پنجشنبه, ۲۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 16 May, 2024
مجله ویستا

جمعه غمگین ...


جمعه غمگین ...
توی قاب خیس این پنجره ها
عکسی از جمعه‌ی غمگین می‌بینم،
چه سیاه به تن‌اش رخت عزا!
تو چشاش ابرای سنگین می‌بینم.
داره از ابر سیا خون می‌چکه!
جمعه‌ها خون جای بارون می‌چکه!
نفس‌ام در نمی‌آد ، جمعه‌ها سر نمی‌آد!
کاش می‌بستم چشامو ، این ازم بر نمی‌آد!
داره از ابر سیا خون می‌چکه!
جمعه‌ها خون جای بارون می‌چکه!
عمر جمعه به هزار سال می‌رسه،
جمعه‌ها غم دیگه بی‌داد می‌کنه،
آدم از دست خودش خسته می‌شه،
با لبای بسته فریاد می‌كنه:
داره از ابر سیا خون می‌چکه!
جمعه‌ها خون جای بارون می‌چکه!
جمعه وقت رفتن , موسم دل‌کندن ،
خنجر از پشت می‌زنه , اون كه هم‌ راه من ئه!
داره از ابر سیا خون می‌چکه!
جمعه‌ها خون جای بارون می‌چکه!
منبع : مطالب ارسال شده