایران شد، هنوز در یادها باقی است. خاتمی در آن انتخابات نماینده جریانی بود که از صحنه سیاست کنار کشیده بود و کاندیداتوری او به معنای بازگشت آن جریان بازسازی شده به سیاست و نوعی اعلا م حضور تازه بود اما منش و شعارهای خاتمی چنان جذاب و جدید بود که مانع از پیروزی رقیب شد. جامعه مدنی، حفظ کرامت انسانی، اهتمام به نقد و نقدپذیری، نهادینه کردن قانون، عدالت اجتماعی، گفت وگوی بین فرهنگ ها در عرصه سیاست خارجی و تنش زدایی، رشد سازمان های غیردولتی، حفظ حقوق شهروندی و محدودسازی قدرت، حرف های تازه ای بودند که به گوش مردم می خورد. در کنار این شعارها سابقه روشن و فرهنگی خاتمی و همچنین مخالفت هایی که در برابر او شد، مشارکت بی نظیر مردم را در پی داشت و او با بیش از ۲۰ میلیون رای رئیس جمهور شد.
قدم هایی که خاتمی در راه تحقق شعارهایش برداشت قدم های بلندی بود اما این قدم ها استوار و پیوسته نبود. در برابر خاتمی و جریان اصلا حات موانعی بود که روز به روز قدرتمندتر می شد و به قول خود او هر ۹ روز یک بحران برای دولت اصلا حات می آفرید خاتمی اما معتقد به ایجاد تشنج و درگیری نبود و همین امر باعث شد هزینه شعارهای خاتمی بیشتر بر دوش کسانی قرار گیرد که جایی در دولت نداشتند اما رسالت پیشبرد شعارهای دولت اصلا حات را بر دوش می کشیدند. دانشجویان و روزنامه نگاران و سیاستمداران غیردولتی خالصانه در راه تحقق آرمان های مدنی و مترقی سیدمحمد خاتمی گام برداشتند اما دولت کمتر توانست از آنها حمایت کند.
تکرار شعارهای سیدمحمد خاتمی به مرور فاقد جذابیت شد چون ثابت شده بود که قدرت اجرای این شعارها در دولت خاتمی وجود ندارد و از طرف دیگر او حاضر به افشای موانع و مخالفان خواسته های مردم نیست. با این همه خاتمی در ۱۳۸۰ باردیگر با نزدیک به ۲۲ میلیون رای رئیس جمهور شد تا نشان داده شود کسی که آزادی خواه است اما نمی تواند آزادی را به مردم هدیه دهد بسیار بیشتر از موج سواران سیاست محبوبیت و مقبولیت دارد.
در سال آخر ریاست جمهوری خاتمی، حضور او در دانشگاه به مناسبت ۱۶ آذر، حضوری دردآور بود. دانشجویان دیگر تاب و حوصله شنیدن سخنان زیبای او را نداشتند. اما محمدخاتمی باز هم نظراتش را گفت، نظراتی که از اندیشه ای مترقی و متعالی نشات می گیرد ولی دشمنان زیادی دارد.
۳) محمود احمدی نژاد (ریاست جمهوری از ۱۳۸۴)
محمود احمدی نژاد فقط با پشتوانه ۲ سال حضور در شهرداری تهران به مردم شناسانده شده بود اما در دور اول انتخابات، دوم شد و به مرحله دوم رسید تا رقیب اکبر هاشمی رفسنجانی شود. این رقابت بار دیگر جنگ فقر و غنا، رویارویی، روشنفکران دور از مردم و آدم های بین مردم و صف آرایی تکنوکراسی و پوپولیسم را زنده کرد. در فاصله یک هفته بین مرحله اول و دوم انتخابات احمدی نژاد و شعارهایش به شدت پررنگ شدند: می شود و می توانیم! اما چه می شود و می توانیم؟ آوردن نفت (یا پول نفت) بر سر سفره های مردم، رفع تبعیض و تورم بیکاری، توزیع عادلا نه ثروت، مقابله با رانت خواری، تشکیل دولت ساده زیست و مردمی و شعارهایی از این دست که هماهنگی کامل با حرکات و سکنات احمدی نژاد داشت، او را در برابر هاشمی رفسنجانی پیروز کرد.
طی دو سال عمر سپری شده این دولت، اما بر بسیاری مشخص شد که احمدی نژاد و دولتش توان عمل به وعده ها را ندارد، چه این به نظر می رسد که دولت نهم دولت فاقد برنامه منسجم و علمی است و این مشکلی بسیار بزرگ تر از مشکلا ت دولت های هاشمی و خاتمی در عمل به وعده ها است.
● نگاهی به وعده های دولت
دولت احمدی نژاد از ماه های اولیه حضور در جایگاه هدایت قوه مجریه، گرانی و تورم را حس کردند و ناکارآمدی دولت خویش را در اجرای شعارها فهمیدند، اما کمتر به قبول واقعیت گرانی ها تن دادند، چه رسد به اینکه به بی برنامگی خود اذعان دارند! احمدی نژاد در یکی از اولین کنفرانس های مطبوعاتی خود شعار «آوردن پول نفت بر سر سفره های مردم» را تکذیب کرد تا وضعیت برای صاحبان خرد روشن شود. غلا محسین الهام سخنگوی دولت هم با کلا م شیوای خود، گفته احمدی نژاد را تکمیل کرد: نفت بوی بدی می دهد و برای همین سر سفره مردم نمیآوریم!
دولتمردان در برابر گرانی ها، حرف های غریبی زدند: اینکه یک بانک خصوصی حامل گرانی های بی نظیر در بخش مسکن بوده یا اینکه اصلا گرانی در بخش مسکن یک کلا غ - چهل کلا غ است! اشتباه یک نفر در خرید ۳۰ تومان گران تر شیر باعث گرانی لبنیات شده است، دست مافیا در کار است و...
در چنین اوضاع و احوالی و در حالی که نرخ تورم روز به روز بالا تر می رود، دولت دیگر شعارهای خود از جمله تک رقمی کردن تورم و رفع کامل بیکاری را به طور کامل از یاد برده است و دیگر از آن ها دم نمی زند، اما به تازگی پس از قبول گرانی شعارهای خود را به زبانی دیگر تکرار می کند. نا گفته پیداست که مشکل اصلی نداشتن برنامه علمی و عملی است با این وصف امیدی به تحقق هیچ شعاری نیست و همین امر، تکرار شعارها را طی ماه های آینده بیشتر و بیشتر آزاردهنده و نا امید کننده می کند. دولت نهم که پشتوانه آرایش ۵/۵ میلیون در مرحله اول انتخابات بود اگر چه نهایتا در دور دوم با ۱۷ میلیون رای پیروز انتخابات شد اما به مرور و با تکرار بیهوده شعارهایش که ظرف و فرصت اجرا پیدا نمی کند، چون دولت توان لا زم برای این کار را ندارد، با بحرانی به مراتب شدیدتر از دولت های قبل روبه رو است و این برای دولتمردانی که فقط بر عوام گرایی تکیه دارند، بسیار دردناک است.
نویسنده : حسین رهنورد
منبع : روزنامه مردم سالاری