دوشنبه, ۱۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 6 May, 2024
مجله ویستا


خانواده و معلولیت


خانواده و معلولیت
یکی از مصادیق بارز رویکرد علمی به مباحث آن است که در بدو امر مفاهیم پایه و اولیه را از دیدگاه ادبیات و زبانشناسی مورد تجزیه و تحلیل قرار دهیم. چرا که دقت در بار معنایی هر واژه وحتی محل قرار گیری آن در ساختار کلام می تواند منظر نوینی برای ما جهت مطالعه هرپدیده ایجاد نماید و افق های جدیدی را در علوم مختلف بگستراند.
برخلاف عقیده برخی که برای لفظ اعتبار درخوری قائل نیستند باید گفت لفظ جان کلام است و این جان دارای پتانسیلی است که در هنگام ادا شدن یا به رشته تحریر درآمدن آزاد شده و وارد ذهن مخاطب می شود وبه میزان پتانسیل خود تاثیری را در مخاطب ایجاد می نماید.
به همین خاطر در مباحث دقت در انتخاب واژه یا به عبارتی واژه گزینی ما باید به گونه ای باشد که اولا مقولاتی که در یک حوزه علمی مورد مطالعه قرار می گیرند از هم تمیز داده شده و موجب خلط معنا نگردند.
این اصل در مباحث حوزه توانبخشی و سایر مسائل مربوط به معلولین نیز از اهمیت ویژه ای برخوردار است به خصوص آنکه امروزه با پدیده فرهنگ سازی برای معلولین مواجه هستیم و بالطبع ناچاریم از واژه ها و عبارات کمک شایانی بگیریم تا بتوانیم زمینه تنویر افکار را فرا هم آوریم.
یکی از مباحثی که در زمینه امور معلولین مطرح است پرداختن به نقش خانوده در زندگی افراد معلول است اهمیت این بحث وقتی دوچندان می گردد که براین موضوع واقف باشیم که در جامعه ما خانواده نهادی است که بار اصلی معلولیت افراد را بر دوش می کشد و متاسفانه دولت در این زمینه نقش چشمگیری ندارد. از طرفی خانواده بستر رشد افراد است و بی شک نقش تعیین کننده ای در رشد یا عدم رشد افراد دارد که این ویژگی برای افراد معلول بسیار قابل توجه است یک فرد سالم امکان بیشتری برای رویارویی با شرایط نامساعد خانواده و در نهایت رشد و بالندگی دارد در صورتی که یک فرد معلول به واسطه نارسایی های فیزیکی امکان این رویارویی را ندارد.
در مطالعه نقش خانواده بر زندگی افراد معلول دو سرفصل مهم را می توان در نظر گرفت که این دوسرفصل می تواند با توجه به ساختار دستوری و کلامی خود دو گستره مطالعاتی متفاوت را برای ما ایجاد نماید. این دو گستره عبارتند از:
۱) خانواده و فرد معلول
۲) خانواده فرد معلول
از نظر علم دستور زبان یکی از کاربردهای «واو» به عنوان یکی از حروف ربط تسویه است به این معنی که دو مقوله را در تقابل با یکدیگر قرار می دهد مانند آنکه بگوئیم ما و آنها یا ایرانیان و اعراب.
در تقابل معمولا دو بحث اساسی مطرح است یکی آنکه از ساخت نحوی عبارت این گونه پیداست که دو مقوله مجزا وجداگانه مد نظراست و ذهن خود را آماده می کند که در گام نخست در باره دو گزینه مستقل به تجزیه و تحلیل بپردازد و در گام بعد می کوشد که ارتباط منطقی میان آن دو بیابد این ارتباط در چند صورت تعریف می شود از قبیل شباهت، تضاد، تباین و...
عبارت خانواده و فرد معلول چه در مرتبه اندیشه وچه در مرتبه نوشتار یا گفتار این مساله را به ذهن متبادر می کند که قرار است دو مقوله متفاوت مورد تجزیه و تحلیل قرار گیرد یک خانواده و یک فرد معلول. صرف نظر از ارتباطات مثبت یا منفی که ممکن است میان این دو گزاره شکل گیرد این تفکیک علاوه بر آنکه مطالعه علمی آنها را دشوار می کند در مسائل توانبخشی و حمایتی نیز می تواند مساله ساز باشد. از دیگر سو اگر بخواهیم این مساله را از دیدگاه جامعه شناسی مورد تجزیه و تحلیل قرار دهیم از آنجایی که در این علم خانواده به عنوان یک سیستم تعریف شده آوردن عبارت خانواده معلول نشان دهنده آن است که فرد معلول از این سیستم بیرون شده.
در اینجا باز هم با گستره های مطالعاتی متفاوتی روبه رو هستیم که جدایی فرد معلول از سیستم خانواده آنها را به روی ما می گشاید در حقیقت همان طور که گفتیم در این میان می توان روابطی دو گونه یا چند گونه را تعریف کرد که میان یک خانواده و یک معلول شکل می گیرد که هرکدام از آنها تحت تاثیر عوامل گوناگونی از قبیل شرایط فرهنگی واقتصادی خانواده عوامل محیطی و... خواهد بود.
اصولا وقتی خانواده در مرحله بروز معلولیت قرار می گیرد واکنش اولیه نسبت به آن می تواند در شکل گیری روابطش با معلولین بسیار تعیین کننده باشد. واکنش های منفی و واکنش های مثبت که ما آثار هر گروه از این واکنش ها را در همان دو سرفصل اول قرار می دهیم به عبارتی واکنش های منفی به وجود آورنده پدیده خانواده و فرد معلول و واکنش های مثبت عامل تشکیل دهنده خانواده فرد معلول است.
هرگاه خانواده در مرحله بروز معلولیت به هر دلیلی نتواند پذیرش منطقی نسبت به این پدیده را داشته باشد روابط خود را با فرد معلول طوری تعریف می کند که این روابط نوعی ناهنجاری را در پی دارد در یک حالت ممکن است خانواده تحت تاثیر باورهای غلط مذهبی معلولیت را نتیجه گناهان گذشته خود دانسته و این پدیده را نوعی عذاب الهی قلمداد نماید و این دیدگاه می تواند عامل دو رفتار متضاد باشد در یک حالت ممکن است خانواده خود را قربانی فرد معلول کند و این گونه عمل نماید که تمام کارکردهای سیستم خانواده به فرد معلول ختم شود. حمایت بیش از حد از فرد و به طور کامل در اختیار او بودن رفتاری است که حاصل آن متکی بارآمدن فرد معلول وعدم اجرای برنامه های توانبخشی توسط اوست در این حالت نوعی کارکرد فرسایشی برای سیستم خانواده به وجود می آید که در نهایت هم خانواده وهم فرد معلول را به نقطه ای نامطلوب سوق می دهد.
حالت دوم پذیرش غیرمنطقی معلولیت از سوی خانواده آن است که خانواده به دلیل فقر فرهنگی فرد معلول را عضو درجه دوم خود می داند یعنی عضوی که همواره در حاشیه تمامی امور قرار می گیرد وچه بسا از حقوق طبیعی خود به عنوان یک عضو خانواده محروم شده و در نهایت به فردی سرخورده بدل می گردد.
در هر دوی این حالات فرد معلول از آنجایی که در سیستم خانواده نقش شایسته خود را به خوبی ایفا نکرده دچار آسیب های بیشتری شده و می توان گفت علاوه بر معلولیت فیزیکی به معلولیت های روانی و اجتماعی نیز گرفتار می شود زیرا به دلیل عدم پذیرش از سوی خانواده آمادگی پذیرش از سوی جامعه را ندارد.
فصل دوم مطالعاتی ما چنان که گفته شد خانواده معلول است. در دستور زبان فارسی یکی ازحالاتی که دو کلمه به یکدیگر اضافه می شود حالتی است که منظور از آن تعلق یکی از آنها به دیگری است. وقتی می گوییم کتاب علی از کتابی حرف می زنیم که تعلق به علی دارد. این گونه اضافه شدن کلمات به یکدیگررا در دستور زبان فارسی اضافه ملکی می نامیم که در این موارد از چیزی واحد سخن می گوییم و ذهن ما برای تحلیل یک مقوله وارد عمل می شود.
ساخت نحوی خانواده معلول نیز به گونه ای است که ذهن را درگیر امری واحد می کند وبیانگر نوعی وحدت و یگانگی است و چنانچه بخواهیم این پدیده را به شکل یک مدل مطالعاتی در نظر بگیریم با خانواده ای روبه رو هستیم که معلولیت را به شکل منطقی وبه صورت رکنی از ارکان سیستم خود پذیرفته است به عبارتی فرد معلول نیز در سیستم خانواده به عنوان یک نقش پذیرفته شده و تکالیف و حقوقی متناسب با ویژگی های خود دارد یعنی عضوی است با یک سری توانایی ها و ناتوانی های تعریف شده و مشخص که می تواند کارکردی متناسب را برعهده گیرد در این مدل برخلاف مدل قبل فرد معلول فردی تحقیر شده و کنار گذاشته شده نیست واز طرفی فردی هم نیست که تمام پتانسیل خانواده مصروف او شود.
در واقع تفاوت اصلی این دو (خانواده ومعلول-خانواده معلول) نوع پذیرش و واکنش خانواده نسبت به معلولیت است شاید در ابتدای امر این گونه به نظر رسد که در هر دو حالت خانواده معلولیت را پذیرفته است اما نوع واکنشی خانواده ای که به معلولیت نگاهی سنتی دارد وچه بسا آن را قهر خداوند می پندارد با خانواده ای که به معلولیت از دیدگاه امروزی و علمی می نگرد نسبت به این پدیده بسیار متفاوت بوده و تاثیر شگرفی در برخورد با خود فرد می گذارد.
نویسنده : سیدمحسن حسینی طاها
منبع : روزنامه مردم سالاری