شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا


مفاهیم روانشناسی - آشنایی با تاریخچه و مکاتب روانشناسی ـ بخش چهارم


مفاهیم روانشناسی - آشنایی با تاریخچه و مکاتب روانشناسی ـ بخش چهارم
● کارن هورنای (۱۹۵۲ ـ ۱۸۸۵)
هورنای، طرفدار اولیه حقوق زن، به عنوان پیرو فروید در برلین تعلیم دیده است، وی کارهایش را به عنوان بسط دهنده نظام فروید و نه مخالف با او توصیف می‌کند.
هورنای با فروید در این نکته که رشد شخصیت به نیروهای زیست شناختی غیرقابل تغییر وابسته است، موافق بود.
او مقام برتر عوامل جنسی را انکار کرد، از اعتبار نظریه ادیپی انتقاد نمود و مفهوم لیبیدو و ساختمان شخصیتی فرویدی را کنار گذاشت. فروید و هورنای هم‌چنین از نظر مفاهیم بنیادی ماهیت انسان تفاوت داشتند. هورنای نوشت: «بدبینی فروید در رابطه با روان رنجوری و درمان آن، از بی اعتمادی عمیق او نسبت به نیکی و رشد انسان برخواست. فرض او این بود که انسان محکوم به رنج بردن و یا ویرانگری است... عقیده شخصی من این است که بشر استعداد و تمایل دارد تا قابلیت‌هایش را رشد دهد و به انسانی شایسته تبدیل شود. من معتقدم که بشر می‌تواند تغییر کند و تا پایان عمر به این تغییر یافتن ادامه دهد».
اگرچه هورنای بیشتر نظام فروید را رد کرد، با این وجود بعضی اصول خاص از قبیل مفهوم انگیزش ناهشیار و وجود انگیزه‌های غیرمنطقی عاطفی فروید را پذیرفت.
مفهوم بنیادی نظریه هورنای "اضطراب اساسی" است که به صورت احساس جدایی و درماندگی کودک در دنیای بالقوه خصومت گراست،‌ تعریف می‌شود. این اضطراب‌ مادرزادی نیست و از عوامل محیطی و علل اجتماعی ناشی می‌شود. هورنای تنها نیروی محرک رفتار انسان را نیاز به سلامت، امنیت و رهایی از ترس می‌دانست.
هنگامی که اضطراب اساسی کودک تولید شد، کودک تعدادی از راهبردهای رفتاری را برای مقابله با احساس‌های ناامنی و درماندگی ناشی از آن در خود پرورش می‌دهد. شخصیت افراد بر پایه این پاسخ‌ها به سه دسته تقسیم می‌شود:
۱) شخصیت تسلیم‌گر: که نیاز برای حرکت به سوی مردم، نیاز به تایید و محبت و نیاز به داشتن مونس غالب از جمله مشخصه‌های آن است.
۲) شخصیت جداشده: که دوری جستن از مردم، و استقلال و کمال از نیازهای اوست و نسبت به زندگی دیدگاه کناره‌گیری دارد.
۳) شخصیت پرخاشگر: حرکت علیه مردم و نیاز برای رسیدن به قدرت، استثمار دیگران و برخورداری از تحسین و پیشرفت از جمله نیازهای او به شمار می‌آید.
هیچ یک از این نیازها راهبردهای واقع بینانه مقابله با اضطراب نیست.
هورنای ده نوع نیاز مرضی که راه حل‌های ناعاقلانه در برابر اضطراب هستند، را مطرح می‌کند:
نیاز مرضی به قدرت و مورد تایید واقع شدن، نیاز مرضی شریکی که مسوولیت زندگی فرد را برعهده دارد، نیاز مرضی به تحدید زندگی در حصارهای تنگ (خواسته‌های مشخص از زندگی بسیار اندک است و ترجیح می‌دهد که تا حد امکان در گمنامی به سر برد. شخص به حجب و حیا بیش از هر امر دیگری اهمیت می‌دهد و همواره مراقب است که توجه کسی را به سوی خود جلب نکند)، نیاز مرضی به داشتن قدرت، نیاز مرضی به استثمار دیگران، نیاز مرضی به اعتبار اجتماعی، نیاز مرضی به تحسین شدن و ... .
از دیگر مفاهیم مهم در نظریه هورنای "خودپنداره‌ی آرمانی" است. "خودپنداره آرمانی" تصویر غلطی از شخصیت آدمی را ارائه می‌دهد. این خودپنداره یک نقاب ناکامل و گمراه کننده است که مانع از آن می‌شود تا افراد روان رنجور خود واقعی‌شان را بشناسند و آن را بپسندند. روان رنجوران با زدن این نقاب بر چهره، وجود تعارض‌های درونی خود را انکار می‌کنند. این خودپنداره که به نظر روان رنجوران واقعی است، آنان را قادر می‌سازد تا باور کنند که به مراتب برتر از آنند که هستند. هورنای عقیده داشت که تعارض‌های اساسی شخص روان رنجور، نه مادرزادی است و نه اجتناب‌ناپذیر؛ بلکه از موقعیت‌های نامطلوب کودکی سرچشمه می‌گیرند. اگر در خانواده کودک تفاهم، احساس ایمنی، محبت و ... وجود داشته باشد، از پیدایش روان رنجوری پیشگیری می‌شود.
از دیگر مفاهیم در نظریه هورنای "رشک رحم" است. هورنای از عقیده رشک آلت مردی فروید شدیدا انتقاد کرد و معتقد بود که این عقیده از شواهد نامناسب به دست آمده است. هورنای با این استدلال که مردان به خاطر توانایی زنان برای مادر شدن به آن‌ها حسادت می‌کنند، با عقاید فروید درباره رشک آلت مردی مقابله کرد.
موضع او درباره این موضوع بر مبنای لذتی که هنگام زایمان تجربه کرده بود، قرار داشت. او چیزی را که رشک رحم (Wombenvy) نامید، در مردان بر ملا کرد. مردان در آفریدن زندگی تازه نقش آن‌چنان ناچیزی دارند که باید رشک رحم خود را با دنبال کردن موفقیت در کارشان جبران کنند. رشک رحم به صورت ناهشیار در رفتارهایی جلوه‌گر می‌شوند که برای دست کم گرفتن و خوارشمردن زنان و تقویت کردن جایگاه مفید‌تر آنان ترتیب یافته‌اند.
هورنای انکار نکرد که بسیاری از زنان معتقدند از مردان حقیرتر هستند. آن‌چه را که او زیر سوال برد ادعای فروید درباره اساس زیستی این احساسات بود.
تدوین:
سیدعلی اصغرحسینی
دانشجوی کارشناسی ارشد روان‌شناسی، دانشگاه تربیت معلم
خبرنگار روانشناسی سرویس مسائل راهبردی خبرگزاری دانشجویان ایران

منابع:
۱ـ شولتز، دوان پی، شولتز، سیدنی آلن، ‌تاریخ روانشناسی نوین، ترجمه علی اکبر سیف و همکاران، رشد، ۱۳۷۲.
۲ـ شولتز، دوان پی، شولتز، سیدنی آلن، نظریه‌های شخصیت،‌ ترجمه سید محمدی، ویرایش، ۱۳۸۶.
۳ـ ورنون نوردبی و کالوین هال، راهنمای نظریه‌های روانشناسان بزرگ، ترجمه به‌پژوه و همکاران، رشد، ۱۳۶۹.
منبع : خبرگزاری ایسنا


همچنین مشاهده کنید