چهارشنبه, ۲۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 15 May, 2024
مجله ویستا

بررسی عواملی که ممکن است زندگی شما را تغییر دهد


بررسی عواملی که ممکن است زندگی شما را تغییر دهد
این روزها با هر که برخورد می کنی، فرق نمی کند چه سمت و شغلی داشته باشد و از نظر اقتصادی و اجتماعی در چه شرایطی زیست کند. مهندس باشد یا بازاریاب یا مدیر کل یک دفتر بازرگانی یا حتی بیکار فرق نمی کند، وقتی حالش را می پرسی و از وضعیت روحی اش جویا می شوی، می گوید؛ «خسته ام.» اینکه خستگی از کجا آمده و چرا در تنش رخنه کرده را بیان نمی کند. فقط می گوید خیلی خسته ام.
آن قدر این عبارت را در گوشه و کنار می شنویم که دیگر کلمه خستگی معنی خود را از دست داده. پیشتر ها وقتی کسی کار سنگین انجام می داد یا بی وقفه و بدون استراحت مشغول به کار بود می شنیدیم که خسته است.
اما این روزها این جمله را از دهان خیلی ها می شنویم. این احساس حتی بارها و بارها به خود ما دست داده که یک روز صبح در حالی که استراحت و خواب کافی هم داشتیم ولی نخواهیم که از رختخواب بیرون بیاییم و خود را برای رفتن به اداره، دانشگاه و... آماده کنیم. تا به حال فکر کرده اید که این احساس خستگی از کجا منشأ گرفته است؟
می خواهم یک حقیقت شگفت انگیز به شما بگویم، مغز انسان هیچ گاه دچار خستگی نمی شود. کشفیات اخیر نشان می دهد که شما می توانید حدود هشت تا دوازده ساعت بی وقفه کار کنید بدون اینکه توانایی تان کاهش یابد. هنگامی که مغز فعالیت می کند در خونی که از آن عبور می کند کمترین اثری از خستگی در آن دیده نمی شود.
برخلاف انتظار، قسمت عمده خستگی هایی که ما از آنها رنج می بریم از فکر است. روانشناسان معتقدند، آنچه موجب خستگی می شود آسیب های روحی و روانی است که از مشغولیات و ناراحتی های فکری سرچشمه می گیرد.
تصور کنید فردی که هیچ گونه کار به اصطلاح یدی انجام نمی دهد و اتفاقاً در شرایط مطلوبی هم زندگی می کند نیز همانند کارگری که از صبح تا شب در مترو مشغول به کار است ابراز خستگی می کند. به واقع کسی از پشت میز نشستن خسته نمی شود، آن چیزی که ذهن او را به خود مشغول می سازد و در درازمدت تبدیل به ناراحتی روحی می شود باعث خستگی می شود. نگرانی و اندوه، خشم و غضب و احساس پوچ بودن بیشتر از انجام کارهای سنگین می تواند ما را خسته و آزرده سازد. پزشکان نگرانی، هیجان و التهابات روحی را سه عامل موثر در خستگی ها بیان می کنند.
تلفات ناشی از ناراحتی های روحی با سرعت فلاکت باری در حال افزایش است. از هر بیست نفر در امریکا یک نفر مدتی از عمر خود را در کلینیک های اعصاب و روان سپری می کند. شاید گفتن اینکه نگرانی و اندوه یکی از دلایل بروز بسیاری از بیماری هاست برخی از پزشکان را دلگیر کند ولی واقعیت این است که ریشه اغلب بیماری های مهلک نگرانی و اندوه است.
بررسی هایی که در امریکا بر نوع زندگی کارمندان مبتلا به فشار خون و زخم معده و بیماری قلبی شده نشان می دهد که بیش از یک سوم این کارمندان در زندگی دچار هیجان و ناراحتی های روحی هستند.
فکرش را بکنید شما در این شهر پرهیاهو، شلوغ و پرترافیک برای بهبود اوضاع اقتصادی و بهتر کردن شرایط معیشتی خود در حال کار کردن هستید. آن وقت ناچارید پولی را که می بایست برای خوشی و لذت بردن از زندگی خرج کنید، به کلینیک های مشاوره و روان درمانی بپردازید تا علت از دست رفتن آرامش تان در زندگی را پیدا کنید. به راستی، زندگی ای که در مقابل دادن تمام لذت های دنیا، سلامتی روحی و جسمی انسان را از او بگیرد، چه سودی دارد؟
اشتباه بسیاری از افراد در این است که به جای اینکه روح آسیب دیده شان را ترمیم کنند به دنبال معالجه جسم شان هستند، درحالی که جسم و فکر یکی بوده و نمی توان آنها را جدا و به طور جداگانه درمان کرد.
وقتی اندوه، ترس و نگرانی تمام بدن شما را تصرف کند خواسته یا ناخواسته دچار وضعیتی می شوید که تصمیم می گیرید ارتباطتان را با دنیای اطراف قطع کنید و کنج محل کار یا خانه بنشینید و به دور از تمامی همراهان و همکاران تان به دنیای خیالی خود پناه ببرید. غافل از اینکه بیرون از رویاهای شما آدم های زیادی هستند که برهه ای از زندگی شرایطی مشابه وضعیت امروز شما داشته اند و می توانند با راهنمایی هایشان به شما کمک کنند.
پریشان حالی هیچ سودی ندارد جز اینکه نگرانی و اضطراب شما را چندین برابر می کند و شما را در برقراری ارتباط با همنوعانتان درگیر می سازد. آن وقت است که تمام دریچه های ارتباطی بسته می شود و خستگی مثل موریانه ای بر تاروپود شما حمله ور می شود و شروع به خوردن مغزتان می کند. همین الان با همین گفته ها می توانید تصور کنید که نگرانی چه بلایی می تواند سر شما درآورد. البته خیلی خود را مقصر ندانید.
عوامل متعددی وجود دارد که در ابتلای شما به نگرانی و ناراحتی دخیل اند. شیوه زندگی مدرن که در آن انسان ها با استرس های بیشتری روبه رو می شوند یکی از مهم ترین آنهاست که می تواند تاثیر مخربی بر سلامت جسم و روح بگذارد. مطالعه کمیسیون بهداشت اروپا از افزایش روزبه روز مراجعه افراد به بیمارستان های اعصاب و روان نشان می دهد که این مشکل در اغلب نقاط دنیا در حال رشد است. دکتر توماس هاوارد متخصص کلینیک روانپزشکی لندن اعتقاد دارد شناخت عوامل استرس زا بسیار مهم است. او می گوید ما باید چگونگی مقابله با استرس های معمول را بدانیم و بتوانیم با مسائل استرس زا کنار بیاییم در غیر این صورت دچار مشکلات جسمی و روحی فراوانی خواهیم شد.
البته پیشنهاد من این نیست که شما به مسائل زندگی بی اعتنا و خونسرد باشید، خیر. زندگی آنقدر هم سهل نیست که بتوانیم چنین راهکاری ارائه دهیم. بهتر این است که در مورد پیشامد های زندگی به جای در نظر گرفتن جنبه های منفی، نیروهای مثبت را پرورش دهید. به عبارت دیگر لازم است که ما متوجه مشکلات خود باشیم ولی نباید نگران شویم. بین توجه داشتن و نگران بودن تفاوت زیادی وجود دارد.
در فرق بین این دو همین کافی است که یک فرد بشر می تواند به مشکلات بزرگ زندگی خود توجه کند و بی هیچ اعتنایی به افکار منفی و ناامید کننده سرش را بالا نگه دارد و با قدم هایی راسخ و استوار گام بردارد و به جنگ مشکلات برود و جز افکار مثبت و امیدبخش اندیشه دیگری به خود راه ندهد. فکر نکنید که افتخار بزرگی است که شما از تمامی آنچه در اختیار دارید کمال استفاده را ببرید.
آنچه حقیقتاً اهمیت دارد بهره بردن از زیان است و این دقیقاً دلیل برتری افراد باهوش و موفق از دیگران است. تمامی آنچه گفته شد برای تاکید این مطلب بود که نگرانی مولد خستگی است. دلیل زیاد شنیدن واژه «خسته ام» در این روزها نیز حکایت از نگرانی بیش از حد آدم ها دارد. همه ما می توانیم در این هیاهو و غوغای شهری امنیت خود را حفظ کنیم و نیرومند تر از گذشته با در نظر گرفتن تمامی مشکلات برای نزدیک شدن به تصویر ایده آلی که در ذهنمان ساخته ایم تلاش کنیم. غیرممکن نخواهد بود اگر مشکلاتمان را به خوبی حلاجی کنیم.
شاید بهتر باشد اول مشکلاتمان را اندازه گیری کنیم که آیا واقعاً ارزش این را دارد که تا این اندازه به آن اهمیت دهیم. بدون اینکه حقیقت را درک کنیم و از اصل مطلب باخبر شویم هرگز نمی توانیم مشکلی را به خوبی حل و فصل کنیم. بدون درک حقیقت هر چقدر خود را آزار دهیم جز پریشانی و اغتشاش فکری نتیجه دیگری نخواهیم گرفت.
نصف بیشتر نگرانی های دنیا را کسانی به وجود می آورند که تلاش دارند قبل از به دست آوردن اطلاعات کافی تصمیم نهایی را بگیرند. مطمئن باشید اگر بتوانید قبل از هجوم نگرانی و استرس افکارتان را متمرکز کنید و آگاهی هایتان راجع به آن مساله را کامل کنید، نصفی از مشکلتان به خودی خود حل می شود. ولی ما معمولاً اینگونه رفتار نمی کنیم و پیش از آنکه بفهمیم مشکل از کجا آمده تصمیم به انتخاب راه چاره که در اغلب موارد هم آخرین و بدترین راه حل است می گیریم.
● چند دستورالعمل معجزه آسا برای از بین بردن خستگی
برای از بین بردن عبارت مسموم «خسته ام» در زندگی همین کافی است که بدانید نگرانی و اندوه مهمترین دلیل بروز آن است. دیگر وقت آن رسیده که از جا برخیزید و برای خلاصی از شر آن اقدام کنید. یک کاغذ همیشه همراه خودتان داشته باشید و در طول روز تمامی مسائلی را که باعث رنجش خاطر و نگرانی شما می شود بنویسید.
این کار به تقویت قوه سنجش شما نیز کمک می کند. وقتی مشکلات را براساس درجه اهمیت شان اولویت بندی می کنید بعد از مدتی دیگر از هر مساله ساده و پیش پا افتاده ای نگران نمی شوید و هر پیشامدی هرچند ناگوار نمی تواند روحیه شما را تخریب کند. روی کاغذ بنویسید که چه چیز باعث نگرانی تان شده است و چه کارهایی می توانید در این رابطه انجام دهید. تصمیمتان را بگیرید و بدون هیچ گونه شک و دودلی اقدام کنید. تردید داشتن در مورد به مرحله انجام رساندن تصمیم هم یکی از دلایل بروز نگرانی است پس بدون اینکه به خودتان مشکوک شوید تصمیمتان را عملی سازید.
اگر جزء آن دسته از افرادی هستید که بیش از حد ممکن به مسائل و مشکلات دامن می زنید ذهن تان را به کار یا حرفه ای که مورد علاقه تان است مشغول سازید. شاید سطحی به نظر برسد که اشتغال به کار می تواند باعث انحراف فکر شود و دغدغه و دلواپسی را رفع کند ولی این موضوع از مدت ها پیش در علم روانپزشکی به صورت یک قانون کلی درآمده است که می گوید انسان هرقدر هم از توانایی مغزی بالایی برخوردار باشد باز هم نمی تواند در یک لحظه ذهنش را معطوف چندین مساله کند.
مغز انسان در یک لحظه بیشتر از یک نوع احساس را نمی پذیرد به این معنی که شما نمی توانید در یک لحظه هم خوشحال باشید و هم در اندوه و نگرانی به سر برید. اشتغال به کار داروی خوبی است تا از شر افکار پریشان و دلهره آور رهایی یابید. این برای همه ما پیش آمده وقتی کاری انجام می دهیم یا در جمع دوستان سرگرم هستیم کمترین اضطراب و دلهره ای نداریم. اما همین که تنها می شویم به جای اینکه به لحظات خوش و شیرین فکر کنیم ترس و نگرانی به سراغمان می آید و ما را غرق این افکار می کند که آینده چه خواهد شد؟
آیا بالاخره می توانم به خواسته ها و آرزوهایم برسم؟ اصلاً می توانم روی خوشی و سعادت را ببینم یا خیر؟ این جملات به اضافه احساس خوب نبودن، پوچی و ناتوانی وقتی در تنهایی به سر می بریم مدام در مغزمان رژه می روند تا عاقبت ما را به جنگ خودمان بیندازند. اما همه اینها وقتی در کار غرق می شویم از بین می رود و جایش را نوعی آرامش و راحتی درونی می گیرد. راه دیگری که می توانید به کمک آن از نگرانی ها جدا شوید مرور و یادآوری خاطرات خوش است. بیشتر وقت ها برای اینکه ناراحتی هایی را که از چیز های بی اهمیت به وجود آمده است برطرف سازیم باید خاطره های خوش را جایگزین آنها کنیم.
پر و بال ندادن به مسائل کم اهمیت و جزیی نیز تاثیر مثبتی در کاهش نگرانی دارد. فراموش نکنید که اهمیت دادن به مسائل کوچک و سطحی تنها زندگی شیرین را به کام انسان تلخ می کند پس چرا ساعات و اوقات گرانبهای خود را با تامل و اندوه طی کنیم. هیچ وقت اجازه ندهید چیزهای کوچک زندگی شما را تباه کند.
اینکه شما چه دارید یا که هستید یا کجا هستید یا می خواهید چه بکنید شما را خوشحال یا اندوهگین نمی کند بلکه نحوه تفکر شما درباره زندگی است که برایتان شادی یا اندوه می آورد. ذهن تان را متوجه اتفاقات خوشایند کنید.
افکار شما همان هایی هستند که هر لحظه و هر زمان شما را به انسان ویژه ای تبدیل می کند. برخوردی حاکی از شجاعت، صراحت و شادمانی داشته باشید. اگر تصمیم به انجام کاری دارید سعی کنید آن را در ذهن تان تثبیت کنید و بعد بی آنکه از مسیر خارج شوید مستقیم به سوی هدف پیش بروید. ذهن خود را متوجه کارهای بزرگ و باشکوهی که دوست دارید انجام بدهید بکنید و آن وقت خواهید دید روزبه روز به آن تصویری از خودتان که همیشه آرزویش را داشتید نزدیک تر می شوید.
استراحت آخرین پیشنهاد برای رفع خستگی هاست. منظور از استراحت فقط خوابیدن نیست. از مغزتان شروع کنید. هرگاه احساس خستگی کردید روی صندلی لم دهید، عضلات صورتتان را شل کنید، چشمان تان را ببندید. محرومیت ها را از یاد ببرید و با یادآوری اتفاقات خوشایند و موهبت ها و تکرار کلمات مثبت و جملات تاکیدی به مغزتان فرمان آرامش دهید. بادبان ها را بکشید و از غرق شدن نهراسید.
بهاره مهرنژاد
منبع : روزنامه شرق