سه شنبه, ۱۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 30 April, 2024
مجله ویستا

چه کسانی غرب‌باوری را در بدنه نظام نهادینه می‌کردند؟


چه کسانی غرب‌باوری را در بدنه نظام نهادینه می‌کردند؟
برای ارزیابی هر انقلابی ابتدا باید به سراغ تاریخ رفت و اهداف آن را جستجو کرد. انقلاب اسلامی ایران که از بزرگ ترین انقلاب های تاریخ ایران بلکه جهان معاصراست، درآستانه ۳۰ سالگی قرار دارد. اهداف آن را می توان از انقلابیون و مردمی که به پای آن خون داده اند یا از متن سخنان، بیانیه ها و پیام های امام(ره) که در "صحیفه امام" موجود است، به دست آورد. مقام معظم رهبری نیز که امروز رهبری این انقلاب را بر عهده دارند، از قدمای انقلابند و از آغاز شکل گیری آن در عرصه های مختلف، حضور جدی داشته اند، خانواده های شهدا و وصیتنامه های شهدا نیز از بهترین منابع برای دست یافتن به اهداف انقلاب به شمار می‌آیند.
به‌راستی آیا هدف، تحقق جامعه مدنی و دمکراسی غربی، جمهوری دموکراتیک و تحقق آزادی های لیبرالیستی بوده است؟ یا اجرای احکام الهی؟
با جستجو در "صحیفه امام" روشن می شود حتی یک مورد واژه "جامعه مدنی" در آن وجود ندارد؛ از "دموکراسی" هم ۵۸ بار نام برده شده که غالباً در مقام مذمت بوده است. از مجموع گفتارها و نوشتارهای امام(ره) استفاده می شود، مهم ترین هدف ایشان تحقق حکومت اسلامی و آرمان های بلند اسلام بوده است، به طوری که از آغاز مبارزه (۱۳۴۲) تا سال رحلت ایشان (۱۳۶۷)، بیش از ۳۰ هزار بار از واژه "اسلام" و "اسلامی" استفاده کرده اند، ایشان درباره شهدا نیز می فرمایند: «آنها برای اسلام کشته شده اند نه برای جمهوری»
مع الاسف، در دهه دوم انقلا‌ب، به تدریج کسانی در بدنه نظام نفوذ کردند که یا از همان اول با اسلام و امام(ره) سر مخالفت داشتند و یا تحت تأثیر این گونه افراد از انقلاب بریدند. گفتمان این دوره از انقلاب به "سازندگی"، "زندگی اشرافی"، "توسعه"، "دموکراسی"، "آزادی"، "جامعه مدنی"، "پیشرفت"، "تجدد"، اومانیسم، سکولاریسم، لیبرالیسم و... تغییر یافت وتنها نامی از اسلام درگفتمان آنها باقی ماند. شعارهای لیبرالیستی یکی پس از دیگری فضای کشور را به سمت غربی شدن پیش می برد تا تقی زاده های مدرن از مغز سر تا نوک پا غربی شوند و بگویند احکام اسلام، محدود به زمان هستند و اکنون زمان آن ها گذشته است. برخی از مسئولان هم که رسالتشان تبلیغ این نظام الهی بود، به جای دفاع از اسلام و ارزش های والای آن، به تدریج خود به عاملی برای تهاجم به فرهنگ اسلام، القای یأس در دل مردم و تقویت غرب باوری تبدیل شدند.
آقای خاتمی، رئیس جمهور سابق، با نهادینه کردن غرب باوری در بدنه نظام، اظهار می داشت: «شما برای این که بتوانید پیشرفت کنید و بمانید، راهی جز راه غرب ندارید» (روزنامه آریا ۲۸/۶/۷۹) و «راه غرب یعنی پذیرش خرد غربی» (همان) او خردورزی را تنها راه حل مشکلات مطرح و توصیه می کند که گذشته را باید رها کرد و امروزی شد، راه امروزی شدن هم تمسک به "بنیاد زندگی غربی" و "خرد غربی" است. (سخنرانی در دانشگاه علامه، ۱۱/۳/۷۰) باورمندی آقای خاتمی به غرب به حدی است که می گوید: «به آینده نخواهیم رسید مگر این که از مدرنیته و تجدد بگذریم.» (همان)
وی دلیل این باورمندی را سازگار بودن با تمایلات اولیه بشر ذکر کرده، می گوید: «مساله مهم این است که این نظام ارزشی، فکری و سیاسی با تمایلات اولیه بشر سازگار است، خود به خود طبع اولیه انسان، مدافع و خواستار این نظام است. مبانی نظام امروز بر آزادی است» (رسالت، ۲۶/۱/۷۶) در حالی که آزادی از نوع غربی در واقع با طبع اولیه حیوانی وشهوانی بشر سازگار است نه با فطرت و تمایلات اولیه انسانی.
شعار توسعه و پیشرفت هم که از شعارهای اساسی خاتمی بود، این گونه تفسیر می شد: «توسعه به معنای امروزش، میوه و یا شاخ و برگ درخت تمدن جدید است. اگر آن تمدن آمده، توسعه هم خواهد آمد و به این معنی سخن کسانی که می گویند ابتدا باید خرد غربی را پذیرفت تا توسعه بیاید، سخن بیراهی نیست و این سخن را کامل کنم که علاوه بر خرد و بینش غربی، باید منش غربی متناسب با این بینش را نیز پذیرفت.» (سلام، ۳۰/۲/۷۵)
او به ترویج غرب باوری و غرب زدگی پرداخته، عمده عوامل پیشرفت را یک جا در توجه به غرب خلاصه کرده است و می گوید: «امروز به جرأت می توان گفت در زندگی قومی که عزم تعالی و پویایی کرده است، هیچ تحول کارسازی پدید نخواهد آمد، مگر آنکه از متن تمدن غرب بگذرد و شرط دگرگونی اساسی، آشنایی با تمدن غرب و لمس روح آن یعنی تجدد است. کسانی که با این روح آشنا نیستند، هرگز به پدید آوردن دگرگونی سودمند در زندگی خود توانا نیستند. باری، شرط تحول اساسی گذر از تمدن غربی است و مراد از آشنایی با مبانی تفکر و تمدن جدید است که در پس مظاهر آن نهفته است و سوگمندانه اقوامی نظیر ما هنوز از آن محروم هستیم» (همان)
وی تا آنجا پیش رفته است که جامعه اریکا را الگوی قابل تقلید معرفی کرده، اظهار می ارد: «ملت امریکا توانسته جامعه ای بر پایه ۳ رکن آزادی، دینداری وعدالت بسازد.» (مصاحبه با سی ان ان، ۹/۱/۹۸م)
این نوع نگرش به فرهنگ غرب موجب شد تا اصالت دین نیز زیر سؤال رفته، برای صحت و سقم احکام اسلام، آنها را با حقوق بشر بسنجند. از نظر وی، دین را باید با قرائتی مطرح کرد که با ارزش های لیبرالیسم سازگار باشد؛ از این رو می گوید: «بنده معتقدم که دین برای آنکه بماند، نباید آن را محصور در یک برداشت خاصی کرد؛ طبع بشر نیز چنین است که اگر دین یا هر نهاد انسانی دیگر را وافی به مقصود نیافت، یا آن را کنار می گذارد و یا برداشت تازه از آن خواهد داشت و این امری است که در تاریخ رخ داده است و باز هم رخ خواهد داد.» (صبح امروز، ۲۲و۲۱/۹/۷۸) «البته این بازنگری های جدید از دین باید متفاوت با برداشت های پدران و سلف ما باشد.» (سخنرانی در دانشگاه علامه، ۱۱/۳/۷۰)
شیفتگی آقای خاتمی به غرب به ویژه امریکا به حدی است که نمی تواند آن را در دل مخفی کند، بلکه در سفر به امریکا مکنونات قلبی اش را این گونه بیرون می‌ریزد: «واقعاً به طور بسیار جدی مایلم یک ماه را در این شهر "نیویورک" بگذرانم تا معماری آن را بررسی کرده، با امریکایی ها صحبت کنم... امریکا و امریکایی ها برایم فوق العاده جالبند» (لوموند، ۲۴/۹/۹۸م)
این نوع نگرش به غرب و غرب باوری موجب شد تا روحیه خودباوری و اعتماد به نفس در میان برخی مسئولان جای خود را به غرب باوری داده، برای پیشرفت، همه نگاهها را به دروازه های غرب بدوزند و کشور ایران را همانند عصر هویدا و پهلوی به بازاری مناسب برای کالاهای غربی از رده خارج شده و مستعمل تبدیل نمایند. در عرصه نظامی نیز با چند توپ و تانکی که به ما می فروشند و آمار دقیق آن را هم می دانند، همچنان ضعیف نگاه دارند تا بتوانند با تهدید و ارعاب، خواسته های خودشان را بر ما تحمیل کنند.
مقام معظم رهبری درباره روند غرب باوری در برخی مسئولان گذشته و اظهار خوشحالی از توقف آن روند نامطلوب، خطاب به اعضای دولت نهم فرمودند: «روند غرب باوری و غربزدگی را که متاسفانه داشت در بدنه مجموعه های دولتی نفوذ می کرد، متوقف کردید، این چیز مهمی است. حالا یک عده ای در جامعه ممکن است به هر دلیلی شیفته یک تمدنی یا یک کشوری باشند، اما این وقتی به بدنه مدیران انقلاب و مجموعه های انقلاب نفوذ می کند، چیز خیلی خطرناکی می‌شود. این دیده می شد، جلویش گرفته شد.»
از سوی دیگر، روند غرب باوری در کشور موجب شد گرایش های سکولاریستی نیز در بدنه مجموعه مدیران نفوذ کند، به تعبیر مقام معظم رهبری "مسئولان یک چنین نظامی دم از مفاهیم سکولاریستی بزنند، یکی بر سر شاخ و بن می برید؛ یعنی خودشان بنشینند و بنا کنند بن این مبنا و قاعده را کلنگ زدن! خیلی چیز خطرناکی بود، الحمدلله جلویش گرفته شد.»
مقایسه ۳ سال عملکرد دولت نهم با دولت های قبل، این مطلب را به‌خوبی اثبات می کند. سیاست دولت اصلاحات در موضوع انرژی هسته ای انفعال در برابر دشمن بود زیرا دولت اصلاحات پیش از طرح موضوع در مجلس، پروتکل الحاقی را پذیرفت و سایت های فعال خود را تعطیل کرد، حتی حق فکر کردن را نیز از دانشمندان هسته ای ما سلب کردند بدان امید که غرب در آینده سوخت هسته ای به ما خواهد داد. یا به‌دلیل داشتن منابع عظیم سوخت فسیلی دیگر به سوخت هسته‌ای نیاز نداریم. ولی سیاست اعتماد به نفس دولت نهم و خودباوری جوانان ما موجب شد در کم‌تر از ۲ سال به باشگاه هسته ای بپیوندیم و در صنایع موشکی، هوافضا، نانوتکنولوژی و سلول های بنیادین بر همه کشورهای منطقه پیشی بگیریم. البته همانگونه که شورای اطلاعات ملی امریکا اعلام کرد، در سال ۲۰۲۵ به یکی از قدرتهای برترجهان تبدیل خواهیم شد؛ اگرچه این رخداد مهم هرگز بدون خود باوری و کار و تلاش پیگیرحاصل نخواهد شد.
اکنون معلوم می شود چرا دشمن در صدد القای روحیه انفعال و غرب باوری در بدنه مدیران نظام بوده است.
قاسم روانبخش
منبع : رجا نیوز


همچنین مشاهده کنید