پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

علم یا ایمان


علم یا ایمان
شهید مطهری در انسان و ایمان می فرمایند: ایمان نمی تواند جانشین علم شود و طبیعت را بشناساند و قوانین آن را برای ما مکشوف کند حال آن که این با تعریف علم در روایات ما تعارض دارد در باب العلم اصول کافی با انبوهی از این ها مواجه می شویم: العلم ثلاثه آیة محکمه فریضة عادله سنة قائمه یا لبس العلم بکثرة التعلیم و التعلم بل العلم نور یقذفه الله فی قلب من یشاء من عباده یا وجدت علم الناس فی الاربع ان تعرف ربک و ان تعرف ما صنع بک و ان تعرف ما اراد منک و ان تعرف ما یعرضک عن دینک؟ و حتی می بینیم در حکمت شناخت اشیا آن گونه که به وجود آمده اند و بررسی سیر هبوط آن ها مد نظر است؟ منظورشان از علم این جا scince است یا knowledge در حقیقثت منظورشان کدام علم است علم اسلامی یا فضل با توجه به این که علم فعلی موجود در عالم را بسیاری از فلاسفه ما قبول ندارند و می گویند این علم انسان را به قرب نمی رساند و بر اساس فلسفه ی تصرف است؟
جواب: گفتنی است واژه "علم" کاربردهای متفاوت دارد؛
۱) گاهی منظور از "علم" ، دانش تجربی و آگاهی حاصل از شناخت طبیعت و متکی بر تجربه و آزمون است (Science) که نزد دانشمندان علوم کاربردی به این معنا بیشتر مراد می باشد.
۲) گاهی منظور از علم، مطلق دانش است که شامل الهیات، ریاضیات و طبیعیات می شود(Knowledge) که نزد دانشمندان علوم بنیادی و فلسفی بیشتر به این معنا مراد است.
۳) گاهی منظور از "علم"، دانش خداشناسی و آنچه به ارتباط انسان با خدا مربوط می شود که نزد دانشمندان دینی بیشتر این معنا است. هنگامی که از تقابل علم و دین و یا علم و ایمان گفته می شود, بیشتر منظور علم به معنای(Science) است. ویژه گی علم به معنای گوناگون آن است که علم از مقوله ادراکات و عقل است. در حالی که ایمان از مقوله باور درونی است و جایگاه آن قلب است از این رو علم حصولی و علم حضوری چه بسا زمینه ساز ایمان شود البته گاهی شدت علم در کشف حقایق و رساندن انسان به حقیقت کامل و خداوند عالم به اندازه ای زیاد است که با تقویت ایمان و نورانیت دل همراه می شود که از آن به نور علم یاد می شود در این صورت از حیطه عقل و مقوله ادراکات فراتر می رود و به حیطه قلب و محبت وارد می شود. جهت توضیح بیشتر توجه شما را به مطالب زیر جلب می کنیم:
در فضیلت علم و عالم به چند آیه و حدیث اشاره می‏شود.
۱) قل هل یستوی الّذین یعلمون و الذین لا یعلمون انّما یتذکّر اولوا الالباب؛ بگو آیا کسانی که می‏دانند با کسانی که نمی‏دانندیکسانند؟ تنها صاحبان مغز متذکّر می‏شوند، (سوره زمر، آیه ۹).
خدی سبحان در این ایه، خطاب به پیامبرش می‏فرماید که جاهل و عالم مساوی نیست و این مقایسه‏ی است آشکار میان آگاهان و ناآگاهان، و عالمان و جاهلان. این جمله با استفهام ‏انکاری شروع شده است و جزء شعارهی اساسی اسلام است و عظمت مقام علم و عالمان رادر برابر جاهلان روشن می سازد.
۲) یرفع اللّه الذین امنوا منکم و الّذین اوتوا العلم درجات؛ خدا مقام اهل ایمان و دانشمندان را رفیع می‏گرداند...، (سوره مجادله، آیه ۱۱).
علاوه بر آیات قرآن که از هر فرصتی بری بیان این حقیقت استفاده می‏کند، تعبیراتی در روایات اسلامی دیده می‏شود که بالاتر از آن در اهمیت علم تصور نمی‏شود:
۱) در حدیثی از پیامبر اسلام(ص) آمده است: لا خیر فی العیش الاّ لرجلین عالم مطاع او مستمع واع؛ زندگی جز بری دو کس فایده ندارد:دانشمندی که نظرات او اجرا گردد، و دانش طلبانی که گوش به سخن دانشمندی دهند.، (اصول کافی، جلد ۱، باب صفت العلم و فضله، حدیث۷).
۲) در روایاتی، از علم به عنوان چراغ عقل و حیات اسلام و بهترین شرف، یاد شده است.
امیرالمؤمنین(ع) می‏فرماید: العلم حیاة، (غررالحکم) و العلم مصباح العقل، (همان) و لا شرف کالعلم،(میزان‏الحکمه، ج ۶، ماده علم - نهج‏البلاغه، حکمت ۱۱۳).
و در عظمت درجه و رتبه عالم همین بس که پیامبر اکرم(ص) می‏فرماید: العلماء مصابیح الارض و خلفاء الانبیا و ورثتی، و ورثةُ الانبیاء؛ عالمان چراغ‏هی زمینندو جانشینان پیامبران و وارث من و انبیا می‏باشند، (پیشین، ص ۴۵۷).
قرآن کریم درباره کسب علوم دینی و معارف اسلام می‏فرماید: و ما کان المؤمنون لینفروا کافّة فلولا نفر من کل فرقه منهم طائفة لیتفقّهوا فی الدین و لینذرواقومهم اذا رجعوا الیهم لعلّهم یحذرون؛ شایسته نیست، مؤمنان همگی [به سوی میدان جهاد] کوچ کنند. چرا از هر گروهی طایفه‏ی ازآنان کوچ نمی‏کند [و طایفه‏ی بماند] تا در دین آگاهی پیدا کند و به هنگام بازگشت به سوی قوم خود، آن‏ها را انذار نمایند تا [از مخالفت فرمانپروردگار [بترسند و خودداری کنند، (توبه، آیه ۱۲۲).
بری آگاهی بیشتر در مورد اهمیت علم و مقام عالمان، ر.ک: اصول کافی، ج ۱، باب صفت العلم و فضله؛ میزان الحکمه، انتشارات مکتب الاعلام الاسلامی، ج ۶، ماده العلم.
آنچه که یادگیری آن بر هر مسلمان واجب است در درجه اول اصول اعتقادی و سپس احکام مبتلا به شرعی است.علوم دیگر نیز در صورت نیاز جامعه اسلامی به آنها به صورت واجب کفایی واجب می‏شود.
آنچه که یادگیری آن بر هر مسلمان واجب است , در درجه اول اصول اعتقادی (شناخت خدا و رسول و معاد و...) و سپس احکام مورد نیاز شرعی است . علوم دیگر نیز در صورت نیاز جامعه اسلامی به آنها, به صورت واجب کفایی واجب می شود.
در این جا نوعی خلط مبحث به وجود آمده است . علم حقیقی، معرفت خداوند و جهان بینی صحیح است نه یادگیری اصطلاحات و اطلاعات ; چه علم دینی باشد (مانند فقه و اصول ) و چه تجربی و ...; چه بسا که علم دینی نیز حجاب معرفت شود. به گفته حضرت امام (ره ) حتی علم توحید نیز ممکن است حجاب معرفت گردد. البته آشنایی با قرآن و حدیث، تأثیر به سزایی در بالا بردن معرفت انسان دارد; ولی آنچه اصل است , یافتن سر حیات و هدف آن (تحصیل معرفت خداوند و قرب به او) می باشد که می تواند همه اسباب را در جهت صحیح هدایت کند. و از راه های مختلفی می شود به این هدف رسید. ممکن است کسی از راه علم شیمی یا زیست شناسی به عظم خداوند پی ببرد - همان گونه که برخی ازعلم نجوم و نظم عجیب افلاک به خالق حکیم دانای قدرتمند پی برده اند - البته علومی هم که انسان را به این مرتبه نمی رسانند مورد مذمت قرار نگرفته اند بلکه به عنوان نوعی فضل از آنها یاد شده و منظور مولوی و ابن سینا از آن اشعار این نیست که نباید به تحصیل علوم مختلف پرداخت. دلیلش هم این است که خود آنها از پرتلاش ترین انسان های عصر خود در باب تعلیم و تعلم بوده اند، بلکه مراد آنها این است که نباید مغرور شد و به ظاهر علوم اکتفا کرد و بلکه باید به حقیقت علم که عرفان است رسید.
گرایش به یادگیری علوم به انگیزه های مختلف صورت می گیرد و به طور معمول نیازهای اولیه حیاتی و طبیعی و محسوس جاذبه های بیشتری برای انسان ها دارد. لذا برای فراهم سازی بیشتر آسایش و تسلط بیشتر بر طبیعت، گرایش های مختلف علمی و تخصص های فراوان به وجود آمده است. اما تنها وارستگان و ژرف اندیشان هستند که فراتر از نیازهای اولیه طبیعی و محسوسات به ارتباط نهانی دانش ها و ارتباط جهان هستی با آفریننده آن فکر می کنند و از هدفمندی این همه جنب و جوش ها سخن به میان می آورند.
مهمترین رسالت دین ایجاد انگیزه فراطبیعی در میان انسان ها و جهت دهی صحیح به تلاش های روزانه است به طوری که علاوه بر تأمین نیازهای روزمره زندگی، به هدفمندی و تلاش برای دستیابی به مقصود هستی اقدام کند. از این رو در فرهنگ اسلامی تمام دانش های مورد نیاز برای زندگی بشری دارای اهمیت است و توصیه شده به مقدار لازم و نیاز جامعه، مردم برای فراگیری آن اقدام کنند و از آن به «واجب کفایی» تعبیر شده است.
اما برای همه انسان ها در هر مرتبه علمی که قرار دارند توجه به هدف و هدفمندی جهان و ایمان به مبدأ و معاد لازم و «واجب عینی» شمرده شده است و غفلت اکثریت جامعه بشری جای تأسف دارد زیرا حتی از علوم تجربی و مهندسی نیز می توان به آن هدف مقدس دست یافت و منافاتی با زندگی روزمره ندارد، لذا از نظر قرآن و روایات، علم وسیله است نه هدف؛ آن هم وسیله‏ی که انسان را به کمال می‏رساند و دنیا و آخرت او را آباد می‏کند. گفتنی است که ارزش هر علم به ارزش موضوع آن علم است و در این جهت علوم الهی و دینی - با توجه به موضوع آن - از سایر علوم اشرف و برتر است؛ ولی این بدین‏معنا نیست که علوم دیگر بی‏اهمیت و بدون ارزش است و علم نیست.
در نگاه کلی قرآن، هر علمی که انسان را به دنیاپرستی سوق دهد و به چنگال مادیات بسپرد و فهم و شعور او را به طرف خواب و عیش و نوش بکشاند هدف نهایی او را تنها وصول به مادیات قرار دهد، چیزی جز ضلالت و گمراهی نیست.
در قرآن کریم آمده است: «ذلک مبلغهم من العلم ان ربک هو اعلم بمن ضل عن سبیله؛ این آخرین حد آگاهی آنها است و خداوند به حال آن که از راه حق گمراه شده آگاه است»، (نجم، آیه ۳۰). پس علوم غیردینی نیز می‏تواند نقش‏آفرین بوده و موجبات سعادت آدمی را فراهم کند. این در صورتی است که هدف تلقی نشود، بلکه وسیله پیشرفت و رسیدن به کمال باشد. از طرف دیگر علوم دینی نیز اگر طالب آن قصد رسیدن به دنیا را داشته باشد، موجب بدبختی انسان می‏شود.
خلاصه این که علمی که در روایات و آیات بر آن تأکید شده و از آن تمجید گشته و به عنوان اشرف علوم محسوب می گردد علم خداشناسی است زیرا معلوم این علم از معلوم سایر علوم برتر و اشرف است و هر علمی به اندازه معلوم خود ارزش دارد و روشن است که کسب معرفت و جهان بینی و خداشناسی منحصر به یک رشته نیست.
شخصی ممکن است از علم شیمی آن چنان خدا را بشناسد که از مطالعه کتاب های دینی نشناسد - پس آن چه مهم است شناخت کیمیای هستی است - البته باید پذیرفت بعضی از علوم و رشته ها به این هدف نزدیک تر و کم واسطه ترند. در غیر این صورت از علوم مختلف به عنوان فضل نام برده شده نه کمال.
از طرف دیگر انسان موجودی اجتماعی و وابسته به اجتماع است و همچنان که از مواهب اجتماعی بهره می برد باید به حال اجتماع نیز سودمند باشد گاهی اوقات تحصیل در رشته ای خاص ممکن است به ظاهر برای فردی به طور مستقیم سودی معنوی در بر نداشته باشد ولی چون باعث پیشرفت جامعه به ویژه جامعه اسلامی می گردد و موجب سربلندی و اقتدار و عزت علمی و اقتصادی آن می گردد، تحصیل آن لازم است وتحصیل با چنین انگیزه ای خود از عبادات مهم است. این از ویژگی های دین مقدس اسلام است که پیروان آن در هر حال و کار و شغلی که هستند می توانند با انگیزه و نیت خدایی و قصد خدمت به مردم در حال عبادت باشند با مطالعه در تاریخ به دست می آید که عده زیادی از مردان حق و بزرگان اهل کمال در علوم مختلف زمان خود استاد و متخصص بوده اند یعنی آنها میان تحصیل علومی مثل ریاضیات و زیست شناسی و فیزیک و شیمی و تحصیل در رشته های معارف دینی هیچ گونه تقابل و منافاتی نمی دیده اند و با آن نیت پاک همه را در راه رسیدن به قرب حق و پیمودن راه بندگی به کار می برده اند. پس تحصیل در علوم جانور شناسی نیز مانند علوم دیگر اگر با انگیزه عالم شدن و آشنایی بیشتر با شگفتی های خلقت و نیز تقویت بنیه علمی کشور و رفع نیازهای علمی و تخصصی آن باشد، کاری عبادی و آخرتی است، چون نیت و انگیزه خدایی و معنوی است. بر عکس اگر کسی در رشته معارف تحصیل کند ولی انگیزه او کسب شهرت یا درآمد و یا به دست آوردن منصب و مقامی باشد، هر چند موضوع تحصیلی اش ارزشمند است ولی چون با انگیزه ای الهی ومعنوی انجام نمی گیرد فاقد ارزش است.
نویسنده : کاظم مصطفایی
منبع : نشریه الکترونیکی پرسمان