پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا


لنگه کفش


لنگه کفش
نویسنده : خلیلی، مهدی
شابک : ۹۶۴-۹۶۷۰۶-۳-۷
رده دیویی : ۸fa۳.۶۲
تاریخ نشر : ۸۵۰۵۲۹
تعداد صفحه : ۲۰
نوبت چاپ : ۱

در داستان ديگري از سري ماجراهاي آقا جواد پسر بزرگ خانه، مادر قصد دارد پس از تهيه‌ي ترشي، يك كوزه از آن را به دايي‌ اسدالله و عروسش بدهد كه در همين حال بچه گربه‌اي را درون كوزه مشاهده كرده و لنگه‌كفشي را به طرفش پرتاب مي‌كند. زن دايي‌ اسدالله پس از دريافت كوزه‌ي ترشي يك روز خطاب به مادر مي‌گويد: طيبه خانم ببخشيدها راستش نمي‌خواستم بگم چون مي‌ترسيدم كه خستگي به تن‌تون بمونه، ولي گفتم كه شايد خودتون دنبالش گشتيد و پيداش نكرديد. راستش ديشب كه عروسم كوزه‌ي ترشي رو خالي كرد، اين لنگه‌كفش بچه‌گونه‌رو از ته كوزه‌ي ترشي درآورد. اول فكر كرديم كه شايد بادمجون ترشيه ولي وقتي شستيمش ديديم كه نه، لنگه‌كفشه! فكر كنم به پاي قاسم مي‌خوره. پس از گفته‌هاي زن‌دايي، مادر از حال مي‌رود و به خودش لعنت مي‌فرستد كه ديگر ترشي نريزد.