سه شنبه, ۱۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 30 April, 2024
مجله ویستا

سرفصل‏هایی از حرکت سیاسی امام سجادعلیه السلام در نهضت کربلا


سرفصل‏هایی از حرکت سیاسی امام سجادعلیه السلام در نهضت کربلا
در این مقاله، مرحله دوم از نهضت كربلا كه دوره پیام‏رسانی و تثبیت ارزش‏های نهضت، به رهبری امام سجاد علیه السلام می‏باشد، مورد بررسی قرار گرفته است. نویسنده، انتقاد شدید از موضع فریبكاران كوفی، مبارزه با حاكمان اموی، افشاگری چهره بنی‏امیه، بیداری افكار عمومی و معرفی اهل‏بیت عصمت و طهارت را از جمله سرفصل‏های تلاش سیاسی امام سجاد علیه السلام در نهضت عاشورا می‏داند. و با اشاره به راهبرد سیاسی امام علیه السلام در زنده ‏نگه ‏داشتن یاد و خاطره شهیدان كربلا، برانگیختن نهضت‏های خونخواهی حسینی پس از قیام را یكی از دستاوردهای تلاش آن حضرت می‏شمارد.
● پیش درآمد
امام علی ‏بن‏الحسین علیه السلام، مشهور به زین‏العابدین و سجاد، بنا به نقل مشهور در سال ۳۸ هجری در مدینه به دنیا آمد.[۱] در هنگام حادثه كربلا ۲۲ یا ۲۳ سال سن داشته و بنا به نظریه بیشتر دانشمندان اسلامی از برادر شهیدش حضرت علی‏اكبر، كوچك‏تر بوده است.[۲]
حیات اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و علمی امام سجاد علیه السلام از زوایای گوناگون قابل بررسی است. یكی از ابعاد زندگی امام سجاد علیه السلام همراهی او در قیام كربلا و پیام‌رسانی آن نهضت بزرگ است. این نوشته تنها از همین زاویه به زندگی امام ساجدان نگریسته و به مرور صحنه‏های حضور و نقش سیاسی آن حضرت در حادثه كربلا پرداخته است.
امام زین‏ العابدین علیه السلام در زمانی رسالت دشوار خود را آغاز كرد كه تنها سه تن پیرو واقعی داشت. ایشان حركت جهاد فرهنگی و پرورش شخصیت‏ها را در دستور كار خود قرار داد و با یك حركت عمیق و دامنه‏دار به ایفای نقش پیشوایی خود پرداخت. این رویكرد امام سجاد علیه السلام زمینه ساز انقلاب فرهنگی امام باقر و امام صادق علیهم السلام گشت. از این رو برخی از نویسندگان، آن حضرت را «باعث الاسلام من جدید» نامیدند.
● نهضت ماندگار
قیام بزرگ عاشورا ماندگارترین نهضت اسلامی است كه در محرم سال ۶۱ قمری روی داده است. این نهضت دارای دو مرحله بود. برهه نخست، آفرینش و شكل‏گیری و جهاد و جانبازی و دفاع از كرامت اسلامی و دعوت به اقامه عدل و احیای دین محمدی و سنت و سیره نبوی و علوی بوده كه به رهبری امام حسین علیه السلام از نیمه ماه رجب سال ۶۰ هجری آغاز و در دهم محرم سال ۶۱ هجری به فرجام رسید. مرحله دوم، دوره پیام رسانی و تثبیت ارزش‌های نهضت و عرصه جهاد فرهنگی و تبیین آرمان‏های آن قیام مقدس بود كه به رهبری امام علی‏بن‏الحسین علیه السلام تداوم یافت.
امامت شیعه و رهبری نهضت كربلا در عصری به امام سجاد علیه السلام منتهی گشت كه او به همراه نزدیك‏ترین افراد خاندان علی علیه السلام به اسارت می‏رفتند. آل علی علیه السلام آماج تیرهای ستم و تهمت و افترائات سیاستمداران بنی‏امیه قرار داشتند، ارزش‌های دینی دستخوش تحریف و تغییر امویان قرار گرفته، روحیه شجاعت و حمیت اسلامی و باورهای دینی مردم سست، احكام دینی بازیچه نالایقان اموی شده، خرافه‌گری رواج یافته، روحیه شهامت و شهادت طلبی در زیر شلاق و شكنجه و ارعاب امویان محو گشته بود. سخت‏گیری‏های بی‏حد و حصر، مصادره اموال و تخریب خانه‏های آل‏هاشم، محروم ساختن آنها از امتیازات جامعه اسلامی، جلوگیری مردم از هر گونه ارتباط با خاندان وحی و به انزوا كشاندن امام معصوم علیه السلام از مهم‏ترین سیاست‏های حاكمان اموی در مبارزه با اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام بوده است.[۳]
امام زین‏العابدین علیه السلام در چنین عصر و جوی رسالت دشوار خود را آغاز كرد. در صورتی كه تنها سه تن پیرو واقعی داشت.[۴] ایشان حركت جهاد فرهنگی و پرورش شخصیت‏ها را در دستور كار خود قرار داد و با یك حركت عمیق و دامنه‏دار به ایفای نقش پیشوایی خود پرداخت. این رویكرد امام سجاد علیه السلام زمینه ساز انقلاب فرهنگی امام باقر و امام صادق علیهم السلام گشت. از این رو برخی از نویسندگان، آن حضرت را «باعث الاسلام من جدید» نامیدند.[۵]
● شاهد واقعه
در زمینه حضور امام سجاد علیه السلام در نهضت حسینی جای تردیدی نیست. اما از صحنه‏های اجتماعی و سیاسی امام سجاد علیه السلام در برهه آغازین نهضت، آگاهی‏های زیادی از تاریخ به دست نمی‏آید، یعنی از نیمه رجب، نقطه آغاز نهضت كربلا تا شب دهم محرم، آخرین شب حیات امام حسین علیه السلام هیچ‏گونه گزارشی در منابع تاریخی به چشم نمی‏خورد؛ آنچه كه هست از این تاریخ به بعد است.[۶]
اولین صحنه گزارش شده حیات اجتماعی و سیاسی امام زین‏العابدین علیه السلام در قیام حسینی، مربوط به شب عاشوراست. او خود می‏گوید:
"شامگاه شب عاشورا، پدرم یاران خود را به نزد خویش فراخواند. من در حالی كه بیمار بودم، خدمت پدر رفتم تا گفتار او را بشنوم. پدرم فرمود: خدا را ستایش می‏كنم و در تمام خوشی و ناخوشی او را سپاس می‏گویم... من یارانی بهتر و با وفاتر از اصحاب خود سراغ ندارم و اهل بیتی فرمانبردارتر و به صله‏رحم پای‏بندتر از اهل‏بیتم نمی‏شناسم. خداوند شما را جزای نیك عنایت كند. من می‏دانم كه فردا كار ما با اینان به جنگ خواهد انجامید. من به شما اجازه می‏دهم و بیعت خود را از شما برمی‏دارم تا از سیاهی شب برای پیمودن راه و دور شدن از محل خطر استفاده كنید و هر یك از شما دست یك تن از اهل‏بیت مرا بگیرید و در شهرها پراكنده شوید تا خداوند فرج خویش را برایتان مقرر دارد. این مردم تنها مرا می‏خواهند و چون بر من دست یابند با شما كاری ندارند." [۷]
امام علی‏بن‏الحسین علیه السلام در آن شب كه بیمار نیز بود، شب غریبی را سپری می‏كرد و با چشمان خویش عظمت روح حسین‏بن‏علیعلیه السلام و شهامت و وفاداری اصحاب را می دید و خود را برای روزهای واپسین آماده می‏ساخت.
در صحنه ای دیگر از آن شب می‏خوانیم كه امام سجاد علیه السلام می‏فرماید:
«شبی كه بامداد آن پدرم كشته شد، من بیمار بودم و عمه‏ام زینب پرستار من بود. پدرم در حالی كه این بیت‏ها را زمزمه می‏كرد نزد من آمد:
یا دهر افٍّ لك من خلیل كَمْ لَكَ فی الاشراق و الأَصیل
من طالبٍ و صاحبٍ قتیل و الدّهر لایقَنُع بالبدیل
و انّما الأمر الی الجلیل و كلُّ حیٍّ سالكُ سبیل[۸]
من مقصود پدرم را از خواندن این بیت‏ها دریافتم و بغض گلویم را گرفت اما گریه خود را باز داشتم و دانستم كه مصیبت فرود آمده است».[۹]
از نكات مهم خطبه امام این است كه امام سجاد علیه السلام خود و پدر و خاندانش را فرزندان پیامبر اسلام(ص) نامید، در حالی كه امویان می‏كوشیدند آنها را از ذریه علی علیه السلام دانسته و اجازه ندهند آنها خود را ذریه پیامبر بنامند.
● رزم زین‏العابدین در میدان كربلا
تقریباً همه مورخان بر این باورند كه امام سجاد علیه السلام در صحنه كربلا بیمار بود و این بیماری نیز حكمت و مصلحت الهی برای امت اسلام بوده تا در سایه آن وجود حجت خداوند در زمین حفظ شود و امر خلافت و وصایت رسول(ص) تداوم یابد. و به همین دلیل در میدان رزم كربلا حضور نیافت.[۱۰]
او تنها مرد بازمانده از خاندان حسین علیه السلام بود كه از كربلا زنده بازگشت تا پرچم‏دار هدایت امت باشد. ولی در برخی از منابع از جهاد و مبارزه امام در میدان كربلا و مجروحیت ‏و جانبازی آن حضرت سخن به میان آمده است. فضیل‏ بن ‏زبیر اسدی كوفی، از یاران امام محمد باقرعلیه السلام و امام جعفر صادق علیه السلام در كتاب خود «تسمیهٔ من قتل من اهل بیته و شیعته»[۱۱] می‏نویسد:
«كان علی‏ بن‏الحسین علیه السلام علیلاً و ارتثّ یومئذٍ و قد حضر بعض القتال، فدفع الله عنه و اخذ مع‏النساء».[۱۲]
امام علی ‏بن‏الحسین علیه السلام در حالی كه بیمار بود در برهه‏ای از جنگ كربلا حضور یافت و به مبارزه پرداخت تا مجروح شد و پیكر مجروح وی را از معركه بیرون آوردند. آنگاه خداوند شر دشمن را از وی بازداشت و به همراه زنان به اسیری برده شد.
لغت شناسان می‏گویند واژه «ارتث» بدان معنا است كه شخصی در میدان رزم جنگید و سپس مجروح شد و بر زمین افتاد و در حالی كه جان داشت او را از معركه بیرون بردند.[۱۳]
● پس از واقعه
حادثه خونین كربلا، عصر روز عاشورا با شهادت امام حسین علیه السلام و اصحابش پایان پذیرفت و بخش دوم نهضت حسینی به رهبری امام علی‏بن‏الحسین علیه السلام آغاز شد. حال وظیفه امام سجاد علیه السلام بود كه آرمان كربلائیان را در لباس جهاد اسارت و در قالب جدال و مواعظ احسن به گوش همگان برساند. و مردمان مقهور سیاست جهالت پروری امویان را به اسلام راستین، اسلام محمد و علی علیهماالسلام و اسلام قرآن رهنمون گردد.
●مسؤولیت سترگ پیام‏رسانی
وقایع و وظایف عاشورا بر شانه‏های امام ساجدان و عارفان سنگینی می‏كرد. او می‏بایست در عصر نومیدی از پیروزی حركت مسلحانه، به روش دیگر به بیان مسأله رهبری و امامت، لزوم شناخت امام عادل و نشانه‏های امام عدل و نشانه‏های رهبران فاسد و ستم پیشه بپردازد. و مردم غافل و به جهل واداشته را به وظایف شان در برابر رهبر عادل و همت برای اصلاح جامعه بیدار سازد. تفكر اصیل اسلامی را برای جامعه تبیین نماید تا امید به ایجاد حكومت اسلامی توسط خاندان وحی را در دل همگان احیا سازد. از سوی دیگر او خود شاهد واقعه كربلا بود و همت گمارد، تا یاد و خاطره حماسه‏سازان عاشورا را در نهاد جامعه اسلامی بارور سازد. دشمن نیز این نكته را دریافته بود كه مركز اصلی انقلاب‏ها و مبارزات عدالت‏خواهانه مردم، ولایت و امامت است. هدف قطعنامه عبیدالله ‏بن ‏زیاد كه نوشته بود: «مردی از خاندان حسین علیه السلام را زنده مگذارید»روشن بود.[۱۴] حتی نوشته‏اند عبیدالله برای دستگیری و تحویل امام زین‏العابدین و تحویل او به مأموران پسر زیاد، جایزه قرار داد.[۱۵]
حمید بن ‏مسلم، گزارش نویس حادثه كربلا می‏گوید: لشكریان به سراغ علی ‏بن ‏الحسین ‏رفتند، او بیمار افتاده بود. شمر خواست او را بكشد، چون ابن‏زیاد دستور داده بود تا تمامی مردان خاندان حسین علیه السلام كشته شوند. من مانع شدم و گفتم سبحان الله! شما كودك و بیمار را می‏كشید؟ در این هنگام عمر بن ‏سعد رسید و گفت این بیمار را آسیب نرسانید.[۱۶]
"یُریدونَ لِیُطفؤا نور اللهِ بأفواهِهِم و الله متُّم نوره و لوكره الكافرون"؛[۱۷] می‏خواهند نور خدا را با دهان خود خاموش كنند و حال آن كه خدا - گرچه كافران را ناخوش آید - نور خود را كامل خواهد گردانید.● نقش سیاسی امام سجاد علیه السلام در عصر اسارت
امام علی ‏بن ‏الحسین علیه السلام تنها مرد بازمانده از خاندان حسین علیه السلام است كه بی‏شك تداوم ‏و بقای قیام حسینی مرهون تلاش و مجاهدت اوست. اكنون در این بخش ‏به ‏سرفصل‏های مهمترین عملكرد امام زین ‏العابدین علیه السلام در زمینه حادثه كربلا می‏پردازیم:
الف) انتقاد شدید از موضع فریبكاران كوفی
مورخان اسلامی نوشته‏اند كه اسیران آل محمد(ص) را روز دوازدهم محرم وارد كوفه كردند. كوفه برای خاندان وحی، شهری آشنا بود، برخی از بانوان كاروان اسیران همچون زینب(س) در روزگاری نه چندان دور، خود بانوی گرانقدر این شهر بود. این شهر مدتی مركز حكومت امام علی علیه السلام بود و مردم این شهر خاندان علی علیه‌السلام را از یاد نبرده بودند. علی‏ بن ‏الحسین را در حالی كه تنی رنجور و آهن و غُلی در گردن داشت وارد شهر نمودند.
علی ‏بن ‏الحسین علیه السلام در سرزنش مردم كوفه چنین فرمود:
" مردم، آن كه مرا می‏شناسد، می‏شناسد. آن كه مرا نمی‏شناسد خود را به او می‏شناسانم. من علی، فرزند حسین، فرزند علی ‏بن ‏ابی‏طالبم. من پسر آنم كه حرمتش را در هم شكستند و نعمت و مال او را به غارت بردند و خاندان وی را اسیر كردند. من پسر آنم كه در كنار نهر فرات سر بریدند، در حالی كه نه به كسی ستم كرده و نه با كسی مكری به كار برده بود. من پسر آنم كه او را از قفا سر بریدند و این مرا فخری بزرگ است.
مردم، آیا شما به پدرم نامه ننوشتید؟ و با او بیعت نكردید؟ و پیمان نبستید؟ و فریبش ندادید؟ و به پیكار او برنخاستید؟ چه زشت ‏كارانید و چه بداندیشه و كردارید. اگر رسول خدا به شما بگوید: فرزندان من را كشتید! و حرمت مرا در هم شكستید! شما از امت من نیستید، به چه رویی به او خواهید نگریست؟"
سخنان امام سجاد علیه السلام تحولی شگفت در كوفیان ایجاد كرد و از هر سو بانگ گریه برخاست. مردم یكدیگر را سرزنش كردند. سپس علی ‏بن ‏الحسین علیه السلام بر این نكته تأكید كرد كه سیرت ما باید چون سیرت رسول خدا باشد كه نیكوترین سیرت است. مردم كوفه كه مجذوب سخنان حماسی و مخلصانه سید ساجدان شده بودند، فریاد برآوردند كه ما فرمانبردار توایم و از تو نمی‏بُریم و با هر كس كه گویی پیكار می‏كنیم و با آن كه خواهی در آشتی به سر می‏بریم! یزید را می‏گیریم و از ستمكاران بر تو بیزاریم .
امام علی ‏بن ‏الحسین علیه السلام كه از موضع سست كوفیان آشنا بود، فرمود:
"هیهات! ای فریبكاران دغل باز، ای اسیران شهوت و آز. می‏خواهید با من هم كاری كنید كه با پدرانم كردید؟ نه به خدا، هنوز زخمی كه زده‏اید خون فشان است و سینه از داغ مرگ پدر و برادرانم سوزان است. تلخی این غم ها گلوگیر و اندوه من تسكین‏ناپذیر است. از شما می‏خواهم نه با ما باشید نه بر ما.[۱۸]
ب) مبارزه با حاكمان اموی
مبارزه با ستم و ستم‏پیشگان و دفاع از حق مظلومان از جمله مشخصه‏های رهبران آسمانی است. این ویژگی در سیره تمامی پیشوایان شیعه وجود داشته و آنان در این راه رنج‏های فراوانی را به جان خریدند.
امام علی ‏بن ‏الحسین علیه السلام نیز همچون دیگر مصلحان آسمانی لحظه‏ای در راه مبارزه با ستم و گناه از پای ننشست و در مقابل هیچ ستمگری كرنش نكرد. او در عصر اسارت به خوبی ثابت كرد كه می‏توان در مقابل ستم ‏پیشگانی چون ابن‏زیاد و یزید ( كه حتی از ریختن خون چون حسین، ریحانه رسول، ابایی ندارند)، ایستاد و حتی كلمه‏ای كه رنگ ذلت داشته باشد بر زبان نراند.اولین رویارویی و برخورد امام زین ‏العابدین علیه السلام با حاكمان اموی پس از واقعه كربلا، برخورد و گفتگوی امام با پسر زیاد حاكم خیره سر كوفه بود. وقتی اسیران آل محمد(ص) را وارد كاخ ابن‏زیاد نمودند، عبیدالله ‏بن ‏زیاد از نام او پرسید. فرمود من علی فرزند حسینم. ابن‏زیاد گفت:
مگر خداوند علی‏ بن ‏الحسین را نكشت؟ امام علیعلیه السلام فرمود: برادری داشتم كه مردم او را كشتند. پس زیاد گفت خداوند او را كشت، امام علیه السلام فرمود: «الله یتوفی الانفس حین موتها».
استدلال امام علیه السلام اشاره به این بود كه آنها برادرش را كشتند و خداوند او را قبض روح كرد.ابن ‏زیاد كه مست غرور و كینه بود از این حركت استدلالی سیّد عارفان درمانده گشت و سخت خشم گرفت و دستور داد تا او را بكشند. این منطق آنان بود كه هر كس در مقابل آنان با شجاعت به افكار و پندارهای ناروای آنان پاسخ گوید و نقد كند، تهدید به مرگ شود. ولی پسر مرجانه می‏بایست دریابد كه علی ‏بن ‏الحسین علیه السلام چونان بزدلان كوفی نبود كه با یك خروش، خویش را ببازد. او با قاطعیت و شجاعت تمام در پاسخ ابن زیاد فرمود:
" أ بالقتل تُهِدّدنی؟ أما علمت انّ القتلَ لَنا عادهًٔ و كرامتنا الشَّهادهٔ" ؛ آیا من را از مرگ می‏ترسانی؟ مگر نمی‏دانی شهادت میراث كرامت و افتخار ماست.[۱۹]
نكته مهمی كه در این گفتگو به چشم می‏خورد اولاً قاطعیت و شجاعت و روحیه شهادت‏طلبی امام سجاد علیه السلام است و دیگر آگاهی كامل امام به نوع پشتوانه فكری حكومت امویان در جوامع بشری حكومت‏ها هر اندازه كه توانمند و مقتدر باشند، بی‏شك نیازمند پشتوانه فلسفی و عقیدتی‏اند تا تكیه گاه نظام سیاسی و اقتصادی آنان بوده و توجیه گر رفتار و مواضع آنها باشد. این پشتوانه فكری بر حسب تفاوت جامعه‏ها مختلف است.
بنی‏امیه نیز برای تخدیر افكار مردم و رام ساختن آنان شگردهای زیادی داشتند كه یكی از راهكارهای اساسی آنان جبرگرایی بود. در برابر هر كاری تلقین می‏نمودند كه این كار خدا بود كه اینگونه شد و اگر مصلحت خدایی ایجاب نمی‏كرد این گونه نمی‏شد. و این خود یكی از حربه‏های سیاسی آنان برای ظلم و جنایت بود.[۲۰]
امام علی ‏بن ‏الحسین علیه السلام با وقوف و آگاهی كامل به این نیرنگ سیاسی امویان، هم در كاخ ابن زیاد و هم در قصر یزید در شام، به مبارزه با این پندار فكری امویان پرداخت و آن را نشانه رفت و با استدلال به آیات قرآن آن را مورد حمله قرار داد.
ج) هدایت خلق به رهبران راستین اسلام
از هنگامی كه شام به قلمرو مسلمانان در آمد، تا عصر امام سجاد علیه السلام، این شهر تنها حاكمان و فرمانروایان بنی‏امیه را در خود دیده بود. مردم این سرزمین نه محضر پیامبر(ص) را درك كرده بودند و نه روش اصحاب صالح آن حضرت را. شامیان اسلام را در چهره امویان دیده بودند و تنها آنان را بازماندگان و خاندان پیامبر می‏دانستند. در عصر حكومت و فرمانروایی چهل ساله معاویه بر دیار شام، بر این نكته همت شده بود كه مردم شام را در جهل و بی‏خبری نگاهدارند.
از این رو آنان بر خلاف كوفیان تنها همین را می‏دانستند كه فردی خارجی به نام «حسین» بر امیرالمؤمنین یزید!! شوریده و توسط سپاه خلیفه به قتل رسیده و خاندان وی به اسارت گرفته شده اند. از این رو شهر را آراسته و جشن گرفته بودند.
علی ‏بن ‏الحسین علیه السلام را در حالی كه غُل بر گردن وی آویخته و دست او را با زنجیر بسته بودند وارد آن شهر كردند. امام محمد باقرعلیه السلام از پدرش روایت می‏كند كه حضرت فرمود:
«من را بر شتری كه عریان بود و جهازی نداشت سوار كردند و سر مقدس پدرم حسین را بر نیزه‏ای نصب نموده بودند... با این وضع وارد دمشق شدیم.»[۲۱]
وظیفه خطیری كه بر دوش امام سجاد علیه السلام بود آن بود كه در این شهر با چنین وضعی كه به خود گرفته بود، خاندان وحی و اهل بیت عصمت كه عدل قرآن بودند را به شامیان بی‏خبر بشناساند تا مردم رهبران حقیقی اسلام را در یابند. این وظیفه خطیری بود كه باید انجام می‏شد، به ویژه كه رخدادهای بعد از پیامبر(ص) سبب خاموش شدن خاندان رسول خدا(ص) در صحنه سیاست شده بود.
امام زین ‏العابدین علیه السلام در شام به این امر همت گمارد و هم در برخوردهای شخصی كه در بین راه و در شام پیش آمد و هم در خطبه معروفش در مسجد اموی شام به معرفی اهل بیت علیهم السلام پرداخت. اكنون به خبری كه در این زمینه نقل شده توجه می‏كنیم:
خاندان پیامبر(ص) را از دری به نام تو ما وارد دمشق كرده و در آستانه در مسجد، محلی كه اسرا را نگه می‏داشتند، متوقف نمودند. در آن هنگام پیرمردی نزدیك آنان آمد و گفت: سپاس خدای را كه شما را كشت و مردم را از شوكت‏تان راحت ساخت و امیرالمؤمنین یزید را بر شما مسلط كرد. امام سجاد علیه السلام به او گفت: ای پیر! آیا قرآن خوانده‏ای؟ گفت: آری. فرمود: این آیه را خوانده‏ای كه خداوند از قول رسولش گفت: «قل لا أسئلكم علیه اجراً الاّ المودهٔ فی القربی»؛[۲۲] گفت آری. فرمود: ای شیخ! قربی و نزدیكان ما هستیم. سپس فرمود آیا آیه «و آت ذی القربی حقه»[۲۳] را خوانده‏ای؟ گفت آری. فرمود: ما ذوی القربی هستیم. آنگاه فرمود: آیا آیه «واعْلَمُوا انمّا غَنِمتُم من شی‏ءٍ فانّ لله خُمُسه و للرّسول و لِذِی القربی‏»[۲۴] را خوانده‏ای؟ گفت: آری.
فرمود: ای شیخ! ذوی القربی ما هستیم. فرمود آیا آیه تطهیر «انّما یُرید الله لیذهب عنكم الرجس اهل‏البیت و یطهركم تطهیراً»[۲۵] را خوانده‏ای؟ گفت آری. فرمود: ما اهل بیتی هستیم كه خداوند آیه طهارت را به ما اختصاص داده است. در این هنگام پیرمرد شامی خاموش و پشیمان ماند و گفت: خدایا من از آنچه كه با او گفتم و از بغضی كه از اینان داشتم به تو پناه می‏برم. خدایا من از دشمن محمد و آل ‏محمد بیزارم.[۲۶]د) افشاگری چهره بنی‏امیه و بیداری افكار عمومی
بنی‏امیه چهره واقعی خود را در زیر پرده ریا و حیله و نیرنگ و حتی مقدس مآبی، مخفی می‏داشتند. شهادت امام حسین علیه السلام تا حدودی اسرار را بر ملا كرد ولی اسارت امام سجاد علیه السلام پرده تزویر و ریاكاری را از چهره بنی‏امیه بالا زد، و عدم پای‏بندی آنان به تعهدهای دینی اخلاقی و رسوائی‌ها و فجایع آنها را روشن ساخت.مورخان اسلامی نوشته‏اند كه امام سجاد علیه السلام را در حالی كه غل و زنجیر بر گردن وی نهاده بودند[۲۷] به قصر یزید وارد نمودند. او اسیری سرافراز و آزاده بود كه شكنجه و غل جامعه نتوانست وی را به تسلیم وادارد و در اولین گام به هنگام ورود به مجلس یزید در حالی كه یزید به شعر حصین ‏بن ‏حمام مرّی تمثل جسته و به شادی پرداخته بود، فرمود:برای تو قرآن از شعر سزاوارتر است: «ما أصاب من مصیبهٔ فی الارض ولا فی أنفسكم الاّ فی كتابٍ من قبل أن نبرأها انَّ ذلك علی اللَّه یسیر. لكیلا تأسوا علی مافاتكم ولا تفرحوا بما اتاكم و الله لایحبُّ كلَّ مختالٍ فخورٍ»؛[۲۸] هیچ مصیبتی نه در زمین و نه در نفس های شما (به شما) نرسد، مگر آن كه پیش از آن كه آن را پدید آوریم، در كتابی است. این بر خدا آسان است. تا بر آنچه از دست شما رفته اندوهگین نشوید و به (سبب) آنچه به شما داده است شادمانی نكنید، و خدا هیچ خودپسند فخر فروشی را دوست ندارد.استدلال قرآنی سید عابدان، چون پتكی بود كه بر سر یزید خودپسند فخر فروش فرود آمد. او سخت خشم گرفت و گفت: پدرت خویشاوندی را برید و حق مرا ندیده گرفت و بر سر قدرت با من به ستیز برخاست. خدا با او آن كرد كه دیدی. امام سجاد علیه السلام به تمسك به آیه قرآن جواب وی را داد و افزود:
ای پسر معاویه و هند و صخر، پیش از آن كه تو به دنیا بیایی، پیغمبری و حكومت از آن پدر و نیاكان من بوده است. در روز بدر و احد و احزاب، پرچم رسول خدا در دست پدر من بود و در همان نبردها پدر تو و جد تو پرچم كافران را در دست داشتند.
آنگاه فرمود: ای یزید اگر می‏دانستی چه كرده‏ای و بر سر پدر و برادر و عموزاده‏ها و خاندان ‏من چه آورده‏ای، به كوهها می‏گریختی و بر ریگ ها می‏خوابیدی و ناله سر می‏دادی. سر پدرم حسین فرزند علی علیه السلام و فاطمه(س) كه ودیعت رسول خداست، بر در شهر شما آویزان است؟ روز قیامت كه مردمان جمع شوند، تو جز خواری و پشیمانی نخواهی داشت.[۲۹]
مردم آیا شما به پدرم نامه ننوشتید؟ و با او بیعت نكردید؟ و پیمان نبستید؟ و فریبش ندادید؟ و به پیكار او برنخاستید؟ چه زشت ‏كارانید و چه بداندیشه و كردارید. اگر رسول خدا به شما بگوید: فرزندان من را كشتید! و حرمت مرا در هم شكستید! شما از امت من نیستید، به چه رویی به او خواهید نگریست؟"
ه) منشور جاوید در معرفی اهل بیت علیه السلام
از درخشان‌ترین صفحات زندگی پیام بر كربلا، سخنان شكننده و افشاگرانه او در مسجد اموی شام است. امام علی ‏بن ‏الحسین علیه السلام در این سفر و در این صحنه، در لباس اسارت همان ‏جهاد عظیمی را انجام داد كه حسین ‏بن ‏علی علیه السلام در كربلا در قالب خون و شهادت به انجام رسانده بود. او با یك خطبه، انقلاب شگفتی در قلمرو امپراتوری شام به وجود آورد و تحولی بزرگ در مردم آن سامان كه چهل سال در زیر تبلیغات مسموم معاویه زندگی كرده و به آن خو گرفته بودند، ایجاد نمود.روزی یزید، خطیب درباری خود را به منبر فرستاد. او در مذمت و نكوهش علی و حسین علیهماالسلام و نیز در مدح معاویه و یزید سخن گفت. امام علی‏ بن ‏الحسین علیه السلام از میان جمعیت فریاد بر آورد:وای بر تو ای خطیب! خشنودی خلق را به خشم خداوند خریدی و جایگاهت را در آتش دوزخ قرار دادی.آنگاه از یزید خواست تا رخصت دهد بالای آن چوب برود و سخنی چند كه خشنودی خدا و پاداش برای حاضران را در پی دارد برای مردم بگوید. یزید علی‏رغم این كه هیچ‏گونه تمایلی به این كار نداشت و گفته بود كه اگر آن جوان برفراز منبر رود او و خاندان ابوسفیان را رسوا خواهد كرد، با اصرار مردم به علی ‏بن ‏الحسین اجازه سخن داد.امام سجاد علیه السلام بر منبر رفت و چنین فرمود:مردم! خداوند به ما خاندان پیامبر(ص) شش امتیاز ارزانی داشته و با هفت فضیلت بر دیگران برتری بخشیده است: شش امتیاز ما این است كه خدا به ما علم، حلم، بخشش و بزرگواری، فصاحت، شجاعت و محبت مكنون در دلهای مؤمنان بخشیده است. هفت فضیلت ما این است كه پیامبر برگزیده خدا از ماست، صدیق (علی ‏بن ‏ابی ‏طالب علیه السلام) از ماست، جعفر طیار از ماست. شیر خدا و شیر رسول او (حمزه سیدالشهدا) از ماست، دو سبط این امت (حسن و حسین علیه السلام) از ماست، زهرای بتول (یا مهدی امت) از ماست.
مردم! هر كس مرا می‏شناسد كه می‏شناسد و كسی كه مرا نمی‏شناسد خود را به او می‏شناسانم. من پسر مكه و منایم، من پسر زمزم و صفایم، من فرزند آن بزرگواری هستم كه حجرالاسود را با گوشه عبا برداشت؛ من فرزند بهترین كسی هستم، كه احرام بست و طواف و سعی به جا آورد، منم فرزند بهترین انسان‏ها، منم فرزند كسی كه در شب معراج از مسجدالحرام به مسجدالاقصی برده شد، منم فرزند كسی كه در سیر آسمانی به سدرهٔالمنتهی رسیده، منم پسر كسی كه در سیر ملكوتی آنقدر به حق نزدیك شد كه رخت به مقام «قاب قوسین او أدنی» كشید، منم فرزند كسی كه با فرشتگان آسمان نماز گزارد، منم فرزند كسی كه خداوند بزرگ به او وحی كرد، منم فرزند محمد مصطفی، منم فرزند علی مرتضی، منم فرزند كسی كه آنقدر با مشركان جنگید تا زبان به «لااله الا الله» گشودند، منم فرزند كسی كه در ركاب پیامبر خدا با دو شمشیر و دو نیزه جهاد كرد، دو بار هجرت كرد، دو بار با پیامبر بیعت نمود، در بدر و حنین شجاعانه جنگید، و لحظه‏ای به خدا كفر نورزید، من فرزند كسی هستم كه صالح‏ترین مؤمنان، وارث گریه كنندگان (از خشیت خدا)، شكیباترین صابران، بهترین قیام كنندگان از تبار یاسین است.
بنی‏امیه برای تخدیر افكار مردم و رام ساختن آنان شگردهای زیادی داشتند كه یكی از راهكارهای اساسی آنان جبرگرایی بود. در برابر هر كاری تلقین می‏نمودند كه این كار خدا بود كه اینگونه شد و اگر مصلحت خدایی ایجاب نمی‏كرد این گونه نمی‏شد. و این خود یكی از حربه‏های سیاسی آنان برای ظلم و جنایت بود.
نیای من كسی است كه پشتیبانش جبرئیل، یاورش میكائیل و خود حامی و پاسدار ناموس مسلمانان بود. او با مارقین (از دین به در رفتگان) و ناكثین (پیمان‏شكنان) و قاسطین (ستمگران) جنگید، و با دشمنان كینه‏توز خدا جهاد كرد. منم پسر برترین فرد قریش كه پیش از همه به پیامبر گروید و پیشگام همه مسلمانان بود. او دشمن گردنكشان، نابود كننده مشركان، تیر خدایی برای نابودی منافقان، زبان حكمت عابدان، یاری كننده دین خدا، ولی امر خدا، بوستان حكمت الهی و كانون علم او بود.
منم پسر فاطمه زهرا، سرور زنان جهان؛ منم فرزند خدیجه كبری؛ من پسر آنم كه او را به ستم به خون كشیدند و سرش را از قفا بریدند. من پسر آنم كه تشنه جان داد و تن او بر خاك كربلا افتاد. عمامه و ردای او را ربودند در حالی كه فرشتگان آسمان در گریه بودند... من پسر آنم كه سرش را بر نیزه نشاندند و زنان او را از عراق به شام به اسیری بردند... .
امام زین ‏العابدین علیه السلام در معرفی خود كه در حقیقت شناساندن شجره نامه امامت و رسالت بود، آنقدر داد سخن داد كه صدای گریه و ناله مردم بلند شد. یزید ترسید شورش برپا شود، به مؤذن دستور داد تا اذان بگوید. مؤذن وقتی به «اشهد انَّ محمداً رسول الله» رسید، امام از بالای منبر روبه یزید كرد و گفت:
آیا محمد(ص) جدِّ من است یا جدِّ تو؟ اگر بگویی جد تو است، دروغ گفته‏ای و حق را انكار كرده‏ای، و اگر بگویی جد من است، پس چرا فرزندان او را كشتی؟![۳۰]
شامیان حاضر در مسجد كه تحت تاثیر تبلیغات امویان در غفلت به سر می‏بردند و خاندان پیامبر(ص) را نمی‏شناختند، با این خطبه امام سجاد علیه السلام متوجه واقعیت شدند. به همین دلیل در میان خطبه، یزید از ادامه آن جلوگیری كرد و سپس برای كسب وجهه عمومی گناه را به گردن ابن‏زیاد انداخت.
از نكات مهم این خطبه این است كه امام سجاد علیه السلام خود و پدر و خاندانش را فرزندان پیامبر اسلام(ص) نامید، در حالی كه امویان می‏كوشیدند آنها را از ذریه علی علیه السلام دانسته و اجازه ندهند آنها خود را ذریه پیامبر بنامند.
خون امام حسین علیه السلام و پیام رسانی امام زین ‏العابدین و عقیله بنی‏هاشم حضرت زینب كبری(س) چنان امویان را رسوا ساخت كه مجاهد بن جبر یكی از شخصیت‏های اسلامی آن روزگار می‏گوید: به خدا سوگند مردم عموماً یزید را مورد لعن و ناسزا قرار دادند و به او عیب گرفتند و از او روی گرداندند.
ابن ‏اثیر خدری می‏نویسد: سر حسین را نزد یزید بردند، موقعیت ابن ‏زیاد نزد او بالا رفت و از اقدام او خوشحال شد و به وی جایزه داد، ولی طولی نكشید كه به وی گزارش رسید كه مردم نسبت به او خشمگین شده‏اند و به او لعن و ناسزا می‏گویند، از این رو از كشتن حسین پشیمان شد! و می‏گفت: خدا پسر مرجانه را لعنت كند، او مرا را مجبور به این كار كرد. او حسین را به قتل رساند و با این كار مرا مورد بغض و نفرت مسلمانان قرار داده و تخم دشمنی مرا در دلهای آنها افشاند.[۳۱]
و) زنده نگه داشتن یاد و خاطره شهیدان كربلا
از جمله راهبردهای سیاسی امام زین ‏العابدین علیه السلام در عصر خفقان امویان، زنده نگه داشتن یاد و خاطره شهیدان كربلا كه در واقع زنده نگهداشتن فرهنگ شهادت و ایثار بوده، می‏باشد. در مناقب ابن ‏شهرآشوب از امام صادق علیه السلام آمده است كه علی ‏بن ‏الحسین علیه السلام مدت بیست سال برای پدرش می‏گریست و همین كه برای او سفره غذا می‏آوردند و آب و نان را می‏دید، بی‏اختیار اشك از چشمانش سرازیر می‏گشت، تا آنجا كه روزی یكی از غلامان امام، آن حضرت را از این عمل، باز داشت و عرض كرد: می‏ترسم از شدت اندوه جان سپاری!. امام زین‏ العابدین علیه السلام در پاسخ او فرمود من اندوه خود را به درگاه خداوند می‏برم. غم مرا جز اونمی‏داند و من به او پناه می‏برم و آنچه من می‏دانم شما نمی‏دانید. سپس فرمود: من هر وقت قتلگاه فرزندان فاطمه را به یاد می‏آورم، بغض گلویم را می‏گیرد و نمی‏توانم خودداری كنم.
ابن ‏قولویه در كامل الزیارات روایت كرده است كه یكی از غلامان علی‏ بن ‏الحسین علیه السلام می‏گوید: روزی مولایم در حالی كه اشك از چشمانش سرازیر بود سر بر سجده گذاشت. من با حالی آشفته به وی گفتم آیا هنوز وقت آن نرسیده كه گریان نباشید و از اندوه شما كاسته ‏شود؟
آن حضرت سر از سجده برداشت و از پشت موج اشك نگاهی به من افكند و فرمود:
وای! به خدا سوگند، "یعقوب" با این كه اندوه وی به مراتب كمتر از گرفتاری و اندوه من بود، نزد پروردگار خود لب به شكوه گشود... در حالی كه او تنها به فراق یكی از پسرانش گرفتار گشته بود، ولی من خود ناظر بودم كه پدرم و عده‏ای از خاندانم را در مقابل چشمان من سر بریدند؛ چگونه محزون نباشم. [۳۲]
ز) برانگیختن نهضت‏های خون خواهی حسینی
بی ‏شك سخنان بیدارگرانه امام سجاد علیه السلام و حضرت زینب(س) در عصر اسارت، وجدان‏های خفته امت اسلام را بیدار ساخت و انگیزه‏های انتقام خواهی و خونخواهی از شهیدان كربلا را در نهاد آنان بارور ساخت تا قیام‏های خونخواهان كوفی در قالب جنبش توابین و سپس قیام مختار شكل گرفت. هر چند با توجه به شرایط حساس و بحرانی و خفقان شگفت آن عصر، امام سجاد علیه السلام در هنگام ظهور آن نهضت‏ها بیان صریحی نداشت ولی نقش سخنرانی‏های امام در كوفه و شام و موضع‏گیری‏های پنهانی امام علیه السلام را نباید نادیده گرفت، كه بررسی این قیام‏ها مقاله دیگری را می‏طلبد.
ای پسر معاویه و هند و صخر، پیش از آن كه تو به دنیا بیایی، پیغمبری و حكومت از آن پدر و نیاكان من بوده است. در روز بدر و احد و احزاب، پرچم رسول خدا در دست پدر من بود و در همان نبردها پدر تو و جد تو پرچم كافران را در دست داشتند.
آنگاه فرمود: ای یزید اگر می‏دانستی چه كرده‏ای و بر سر پدر و برادر و عموزاده‏ها و خاندان ‏من چه آورده‏ای، به كوهها می‏گریختی و بر ریگ ها می‏خوابیدی و ناله سر می‏دادی. سر پدرم حسین فرزند علی علیه السلام و فاطمه(س) كه ودیعت رسول خداست، بر در شهر شما آویزان است؟ روز قیامت كه مردمان جمع شوند، تو جز خواری و پشیمانی نخواهی داشت.
ح) تأمین معاش خاندان شهیدان
از دیگر صحنه‏های فعالیت امام سجاد علیه السلام، تلاش اقتصادی برای تأمین معاش خاندان حسین علیه السلام بوده است. آن حضرت پس از بازگشت از اسارت، در مدینه به فعالیت كشاورزی پرداخت. نقل است كه حسین‏ بن ‏علی علیه السلام در جریان سفر طولانی مدینه به كربلا، هزینه‏ای بس سنگین را متحمل شد و از این باب بدهكار شده بود. امام سجاد علیه السلام چشمه جدیه (عین جدیه) كه آبی جاری برای شرب و كشاورزی بود را فروخت و قرض امام حسین علیه السلام را پرداخت كرد.
ذهبی دانشمند معروف اهل سنت می‏نویسد: امام زین ‏العابدین علیه السلام از محل وابستگی خود به رسول خدا (ص) اعاشه كرد و از خمس و غنایم برای گذراندن زندگی بهره‏ای نمی‏گرفت. او سپس از جویریهٔ بن ‏السماء نقل می‏كند: «ما أَكَلَ علیّ ‏بن ‏الحسین بقرابته من رسول‏الله(ص) درهماً قطُّ . » [۳۳]
او مزرعه‏ای داشت و در آن كار می‏كرد. و به آبادانی نخلستان می‏پرداخت. [۳۴]
پی نوشت ها:
۱- الارشاد، ج ۲، ص ۱۳۸/ الطبقات، ج ۵، ص ۲۲۱/ اعیان الشیعه، ج ۱، ص ۶۲۸.
۲- قاموس الرجال، ج ۷، ص ۴۲۰/ الطبقات، ج ۵، ص ۲۱۱/ اعیان الشیعه، ج ۱، ص ۶۲۹ و ۶۳۵/ سیر اعلام النبلاء، ج ۴، ص ۴۸۷/ امالی شیخ مفید امام سجاد علیه السلام را بزرگتر از علی شهید دانسته است. (الارشاد، ج ۲، ص ۱۳۵).
۳- نك: دراسات و بحوث فی التاریخ و الاسلام، ج ۱، ص ۷۷.
۴- همان، ص ۹۰.
۵- همان، ص ۷۷.
۶- زندگانی علی ‏بن ‏الحسین، شهیدی، ص ۴۹.
۷- الارشاد، ج ۲، ص ۹۱/ سیدنا زین ‏العابدین، ص ۵۲/ اعیان الشیعه، ج ۱،ص ۶۳۵/ الكامل، ج ۴، ص ۵۷ .
۸- بحارالانوار، ج ۴۵، ص ۱/ اعیان الشیعه، ج ۱ ص ۶۰۱.
۹- اعیان الشیعه، ج ۱، ص ۶۰۰ .
۱۰- الطبقات، ج ۵، ص ۲۲۱/ البدایهٔ و النهایه، ج ۹، ص ۱۰۹/ سیراعلام النبلا، ج ۴، ص ۳۸۶/ تذكرهٔ الخواص، ص ۳۲۴/ اعیان الشیعه، ج ۱، ص ۶۳۵.
۱۱- سید محمد رضا حسینی جلالی در كتاب جهاد الامام السجاد علیه السلام پس از نقل فضیل ‏بن ‏زبیر اسدی می‏نویسد: این كتاب به تحقیق مجله تراثنا در موسسه آل‏البیت لاحیاء التراث در سال ۱۴۰۶ قمری انتشار یافت. همچنین گفتنی است كه این اثر پیش از این در ضمن كتاب امالی خمسیه مرشد بالله و حدائق الوردیه محلی، انتشار یافته بود. (جهاد الامام السجاد علیه السلام، ص ۵۱).
۱۲- جهاد الامام السجاد علیه السلام، ص ۵۰ .
۱۳- القاموس المحیط، فیروز آبادی، ج ۱، ص ۲۲۷/ النهایه، ابن‏اثیر، ج ۲، ص ۱۹۵.
۱۴- نفس المهموم، ص ۲۷۹.
۱۵- زندگانی علی‏ بن ‏الحسین، ۵۲ به نقل از انساب الاشراف، ج ۳، ص ۲۰۷ .
۱۶- تاریخ طبری، ج ۴، ص ۳۴۷/ الكامل، ج ۴، ص ۷۹/ مقتل الحسین، خوارزمی، ج ۲، ص ۳۸/ اعیان الشیعه، ج ۱، ص ۶۳۶/ الطبقات، ج ۵، ص ۲۱۲ و ۲۲۱/ منتهی‏الامال، ج ۱، ص ۷۳۳.
۱۷- سوره صف، آیه ۸ .
۱۸- بحارالانوار، ج ۴۵، ص ۱۱۲/ اعیان الشیعه، ج ۱، ص ۶۱۳/ حیاهٔ الامام زین‏ العابدین، ص ۱۶۷ – ۱۶۸/
نفس المهموم، ص ۲۱۷.
۱۹- مقتل الحسین، خوارزمی، ج ۲، ص ۴۲/ اعیان الشیعه، ج ۱، ص ۶۱۴/ الارشاد، ج ۲، ص ۱۱۶/ بحارالانوار، ج ۴۵، ص ۱۱۷/ سیدنا زین ‏العابدین، ص ۲۱/ حیاهٔ الامام زین ‏العابدین، ص ۱۶۹/ زندگانی علی ‏بن ‏الحسین، ص ۵۲.
۲۰- سیره پیشوایان، ص ۲۰۸.
۲۱- بحارالانوار، ج ۴۵، ص ۱۴۵.
۲۲- سوره شوری، آیه ۲۳.
۲۳- سوره اسراء، آیه ۲۶.
۲۴- سوره انفال، آیه ۴۱.
۲۵- سوره احزاب، آیه ۳۳.
۲۶- مقتل الحسین، خوارزمی، ج ۲، ص ۶۱/ حیات فكری و سیاسی امامان شیعه، ص ۲۷۸/ حیاهٔ الامام زین ‏العابدین، ص ۱۷۲/ اعیان الشیعه، ج ۱، ص ۶۱۵/ بحارالانوار، ج ۴۵، ص ۱۲۹.
۲۷- منتهی الامال، ج ۱، ص ۷۹۱/ بحارالانوار، ج ۴۵، ص ۱۳۰/ الكامل، ج ۴، ص ۸۶/ مقتل الحسین، خوارزمی، ج ۲، ص ۶۲.
۲۸- سوره حدید، آیه ۲۲ - ۲۳.
۲۹- تاریخ طبری، ج ۴، ص ۳۵۲ – ۳۵۵/ الكامل، ج ۴، ص ۸۶ – ۸۷/ بحارالانوار، ج ۴۵، ص ۱۳۲ – ۱۳۶/
مقتل الحسین، خوارزمی، ج ۲، ص ۶۳/ اعیان الشیعه، ج ۱، ص ۶۱۶/ سیره پیشوایان، ص ۱۹۸.
۳۰- بحارالانوار، ج ۴۵، ص ۱۳۷/ مقتل الحسین، خوارزمی، ج ۲، ص ۶۹/ زندگانی علی‏ بن ‏الحسین، ص ۷۴/ حیاهٔ الامام زین ‏العابدین، ص ۱۷۴/ اعیان الشیعه، ج ۱، ص ۶۱۷.
۳۱- الكامل، ج ۴، ص ۱۸۷.
۳۲- بحارالانوار، ج ۴۶، ص ۱۱۰.
۳۳- اعیان الشیعه، ج ۱، ص ۶۳۶.
۳۴- سیر اعلام النبلاء، ج ۴، ص ۳۹۱/ در مكتب پیشوای ساجدان، ص ۲۳۰.
منبع : تبیان


همچنین مشاهده کنید