سه شنبه, ۱۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 7 May, 2024
مجله ویستا

نقد روشنفکرانه و دینی روشنفکری دینی


نقد روشنفکرانه و دینی روشنفکری دینی
پنج‌شنبه ۱۵ شهریور ۱۳۸۶ از صبح تا غروب آفتاب، روشنفکری دینی مورد نقد ناقدان و بررسی مشفقان قرار گرفت. سمینار «دین و مدرنیته» امسال نیز در حسینیة ارشاد برگزار شد. موضوع اصلی این همایش آسیب‌های روشنفکری دینی بود و هر کس به ظن خود روشنفکری دینی را آسیب‌شناسی می‌کرد و از کاستی‌ها و ضعف‌های این جریان سخن می‌گفت. در ابتدا برگزارکنندگان حدس درستی از تعداد شرکت‌کنندگان نداشتند. اما همان‌طور که سال پیش منتظر تعداد محدودی بودند و با مهمانان پرشماری مواجه شدند، امسال نیز شاهد استقبال گستردة دانشجویان و اصحاب اندیشه و قلم بودند و میزبان جمعیتی هزار نفری شدند که از ۹ صبح تا ۷ بعد از ظهر یک نفس نقدهای سخنرانان را به گوش نشستند. سمینار دین و مدرنیته ۲ در حالی تمام شد که می‌توان به آیندة چنین برنامه‌های منظم و منسجمی در حوزة اندیشة دینی امیدوار بود.
همایش دین و مدرنیته ۲ که به همت موسسه گفتگوی ادیان و حسینیه ارشاد برقرار شده بود، در سه بخش برگزار شد که بخش اول آن در صبح و دو بخش دیگر آن در نوبت بعد از ظهر برگزار شد.
رأس موعد مقرر – ساعت ۹:۳۰ – سمینار با قرائت قرآن آغاز به کار کرد. در ابتدا محمد علی ابطحی، رییس موسسه گفتگوی ادیان ضمن خوش‌آمدگویی به حضار، به انگیزه‌های برگزارکنندگان سمینار اشاره کرد و اظهار داشت: پیوند دین و مدرنیته دغدغة تمامی ادیان است. ادیان مختلف سعی می‌کنند موانع متفاوت بر سر این راه را مرتفع سازند و روشنفکران دینی در این راه مهمترین وظیفه را ایفا می‌کنند. وی با اشاره به بی مهری‌هایی که در کشورهای اسلامی نسبت به روشنفکران دینی صورت می‌گیرد، تصریح کرد: روشننفکران دینی در کشورهای اسلامی مظلوم واقع شده‌اند.
● بخش اول سمینار:
▪ محسن کدیور
پس از سخنان ابطحی، بخش اول سمینار با شرکت محسن کدیور، رضا علیجانی، حسن یوسفی اشکوری و مسعود ادیب برگزار شد. ریاست این بخش را کدیور بر عهده داشت. کدیور که آغازگر همایش بود با خرسندی از این اتفاق خجسته عنوان کرد: مدرسة روشنفکری دینی که در نیم قرن اخیر در ایران منشأ خدمات و برکات متعددی بوده، و نفوذ جدی آن در فضای فرهنگی ایران بلکه تأثیر فی الجملة آن در دیگر جوامع اسلامی غیرقابل انکار است؛ برای ارتقاء، رشد و توسعه خود به نقد از برون و درون نیازمند است. وی از منظر نقد درونی در حوزة آسیب‌شناسی روشنفکری دینی در ایران با تأکید بر محدودة زمانی سه دهة اخیر ۵ نکته ذیل را قابل توجه دانست:
ـ اول: غلبه نسبی فرهنگ شفاهی و ژورنالیستی. در کارنامة مدرسة روشنفکران دینی سهم گفتارها (خطابه‌ها، سخنرانی‌ها و مصاحبه‌ها) ولو تحریر یافته و تنقیح شده بر نوشتارها (کتب و مقالات تحلیلی) به مراتب بیشتر است. شیوة شفاهی ژورنالیستی اگرچه به فهم عموم نزدیک‌تر و از ابزار مناسب «ترویج اندیشه» است، اما زبان مناسبی برای «تولید اندیشه» نیست. بی‌شک کتب از پیش طراحی شده و مقالات پژوهشی از عمق و ژرفای بیشتری در مقایسه با گفتارهای تحریر شده برخوردارند.
ـ دوم: سیاست زدگی. اگرچه از مقوّمات روشنفکری دینی نقد مستمر استبداد در همة اَشکال آن و دفاع از آزادی و حقوق مردم است؛ اما همواره در منش و روش ایشان می‌باید فرهنگ بر سیاست غلبه و تقدم داشته باشد. روشنفکران دینی نه سیاستمدارند نه ابزار دست سیاست‌ورزان. در این مدرسه سیاست و قدرت هدف و غایت نیست. با فراز و فرود روزمرة سیاست نمی‌توان اقبال و ادبار یک مدرسة فکری را ارزیابی کرد. بستن بند ناف جریان اصلاح‌طلبی سیاسی به مدرسة روشنفکری دینی تنزل یک جریان فکری به یک حزب سیاسی است.
ـ سوم: فقدان نقد مدرنیته. مدرسة روشنفکری دینی در نقد و پالایش سنت کارنامه‌ای کامیاب دارد، اما متأسفانه در نقد مدرنیته رغبت چندانی از خود بروز نداده است، تا آنجا که این توهم را دامن زده است که اعضای این مدرسه مترجم تجدد غربی به فرهنگ بومی و مقلد منفعل این موج مقتدرند، و اگرچه در سفتن کژی‌های سنت و معرفت دینی چیره دستند، اما در ارزیابی و تمیز غث از سمین مدرنیته ضعیف و کم مایه‌اند. کوشش بومی برای تکمیل و رفع نواقص مدرنیته انتظاری بجا از مدرسة روشنفکران دینی است.
ـ چهارم: رنجوری از ناسازگاری و عدم انسجام. یکی از رازهای ماندگاری یک اندیشه سازگاری و انسجام درونی در کنار توانمندی در پاسخگویی به پرسش‌های زمانه است. پاره‌های مختلف اندیشة هر یک از اعضای این مدرسه چندان سازوار به نظر نمی‌رسند. این پاره‌ها مبادی و لوازم متفاوتی دارند و دشوار بتوان از ترکیب آنها نظامی منسجم دست و پا کرد. از این قبیل است دوگانه‌های عرفان و فلسفه تحلیلی، عقلانیت و معنویت. توجه به این ناسازگاری‌ها به پرسشی ستبر می‌انجامد: آیا معتقدان این دوگانه‌ها به لوازم رأی خود توجه کافی داشته‌اند؟
ـ پنجم: ناتوانی در ارائة اندیشة ایجابی و اثباتی. روشنفکران دینی در نقد اندیشه رقیب مقتدر و توانا بوده‌اند. همواره ویرانگری و نقد از ساختن و ابداع ساده‌تر است. دستاورد این مدرسه در تولید اندیشة جانشینِ سنت چندان فربه نیست. رأی مدرسة روشنفکری دینی در بسیاری عرصه‌های کلام و اعتقادات، فقه و شریعت و بالاخره اخلاق و هنجارها چندان روشن نیست. راستی «هستة سخت دین» که در هیچ نوآوری دچار تجدیدنظر نمی‌شود اصولاً در این دیدگاه وجود دارد؟ اگر بله، کجاست؟ و اگر نه، چگونه می‌توان بر محصول این کوشش نام دین نهاد؟
کدیور در پایان پمن تأکید بر این که مدرسة روشنفکری دینی دوران جنینی خود را می‌گذراند، اظهار امیدواری کرد که با رفع آفات و آسیب‌ها و کاستی‌ها به دوران طفولیت پا نهد.
▪ رضا علیجانی
سخنران بعدی رضا علیجانی بود که خود را در روشنفکری دینی شاگرد مکتب شریعتی خواند. وی با اشاره به نیاز به دارالتقریب عنوان کرد: روشنفکری مذهبی به طور عام نیازمند دارالتقریب است، یعنی بر خلاف قدیم که دارالتقریبی میان ادیان و مذاهب احتیاج بود امروز نیازمند تقریب میان گرایش‌های درون یک دین هستیم. وی افزود: روشنفکری دینی باید با تاکید بر اشتراک خود در مسائلی چون دموکراسی با جریان روشنفکری به طور عام به اشتراک مساعی بپردازد. متن کامل مقاله رضا علیجانی در صفحة ۲۸ این ویژه‌نامه به چاپ رسیده‌است.
▪ حسن یوسفی اشکوری
حسن یوسفی اشکوری سخنران بعدی مراسم، نهضت اصلاح دینی و حاملان آن را در دو جریان عمده طبقه‌بندی نمود:
۱) اصلاح طلبان رفرمیست،
۲) اصلاح طلبان رادیکال. وی افزود: منظور از «رفرم» معنای اخص اصلاح است که در برابر معنای مشهور «رادیکال» قرار می‌گیرد. رفرمیست‌ها اصلاح‌طلبان یا اصلاح‌گرانی هستند که اولاً سنت و میراث دین و نیز مدرنیته و دستاوردهای جهان مدرن غربی را به طور ریشه‌ای نقد نمی‌کنند و ثانیاً مدرنیته و مؤلفه‌های آن را متن و اصل مقبول می‌گیرند و می‌کوشند اسلام و سنت و معارف کهن اسلامی را با تفسیرها و تغییراتی بر متن و مقتضیات عصر مدرن منطبق کنند (اسلام انطباقی). و ثالثاً در مقام بدیل و آلترناتیوسازی نیستند و به هر دلیل در پی آن نیستند که اسلام به مثابه یک مکتب مستقل و جانشین و رقیب مکتب‌های متنوع فلسفی و اجتماعی جدید نوسازی و بازسازی شود. اما رادیکال‌ها در مقابل، هم سنت و هم مدرنیته را ه‌مزمان به تیغ نقد می‌گیرند و از منظرهای مختلف فلسفی و اجتماعی و سیاسی و بویژه انسان‌شناسی و اخلاقی به تحلیل و واکاوی دو سنت جدید و قدیم اهتمام می‌کنند، و هم در مقام بدیل‌سازی هستند و برآنند تا اسلام را در قالب و هیئت یک مکتب و جهان‌بینی فلسفی با محتوای اخلاقی- عرفانی و در عین حال اجتماعی در عصر جدید بازسازی کنند، و از این رو اسلام اینان «اسلام تطبیقی» است و نه «اسلام انطباقی». به گفتة اشکوری، کسانی چون سیداحمدخان، عبده، بازرگان، مطهری، سروش و شبستری را می‌توان اصلاح‌طلب نوع اول دانست، و اقبال و شریعتی را نیز می‌توان در شمار طراحان و پیش‌گامان اصلاح‌طلبان رادیکال قرار داد.
وی با تأکید بر این که جریان اصلاح‌گری اسلامی معاصر دستاوردهای بزرگی داشته، گفت: از آنجا که هدف و برنامه این سمینار آسیب‌شناسی و نقد و بررسی جریان اصلاح‌طلبی و یا اصطلاح متداول روشنفکری دینی در ایران کنونی است، پاره‌ای از اشکالات و یا ابهامات در این نحله را ذیل سه عنوان طرح می‌کنم:
۱) ابهام در معانی،
۲) ابهام در روش، و
۳) ابهام در هدف.
اشکوری ضمن بسط ادعایش در باب این سه ابهام در روشنفکری دینی، گفت: این ابهامات عوارض و پیامدهای نظری و عملی مهمی پدید آورده است که گسترش و کامیابی این جریان و اثر گذاری آن در آینده وابسته به حل این ابهامات است. یکی از عوارض منفی این ابهام‌ها، نقدناپذیری این شمار از متفکران است. چرا که آشفتگی و یا ابهام در مبانی، به ویژه در «مبانی دینی» و روش و هدف سبب شده است که به سادگی نتوان پروژه و یا افکار و آرای اینان را مورد نقد و داوری قرار داد. در این احوال تناقضات و یا سستی آراء به راحتی آشکار نمی‌شود و به هر حال «دیوار حاشا بلند است».
▪ مسعود ادیب
حجت‌الاسلام و المسلمین مسعود ادیب سخنران دیگر مراسم ابتدا از برخوردهای صورت گرفته در مواجهه با مدرنیته آغاز کرد و عنوان داشت: گروهی برخود لازم دیدند با تمسک به ابزارهای جدید در مقابل مدرنیته برخیزند که بنیادگرایان از این دسته اند. گروه دیگر با گریختن از این امر به اندیشة سنتی روی آوردند که موعودگرایان از این دسته‌اند. گروه سوم مدرنیته را لغزش و پیچی خلاف در تاریخ بشری تلقی کردند و به مقابله با آن پرداختند که این گروه سنتگرایان‌اند.
وی درباب گروه چهارم گفت: این گروه نه مدرنیته را به طور مطلق پذیرفتند و نه از دین روگردان شده‌اند و در جستجوی راه‌حلی برای جمع این دو امر و برخوردار شدن از نقاط مثبت هر دو بوده‌اند. البته این بدان معنا نیست که سعی کرده‌اند تا با کشیدن لعابی بر آنچه از میراث تاریخی به آن رسیده‌است تمدن جدید را بپذیرند.
وی در نقد روشنفکری دینی گفت: اولاً این جریان در نقد اندیشة سنتی کامیاب نبوده است و بیشتر روشنفکران دینی واردکنندة اندیشة مصرفی و نهایتاً مونتاژ کنندة آن هستند و هنوز تولید اندیشه‌ای در قبال اندیشة مدرن نداریم و این باعث می‌شود که جایگاهی برای استفاده از عناصر خردورزانه نباشد. ثانیاً عدم عمق و گستردگی در مطالعات دینی و اسلامی سبب سطحی‌شدن محصولات اندیشه‌ای روشنفکران دینی می‌گردد. وی گفت: روشنفکران دینی به جز معدودی، آشنایی عمیقی با تاریخ اندیشة دینی ندارند.
● پرسش و پاسخ بخش اول سمینار:
در این بخش پس از ارائه مقالات توسط سخنرانان، جلسة پرسش و پاسخ نیز با مدیریت محسن کدیور برگزار شد. در این بخش، رضا علیجانی در پاسخ به اظهارات اخیر اکبر گنجی دربارة شریعتی تصریح کرد: آقای گنجی سبک بولتن‌نویسی دارند و مطالبشان در مورد شریعتی غیرمنصفانه است و بنده اکثر مطالب ایشان را نادرست می‌دانم. این شریعتی‌پژوه افزود: متاسفانه برخی فرافکنی می‌کنند و هر نوع اشتباهی را متوجه انقلاب و ایدئولوژی می‌کنند و آدرس اشتباهی می‌دهند، در صورتی که باید بدانیم کسانی بودند که انقلاب کردند و ایدئولوژی داشتند و هیچ اتفاق نامطلوبی را تأیید نکردند. بنابراین برخی برای آن‌که خود را تبرئه کنند تقصیر را به گردن دیگران می‌اندازند که یکی از مظلوم‌ترین آنها شریعتی است.
علیجانی در ادامه با اشاره به کارکرد دین اظهار داشت: اگر بخواهیم هگلی بحث کنیم، همین که دین باقی مانده است یعنی کاربرد داشته است. شریعتی نیز تاکید می‌کند که مذهب برای انسان است نه انسان برای مذهب. انسان به دین و مذهب نیازمند است، از همین رو اگر نگوییم دین بدون رقیب است، از بقیة رقبای خود در حال حاضر یک سر و گردن بالاتر است. دین یک امکان است نه یک الزام و در تحقق معنا، مسئولیت و امید می‌تواند بسیار مؤثر باشد.
در ادامه یوسفی اشکوری در پاسخ به نقدهای صورت گرفته به شریعتی خاطرنشان کرد: کسی که حرف تازه‌ای می‌زند مورد مخالفت قرار می‌گیرد. از این رو نقد شریعتی امری است مطلوب، اما به گمان من مدعیات آقای گنجی اساساً نادرست است. وی افزود با اشاره به جایگاه شیعه افزود: شیعه زیرمجموعة اسلام است و من نیز یک شیعه هستم، البته با تفسیری که شریعتی از تشیع دارد. او می‌گفت: ما علی را بر محمد نیفزوده‌ایم، ما علی را گرفتیم تا محمد را گم نکنیم. از آنجایی که شیعه جزئی از اسلام است اگر روشنفکری دینی اسلام را نقد می‌کند، شیعه را نیز باید مورد نقد قرار دهد.
وی در مورد وظیفة روشنفکری دینی گفت: به قول سیدجمال روشنفکر دینی باید به فکر تربیت نفوس و بیداری عقول و اندیشه‌ها باشد و اقبال نیز در این زمینه می‌گفت: وقت آن است که ما در کل مسلمانی‌مان تجدیدنظر کنیم.
در ادامه پرسش و پاسخ بخش اول مسعود ادب در پاسخ به پرسشی مبنی بر نقد روحانیت اظهار داشت: تاکنون نیز نقد روحانیت در سخنرانی‌ها و مقالات و شعرها و فیلم‌های مختلف صورت گرفته است. در خود حوزه نیز افرادی هستند که به نقد روحانیت اهتمام دارند، هرچند شاید سمیناری تا به حال برگزار نشده‌باشد.
وی افزود: فتاوای آیت الله صانعی و مباحث صالحی نجف آبادی یا بانک‌داری اسلامی شهید صدر نشانه‌هایی از نوآوری در حوزه‌های علمیه است. در پایان این بخش کدیور با طرح پرسشی دربارة اسلام تاریخی و سنتی گفت: ما امروز در این سمینار روشنفکری دینی را مورد نقد و بررسی قرار داده‌ایم، آیا اسلام تاریخی و سنتی نیز جرأت این را دارد که به نقد خود بنشیند؟
این جمله کدیور با تشویق حاضرین مواجه شد.
● بخش دوم سمینار:
در این بخش ابتدا مقالة عبدالکریم سروش توسط پسر وی قرائت شد و پس از آن نقدهای جامعه‌شناسانة حمیدرضا جلائی‌پور و سارا شریعتی به روشنفکری دینی مطرح گشت. در پایان این قسمت نیز عبدالحسین خسروپناه نقطه نظرات خود را در این باب ارایه داد. ریاست این بخش از سمینار دین و مدرنیته ۲ را حسن یوسفی اشکوری بر عهده داشت.
▪ عبدالکریم سروش
دکتر سروش در مقالة خود به آنچه روشنفکری دینی نیست پرداخته و تلویحاً با سنتی‌ها، سنت‌گرایان،‌فقیهان نوگرا، روشنفکران غیردینی،‌شریعتی و ملکیان مرزیندی خود را مشخص کرده‌بود. وی در این مقاله تأکید کرده‌بود که در نظر روشنفکری دینی، مهمترین خدمتی که دین می‌کند به اخلاق است، نه به سیاست، نه به تجارت و نه به معرفت. انتظار اخلاقی از دین باید داشت و آن را نقد اخلاقی باید کرد. فقه را هم از نقد اخلاقی نباید مصون نهاد که امروز سخت مستمند و نیازمند آن است. و همین نقد اخلاقی است که فقه را هم تواناتر و هم پیراسته‌تر خواهد کرد و گره مشکلات آن را نه با توسل به عصر غیبت بل با توسل به اصل حق و عدالت خواهد گشود. متن کامل مقالة دکتر سروش در صفحة ۲۵ این ویژه‌نامه آمده است.
▪ حمیدرضا جلائی‌پور
جلائی‌پور سخنران دیگر مراسم با دفاع از رویکردهای آیینی در روشنفکری دینی افزود: در مقالة دیگری از روشنفکری دینی به‌عنوان یک مدرسة تأثیرگذار در جامعه ایران دفاع کرده‌ام (مجلة آیین، دورة‌جدید، شمارة شش) اما در این مقاله بر کاستی‌های روشنفکری دینی در شرایط کنونی متمرکز شده‌ام. وی تأکید کرد که این بررسی از منظر دین‌شناسانه، کلامی، معرفت‌شناسانه و فلسفی انجام نمی‌گیرد بلکه از منظر جامعه‌شناسی (با رویکرد تحلیلی- تجربی) به موضوع می‌پردازد. جلائی‌پور در قسمت اول سخنانش دیدگاه نظری خود را دربارة وضعیت ابعاد جمعی دینداری در جوامع کنونی مدرن، از جمله ایران، شرح داد. و در فراز دوم با ذکر پنج شاهد مثال کوشید نشان دهد که روشنفکران دینی به ابعاد جمعی دینداری توجه کمی دارند. در انتها نیز به پیامدهای این غفلت پرداخت.به گفتة وی در آموزه‌های روشنفکران دینی ابعاد جمعی دینداری به طور جدی مورد توجه قرار نمی‌گیرد؛ لذا در حالی که مخاطبین روشنفکری دینی از روشنگری این روشنفکران سود می‌برند بعید است در سایة آموزه‌های روشنفکران دینی همبستگی جمعی‌شان (که با التزام آنها به انجام مراسم جمعی دینی تقویت می‌شود) تشویق و تقویت گردد و ادامه این بی‌توجهی می‌تواند به فرسایش سرمایه اجتماعی روشنفکران دینی منجر شود.
این استاد جامعه‌شناسی دانشگاه تهران افزود: علاوه بر کاهش اعتماد تودة دینداران به روشنفکران دینی، یکی دیگر از پیامدهای غفلت روشنفکران دینی از ابعاد جمعی دین این است که با این کار زمین دینداری جامعه را به اقتدارگرایان و پاپولیست‌های دینی واگذار می‌کنند و این نه خدمتی به دین است و نه خدمتی به جامعة مدرن و بدقوارة کنونی ایران. اگر روشنفکران دینی همچون سال‌های اخیر فقط به روشنگری فکری اقدام کنند و ابعاد جمعی و مناسکی دینداری را مورد توجه قرار ندهند، جریان روشنفکری دینی به یک جریان پراکنده آموزشی نزدیک خواهد شد که از آن می‌توانیم به عنوان یک فرآیند سرد یاد کنیم.
به اعتقاد جلائی‌پور، روشنفکران دینی با تفکیک‌هایی چون تفاوت سه سطح دینداری و تفکیک اسلام حقیقت و اسلام هویت و تأکید بر دین حداقلی و دین حداکثری معمولا به ابعاد معرفتی، فلسفی و نظری دین پرداخته و از توجه جدی به ابعاد مناسکی و ابعاد جمعی دین غفلت کرده‌اند. وی در این زمینه از مهدی بازرگان، آیت‌الله طالقانی،‌یدالله سحابی و محمدتقی شریعتی به عنوان الگوهایی مناسب یاد کرد و گفت: روشنفکری دینی ما هنوز در حال بهره‌بردن از سرمایة اجتماعی این بزرگان است. جلائی‌پور در پایان تأکید کرد که برگزاری مراسم مذهبی توسط روشنفکران دینی، شرکت روشنفکران دینی در اجتماعات مذهبی و تشویق دیگران به این کار توسط روشنفکران دینی در افزایش اعتماد عموم دینداران به این دسته از روشنفکران مؤثر است. وی گفت: مقصودم از مناسک و مراسم مذهبی آن دسته از مناسک و آیین‌هایی است که مورد تأیید روشنفکران دینی نیز هست، از جمله نماز جمعه و جماعت، مجالس اعیاد مذهبی، تولد و وفات پیامبر و امامان، تفسیر قرآن و نهج‌البلاغه و حدیث، مجالس موعظی و درس اخلاق، آموزش قرآن، فعالیت‌های جمعی خیریه، مجالس ادعیه‌خوانی و ...
▪ سارا شریعتی
سارا شریعتی، سخنران بعدی این سمینار بود که با اصل قرار دادن دین در حوزه شخصی به تعریف روشنفکری مذهبی پرداخت. وی عنوان داشت: روشنفکر مذهبی، چهرة شاخص پروژة اصلاح دینی، اصطلاحی است که شریعتی در دهة پنجاه برای توصیف چهرة جدیدی در جامعه به کار برد که هم روشنفکر بود و هم مذهبی. این تیپ جدید اجتماعی، می‌کوشید در زمانه‌ای که روشنفکران اغلب غیرمذهبی بودند و مذهبی‌ها اغلب دینداری‌ای موروثی و تعبدی داشتند، با رویکردی اجتماعی به دین، فرهنگ اصلاح‌شدة مذهبی را پشتوانة تحول اجتماعی قراردهد (تصفیه و استخراج منابع فرهنگی). استفاده از این ترکیب توسط شریعتی در آن دوره وجهی توصیفی داشت (توصیف تیپ جدید اجتماعی که به وجود آمده بود) و همچنین جهت معرفی اصلاح دینی به مثابه یک پروژة اجتماعی بود. وی در ادامه افزود: روشنفکرانی چون: طالقانی، شریعتی، بازرگان و سحابی که از دهة ۵۰ به مفهوم روشنفکری دینی دامن زدند می‌کوشیدند نشان دهند که دینداری با اندیشة سنتی از یک سو و تفکرات غیر دینی از سوی دیگر مخالف است و امکان کارکرد اجتماعی در آن نهفته است.
بر این اساس اصطلاح روشنفکری دینی گونه‌ای پروژة اجتماعی بود و ایشان نقد دین را پیش‌شرط هر نقد دیگری می‌دانستند. از این رو در مضامین ایشان اصطلاحاتی چون، انتظار، عاشورا، مطهرات در اسلام، سلام‌های نماز و غیره مشهور بود. اما در نزد روشنفکران بعد از دهة ۷۰ گرایش عمده به سمت مباحث نظری چون سکولاریزاسیون، عقل و وحی، و هرمنوتیک بود و از توجه جدی به متن اجتماع غفلت ‌شد.
▪ عبدالحسین خسروپناه
عبدالحسین خسروپناه سخنران دیگر همایش با طرح سلسله نکاتی عنوان کرد که به نظر وی اصولاً چیزی با عنوان روشنفکری دینی در دو دهة اخیر وجود نداشته‌است. او تنها هنر جریان موسوم به روشنفکری دینی را ترجمة آرای متفکران غربی و نهایتاً بومی‌کردن آنها دانست. وی با فاقد انسجام خواندن مبانی معرفتی این اندیشمندان، تاکید کرد متأسفانه در این دو دهه روشنفکران دینی هم فقیه شده‌اند، هم فیلسوف، هم روانشناس و هم جامعه‌شناس. مگر روشنفکران می‌توانند به جای همه بنشینند؟
وی با انتقاد از روشنفکران دینی که بدون تخصص به نقد فقه می‌پردازند تصریح کرد: فقه یک مسئلة تخصصی است، چگونه یک روشنفکر می‌تواند به جای فقها سخن بگوید؟
وی در پایان اضافه کرد: من منکر برکات و خدمات جریان روشنفکری دینی نیستم، اما معتقدم که این جریان خودشکن است و تا وقتی که چنین مسائل و شبهاتی را برطرف نکند، راه به جایی نمی‌برد.
● پرسش و پاسخ بخش دوم سمینار:
جلائی‌پور در بخش پرسش و پاسخ و در جواب یکی از پرسش‌ها گفت: از این جهت در سخنانم بر دکتر سروش متمرکز شدم که ایشان در طول دو دهه اخیر بیشترین تأثیر را در جامعة روشنفکری ایران داشته‌اند و نقش برجستة ایشان غیرقابل انکار است. به علاوه اگر انتقاداتم به دکتر سروش وارد باشد، به طریق اولی به استاد ملکیان و استاد شبستری هم وارد است. در ادامه، سارا شریعتی به خطر استعماری‌شدن سمینار امروز اشاره کرد و تأکید نمود: ما نباید در این جلسات مباحث ایمانی و شخصی دین را مورد توجه قرار دهیم؛ تمام بحث ما درباره دین زمانی آغاز می‌شود که دین از حوزة شخصی به جامعه و خیابان کشانده می‌شود. لذا در این‌جا فقط باید به دین اجتماعی بپردازیم، نه دین شخصی و باورهایی که در خلوت خود داریم.
در پایان این بخش نیز عبدالحسین خسروپناه در پاسخ به یکی از پرسش‌ها اظهار داشت: من توصیه نکرده‌ام که همه باید یک جور فکر کنند تا بتوانند به یک جریان فکری تبدیل شوند. اشکال من به جریان روشنفکری دینی این است که در حوزة معرفت‌شناختی روشنفکری دینی قائل به تفکرات شخصی و عدم قطعیت عقلانیت است و عنوان می‌کند که روشی عمومی برای فهم دین وجود ندارد، و در عین حال می‌خواهد جریان‌سازی کند. مگر می‌توان با این نوع تفکر جریان سیاسی و اجتماعی به وجود آورد؟ این مدرس حوزه گفت: من با نظر آقای سروش موافقم که مشکل مدرنیته فقط با اصلاح در فقه حل نمی شود. برخلاف مرحوم مطهری که چارة حل تعارض مدرنیته و دین را صرفاً در فقه می‌جست، ما در مسائل معرفتی نیز با مدرنیته دچار مشکل می‌شویم و این نیز باید مورد توجه قرار گیرد.
● بخش سوم سمینار:
▪ سیدحسین نصر
بخش آخر سمینار پس از تنفسی کوتاه، با ارائه مقاله سید حسین نصر از طریق ویدئو کنفرانس مستقیم آغاز شد. وی که اولین بار بود که پس از انقلاب (ولو به شکل مجازی و به مدد اینترنت) در جمع گسترده‌ای از ایرانیان داخل کشور سخنرانی می‌کرد، توانست از دانشگاه جرج واشنگتن با مخاطبان ایرانی خود در حسینیة ارشاد به صورت مستقیم سخن بگوید.
سید حسین نصر ابتدا ضمن اظهار خوشحالی از این اتفاق میمون، از این‌که در میان هموطنان حضور ندارد، ابراز تأسف کرد. وی سپس به تعریف روشنفکری پرداخت و عنوان کرد: در ابتدا باید تعریف کلمه روشنفکری را طرح کرد. چرا که روشنفکری در قرون هیجدهم با نهضتی آغاز شد که شدیداً مخالف مذهب کاتولیک و قائل به آزادی بود و آزادی انسان را از عقل می‌دانست، اما در ایران بنیاد اصطلاح روشنفکری در چند دهه اخیر در ایران بر این مبنا قرار گرفت که عقل و وحی و عرف را از عقل قدسی جدا کند.
وی افزود: البته روشنفکر دینی در گذشته به شکل امروزی نبود و باید در نظر داشت که هر وقت روشنفکری طرح می‌شود چه دینی و چه غیردینی، با استیلای سیاسی، اقتصادی و فکری غرب طرح می‌شود و آنها که دنبال آن هستند منتظرند ببینند در غرب چه خبر است که این البته از نظر تاریخی منطقی است. وی در ادامه سخنانش پرسید: مقصود از روشنفکری دینی چیست؟ و هدف آنهایی که خود را پیروان روشنفکری می‌دانند چیست؟ آیا خواندن جدید اسلام بر مبنای تفکر غرب است؟ آیا مقصود تجدید در دین است؟ این رویکرد چه هدفی دارد؟ آیا مظنور به کار بردن منطق در امور دینی است؟ آیا مقصود توجه به مسائل جدید بشر امروز است؟ اگر صبحت از روشنفکری دینی می‌شود معیار حقیقت کجاست؟ آیا ما خداوند را می‌پرستیم یا صیرورت را و معیار حق و اندیشه را چه خواهیم دانست؟ وی ادامه داد: این اندیشه‌ها اسیر صیرورت هستند. یعنی صیرورت را معیار حقیقت می‌دانند.
دکتر نصر با تأکید بر این نکته که بدون درک عمیق تجدد که از رنسانس شروع شده و تا به امروز ادامه دارد نمی‌توان در این زمینه حرفی زد گفت: این تجدد اندیشه‌های ما را به حاشیه برده است. پس شناخت آن برای ما بسیار ضروری است و باید به درک عمیق تجدد دست یابیم. به همین جهت برای روشنفکری دینی نه فقط مسئلة هدف دین بلکه حرکت دین در جهانی که تجدد در آن نفوذ کرده مهم است.
وی در ادامه سخنانش در باب آسیب‌شناسی روشنفکری دینی به سه نکته اشاره کرد: در صورت پذیرفتن صیرورت به عنوان غایت که انتهای مدرنیسم است جایگاه ما کجاست؟ و دوم اینکه در صورت پذیرفتن مقابل آن یعنی بنیادگرایی که طرف دیگر مسئله تجدد است ما در کجا ایستاده‌ایم‌؟ و سوم این‌که سنت‌گرایی که من عمری را برای تبیین آن صرف کرده‌ام و به معنای ارتجاع نیست و به دنبال حقایقی است که در همة زمانها و مکانها هست و با هر زبان می‌تواند ارتباط یابد، زیبنده است که به خوبی روشن شود.
دکتر نصر در انتهای سخنانش اظهار داشت: پویایی یک جامعه و تفکر اسلامی مبتنی بر آزادی فکر بوده است. مهمترین امر برای این جامعه آزادی فکری است، البته نه آزادی‌ای که تار و پود جامعه را از بین ببرد و به بی‌نظمی منجر شود. بلکه تفکری که بتواند آزادانه با دیگر اندیشه‌ها وارد گفتگو شود. حقیقت همیشه پیروز است و بحث از آسیب‌شناسی نیز می‌تواند کمک فراوانی به اندیشة دینی کند.
▪ مصطفی ملکیان
در ادامه مصطفی ملکیان که پس از چندی غیبت در سخنرانی‌های عمومی در تهران دعوت برگزارکنندگان را اجابت کرده بود در نقد روشنفکری دینی سخن گفت و این مفهوم را پاردوکسیکال خواند. او در ابتدا تصریح کرد این نام در ایران به من هم اطلاق می‌شود، پس تمام نقدهایی که می‌کنم چه بسا به خود من هم وارد باشد. وی در ادامه با مخالفت با این مفهموم عنوان کرد که روشنفکر می‌تواند مسلمان و متدین به هر دین و مذهبی باشد اما چیزی به نام روشنفکر دینی ممکن نیست.
وی افزود: وقتی اینجا دربارة آسیب‌شناسی روشنفکری دینی سخن می‌گوییم نیز مراد ما آسیب‌شناسی روشنفکرانی است که در کشور ما نامشان روشنفکر دینی است.
ملکیان سپس به سه نکتة مقدماتی اشاره کرد: اول این‌که برخی از نقدهایی که به روشنفکری دینی واردند به روشنفکری غیردینی نیز وارد هستند. دوم، وجوه نقد روشنفکری دینی فراوانند و هر کس در سخنانش احتمالاً به مهترین این انتقادات از نظر خود اشاره کرده‌است. سوم، روشنفکری دینی برکات و آثار مثبت فراوانی برای جامعة ما داشته است. جریان روشنفکری در ایران بسیار قدرتمند است،‌گرچه در قیاس با کشورهای دیگر اسلامی مثل کشورهای ترک‌زبان و عربی‌‌زبان، روشنفکران ما فلسفی‌تر می‌اندیشند و البته به اعتقاد من فلسفی‌تر بودن به معنای عمیق‌تر بودن هم هست.
وی در ادامه انتقادهای خود را به روشنفکری دینی در سه بند خلاصه کرد: نخست این‌که روشنفکران دینی ۷ پیش‌فرض خود را روشن و اثبات نکرده‌اند که عبارتند از: اول، اینکه مشکل ما جمع دین و مدرنیته است. دوم، این‌که مفهوم روشنفکری دینی ممکن است. سوم اینکه روشنفکری دینی مطلوب است. چهارم این‌که وحی حجیت معرفت‌شناختی دارد. پنجم این‌که آنچه در اختیار ماست وحی است. ششم این‌که نظریه‌ای که به واسطه آن وحی را تفسیر می‌کنند چیست؟ و هفتم این‌که نشان دهند چرا باید اسلام را از میان دیگر ادیان انتخاب کرد.
وی در پایان به ضعف اخلاقی روشنفکران دینی اشاره نمود و گفت: ایشان اولاً باید در رفتار متقابل خود شیوة اخلاقی اختیار کنند، ثانیاً باید با پرهیز از افراط در آکادمیک بودن در دسترس مردم باشند و ثالثاً با دیگر روشنفکران غیردینی تعامل مناسب‌تری داشته باشند.
▪ سعید حجاریان
سعید حجاریان سخنران پایانی این سمینار بود. او در ابتدا پوزش خواست که به علت ضعف جسمانی مستمع سخنرانی دیگران نبوده و به علت این ضعف توان خواندن مقاله خود را نیز ندارد.
وی در مقاله‌ای که توسط یکی از شاگردانش قرائت شد به چالش‌های جریان روشنفکری دینی پرداخته بود.
وی روشنفکری را بر آمده از مدرنیته دانست و عنوان کرد چنان‌چه ذات‌گرا باشیم، ذات و جوهر روشنفکری بر عقلانیت مابعد کانتی استوار است و لذا قدرت نقد آن بالا است. روشنفکر کسی است که قدرت نقد دارد و جامعه، سنّت، سیاست و حتّی خودش را نقد می‌کند. البتّه در اینجا منظورم روشنفکری دینی است و نه روشنفکر مسلمان. این دو با هم تفاوت دارند. انسان می‌تواند روشنفکر باشد و مسلمان هم باشد. امّا منظور من در اینجا از روشنفکر دینی، روشنفکری است که موضوع و متعلّق پژوهشش دین است. روشنفکری به لحاظ خواستگاهش و استواری‌اش بر عقلانیت انتقادی با جزمیت سر و کار ندارد. بنابراین، اوّلین چالش این است که آیا روشنفکر دینی حاضر است پروژة خود را در چنین محیط انتقادی پیش ببرد؟ حاضر است جرأت فکر کردن و نقد کردن داشته باشد؟ ممکن است بگوییم روشنفکری دینی در منزل بین سنّت و مدرنیته خانه کرده است. این منزل در واقع ایدئولوژی است. مسأله این است که ایدئولوژی حاضر نمی‌شود تا آخر پیش رود. ایدئولوژی سعی می‌کند سنّت را به شکل جدید و مدرن بازسازی کند. اگر گفته شود: روشنفکری دینی ایدئولوژی است، سؤالی که مطرح می‌گردد این است که آیا ایدئولوژی‌ها در مقابل عقلانیت انتقادی تاب آورده‌اند؟ جدّی‌ترین ایدئولوژی‌ها مثل مارکسیسم هم در مقابل عقلانیت انتقادی تاب نیاورده اند. پس چالش اوّل این است که روشنفکری دینی به این سؤال پاسخ دهد که می‌خواهد در کجا بایستد؟ در منزل ایدئولوژی؟ یا می‌خواهد از عقلانیت نیز پیش‌تر رود تا به منزل پست‌مدرنیسم برسد؟ که در این صورت دیگر روشنفکر دینی نیست، چرا که در منزل پست‌مدرنیسم به دام نسبی‌گرایی می‌افتد که در آن هر چیز مجاز است و این با دین که به هر حال دارای گزاره‌های جهان‌شمول است نمی‌تواند مطابقت کند.
وی افزود: چالش دوم جریان روشنفکری دینی این است که روشنفکری دینی باید همزمان در دو جبهه بجنگد. او از یک سو با روشنفکر سکولار و از سوی دیگر با سنّت درگیر است. هر دوی این‌ها، هم سابقة قوی دارند و هم پایگاه قوی. روشنفکر سکولار حداقل ۴ سده در دنیا سابقه دارد و هم به لحاظ نظری و هم به لحاظ انباشت تجربه بسیار قوی است. سنّت هم پایگاهی قوی دارد؛ حوزه‌های علمیّه دارد، مراکز آموزشی دارد، پول دارد و در عین حال سعی کرده خود را با سنّت‌های غربی مانند هایدگر، شوآن و گنون گره بزند و یا از سنّت‌های غربی وام بگیرد و خود را تقویت کند. روشنفکری دینی با عمر کوتاهی که دارد و با همة ضرباتی که متحمّل شده است، باید در یک زمان در دو جبهه ی قوی بجنگد.
چالش سوم، مشکل داخلی روشنفکری دینی است. ما با پدیده‌ای به نام روشنفکر دینی مواجه نیستیم؛ بلکه با روشنفکری‌های دینی مواجهیم. از لحاظ جامعه‌شناختی ما چند نوع روشنفکری داریم. مارکس روشنفکران را از لحاظ طبقاتی تقسیم‌بندی می‌کند. مانهایم در مقابل او می‌گوید: روشنفکر تعلّق طبقاتی ندارد. از نظر اندیشگی هم می‌توان روشنفکران را تقسیم‌بندی کرد. پس تعدّد و اختلاف در روشنفکران دینی چالش سوم است. امّا مسألة چهارم روشنفکران دینی عدم رابطة تئوری و عمل است. به طور کلّی و به طور اخص در ایران، رابطة بین تئوری و عمل باید نوعی رابطة دیالکتیکی باشد؛ امّا در اینجا با نوعی سکتاریسم مواجهیم. روشنفکری دینی باید خودش را در عمل محک بزند؛ امّا در ایران منحصر به جمع‌های محدود و محافلی شده است که فقط مختصّ خود روشنفکران دینی است. روشنفکران دینی نکوشیده‌اند این پروژه را با پایگاه مشخّص اجتماعی‌شان پیوند بزنند. این قطع رابطة تئوری و عمل منجر به این شده است که نه دینشان با دین مردم در ارتباط باشد و نه روشنفکری شان به کار مردم آید. در غرب، روشنفکران عمدتاً در جوامعشان نقش پیشتاز داشته‌اند و توانسته‌اند جوامع خود را تکان بدهند. مثل امیل زولا. امّا در جامعة ما رابطة بین نظر و عمل گسسته شده و روشنفکری دینی نتوانسته است خودش را در حوزه‌های زیست بوم اعم از شعر، موسیقی، NGOها، احزاب و … بازتاب دهد و لذا ابتر مانده است. این موضوع موجب لاغر ماندن تئوری هم شده است. زیرا وقتی یک تئوری، اجتماعی نشود، بارور نمی‌گردد و لاغر می‌ماند. عدّه‌ای معتقدند روشنفکران نباید کار پراتیک بکنند؛ امّا من معتقدم روشنفکر برای آزمون تئوری خودش هم که شده باید برای آن سنگ محک پیدا کند و رابطه‌ای بین نظر و عمل برقرار سازد. برای مثال به فوکو نگاه کنید که برای توصیف زندان و دارالمجانین چقدر با واقعیات درگیر می‌شود و وارد این محیط‌ها می‌گردد. ادوارد سعید هم نمونة خوبی است. این با روشنفکری که گوشة خانه چسبیده و فقط با کتاب‌هایش سر و کار دارد و از واقعیات و جامعه‌اش فرسنگ‌ها فاصله دارد، بسیار متفاوت است.
● در حاشیة سمینار
انتقادات سخنرانان در راهروهای حسینیه در زمان‌های تنفس نیز پیگیری می‌شد و کمابیش اکثر نقدها مجدد از سوی حاضرین نقد می‌شد. در این میان نظر برخی از چهره‌های حاضر را دربارة لزوم نقد جریان روشنفکری دینی و سخنان مطرح‌شده جویا شدیم.
علیرضا رجایی در پاسخ پرسش ما گفت: این نوع جلسات می‌تواند فرصت مغتنمی برای بررسی وضعیت گرایش‌های مختلف روشنفکری دینی باشد. وی با اشاره به فواید نقد روشنفکری دینی گفت: روشنفکری دینی می‌تواند خود را مرور کند و طی آن وضع فعلی و افق‌های پیش رویش را بررسی کند. متأسفانه زمینه‌های گفتگو در جریان روشنفکری دینی بسیار کم است، اما همایش‌هایی همچون همایش دین و مدرنیته می‌تواند فرصت لازم را مهیا سازد تا انتقادات به این جریان مورد بررسی و نقد قرار گیرد.
رجایی اضافه کرد: جلسات خصوصی بین روشنفکران جهت نقد این جریان لازم هست اما کافی نیست. بعد از تعطیلی چند نشریة ارگان روشنفکری دینی، جلسات اینچنینی می‌تواند جایگزین خلأ به وجود آمده باشد. وی با بیان مهمترین آسیب جریان روشنفکری دینی اظهار داشت: جریان روشنفکری دینی توجه چندانی به متن مقدس ندارد. از این رو باید به طور جدی به متن‌شناسی بپردازد هرچند که کار دشواری باشد. چرا که در مواردی ارائه نظریات جدید از دل متن در فضای حاکمیت ایدئولوژیک برخوردهای سنگینی را به همراه دارد. البته این دلیل نمی‌شود که جریان روشنفکری دینی از این کار صرف نظر کند.
رجایی خاطرنشان کرد: جریان روشنفکری دینی بیشتر بر دین‌شناسی تأکید کرده است، هرچند این لازم است اما متن‌شناسی نباید فراموش شود. توجه به متن باید به عنوان یک پروژة دینی مورد توجه روشنفکران دینی قرار گیرد.
محمد مجتهد شبستری نیز که در تمام طول برنامه در همایش حاضر بود، گفت: من عباراتی همچون مدرسة روشنفکری دینی یا روشنفکری دینی و عرفی را اصلا قبول ندارم. وی گفت: من معتقدم اندیشه‌ای که خوب است باید ترویج شود. لذا معتقدم ترویج اندیشه نباید محدود به دینی و غیردینی شود. اگر اندیشه‌ای متعالی است، حتی اگر غیردینی باشد باید ترویج شود.
وی افزود: هرکسی مسئول اندیشه‌های خودش است، لذا مایل نیستم دربارة نظرات مطرح‌شده در سمینار دین و مدرنیته ۲ اظهار نظر کنم. من اندیشه‌های خودم را دارم و آنها را می‌نویسم و منتشر می‌کنم و معتقدم اشتباه هم می‌کنم و نیازمند اصلاح آنها توسط منتقدین هستم.
یکی دیگر از حاشیه‌های سمینار «دین و مدرنیته ۲» واکنش‌های متفاوت به اظهارات و پیشنهادات جلائی‌پور بود. هادی خانیکی دراین‌باره گفت: من با نگاه اجتماعی جلائی‌پور دربارة روشنفکری دینی موافقم و معتقدم سهم اجتماعی روشنفکران دینی کم بوده است. وی افزود: جامعة شهری امروز به قدری بزرگ شده است که مخاطب چندان در دسترس نیست و روشنفکران نیز از ارتباط با آنها غفلت کرده‌اند. به هر صورت در اکثر جنبش‌های معاصر از مشروطه گرفته تا انقلاب اسلامی روشنفکران دینی در تحرکات اجتماعی نقش بسزایی داشته‌اند.
این استاد دانشگاه با بیان دلایل این پدیده تصریح کرد: این بعد فعالیت‌های روشنفکری دینی برآمده از حساسیت‌هایی است که در جامعه وجود دارد. باید توجه داشت دینداری و پایبندی به مناسک دینی یک سرمایة اجتماعی است و نباید آن را استفادة ابزاری از دین و مناسک دینی تلقی کرد.
خانیکی ادامه داد: روشنفکری دینی به دلیل تعلقات خاطرش به مذهب توانست ارتباط بیشتری با جامعه داشته باشد. این ارتباط باید حفظ شود که طبعاً راه آن پایبندی و توجه به همان مناسک دینی است. از این رو صحبت‌های من تکمیل صحبت‌های آقای جلائی‌پور است. روشنفکر دینی باید به آنچه که اعتقاد دارد عمل کند.
وی با اشاره به تفاوت روشنفکری دینی و غیردینی تأکید کرد برخی از روشنفکران غیردینی نیز به دلیل تأثیر دین در جوامع دینی آن را نفی نمی‌کنند. اما یک روشنفکر دینی از این منظر به دین نگاه نمی‌کند و آن را در زندگی عمومی مردم نیز موثر می‌داند و معتقد است دین می‌تواند در بسیاری از حوزه‌های خصوصی یا عمومی راهگشا باشد.
این استاد ارتباطات دانشگاه علامه طباطبایی در پایان گفت: دین می‌تواند به پیشبرد دموکراسی کمک کند و دموکراسی نیز می‌تواند زمینه‌های دینداری را فراهم سازد. لذا به دین و کارکرد اجتماعی آن بیشتر باید توجه کرد.
یکی دیگر از واکنش‌ها اظهارات یوسفی اشکوری بود که قائل بود پیشنهادات جلائی‌پور اگر چه به لحاظ نظری درست است اما مشکل عملی دارد. وی اضافه کرد: من با اصل صحبت‌های آقای جلائی‌پور موافقم. روشنفکری دینی باید مناسک و روابط جمعی خود را حفظ کند و به این بعد نیز اهمیت دهد. اشکوری خاطرنشان کرد: من این نکته را نیز می‌پذیرم که روشنفکری دینی پس از انقلاب به تربیت دینی جوانان و مسائل مربوط به آن نپرداخته است. اما این نکته نیز باید مورد توجه قرار گیرد که در عمل چگونه باید روشنفکری دینی به مناسک دینی پایبند باشد؟ وی با بیان مشکلات عملی پیشنهاد جلائی‌پور اظهار داشت: این پیشنهاد به نظری مشکل ندارد، اما در بعد عمل چگونه من می‌توانم به مراسم سینه زنی‌ای بروم که ۸۰ درصد مطالب مطرح شده در آن خرافه است؟ چگونه باید آنجا بنشینم و عزاداری کنم؟ من فکر می‌کنم خود آقای جلائی‌پور نیز در این جلسات حاضر نمی‌شوند.
یوسفی اشکوری افزود: قبل از انقلاب شخصیت‌هایی همچون بازرگان و سحابی جهت برگزاری مراسم‌های مذهبی فقط با فرهنگ عوام و روحانیت مواجه بودند، اما در حال حاضر حاکمیت نیز روبه‌روی این جریان است و محلی برای اجرای مناسک دینی وجود ندارد، هرچند در سال‌های اخیر در محل‌هایی همچون حسینیه ارشاد مراسم‌های ماه محرم و رمضان برگزار می‌شود.
خبرنگار: حسین - سخنور
منبع: سایت - باشگاه اندیشه - به نقل از http://eboard.ir
منبع : باشگاه اندیشه