دوشنبه, ۱۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 6 May, 2024
مجله ویستا


نقش مادران چینی و هندی در پیشرفت شغلی فرزندان


نقش مادران چینی و هندی در پیشرفت شغلی فرزندان
همه می‌دانیم که خانواده، نهاد اجتماعی دیرپایی است. از این رو، وقتی از اقتصاد خانواده سخن گفته می‌شود، مباحث اقتصادی، رویکردی اجتماعی می‌یابد و با مباحث این حوزه از زندگی درمی‌آمیزد. همین ویژگی اقتصاد خانواده است که آن را با ارزش‌ها، نگرش‌ها و باورهایی که در طول زندگی در افراد شکل می‌گیرد و درونی می‌شود، پیوند زده است. این پیوند موجب می‌شود تا زمینه‌های پیشرفت فرزندان نه فقط به لحاظ در اختیار داشتن امکانات و شرایط لازم و ضروری، بلکه به لحاظ ارزشی و نگرشی (ذهنی) در خانواده به آن‌ها منتقل شود. به همین جهت، ردپای پیشرفت و عدم پیشرفت فرزندان را می‌توان در خانواده مخصوصاً در دوران رشد کودک یافت.
خانواده‌ای که وضعیت اقتصادی و اجتماعی خود را مقدر شده و از پیش تعیین شده بداند، کم و بیش ایدهء قناعت و سازگاری با وضع موجود را به فرزندان منتقل می‌کند. همچنین است خانواده‌ای که مخاطره (ریسک) پذیر است. اگر بخش قابل توجهی از فعالیت‌های با مخاطرهء خانواده با موفقیت همراه شود، در کنار ارزش‌ها و باورهایی که از سوی والدین در این باره به فرزندان منتقل می‌شود، آن‌ها به جهت تجربهء مستقیم در طول زندگی با خانوادهء‌پدری، از فعالیت‌های با مخاطره اصولا مخاطره‌پذیری که یکی از اصول اولیه و اساسی کارآفرینی است، گریزان نمی‌شوند. سوده احمدیان‌راد بخشی از تجربهء مادران هندی و چینی را در این زمینه گزارش کرده است.
مادران چینی و هندی تحت تاثیر فلسفه‌های کنفوسیوسی و هندو قرار دارند. اگر والدین اعتقاد به طبیعت و نیروهای از پیش تعیین شده داشته باشند، پیشرفت را در فرزندانشان محدود می‌کنند. آن‌ها احتمالا بر این اساس تفاوت‌های میان فرزندان را پذیرفته و در عین حال احتمال کم‌تری وجود دارد که یک فرزند را به کسب موفقیت فراتر از سطح معین سوق دهند. در تفکر کنفوسیوسی، محیط، بیش‌ترین تاثیر را بر پیشرفت کودک دارد و به همین دلیل والدین به تامین بهترین محیط ممکن برای رشد فرزندان توصیه می‌شوند.
هندی‌ها ارزش تلاش و کوشش را بیش‌تر تشخیص داده‌اند اما به دلیل اعتقاد به محدودیت پیشرفت تحت تاثیر نیروهای از قبل تعیین شده، تفاوت‌های فردی را نیز پذیرفته‌اند. (به نوعی تناقض در تفکر هندی در زمینهء اعتقاد به مرکز کنترل داخلی و تاثیر فرد در تعیین سرنوشت خویش برمی‌خوریم.)
جوامع سنتی چینی و هندی هر دو سلسله‌مراتبی و پدرسالار هستند و تولد در خانواده گسترده و سن و جنس، موقعیت اجتماعی را تعیین می‌کند. در ویژگی‌های خانوادگی سنتی هر دو جامعه نیز مادر مهربان و پدر سختگیر به چشم می‌‌خورد و مادر بر فرزندانش کنترل دارد.
والدین چینی به دلیل اعتقاد به این‌که کودک توان فهمیدن ندارد با او مهربانند اما هنگامی که کودک به سن فهمیدن رسید او را در نظام سختی قرار می‌دهند. در تفکر هندی نیز کودک تا ۱۰ سالگی بی‌گناه است.
در خانواده‌های هندی وابستگی‌های قومی همچنان وجود دارد. در خانواده‌های چینی نیز مسوولیت‌ها و وابستگی‌اعضای خانواده همچنان مورد توجه است.
به طور کلی از مطالعه تفاوت دانش‌آموزان آسیایی و غربی این نتیجه به دست آمده که دانش‌آموزان غربی برای برآوردن اهداف فردی خویش تلاش می‌کنند و کار را به خوبی انجام می‌دهند، اما دانش‌آموزان آسیایی به این دلیل تلاش می‌کنند که انتظارات والدینشان را برآورده سازند. نتایج نشان می‌دهد که مادران چینی عقیده دارند استفاده از اجبار که توسعهء احساسی اجتماعی را در فرزندان تشویق می‌کند مانع از دستیابی به رفتار فرزندی و موقعیت تحصیلاتی (دانشگاهی) می‌شود. در هر دو فرهنگ توسعهء مثبت احساسی اجتماعی به استفاده از روش آمرانه مربوط می‌شود. دیگر این‌که در دو کشور افراد تحصیلکردهء دانشگاهی از حقوق متفاوت با دیگران برخوردارند. با این‌که این تفاوت سطح حقوق در چین به اندازهء هند نیست، اما پدر و مادرهای چینی فرزندانشان را برای دستیابی به موقعیت‌های شغلی بالاتر تشویق می‌کنند. در چین کنترل فرزندان که ویژگی تربیت آمرانهء والدین است، در زمینهء عشق به خانواده جهت پیدا می‌کند، یعنی پذیرش آن از سوی فرزند به جای دشمنی، اما در هند به دلیل ارزش یکسان فرزندان در فرهنگ، چنین نیست.
در مورد کشور هند نکته‌ای که لازم به ذکر است این است که طبق گزارش GEM یا ناظر کارآفرینی جهانی، فرهنگ هند مروج کارآفرینی نیست. همین‌طور در این کشور با توجه به انعطاف‌ناپذیری‌های اجتماعی، احتمال این‌که زنان هندی کارآفرین شوند به اندازهء نصف مردان است.
منبع : روزنامه سرمایه