پنجشنبه, ۲۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 9 May, 2024
مجله ویستا

جالوت در غزه عبری سخن می گوید


جالوت در غزه عبری سخن می گوید
بخش بزرگی از اسرائیلی های یهودی جنگ در غزه را تایید می کنند و با هزاران قربانی آن احساس همدردی چندانی ندارند. به دنبال شکست روند اسلو و قدرت گرفتن حماس آنها دیگر اعتقادی به صلح ندارند. گïلدا مایر نخست وزیر سابق اسرائیل همیشه می گفت نفرت او از اعراب به این خاطر است که آنها اسرائیلی ها را مجبور می کنند این بلا ها را به سرشان بیاورد. به نظر می رسد حمله اخیر اسرائیل به نوار غزه از خود راضی بودن و بدبینی انزجار آلوده مایر را بار دیگر به خاطر می آورد. گïلدا مایر هیچ گاه به صلح میان اعراب و اسرائیل اعتقاد نداشت و امروز بیشتر اسرائیلی ها به همین عقیده گرایش پیدا کرده اند. عملیات غزه هم قابل پیش بینی بود و هم گریز ناپذیر و در بهترین فرصت زمانی صورت می گرفت. موشک های حماس شهر های جنوب اسرائیل را می کوبید و افکار عمومی، خصوصاً در آستانه انتخابات آخر فوریه، بر دولت فشار وارد می آورد. اسرائیل آخرین روزهای دولت بوش را غنیمت می شمرد، تعطیلات کریسمس جامعه جهانی را برای چند روزی دور نگاه داشته بود و آسمان صاف غزه حملات بی وقفه هوایی را ممکن می ساخت .هرچند اهداف واقعی عملیات هنوز معلوم نیست ولی در هر حال قرار بود مانند دفعات گذشته به فلسطینی ها «درسی داده شود.» از دیرباز، صهیونیسم خود را تبلور عدالت، پیشرفت و اندیشه های عقلانی عمیق و اعراب را گله های وحشی و ابتدایی تلقی می کند. به همین جهت صهیونیست ها لازم می دانستند ماهیت واقعی رویای خود را به عرب ها «بفهمانند» و خصوصاً تصمیم خلل ناپذیر و توان شان در عملی کردن این اهداف را به آنان نشان دهند.
● اسطوره قهرمانی و مقاومت فلسطین
«عرب شناسان» وابسته به سازمان های صهیونیستی و بعدها خود دولت اسرائیل بار ها و بار ها تلاش در متقاعد ساختن نیرو های «میانه رو»ی دنیای عرب و خصوصاً فلسطینی ها در دست شستن از آمال ملی خود داشته اند. در این راستا «سیاست چماق و هویج» و ترفند های فراوان از وعده و وعید گرفته تا تهدید، رشوه و حق سکوت به کار گرفته شده است. اسرائیل بار ها و بارها روی مردم غیرنظامی فلسطین تیغ کشید به امید آنکه مردم علیه رهبران خود بشورند و «میانه روها» را جایگزین آنان سازند. این سیاست همانطور که امروز نیز در نوار غزه ثابت شده است هیچ گاه موثر
واقع نیفتاد. وقتی که در سال ۲۰۰۷ حماس به دنبال یک نبرد کوتاه و موثر کنترل غزه را از دست الفتح رقیب خود بیرون آورد، اسرائیل به محاصره همه جانبه نوار غزه دست زد و با راندن ۵/۱ میلیون فلسطینی به پرتگاه یک فاجعه انسانی، شانس زندگی شرافتمندانه یک نسل را از آنها گرفت. این امر تنها باعث تقویت پایگاه حماس شد. اما گناه اتفاقات کنونی در درجه اول به دوش مصر است. فسادهای درونی و ندانم کاری های دولت مصر حماس را قادر می ساخت که موشک وارد نوار غزه سازد. با این حال حماس نه یک سازمان «تروریستی» بلکه یک حرکت ریشه دار ملی-مذهبی است که از سوی اکثر مردم غزه پشتیبانی می شود. این سازمان
با وجود دادن قربانی های بی شمار و از جمله از میان رفتن کودکان و خانواده های کامل از تسلیم شدن خودداری کرد. امتناع حماس هرچند که بی تردید شمار قربانیان را افزون تر ساخت اما شاید اسطوره قهرمانی و مقاومت فلسطین از بطن آن زاده شده باشد. در واقع حماس امروز قادر است
ادعا کند بیشتر اجزای اسطوره های تاریخی اسرائیل از جمله ایستادگی یک اقلیت در مقابل یک جمع بی شمار ضعیف در برابر قوی و مقابله داوود باجولیات در مورد او صدق می کند. این روزها داوود در غزه است و به زبان عربی سخن می گوید.
تهاجم اخیر اسرائیل بار دیگر خبرنگاران را از سراسر جهان به این منطقه کشاند. بسیاری از آنان سوال می کنند که چرا اسرائیلی ها و فلسطینی ها به سادگی حاضر نمی شوند این سرزمین را میان خود قسمت کنند. در واقع رهبران اسرائیل نیز به راه حل «دو کشوری» که در گذشته شعار جناح چپ تندرو محسوب می شد،تمایل نشان می دهند.
رهبران فلسطینی به استثنای حماسی ها نیز این راه حل را می پذیرند و تنها خواهان روشن شدن جزئیات آن هستند. متاسفانه مساله به کلی پیچیده تر از اینهاست. مساله تنها به معضل زمین و آب و شناسایی رسمی یکدیگر ختم نمی شود. در اینجا مشکل هویت ملی در میان است. اسرائیلی ها و فلسطینی ها هر دو خود را در چارچوب تمامی سرزمین های مقدس تعریف می کنند. بنابراین هرگونه عقب نشینی ارضی به مفهوم تسلیم اجباری بخشی از هویت آنهاست. درگیری های اخیر به احتمال قوی گام دیگری است در مسیر همان راه طولانی بی منطقی که از سال ۱۹۶۷ آغاز شده است. دولت اسرائیل در پایان جنگ شش روزه در نظر داشت صد ها هزار فلسطینی را از نوار غزه بیرون کرده و طی سه ساعت ، در ساحل غربی رود اردن، اسکان دهد. اگر این برنامه عملی می شد وضعیت امروز کمتر حالت انفجاری داشت. این طرح به دلیل مخالفت های جمعی از قوی ترین اعضای دولت، از جمله مناخم بگین و موشه دایان، در حد نوشته باقی ماند. این افراد معتقد بودند که ساحل غربی باید برای اسکان انحصاری یهودیان کنار گذاشته شود. این شاید از بزرگ ترین اشتباهات تاریخی دولت اسرائیل باشد. امروز با توجه به ۳۰۰ هزار اسرائیلی ساکن ساحل غربی و ۲۰۰ هزار نفر دیگر در بخش عربی اورشلیم، محال است بتوان روی خطوط مرزی منطقی به توافق رسید و درنتیجه به صلح از طریق آن دست یافت چرا که صرف نظر از مشکل بزرگ عقب نشینی اسرائیل از ساحل غربی، و کنترل مشترک بر اورشلیم، «حق بازگشت» فلسطینی ها نیز در میان است. بسیاری از فلسطینی هایی که در سال های ۱۹۴۹-۱۹۴۸
یا از خانه هایشان رانده شده یا مجبور به فرار شده اند، امروز با فرزندان و نوه هایشان در نوار غزه سکونت دارند.
● مواضع طرفین بی اندازه دور از هم است
در سال های اخیر و با بالا رفتن پایگاه حماس از یک سو و تشدید منازعه طلبی یهودیان ساکن سرزمین های اشغالی از سوی دیگر، این نزاع خطرناک و بی منطق قدیمی، خصلت مذهبی نیز پیدا کرده و به همین دلیل حل آن مشکل تر شده است. بنیادگرایان مسلمان و یهودی هر دو، کنترل سرزمین را جزئی از عقاید مذهبی خود دانسته و حفظ ایمان را مهم تر از حفظ جان انسان ها تلقی می کنند. در نتیجه، همزمان که بسیاری در اسرائیل و برخی ها در اروپا و سایر کشور های جهان روی اینکه حق با کدام طرف است بحث می کنند، عده بی شماری از اسرائیلی ها اعتقاد به صلح را از دست داده اند. آنها هرچند به خوبی می دانند بقای وجود اسرائیل در غیاب یک صلح پایدار ناممکن است اما رفتن از جنگی به جنگی دیگر، خوشبینی را از همه و از جمله خود من، زدوده است. من به نسلی تعلق دارم که با امید به صلح بزرگ می شد. در سال ۱۹۶۷ و در پایان جنگ شش روزه، من ۲۳ ساله بودم و تردید نداشتم که
۴۰ سال دیگر جنگ های عرب-اسرائیلی پایان خواهد گرفت. اما من دیگر به حل این نزاع امیدی ندارم و مواضع طرفین را بی اندازه دور از هم می بینم.
به عقیده من بهتر آن است که مدیریت و کنترل مناسب تری بر این نزاع ها اعمال شود و از جمله مذاکره با حماس صورت گیرد. بیشتر دولت ها اول خودداری خود را از مذاکره با چنین گروه هایی با صدای بلند اعلام می کنند اما در آخر پای میز مذاکره می نشینند. خود ما هم چنین تجربه ای داریم. سال ها پیش اسرائیل حاضر نبود با سازمان الفتح و یاسر عرفات مذاکره کند و در واقع یک مبارز صلح طلب اسرائیلی به همین جرم به زندان می افتاد اما در آخر عرفات و اسحاق رابین و شیمون پرز در سال ۱۹۹۳ مقابل کاخ سفید با هم دست دادند. عهدنامه معروف اسلو در درجه اول از آنجا به بن بست رسید که به جای حل مداوم مشکلات مشخص، اصرار نمودند که آن را به عنوان زیر بنای یک صلح پایدار جا بزنند. در دوران جورج بوش یک توهم تازه دیپلماتیک زاده شد که آن را «پروسه صلح» نامیدند. بر مبنای «مسیر راه» و مفاد طرح صلح بوش، قرار بود جنگ اسرائیل - فلسطین تا آخر دسامبر به پایان برسد ولی در واقع چنین «روندی» وجود خارجی نداشت و برعکس سرکوب مردم فلسطین، نه تنها پس از خروج از غزه در سال ۲۰۰۵ و خالی کردن شهرک های اشغالی آن ادامه و حتی شدت بیشتری پیدا کرد بلکه مجتمع های مسکونی بیشتری نیز در ساحل غربی پا گرفت. بسیاری از اسرائیلی ها به دولت باراک اوباما (که وفاداری خود به اسرائیل را علناً اعلام کرده است) امید فراوان بسته اند. دولت او تنها در صورتی مفید تر و موفق تر از دولت گذشته خواهد بود که بر این نزاع کنترل بهتری اعمال نماید و هدف کوتاه مدت خود را به بهبودی و قابل تحمل ساختن زندگی اسرائیلی ها و فلسطینی ها محدود سازد.
تام سگو - ترجمه: لقمان تدین نژاد
* جالوت نام پادشاه سرکشی است که بسیار
قوی هیکل و شجاع بود. پس از آنکه بنی اسرائیل ضعیف گشتند از پیامبرشان داوود خواستند تا از خداوند بخواهد حاکمی برای آنها تعیین کند و خداوند طالوت را معین فرمود و طالوت به همراه آنها در مقابل سپاه جالوت قرار گرفت.
منبع : روزنامه سرمایه