دوشنبه, ۱۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 29 April, 2024
مجله ویستا


چه کسی از «تقاطع» لذت می برد؟


چه کسی از «تقاطع» لذت می برد؟
ساختار روایی ای كه به جای روایت خطی داستان و رعایت الگوهای كلاسیك ذكر شده برای این نوع روایت با بیان داستانك های متعدد به صورت موازی و سپس اتصال این خطوط موازی به وسیله اتفاقی در فیلم به هم كه من اسمش را نقطه عطف داستان می گذارم داستان خود را پیش می برد.
اما این تعریف برای ساختار روایی فیلم «تقاطع» به نظرم اندكی دچار اشكال است. در فیلمی مثل تقاطع هم، تماشاگر ابتدا در مقدمه فیلم كه زمینه آشنایی او با شخصیت های متعدد فیلم است، با چند داستان مجزا و بی ربط به هم برخورد می كند كه هر كدام فرضیه دراماتیك جداگانه ای دارند (اصرار دارم به جای واژه داستانك كه معمولا توسط برخی منتقدان استفاده می شود از واژه داستان استفاده كنم). پس از گذشت تقریبا یك چهارم فیلم، تصادفی كه قرار است وصل كننده آدم های فیلم به هم باشد رخ می دهد. اما پس از گذشت دقایقی دوباره مسیر شخصیت های فیلم از هم جدا شده و داستان های فیلم هر كدام راه خود را پیش می روند و ارتباط منطقی چندانی بین این داستان ها دیده نمی شود. به عبارتی دیگر تصادف موجود در فیلم به تنهایی قدرت چفت و بست كردن شخصیت های فیلم و سرنوشت هایشان به هم را ندارد. حال این اشكال ممكن است به زمینه چینی های ناقص و سرسری گرفته شده این تصادف برگردد كه قرار است نقطه عطف داستان فیلم باشد و یا «زمان»ی كه از سوی فیلمنامه نویس و كارگردان فیلم، برای این نقطه عطف در نظر گرفته شده اندكی زود باشد چرا كه بعد از این نقطه عطف شما چیزی در حدود ۷۰ دقیقه فیلم را باید با حفظ روابط منطقی شخصیت هایی كه نقطه مشترك همه شان این تصادف است پر كنید و این كار دشواری است.
به هر حال به نظر، تصادف موجود در فیلم تقاطع به عنوان سنگ بنای وقایع دراماتیك فیلم اندكی سست است این اشكال فیلمنامه ای البته نمی تواند نحوه پرداخت بسیار حرفه ای و خوش ساخت این تصادف را از سوی گروه فنی و هدایتگر آنها یعنی كارگردان فیلم تحت الشعاع قرار دهد و ما را از تشكری ویژه به خاطر لذت فراوان از دیدن این صحنه معاف كند.
۱) فیلمنامه تقاطع را فرید مصطفوی و ابوالحسن داوودی نوشته اند. ذكر نام فرید مصطفوی به عنوان فیلمنامه نویس اثر معمولا نوید دیدن یك فیلم اجتماعی نفسگیر و محكم را می دهد. فیلم هایی كه مصطفوی فیلمنامه شان را نوشته معمولا فیلم هایی شده اند كه یقه تماشاگرشان را محكم می چسبند. تقاطع هم اثری پرگره و به شدت تلخ اندیش و پرده در، از واقعیت اجتماعی است. اما ایرادی كه به نظرم در مورد این فیلم می رسد نداشتن عمق در بینش اجتماعی آن است. احساس می شود دوربین فیلمساز به جای این كه كنار شخصیت های فیلم راه برود و با آن ها همدل باشد از زاویه خارج از دنیای آنها و همراه با تماشاگر به آنها نگاه می كند و نتیجه اش می شود فیلمی دلسوزانه كه بعضا سریال های آموزنده و سطحی تلویزیون را به یاد می آورد. شخصیت پردازی فیلم و منفی و مثبت دیدن آدم ها كه به نظر من در سینمای اجتماعی این نگاه جایی ندارد، نوع روابط موجود در فیلم كه لحظاتی شدیدا كلیشه ای و فكر نشده به نظر می آید، موسیقی پرحجم فیلم كه به تنهایی مثل اغلب كارهای علیقلی شنیدنی است اما در لحظاتی روی فیلم نمی نشیند و اینكه در این این فیلم ما تعداد زیادی تیپ می بینیم برخی از دلایل این قضاوت است. به نظرم وجود تیپ در یك فیلم اجتماعی بزرگترین آفت آن است. چرا كه سینمای اجتماعی، سینمای شخصیت است و فیلم های موفق این سینما در این سال ها خوب این موضوع را فهمیده اند. به هر حال فیلم ابوالحسن داوودی كه خیلی خوش ساخت و تمیز از آب درآمده فیلم گرمی نیست و از نظر نگارنده كه دغدغه اصلی اش سینمای اجتماعی ایران است ذات و جوهر این نوع سینما همین گرماست. جالب آن كه بازی های فیلم هم از مصادیق این حكم هستند.
۲) آیا زندگی پازلی است كه قطعه های اتفاق آن را می سازد؟ آیا زندگی چیزی جز اتفاق است؟ اتفاقاتی كه خود ما كوچكترین سهمی در پیدایش آن ها نداریم. آیا محدوده ای از خلقت را می شود یافت كه در دامنه جبر قرار نگیرد؟ اختیار و اراده، نتیجه نیات انسانی اند. آیا نیت آن دو جوان مرگ دو دختر بود؟ یا شاید اراده، منبعث از نیت نیست، منبعث از چیزی ناشناخته است كه بشر هنوز آن را كشف نكرده یا شاید هم هر چه هست مسیرها و جایگاه های از قبل مشخص شده است در جهان ملاك ها و معیارها و طبقه ها!
۳) به عنوان علاقه مند سینمای نجیب و شریف اجتماعی ایران از دیدن فیلم تقاطع سیراب نشدم. وقتی به دلیل این موضوع فكر می كردم متوجه شدم كه فیلم تقاطع آكنده است از قضاوت، آكنده از موضع گیری و خوب ها و بدها، بایدها و نبایدها. این مفاهیم كه در معرفت شناسی به آنها نیاز مبرمی است به نظر در سینمای اجتماعی جایی ندارند كه اگر داشتند سینما و هنر وجه ممیزی از سایر معارف بشری نداشت و جمله «سینما زندگی است» دیگر صادق نبود. فیلم داوودی برای مربیان و معلمان و دست اندركاران تعلیم و تربیت و مشاوران، فیلم بسیار مفیدی است. آموزنده است و هشداردهنده. برای مسوولان جامعه، دیدش بسیار لازم است. جهت آشنایی با معضلات این جامعه و تلاش برای رفع آن ها، برای پدران و مادران هم توصیه می شود؛ جهت برخورد صحیح تر با فرزندانشان و تلاش برای تحكیم نهاد خانواده و تصحیح روابط موجود در آن. اما برای من و كسانی مثل من دیدن فیلم «مفید» تقاطع «لذت بخش» نیست.
علیرضا نداف
منبع : روزنامه ایران


همچنین مشاهده کنید