پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

در میانه سیاست و مقاومت


در میانه سیاست و مقاومت
عرفات معتقد بود كه به طور همزمان می توان دیپلماسی و خشونت را علیه اسرائیل به كار برد و قصد او این بود كه از تنش عمده در جامعه فلسطین اجتناب كند. در نتیجه، عرفات مخالفت حماس با فرآیند صلح را هم در كردار و هم در گفتار تحمل می كرد، به نحوی كه این گروه مستقیماً پایه ها و مبانی صلح اسلو و اقتدار سیاسی وی را به چالش نكشد. وقتی عرفات در سال ۲۰۰۴ دار فانی را وداع گفت، حماس به این محاسبه رسید كه زمان برای تبدیل شدن به حزبی سیاسی فرا رسیده و برای قدرت سیاسی مشروع تلاش هایی به عمل آورد. این تصمیم به واسطه برخی دلایل اتخاذ شد كه از جمله دلایل آن می توان آشفتگی دولت فلسطینی به دنبال سال ها هرج و مرج و رهبری فاسد؛ موقعیت ضعیف جانشین عرفات یعنی محمود عباس به عنوان رئیس جمهور فرصت برای اعاده حیثیت جهت بیرون راندن اسرائیل از نوار غزه و سهیم شدن در اداره بعدی آن سرزمین و شهرت رو به افزایش خود حماس به عنوان یك فراهم آورنده خدمات مؤثر اجتماعی و نظامی را ذكر كرد. از زمان ورود حماس در این حوزه، نظرسنجی ها به جد نشان داد كه حماس حداقل یك سوم آرا و در صورت حضور در انتخابات بیش از آن را به دست خواهد آورد. بنا بر همین آرا، محبوبیت حماس ناشی از نارضایتی از فساد و اقتصاد راكد فلسطین است تا از حمایت گسترده از ایدئولوژی اش.
در فاصله یك دهه میان اولین انتخابات پارلمانی دولت فلسطینی در سال ۱۹۹۶ و دومین انتخابات در سال جاری، حوادث بسیاری روی داده است. فرآیند صلح اسلو به میان آمد و سپس فرو پاشید؛ مرحله دوم انتفاضه فلسطین سر برآورد ؛ اسرائیل دیوار حائلی را در طول بخشی از كرانه غربی ایجاد و از غزه عقب نشینی كرد و یاسر عرفات بنیانگذار و نماد ملی گرایی فلسطینی، از صحنه خارج شد. ضمناً، حماس- بزرگترین گروه اسلامی در جامعه فلسطین- به پیشروی اش در صحنه سیاسی ادامه داد. حماس كه انتخابات اول را تحریم كرده بود، بر میزان فعالیت خود در دور دوم افزود و با پیروزی حیرت انگیز خویش در ماه ژانویه اكنون در جایگاهی ایستاده كه در دولت فلسطینی نقشی مهم ایفا می كند. مشاركت حماس در فرآیند دموكراتیك ممكن است پارادوكس عمیقی را در میان بسیاری بر جای گذارد. در كل این گروه ارتشی خاص خود دارد، مبارزه را به عنوان ابزاری سیاسی به كار می گیرد، منظماً حملاتی را سازمان می دهد و خود را وقف نابودی اسرائیل و ایجاد دولتی اسلامی كه بر كل فلسطین تاریخی حكومت كند، كرده است. اعطای وضعیت سیاسی مشروع به حماس و دستیابی به حق تشكیل دولت به نظر مشكل ساز می آید.
در هر حال برخی ناظرین خوش بین استدلال می كنند كه در مورد این نگرانی اغراق شده است. ادعای آنها این است كه دقیقاً همان مسئولیت پذیری كه با سیاست های دموكراتیك به ارمغان می آید، حماس همراهی خواهد كرد. به طور كلی، همانگونه كه بنیاد كارنگی در تابستان گذشته در مطلبی عنوان كرد: «شواهد كافی وجود دارد كه هر حزبی، فارغ از نوع ایدئولوژی اش با مشاركت در یك فرآیند انتخابی در صورتی كه بخواهد آرای رای دهندگان را به مقیاس وسیع جذب كند به تعدیل موضعگیری هایش خواهد پرداخت.» هنگامی كه این ناظرین در موقعیت سیاسی معمولی قرار می گیرند استدلال می كنند كه حماس به مجموعه متنوع تری از قوانین و همچنین ارائه نتایج عملی و یا خطر نادیده گرفته شدن به خاطر ناكامی در چنین كاری، پاسخگو باشد. حماس به طور مؤثری وارد حوزه تعامل شده است. خوش باوران به جای نگرانی پیرامون نقش جدید حماس می گویند كه خارجیان بایستی از این نقش جدید به عنوان كاتالیزوری برای جلب توجه این گروه از نفی گرایی رادیكال به سیاست نرمال و طبیعی استقبال و استفاده كنند.منطق چنین ارزیابی تئوریكی قابل اطمینان و قوی است و نمونه های واقعی از بازیگران سیاسی وجود دارند كه به واسطه مشاركت معمول در فرآیندهای دموكراتیك به سوی مسئولیت پذیری گام برمی دارند. مشكل در اینجاست كه معدودی از این نمونه ها اشتراكاتی با حماس دارند و آنهایی كه چنین هستند بسیار كمتر دلگرم كننده هستند. برای تمام ادعاهای اطمینان آمیز مبنی بر اینكه همه چیز وفق مراد است، تحلیل های مقایسه ای می گوید كه خوشبینی دایر بر این است كه آیا حماس دارای شرایط مناسب برای مشاركت در روند سیاسی هست یا اینكه در عوض، حماس به سادگی از مشاركت سیاسی به عنوان ابزار دیگری برای دنبال كردن اهداف مهم و مهیج اش استفاده می كند. به عبارت دیگر آنچه كه در ظرف سیاسی حماس واقعاً آغاز شده، تجربه مهمی است زیرا كه نتایج آن تاثیر مهمی در مقیاس وسیع بر آینده فلسطین و خاورمیانه خواهد داشت.
● درس های تاریخ
برخی ناظرین علائمی می یابند مبنی بر این كه حماس در حال تغییر به مسیر اعتدال و میانه روی است. آنها به اشتیاق بسیار زیاد حماس برای شركت در انتخابات و ورود به شورای قانونگذاری فلسطین، نهادی كه در فرآیند صلح اسلو زاده شد و این گروه مدت ها است كه آن را رد كرده است، پذیرش آتش بس كوتاه مدت با اسرائیل، اشتیاقش برای رسیدن یك آتش بس طولانی مدت تر به این ترتیب كه اسرائیل باید به مرزهای ۱۹۶۷ باز گردد و بیانیه های مختلف رهبران حماس كه نشانگر انعطاف پذیری آنان است اشاره می كنند. در هر حال، شواهدی قوی وجود دارد كه به سوگیری مخالفی اشاره دارد.
برای مثال محمود الزهار، چهره معروف این گروه، مصاحبه هایی در مورد انتخابات پارلمانی انجام داد و در آن مصاحبه ها اعلام كرد كه این گروه هیچ ارتباطی میان انتخابات و فرآیند اسلو نمی بیند- فرآیندی كه در هر حال مرده است- و اینكه هر آتش بسی در مرزهای ۱۹۶۷ منجر به به رسمیت شناختن اسرائیل یا ارتباط با آن نخواهد شد اما تنها گامی در كشمكش های دائمی خواهد بود. زهار در اكتبر گذشته در مصاحبه با روزنامه اسرائیلی گفت: «برخی اسرائیلی ها فكر می كنند كه وقتی ما صحبت از اراضی غربی و غزه به میان می آوریم به این معناست كه از جنگ تاریخی مان منصرف شده ایم. موضوع این نیست.» همچون موضع حماس در مورد دموكراسی جملات زهار برای غرب كاملاً شگفت انگیز است. او اعلام كرد: «ما به شورای قانونگذاری سلاح در دست وارد می شویم.» وی افزود: «در دولت اسلامی فلسطینی، هر شهروندی ملزم خواهد بود كه بر طبق قوانین مذهبی اسلامی اقدام كند، نه دقیقاً یك نگرش غربی از اینكه چگونه باید دموكراسی كارآمد باشد.» در بحث پیرامون اینكه چه انتظاری از حماس داشته باشیم غالباً از آموزه های فرضی تاریخی استفاده می شود. خوش بینان به مواردی اشاره می كنند كه در آن جنبش ها یا گروه های غیرلیبرال به محض درگیر شدن در نظام های سیاسی دموكراتیك، هنجارهای لیبرال را می پذیرند. این موضوعی است كه در مورد بسیاری از احزاب سوسیالیست اروپایی بعد از جنگ جهانی اول و احزاب پیشین كمونیست در بسیاری از كشورهای اروپای شرقی و اخیراً كشورهای پیشین اتحاد شوروی صادق است.
در دهه های اخیر چندین گروه سیاسی چپ و راست در آمریكای لاتین موفق شده اند كه از گرایشات خشونت آمیز خود دست برداشته و به بازیگران سیاسی عادی تبدیل شوند. كاندولیزا رایس كشورهای آنگولا و ایرلند را مثال آورده، كشورهایی كه در آنها نیروها به جای گلوله صندوق های رای را برگزیده اند. در عوض، بدبینان به موارد دیگری اشاره می كنند. تحلیلی مفیدتر را می توان در تاریخ مدرن خاورمیانه با انواع دولت های جوان نسبتاً مستقل اش یافت- جایی كه هیچ سنت یا فرهنگ دموكراتیكی وجود ندارد . در تركیه، اسلامگرایان به گونه موفقیت آمیزی انتخاب شده اند تا حدی كه رجب طیب اردوغان رهبر حزب عدالت و توسعه اسلامی (AKP) از سال ۲۰۰۲ تاكنون در كسوت نخست وزیری به خدمت مشغول است.
اما تركیه به دلیل دارا بودن فرهنگ توده ای سكولار به مدت بیش از هشت دهه و نهاد های دموكراتیك برای بیش از پنج دهه در منطقه منحصر به فرد است. به علاوه محدودیت اسلامگرایان معاصر در آنجا ممكن است ناشی از سركوب دولتی و مداخله ای باشد كه محدودیت های شفافی را بر رفتار سیاسی ایجاد كرده است. از زمانی كه در دهه ۱۹۷۰ احزاب اسلامگرای تركیه آغاز به مشاركت در حكومت كردند، چهار مرتبه ممنوع و تحریم شدند و نظامیان ترك- محافظان جمهوری سكولار- نخست وزیر اسلامی را در سال ۱۹۹۷ ساقط كردند. در میان كشورهای عربی اردن نمونه موفقی از پیروزی اسلامگرایی را ارائه داده است. اسلامگرایان در اردن به طور عمومی مورد شناسایی قرار گرفته و از ابتدای پایه گذاری این كشور در سال ۱۹۴۶ پاداشی مشخص در زندگی سیاسی به آنها اعطا شده است و در نتیجه آنها باثبات ترین و كم خشونت ترین جنبش اسلامی در منطقه هستند. اخوان المسلمین در اردن انرژی خود را صرف فعالیت های غیرخشونت آمیز و ضدآمریكایی و ادبیاتی ضداسرائیلی كرده است و عموماً به دنبال اجرای شریعت در حوزه اخلاقیات است تا امور سیاسی.
اسلامگرایان اردن در مواقع بحران مثل مبارزه با گروه های مسلح فلسطینی در سال ۱۹۷۱-۱۹۷۰ و مبارزه با بمب گذاران القاعده در امان در ماه گذشته در كنار حكومت پادشاهی خانواده هاشمی ایستاده اند و از زمان ورود به نظام رسمی سیاسی با شركت در انتخابات پارلمانی سال ،۱۹۸۹ اخوان المسلمین به وسیله جناح سیاسی اش- جبهه عمل اسلامی- در مجموع یك سوم از كرسی های پارلمان را تصاحب كرده است. برای رژیم های منطقه این امری متداول بوده كه با اسلامگرایان از در سركوب و مواجهه ای كه همراه با بی عدالتی و انتخاب محدود بوده است، وارد شوند. برای مثال اخوان المسلمین مصر كه در سال ۱۹۲۸ تاسیس شد و از خشونت تا سر حد ترور نخست وزیر در سال ۱۹۴۸ حمایت می كرد در سال ۱۹۵۴ غیرقانونی اعلام شد. دهه ها سركوب و انحصار سیاسی سرانجام منجر به جدایی و دو شاخه شدن آن شد. رادیكال ها مسیر خود را به سوی جهاد اسلامی مصر و سرانجام القاعده تغییر دادند.
میانه روها به سمت میانه روی رفتند و پیام خود را بر تحصیل و «تطهیر نفس» گذاشتند. پس از این بود كه به آنها اجازه داده شد وارد حوزه سیاسی شوند و در سال ۱۹۸۴ شروع به مشاركت در انتخابات كردند. (هر چند كه آنها تحت نام «مستقل» وارد شدند چرا كه قانون مصر مشاركت احزاب مبتنی بر مذهب را ممنوع كرده بود.) با تكیه بر مهارت های سازمانی قوی و حسن شهرت نیروهای مسلح مذهبی و اجتماعی اش و با بهره گیری از نقش ضعیف حكومت، اخوان المسلمین مهمترین گروه اپوزیسیون مصر شد.
لبنان مدل دیگری از جنبش اسلامی قوی (حزب الله) را نشان می دهد كه با حمایت ایران در درون نظام سیاسی ضعیف و متلاشی به فعالیت مشغول است. حزب الله اكنون قدرتمندترین گروه سیاسی- نظامی در كشور را تقریباً با كنترل خودمختاری منطقه ای در جنوب لبنان و عملكردی جهانی كه غالباً خط مشی ایرانی را به كار می گیرد داراست. همچنین این گروه- با توجه به پایگاهش در اجتماع شیعیان- بازیگر محوری در سیاست لبنان شده و بزرگترین اجتماع در كشور را داراست. اخراج سوریه از لبنان در آوریل گذشته آزادی عمل جدیدی در سیاست را به لبنان اعطا كرد و پس از بهبود وضعیت نظام نمایندگی پارلمانی در انتخابات مه ۲۰۰۵ حزب الله برای اولین بار به حكومت پیوست. حزب الله به راستی خود را برای خلع سلاح شدن تحت فشار یافته است اما به دلیل قدرت سیاسی جدیدش قادر بوده تاكنون چنین فشارهایی را به كنار زند. الحاق به حكومت نه تنها باعث نشده كه حزب الله حملات علیه اسرائیل را در اواخر نوامبر ۲۰۰۵ متوقف كند بلكه هیچ نشانی از لیبرالیسم در تفكرات ایدئولوژیك و سیاسی اش یافت نمی شود. البته اینكه چه زمان و یا تحت چه شرایطی سرانجام مجبور به خلع سلاح شود همچنان نامشخص است.● چارچوب و شرایط
هیچ جنبش اسلامی ای به خواست خود مبارزه را نفی نكرده و یا ایدئولوژی اش را میانه روتر نكرده است، این مسئله به دلیل فقدان آلترناتیو مناسب بوده است. به نظر می رسد كه حداقل سه فاكتور برای جذب اسلامگرایان از طریق انتخابات مورد نیاز است: وجود نظام سیاسی قوی و سالم و نسبتاً آزاد كه اسلامگرایان بتوانند جذب آن شوند، توازن قوایی كه علیه اسلامگرایان عمل كرده و آنها را مجبور می كند با قوانین متعادل و معقول بازی كنند و زمان كافی برای اینكه انتخاب اثر خود را بگذارد. یك نظام سیاسی قوی و سالم لازم است چرا كه تنها همان است كه به اسلامگرایان انگیزه درست « تعامل» را می بخشد. گرچه انتخابات به خاطر نتایجی كه به درستی خواست عمومی را بازتاب می دهد آزاد و عادلانه است، اما دلایل اندكی برای یك حزب وجود دارد كه به جای رو آوردن به مبنایی افراطی، برای قانون اساسی جدید و یا برای رای دهندگان حاشیه ای اش به رقابت برخیزد.
و هر چند نظم سیاسی پایدار است و دولت انحصار خشونت و اقتدار را به دست دارد و اعمال می كند اما دلایل اندكی برای یك حزب وجود دارد كه خود را خلع سلاح كند (و دلایل بسیاری برای عدم خلع سلاح). عدم توازن قوایی كه از دولت و نیروهای معمولی طرفداری می كند مهم است، ضمناً به این دلیل كه بدون كنترل و توازن یك حزب انگیزه می یابد كه به سوی رادیكالیسم رفته و قادر خواهد بود كه ابزارهای دولتی را تسخیر كرده و آن را به سمت خواسته خود بگرداند. ارتش تركیه و پادشاهی اردن با ایجاد محدودیت هایی بر رفتار اسلامگرایان كشورشان آنها را به میانه روی تشویق و كمك می كنند. بسیاری از دموكراسی های مستقر موانعی قانونی ایجاد كرده اند تا مانع هرج و مرج سیاسی شوند كه به وسیله احزاب رادیكال می تواند به وجود آید. برای مثال در دوران جنگ جهانی دوم تعدادی از كشورهای اروپایی انواع كاملاً مشخصی از احزاب را برای جلوگیری از احیای فاشیسم ممنوع اعلام كردند.
در سال ۱۹۴۸ بن گورین اولین نخست وزیر اسرائیل به اجبار جنبش های مسلح پارتیزان را سركوب كرد تا آنها را از مسموم كردن فضای جدید اسرائیل برحذر دارد و قانونگذاران اسرائیلی بعدها افراط گرایان خشونت طلب را به كنار زدند و در سال ،۱۹۸۴ رئیس جمهور حیم هرزوگ ملاقات با «مئیر كاهانا» رهبر حزب ملی گرای افراطی «كاخ» را نپذیرفت هر چند كه كاهانا برای پارلمان برگزیده شده بود- موضعی كه به بسط الزامات قابل پذیرش قانونی در اسرائیل برای دربر گرفتن نفی نژاد گرایی و حمایت از دموكراسی كمك كرد.
سرانجام زمان مهم است بدین خاطر كه عادات مستقر میانه روی سیاسی در یك روز آموخته نمی شوند بلكه از طریق تجربه پایدار طی چندین سال و چندین دوره انتخاباتی فرا گرفته می شود. برای مثال، در مورد اخوان المسلمین مصر چندین دهه طول كشید تا خشونت را طرد و نفی كند و در ایرلند بعد از توافق «جمعه خوب» در سال ،۱۹۹۸ هفت سال كامل طول كشید تا « IRA» واقعاً سلاح خود را زمین بگذارد.اگر كسی دقیقاً به مورد حماس بنگرد، به ندرت این فاكتورهای بالقوه متعادل را حاضر می بیند. انتخابات در سرزمین فلسطین ممكن است نسبتاً آزاد باشد. اما نهادهای سیاسی، امنیتی و سایر نهادهای فلسطین در وضعیتی آشفته و هرج و مرج گونه به سر می برند و مراكز پراگماتیك سیاسی كه توسط فتح اداره می شود در هرج و مرج و بی نظمی كامل به سر می برد. حماس فعالیت های سیاسی اش را در شاخه های قانونگذاری و اجرایی بدون خلع سلاح آغاز كرده و كاملاً محتمل است كه قوی تر از سایر مكانیسم های دولتی باشد. با وجود قول های گاه و بی گاه عباس مبنی بر خلع سلاح حماس، هیچ بازیگر دموكراتی قادر به كنترل تمایلات رادیكال این گروه نیست و هیچ قانونی هم وجود ندارد كه این گروه را تحریم و ممنوع كند. در واقع تمام فرصت گذشته فلسطینیان برای مشاركت سیاسی از بین رفته است. توافق موقتی سال ۱۹۹۵ میان اسرائیل- فلسطین در مورد كرانه غربی و نوار غزه چنین فرصتی را با در نظر گرفتن حماس نشان داد. در پیوست دوم ماده سه از انتخابات فلسطینی «هر كاندید، حزب یا ائتلافی را كه... متعهد به نژاد گرایی است یا از آن حمایت می كند یا اهداف خود را با ابزارهای غیرقانونی یا غیردموكراتیك دنبال می كند» سلب صلاحیت می كند.
البته قانون انتخابات فلسطین برای انتخابات سال ۲۰۰۶ كه در ژوئن ۲۰۰۵ تدوین شد، هیچ ماده قابل توجهی را دربر نداشت كه به وسیله آن كاندیداها یا احزاب را مجبور به اطاعت كند. ضمناً ستیز دائمی اسرائیل- فلسطین همچون سوختی برای شعله ور تر شدن آتش آشفتگی داخلی فلسطین به حساب می آید. لذا همین، عذری را برای در اختیار نگاه داشتن ارتشی خصوصی در سرزمین های فلسطینی فراهم آورده و مشروعیت موضع سرسخت حماس را افزایش می دهد. نظر سنجی ها نشان می دهد كه هر چند بسیاری از فلسطینیان با افراط گرایی حماس مخالفت می ورزند و از راه حل دو دولتی برای رفع منازعات حمایت می كنند، اما مفهوم «مبارزه مسلحانه» را هم به عنوان مسیری مشروع برای رسیدن به هدف پذیرفته و به عقب نشینی اسرائیل از غزه به عنوان نمونه ای از آنچه كه چنین فشاری می تواند موثر واقع شود اشاره می كنند. این ساختار ترجیحی دشوار انگیزه ای برای تخریب پیشرفت در مذاكرات دیپلماتیك به حماس می بخشد هرچه كه قدرت سیاسی و نظامی حماس افزایش یابد، بیشتر قادر خواهد بود فشار ها برای خلع سلاح را دفع كرده و پیشرفت به سوی صلح را از مسیر خود خارج كند. سرانجام به دلیل شدت این درگیری ها، زمان چندانی برای سیاست های داخلی فلسطین جهت ایفای نقش كافی برای مسئولیت پذیر تر كردن سیاسی حماس باقی نمانده است.
● سر به راه كردن
فلسطین با كمك اسرائیل و ایالات متحده و بقیه جامعه بین المللی از هم اكنون باید سخت بكوشد كه شرایطی به وجود آورد كه تحت آن حماس به تغییر خود روی آورد به این امید كه روزی نظر خوشبینان به درستی اثبات شود. این آشكارا پروژه ای است بس طولانی. با حماسی كه سیاست های فلسطین و نهادهای ملی را در كنترل دارد، مسئولیت فوری به عهده بازیگران خارجی برای ایجاد انگیزه ای واقعی در حماس كه نظامی گری خود را ترك كند و هشداری واقعی برای حماس كه همچنان سلاح خود را حفظ كند واگذار شده است. جامعه بین الملل ملزم به سرمایه گذاری مقادیر گسترده ای پول و سرمایه برای ارتقای اصلاحات داخلی فلسطین است. آن سرمایه ها زمانی باید عرضه شود كه بتواند برای كمك به میانه روها جهت رقابت موثرتر با حماس در حوزه های امنیتی و اجتماعی به كار گرفته شود. همچنین كمك ها باید به گونه ای طراحی شود كه یك مركز سیاسی پراگماتیك فلسطینی را با تقویت فتح و تشویق فعالان و احزابی كه دارای اذهانی اصلاح طلب هستند ایجاد كند. بازیگران بیرونی همچنین باید از نفوذ خود برای ایجاد انگیزه ای صحیح و نیز هشدار و محدودیتی برای رفتار آینده حماس استفاده كنند. این واقعیت كه بسیاری از فلسطینیان به این گروه به مثابه گروهی كاملاً مشروع می نگرند به این معنا نیست كه همه احزاب ذینفع دیگر نیز باید با این گروه موافق باشند.
به طور ایده آل روابط اسرائیل- فلسطین همراه با شرایط در سرزمین فلسطین نیازمند بهبود است تا چرخه ای درست و ارزشمند ایجاد شود كه هم به فرآیند صلح و هم به پیشرفت در فرآیند اصلاحات فلسطینی كمك كند به دلیل طبیعت حماس و مذاكرات در سطح بالا دوردست تر از همیشه است. انتقال رهبری سیاسی در اسرائیل همراه با شهرت جدید حماس احتمال مذاكرات دوجانبه گسترده از هر نوع در آینده نزدیك را بعید می نماید. تهدید یك فلسطین ضعیف و متلاشی همراه با حماس قوی بعید است كه احساس یك جانبه اسرائیل به سوی بهبود روابط با فلسطین را عمیق تر كند. سرانجام هیچ حزب بیرونی ای نمی تواند جایگزین رهبری فلسطینی در ایجاد آنچه كه توماس فریدمن سرمقاله نویس نیویورك تایمز «حل مسئله» نامیده است، شود: محیطی داخلی كه به درستی می تواند افراط گرایی را بی اعتبار سازد. تجربه مهم اجازه به حماس برای ورود به سیاست های دموكراتیك در آغاز راه است.
میشل هرزوگ*
ترجمه: محمدحسین باقی
*میشل هرزوگ همكار میهمان در انستیتو واشینگتن در امور سیاسی خاور نزدیك است.بدیهی است محتوای این مقاله بیانگر دیدگاه شرق نیست و تنها جهت آشنایی با زاویه دید غربی به مسئله در شرق منتشر می شود.
منبع: Foreign affairs
منبع : روزنامه شرق