یکشنبه, ۱۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 5 May, 2024
مجله ویستا


مردی خردمند و با استعداد: کوروش بزرگ امپراتوری ایجاد می کند


مردی خردمند و با استعداد: کوروش بزرگ امپراتوری ایجاد می کند
وقتی کوروش دوم بزرگ ترین پادشاه و بنیادگذار شاهنشاهی و امپراتوری ایران در حدود سال ۵۹۹ ق.م زاده شد، جهان او از همان زمان باستانی شده بود. طی قرن های طولانی و پر هیاهو، امپراتوری های بزرگ بین النهرین و ایران همانند جزر و مدی بی پایان ظهور و سقوط کرده و در پس خود شهرهای ویران و بلند پروازی های فرو پاشیده را باقی گذاشته بودند. جدیدترین موج فراز آمده در این جزر و مد تاریخی مادها بودند که از همه نیرومندتر شدند. هنگامی که ارتش کیاکسار سراسر ارمنستان را در نور دید و سپس برای فتح لیدی به سوی غرب تاخت، کوروش فقط ده سال داشت. در آن زمان این پسرک گمان نمی برد که موج سریع و توقف ناپذیر قدرت ماد ناگهان فرو ریزد، یا کسی که رهبری این فروپاشی را برعهده خواهد داشت خود او خواهد بود.
هم چنین کوروش جوان درخواب هم نمی دید که او و فرزندان و نوادگانش می توانند بزرگ ترین موج امپراتوری را که تاکنون به خاور نزدیک یورش برده است به وجود آورند. تبار این پسر به هخامنش می رسید؛ کسی که بنیانگذار نیمه افسانه ای خاندان سلطنتی پارس بود و گفته می شود که عشایر کوه نشین ابتدایی فارس را به ملتی کوچک تبدیل کرد. این ملت مغرور اکنون دست نشانده پر حسرت مادهای جاه طلب شده بود؛ اما تقدیر چنان نبود که این وضعیت زیاد طول بکشد. کوروش بزرگ تر که شد به مردی با بینش ژرف، دلاور و با استعداد تبدیل شد؛ آرزوی او تنها آزاد کردن قوم خود از زیر سلطه مادها نبود، بلکه توانست در زمانی بسیار کوتاه دودمان هخامنشی را به قدرتی باور نکردنی و نفوذی شگفت انگیز در بیش تر جهان شناخته شده آن روز برساند. آلساندرو بائوسانی می نویسد:
ظهور ناگهانی و کسب قدرت پارسیان به رهبری... کوروش بزرگ... یکی از پدیده های شگفت انگیز، و نه البته نادر، تاریخ گذشته و حال آسیاست. این نشان می دهد که چگونه دولتی کوچک می تواند، بدون دلیل روش، همانند ستاره ای جدید ناگهان بدرخشد و فراخی مرزها خود را به اقوام و ملل و نژادهای گوناگون گسترش دهد.
● سقوط ناگهانی ماد
کوروش حدود ۴۱ سالگی در سال ۵۵۸ ق.م در پارس بر تخت پادشاهی نشست. او که تیزهوش و زیرکی خاصی نسبت به طبیعت انسان و درک عمیق از نیروهای سیاسی بین المللی روزگار خویش داشت، به این نتیجه رسیده بود که بسیاری از اشراف ماد که زیر فرمان آستیاگ (ایشتوویگو)، فرزند و جانشین کیاکسار (هوخشتره)، می زیستند از پادشاه جدید راضی نیستند. آستیاگ که در فرمانروایی دلاوری و لیاقت کیاکسار را نداشت، ظاهراً بیش تر اوقات خود را به خوش گذرانی در دربار شکوهمند جدید ماد در اکباتان (همدان) می گذرانید. کوروش هم چنین دریافت که اقوام تابعه امپراتوری ماد، که بیش تر آن ها مجبور بودند سربازان ارتش ماد را تأمین کنند، از این وضع بسیار ناخشنودند و در صورت حمله به آستیاگ از او پشتیبانی نخواهند کرد.
کوروش ضمن بررسی ضعف های دشمنان خویش به آرامی به طرح نقشه علیه آن ها پرداخت و نخستین ضربه خود را در سال ۵۵۳ ق.م وارد ساخت. درباره شورش پارسیان که از آغاز آن تا حملۀ مستقیم کوروش به پایتخت ماد، اکباتان، حدود سه سال طول کشید، جزئیات زادی در دست نیست. بنا به نوشته هرودوت:
آستیاگ بی درنگ اهالی ماد را فرمان بسیج داد و به قدری آشفتگی خیال داشت که هارپاگ را به فرماندهی این لشکر برگزید... از این رو وقتی لشکریان او با سربازان پارسی روبرو شدند فقط تنی چند... تن به کشتن دادند و از بقیه، عده ای جانب پارسیان را گرفتند ولی قسمت اعظم لشکریان پشت به دشمن کردند. تا آستیاگ از شکست ننگین سپاه ماد آگاه شد، سوگند یاد کرد که به هر حال کوروش را آسوده نخواهد گذاشت. پس همۀ مادی ها را، چه آن ها را که در سن و سال خدمت نظام بودند و چه مسن ترها را که هنوز در شهر بودند، به خدمت سربازی فراخواند و با این افراد به میدان نبرد شتافت. اما شکست خورد، سربازانش به قتل رسیدند و خود او اسیر شد.
بدین ترتیب، امپراتوری ماد که تازه تشکیل شده بود، ناگهان به دست کوروش پایانی مصیبت بار یافت. با این حال خود کشور ماد ویران نشد. کوروش با به نمایش گذاردن تساهل و مدارا و خردمندیِ یک فرمانروای بزرگ، مادها را گرامی داشت؛ به بسیاری از نجیب زادگان آن ها مقام های بلندی در دربار و ارتش خویش واگذار کرد. او سرزمین ماد را نخستین ایالت یا ساتراپی امپراتوری خویش قرار داد و آن را «مادا» نامید و اکباتان را سالم و دست نخورده، پس از پاسارگاد در تپه های فارس، به عنوان پایتخت دوم خویش برگزید، از این رو از آن پس امپراتوری ایران را معمولاً «شاهنشاهی ماد و پارس» می نامیدند. افزون بر این، کوروش بزرگواری و بخشندگی فوق العاده ای نسبت به دشمن پیشین خود استیاگ نشان داد، با او با احترام رفتار کرد و اجازه داد برای بقیه عمر خویش در دربار سلطنتی او اقامت گزیند. کوروش با این شیوه رفتار خود تصویری از یک رزمجوی نیرومند و در عین حال فرمانروایی محترم و دادگر از خود بر جای گذاشت و بدین سان ستایش و وفاداری ابتاع و رعایای خود را جلب کرد.
● سازمان نظامی و سیاسی
کوروش با فتح سرزمین ماد فرمانروای تمام سرزمین هایی شد که آستیاگ بر آن ها حکومت می کرد، از جمله بیش تر سرزمین آشور، ارمنستان کوهستانی، سوریه در ساحل دریای مدیترانه و بخش های زیادی از فلات ایران. شاید الهام بخش او اعتقادش به سرنوشت ایزدی ایران بود. کوروش رویای توسعه بیش تر قلمرو خود را در سر می پرورانید، اما متوجه بود که برای تحقق این هدف به نیرومندترین و قابل انعطاف ترین سیستم های نظامی و سیاسی که تاکنون خاور نزدیک به خود دیده بود نیاز دارد؛ از این رو با پشتکار به توسعه و بهبود این دو سیستم در بقیه عمر پرداخت.
سیستم ارتش کوروش تا حد زیادی از سیستم نظامی آشوریان گرته برداری شده بود، گرچه او این سیستم را تغییر داد و تکمیل کرد. آشوریان تا حد بسیاری از تاکتیک های موثری که طی قرن ها در جنگ های خاور نزدیک مرسوم بود استفاده می کردند. این تاکتیک مبتنی بود بر استفاده از یک زوج تیرانداز، یکی نیزه افکنی که سپری بزرگ و سبک اما مقاوم از چرم و حصیر حمل می کرد و دیگری کمانداری که تیراندازی می کرد. نیزه افکن با دشمن درگیر می شد و سپر را به دست می گرفت. تیرانداز در پشت نیزه افکن پنهان می شد و رگبار تیر را به دشمن می بارید. ایرانیان به سپر «اسپارا» می گفتند و این واحدهای تاکتیکی را «اسپارابارا» (سپرباره یا سپردار) می نامیدند. معمولاً آشوریان این واحدها را در کنار هم در دو صف آرایش می دادند، صف اول از سپرداران و صف دوم از تیراندازان. کوروش به عمق و نیز به تعداد کمانداران نسبت به هر سپر افزود و تمرکز سنگین تری از تیراندازان به وجود آورد.
سازمان اولیه پیاده نظام پارسی براساس سیستم اعشاری یا ده دهی بود. چنان که دانشمند کلاسیک نیک سکوندا (Nick Sekunda) توضیح می دهد:
ارتش ایران از هنگ های هزار نفری تشکیل می شد. اصطلاح پارسی باستان این هنگ ها «هزارابام» بود... فرمانده هر هنگ را «هزار پاتیش» می گفتند؛ هر هنگ هزار نفری به ده «صاتابا» یا فوج صد نفری تقسیم می شد. فرمانده هر «صاتابا» یک «صاتاباتیس» بود که به نوبه خود هر «صاتابا» به ده «داتابا» مرکب از ده مرد تقسیم می شد. «داتابام» (یا جوخه ده نفری) کوچک ترین واحد تاکتیکی پیاده نظام بود که به ستون یک به میدان نبرد فرستاده می شد. «داتاپاتیس» (یا سرجوخه ده نفری) در جلوی ستون قرار می گرفت و یک «اسپارا» (سپر) حمل می کرد. در پشت او بقیه «داتابام» (افراد جوخه) به صورت یک ستون نه نفری می ایستادند و هر مردی به کمان و شمشیر کج مسلح بود. معمولاً «داتاپاتیس» یک زوبین سبک کوتاه شش پایی به دست می گرفت و فرماندهی و نیز حفاظت از بقیه جوخه (داتابام) را بر عهده داشت. با وجود این گاه تمام افراد «داتابام» مسلح به کمان بودند و «اسپارا» (سپر) مانند «دیواری» در جلوی ستون از آن ها محافظت می کرد و امکان می داد که همه افراد «داتابام» با دست باز به تیراندازی یا شمشیر زنی بپردازند.
سیستم اعشاری برای واحدهای بزرگ تر از هنگ های هزار نفری نیز مورد استفاده قرار می گرفت. ارتش های بزرگ از واحدهایی مرکب از ده «هزارابا» یا ده هزار تن تشکیل می شدند. اصطلاح فارسی باستان این گروه های بزرگ از بین رفته ولی به یونانی به آن ها myriad (معادل «بیور» فارسی در شاهنامه) می گفتند. مهم ترین واحدهای «ده هزار تنی» (یا «بیور») ایرانی گروه های نخبه ای بودند که گارد شاهنشاهی را برای محافظت از شخص شاه تشکیل می دادند. بهترین سربازان ارتش در این گارد که به «آمرتکا» (بی مرگ یا «هنگ جاوید») معروف بود خدمت می کردند؛ از این رو به آن ها هنگ جاوید می گفتند که به محض کشته شدن یا مرگ یکی از افراد آن، فرد دیگری جانشین او می شد.
‌● سربازان ایرانی چه می پوشیدند
هرودوت در کتاب تواریخ خود شرح مختصری درباره جامه و سلاح پیاده نظام ایران ارائه می دهد:
لباس این سپاهیان مرکب است از کلاه نرم نمدی، ردای گلدوزی شده آستین دار، زرهی با زنجیرهایی شبیه به فلس ماهی که مانند کت روی ردا می پوشیدند و شلوار. به عنوان سلحه یک سپر حصیر بافت سبک، یک تیردان یا ترکش، زوبین های کوتاه، کمانی سخت و محکم با تیرهایی از جنس نی و خنجرهایی آویخته به کمر داشتند.
کوروش افزون بر پیاده نظام از واحدهای تاکتیکی نوع دیگری نیز استفاده می کرد. نخست او متکی به سواره نظامی بود که به صورت هنگ های مادی، یعنی چابک سواران بسیار ماهر که در خاور نزدیک بی نظیر بودند، سازمان یافته بودند. اما با گذشت زمان سپاه نخبه ای از رزمجویان سوار از میان نجیب زادگان ایرانی تشکیل داد. هم چنین از تکیه گاه اصلی ارتش قدیمی آشور یعنی از واحد ارابه رانان استفاده کرد ولی چنان اصلاحاتی در آن جا انجام داد که آن ها می توانستند مهیب ترین حمله را مستقیماً به صفوف دشمن وارد آورند. گزنفون مورخ یونانی قرن چهارم ق.م در گزارش خود از زندگی کوروش می نویسد:
او ارابه هایی جنگی ساخته بود که چرخ های نیرومندی داشتند و به آسانی شکسته نمی شدند؛ این ارابه ها محورهای بلندی داشتند و می توانستند در هر جاده با هر پهنایی حرکت کنند بدون آن که واژگون شوند. اتاقک مخصوص ارابه ران از الوارهای نیرومند به شکل برجک هرمی ساخته شده بود و بلندی آن به اندازه ای بود که ارابه ران می توانست به آسانی اسب ها را هدایت کند؛ به علاوه بجز چشم ها سراسر بدن هر راننده زره پوش بود. افزون بر این در دو طرف محور چرخ ها داس های (یا تیغه های) فولادی نصب شده بود... چنان که در قلب صفوف دشمن آن ها را به این سو و آن سو پرتاب می کرد.
به طور کلی خدمت در واحدهای سواره نظام، پیاده نظام و ارابه رانی برای تمام مردان ایران، هم برای نجیب زادگان و هم افراد عادی، اجباری بود. هر فرد مذکر بیست تا بیست و چهار ساله موظف بود دوره آموزش جنگی ببیند و در نبرد شرکت جوید. بسیاری نیز برای مدت زیادی که تا پنجاه سالگی طول می کشید در ارتش می ماندند.
کوروش هم چنین سازمان سیاسی امپراتوری خود را براساس الگوی آشوریان به وجود آورد گرچه تغییرات اساسی مثبتی در ان ایجاد کرد. آشوریان قلمرو خود را به ایالاتی تقسیم بندی کرده بودند که هر کدام را فرمانداری اداره می کرد و مستقیماً به شاه در نینوا گزارش می داد. کوروش نیز به همین شیوه ساتراپی ها را به وجود آورد که هر یک شامل یک واحد جغرافیایی و فرهنگی متشکل از ملت مغلوب می شد. ساتراپ یا شهربان که به معنای «حامی قلمرو پادشاهی بود» و به اداره ساتراپی گماشته می شد قدرت زیادی داشت؛ قدرتی که تقریباً مشابه قدرت شاه در مرکز بود گرچه کوروش بر قدرت آن ها نظارت می کرد. ساتراپ اجازه داشت سپاهیان محلی را برای اداره شهربانی ایالت خود فرماندهی کند، ولی منشی او، که یک افسر امور مالیه بود و فرمانده پادگان سلطنتی در پایتخت او، گزار امور را مستقیماً برای شاه می فرستادند. کوروش به عنوان یک اقدام دیگر، شبکه ای از جاسوسان در ایالات داشت که اخبار مهم رویدادهای مناطق دوردست را برای او ارسال می کردند.
منبع : پایگاه اینترنتی خانواده ما