دوشنبه, ۱۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 29 April, 2024
مجله ویستا


پیشینه استقرار آریاییان در فلات ایران


پیشینه استقرار آریاییان در فلات ایران
کهن ترین منبع ایرانی که واژه آریا را مطرح می کند و درباره آن توضیح می دهد، کتاب های دینی «ودا» و «اوستا» است. ریشه واژه آریا در اوستا به نام «اییریه» آمده که به معنای پاک، پاکزاد، پاک نژاد، ارجمند و آزاده است.
این واژه در اوستا همواره برای ایران بزرگ و نیز ایرانیان به کار برده شده است. درباره سرمنشاء آریاها و زمان پیدایش آنها در بند ۸۶ فروردین یشت، به خوبی توضیح داده شده است. در این بند، کیومرث نخستین پادشاه پیشدادیان به عنوان سردسته نژاد آریا دانسته شده و می گوید «فروهر پاک کیومرث را می ستاییم» بر اساس منابع موجود، کیومرث، خدای یگانه را می پرستید و به دستورات او عمل می کرد، شاهنامه فردوسی و نوشته های به زبان پهلوی و نیز مورخان یونانی، مبنای پادشاهی کیومرث را ۹۴۹۰ سال پیش اثبات می کند. زیرا بر اساس این اسناد، از زمان کیومرث تا پایان پادشاهی گشتاسب (که زرتشت در سال سی ام پادشاهی او به پیامبری برگزیده شده) ۲۹۹۰ سال فاصله است و از سوی دیگر اکثر مورخان یونانی زمان ظهور زرتشت را نزدیک ۶۵۰۰ سال پیش از میلاد مسیح بیان نموده اند. (از جمله گزاتتوس و افلاطون) و ارسطو به طور دقیق ۶۳۴۸ سال پیش از میلاد و مورخ دیگر یونانی به نام ادکسوس و هرمی فیس نیز سال ۶۲۰۹ پیش از میلاد را متذکر شده اند. البته برخی مورخان معاصر به دلایل خاص، زمان ظهور زرتشت را تا ششصد سال پیش از میلاد پایین می آورده اند. در اوستا، «هوم یشت ۹» و «وندیداد فرگرد ۲» تولد زرتشت را روز خرداد از ماه فروردین ۲۶۱۶ سال بعد از آخرین یخبندان ذکر می کنند و بر اساس تحقیقات جدید آخرین یخبندان زمین در یازده هزار سال پیش رخ داده است.
تعالیم این پیامبر تاثیر بسیار زیادی بر شکل گیری فرهنگی و اخلاقی دریایی هایی داشت که ابتدا در سرزمینی به نام آریه ورته (پامیر امروزی) می زیستند و سپس به دو تیره آریاهای هندی و ایرانی تقسیم شدند. بر اساس اشعار و گفتار شاهنامه، پهلوانان و حکمرانان باستانی ایران، تحت تعالیم زرتشت پیامبر، مردمانی جوانمرد و بخشنده بودند بر علیه ظلم و ستم قیام می کردند و با ملت های مغلوب با مهربانی و عطوفت رفتار می کردند. در نوشته های به جا مانده از هرودت مورخ یونانی (۴۸۵ - ۴۲۵ پیش از میلاد) آمده است: «ایرانیان مردمی با مروت، جوانمرد و وطن خواه هستند و پارس ها اصلا مجسمه ای برای خدایان خود نمی سازند و بر عکس نقاط دیگر که برای خدایان خود معبدی می سازند، در نزد پارس ها چنین رسمی معمول نیست و همه جا را خانه خدا می دانند چون اعتقاد دارند خدا همه جا هست.» نقش حکومت های باستانی ایران در تامین امنیت منطقه کوروش هخامنشی در سال ۵۵۵ پیش از میلاد به فرمانروایی مادها پایان داد و زمینه اتحاد اقوام مختلف و ایجاد آرامش را در مرزهای روبه گسترش ایران فراهم نمود. سپس در سال ۵۴۵ پیش از میلاد کروزوس شاه لیری را شکست داد و آسیای صغیر را به ایران ضمیمه کرد.
کوروش کبیر با وجود قدرت فوق العاده که دنیای آن روز را متزلزل ساخته بود پس از فتح بابل (در سال ۵۳۹ پ. م) دستور داد، همه خزانه های غارت شده بنی اسرائیل را به معبد بیت المقدس برگردانند و یهودیان را از اسارات و پریشانی نجات داد. حتی فرمان داد معبد خراب آنها تعمیر شود.
سرگذشت ورود و فتح بابل (عراق امروزی) توسط کوروش و به دستور او بر استوانه ای گلی نوشته شده است که هم اکنون به عنوان نخستین منشور جهانی حقوق بشر شناخته می شود. در بخش هایی از این نوشته آمده است: «هنگامی که بابل را فتح کردم... لشگر بزرگ من به آرامی وارد بابل شد، نگذاشتم صدمه و آزاری به مردم این شهر و سرزمین وارد شود.. . فرمان دادم همه مردم در پرستش خدای خود آزاد باشند. .. فرمان دادم هیچ یک از خانه های مردم خراب نشود و اهالی را از هستی ساقط نکنند. خدای بزرگ از من خرسند شد و به من که کوروش هستم و به تمامی لشگریان من از راه عنایت برکات خود را نازل کرد... »۱
مطالب نوشته شده در کتیبه سناخریب (پادشاه آشور در ۶۸۹ پ. م) پس از فتح بابل جالب توجه است: «وقتی شهر بابل را تصرف کردم، تمام مردم شهر را به اسارت بردم و خانه هایشان را چنان ویران کردم که به صورت تلی از خاک درآمد. همه شهر را چنان آتش زدم که روزهای بسیار دود آن به آسمان می رفت. نهر فرات را به روی شهر جاری کردم تا آب حتی ویرانه ها را هم با خود ببرد. »۲ در یکی دیگر از کتیبه های باقی مانده از آشور نصیربال (۸۸۴ پ. م) که از شمال عراق امروزی به دست آمده، نوشته شده است: «... با لشگریان و ارابه های جنگی به شهر گینایو حمله بردم و آن را به یک ضرب شست، تصرف کردم. ششصد نفر از جنگجویان دشمن را بی درنگ سر بریدم و سه هزار نفر را اسیر و زنده طعمه آتش ساختم و حتی یکی را باقی نگذاشتم تا به گروگانی برود. حاکم شهر را به دست خودم، زنده زنده پوست کندم و پوستش را به دیوار شهر آویختم و از آنجا به سوی شهر طلا روان شدم. مردم این شهر تسلیم من نشدند، لاجرم سه هزار نفر را از دم تیغ گذراندم، بسیاری را در آتش کباب کردم و اسرای بی شماری را دست، انگشت، گوش و بینی بریدم و هزاران چشم از کاسه و هزاران زبان از حلقوم بیرون کشیدم. »۳
رفتار آشور بنیپال که حدود صد سال پیش از کوروش کبیر می زیسته نیز نظیر اسلافش بود که در یکی از کتیبه هایش آورده است: «شوش را متصرف شدم هر چه سیم و زر و جواهر و البسه و اثاثه قصور و مجسمه سلاطین از نقره، طلا و مفرغ و سنگ بود، به آشور بردم. سپس معابد عیلام را از بیخ و بن برانداختم و در طول یک ماه و بیست و پنج روز راه های آن سرزمین را سرتاسر ویران کردم و آنجا را شوره زار و خارستان نمودم. خلاصه عیلام را کوبیدم و فریادهای شادی را از در و دشت آن خطه بریدم و آنجا را جایگاه گورخران و دیوان و ددان ساختم. »۴ نبوکد نضر (بخت النصر) پادشاه محبوب عراقیان در کتیبه خود در سال ۵۵۶ پیش از میلاد آورده است: «فرمان دادم صدهزار چشم از کاسه درآورند و صدها هزار قلم پا را بشکنند. با دست خودم چشم فرمانده دشمن را درآوردم. هزاران پسر و دختر را زنده زنده در آتش سوزاندم. خانه ها را چنان کوفتم که دیگر بانگ زنده ای از آنها برنخیزد. »۵
جای بسی شگفتی که بعد از حدود ۲۵۰۰ سال، صدام حسین حاکم کنونی عراق دستور ساخت بنای یادبودی را برای این پادشاه ظالم صادر کرده و بر سر در آن با کاشی های زیبایی نوشته است: «صدام عظمت و اقتدار دوران بخت النصر را در دوران زمامداری خویش تجدید و احیا کرده است. » و حتی پا را از این هم فراتر گذاشته و دستور داده است، تصویر بزرگ بخت النصر را طوری نقاشی کنند که شباهت زیادی به صدام حسین داشته باشد. ۶ در مقابل داریوش دیگر حاکم ایرانی (۵۲۲ تا ۴۸۶ پیش از میلاد) در کتیبه خود آورده است:
«به خواست اهورامزدا (خدای یگانه) من چنینم که راستی را دوست دارم و از دروغ روی گردانم. دوست ندارم که ناتوانی از حق کشی در رنج باشد. همچنین دوست ندارم که به حقوق توانا به سبب کارهای ناتوان آسیب برسد. آنچه را که درست است من آن را دوست دارم. من برده دروغ نیستم من بد خشم نیستم، حتی وقتی خشم مرا می انگیزانند، آن را فرو می نشانم، من سخت بر هوس خود فرمانروا هستم. »۶
داریوش همواره بر مسائل مردم ناتوان همراه بوده و حتی کودکان خردسال نیز از پوشش خدمات تامین اجتماعی بهره می گرفته اند. دستمزد کارگران بر اساس نظام منضبط مهارت و سن طبقه بندی می شد. مادران از مرخصی و حقوق زایمان بهره می بردند و حقوق زنان و مردان برابر بود و زنان می توانستند کار نیمه وقت انتخاب کنند. داریوش پس از فتح ممالک متمدن آن روز با هیچ یک از مراسم ملی و قوانین مذهبی آنها مخالفتی نمی نمود و حتی در سرزمین مصر که بعد از فرمانروایی ۲۶ نسل پی درپی فراعنه به دست ایرانیان تسخیر شد، به فرمان داریوش جهت تسهیل در تجارت بین المللی تنگه ای بین دریای سرخ و دریای مدیترانه کشیده شد که آثار و کتیبه های آن هم اکنون نیز به یادگار مانده است.
ایرانیان بر اساس فرهنگ کهن خود، با قوانین و عادت ها و سلیقه ها و حساسیت های مردم تمامی کشورهای زیرفرمان خود آشنا می شدند و گاه در آنها تغییراتی کوچک می دادند و به نام قانون به کشورهای اصلی بازمی گرداندند و در همه متصرفات ویژگی های تک تک مناطق مورد توجه و احترام قرار می گرفت. در سال ۳۳۰ پیش از میلاد نبرد ایران و یونان به شکست ایران انجامید . سپس با برقراری دودمان های اشکانیان و سپس ساسانیان فرهنگ و تمدن ایرانی شکوه گذشته خود را بازیافت. به گونه ای که اقوام غیرایرانی ساکن در قلمرو ایران بزرگ همواره در رفاه و آرامش روی نیاز به درگاه حکمرانان ایرانی می آوردند.
البته در این بین عرب های ساکن بیابان های سوزان نجد و حجاز که جزیی از قلمرو ایران محسوب می شد، گه گاه به سرزمین های کناره خلیج فارس و بحرین دست درازی می کردند تا اینکه شاپور ذوالاکتاف، آنها را سرجای خود نشاند. در سال های آخر حکومت ساسانیان، اوضاع ایران با شورش سرداران در نقاط مختلف و قدرت گرایی شاهزادگان به شدت به وخامت گرایید تا آنکه در سال ۶۳۶ میلادی سرزمین ایران توسط سپاهیان عرب گشوده شد. اعتقاد عمیق ایرانیان به خاندان رسالت و تمدن کهن این سرزمین با کینه و دشمنی شدید همراه شد.
این دیدگاه منجر به حق کشی ها و خونریزی های شدیدی در جای جای ایران آن روزگار شد.
به همین دلیل تحت ظلم حاکمان اموی و عباسی نهضت های مختلفی در جای جای سرزمین کهن ایران شکل گرفت که از آن جمله می توان به نهضت سیاه جامگان به سرداری ابومسلم خراسانی، سپیدجامگان به رهبری ابن مقفع، سرخ علم ها به رهبری مازیار در طبرستان و رویان و قیام بابک خرمدین در آذربایجان اشاره نمود.
بعدها حکومت امویان در دمشق سقوط کرد و به دنبال آن عباسیان به مرکزیت بغداد توسط ابومسلم خراسانی شکل گرفت. در طول بیش از پانصد سال حکومت عباسیان نیز قیام های آزادیخواهانه توسط سرداران ایرانی رخ داد. لیکن، در سال ۱۲۸۵ میلادی هلاکوخان فرمانده مغول و نوه چنگیزخان به بغداد حمله و حکومت عباسیان را ساقط کرد و به این ترتیب با قدرت گیری ترکان، پایه های تشکیل امپراتوری مقتدر در قرن های چهاردهم و پانزدهم میلادی مستحکم شد که به تشکیل امپراتوری عثمانی انجامید. همچنین در پی قدرت گیری سرداران ملی خاندان صفوی، در سال ۹۰۶ هجری قمری در ایران نیز نخستین حکومت مقتدر پس از چند قرن رخوت شکل گرفت و سلسله صفویه بساط حکومت های ملوک الطوایفی را در مناطق مختلف ایران برچید و وجود هم تراز امپراتوری بزرگ شیعی ایران در جوار امپراتوری سنی مذهب عثمانی ثبات نسبی را در وضعیت قوم های مختلف تابع هر یک از دو کشور به دنبال داشت و دامنه منازعات متنوع در منطقه محدود به درگیری های گاه و بی گاه مرزی بین دو کشور می شد.
ارسالی از دبیرستان دخترانه تکتم
منبع : سازمان آموزش و پرورش استان خراسان


همچنین مشاهده کنید