جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

پشتوانه مردمی ضامن سیاست خارجی


پشتوانه مردمی ضامن سیاست خارجی
«دولت ها فارغ از شرایط داخلی كشور خود به سیاستگذاری خارجی اقدام می كنند.» این مطلبی است كه نظریه پردازان رئالیست (واقعگرایان) سنتی به آن معتقد بودند، اما مطالعه تحولات جهانی، باطل بودن این عقیده را ثابت كرد.
واقعیت این است دولت ها نیازمند تجهیز منابع داخلی در راستای اهداف بین المللی خود هستند. به همین دلیل باید ارتباط تنگاتنگی، میان شرایط داخلی و اوضاع بین المللی خود ایجاد كنند تا در اجرای سیاست های دلخواهشان توفیق یابند. رسم سیاست بر این است كه همواره منافع «دیگران» فدای منافع «هموطنان» می گردد تا اهداف ملی در عرصه جهانی رنگ تحقق به خود بگیرند. اگرچه كه منافع شهروندان كشورهای مختلف دنیا چنان درهم تنیده شده كه می باید تعریفی فرا سرزمینی از مفهوم «منافع» ارائه داد و از «منافع بشریت» سخن به میان آورد. با این حال رسم سیاست مانی تحقق خواهد یافت كه زورمندان (كشورهای توسعه یافته) بدنبال تحمیل نظرات خود بر كشورهای جهان سوم باشند.
بااین وجود دولت های جهان سوم به اهمیت ارتباط مسائل داخلی با تحولات بین المللی پی نبرده اند و یا هنگامی این مسئله را مدنظر قرار می دهند كه نیازمند حمایت مردم باشند تا از دست اندازی قدرت های بزرگ به كشورشان جلوگیری كنند. دولتمردان این گونه كشورها تصور می كنند نیازی به آگاه كردن ملت خود نسبت به سیاست خارجی كشورشان ندارند. اتخاذ چنین سیاستی روند تصمیم گیری در این كشورها را تسریع می كند اما عواقب وخیمی بدنبال خواهد داشت.
متاسفانه این دولتمردان مردم خود را افرادی می دانند كه نیازی به اطلاع از واقعیت ها ندارند و بر این اساس، جایگاه افكار عمومی در دیپلماسی كشور رنگ خود را از دست می دهد. البته زمانی فرا می رسد كه پشتوانه مردمی از سیاست های خارجی به مهمترین ابزار برای دستیابی به اهداف دولت تبدیل می شود در چنین شرایطی است كه دولتمردان از حضور مردم در صحنه سیاسی كشور سخن به میان می آورند. اما مساله اینجا است آنچه مورد نیاز دولت هاست حضور آگاهانه فرد، فرد شهروندان نیست بلكه حضور و حمایتی تبعی از سیاست های دولت اهمیت دارد مهم نیست كه یك مساله سیاسی تا چه اندازه توسط فرد فرد شهروندان مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته باشد، بلكه مهم آن است كه حمایت هرچه بیشتر مردم در قبال سیاست های دولت كسب شود. در اینجا توده ها معنای و هویت خود را پیدا می كنند. مردمی كه به شدت از مشكلات در رنج هستند و آنچنان در تامین معاش خود درگیر می باشند كه دیگر فرصتی برای هویت یابی پیدا نمی كنند. اما وقتی كه مشاهده می كنند قدرت های بین المللی چشم طمع به كشورشان را دارند، به سرعت مشكلات خود را كنار می گذارند و درصدد كسب هویت از دست رفته خویش می شوند. با این وجود این دولتمردان مردمان خود را به عنوان افرادی كه دارای آزادی های مدنی و فكر و اندیشه خاص خود هستند نگاه نمی كنند بلكه به صورت توده هایی كه یك شكل فكر می كنند سخن می گویند و از منافع ملی دفاع می كنند می نگرند.
از نگاه دولتمردان جهان سومی، «بسیج توده ای مردم» در قبال مشكلاتی كه یك كشور جهان سومی در عرصه بین المللی دارد، موجبات فرافكنی مشكلات به دولت های خارجی را فراهم می آورد و بار مسئولیت ناكارآمدی این دولت های جهان سومی را در زمینه توسعه ، آموزش، رفع فقر و تبعیض، تضمین آزادی های مدنی و عدالت اجتماعی را متوجه كشورهای قدرتمند در عرصه بین المللی می سازد . دولتمردان اینگونه می اندیشند كه با فرافكنی مشكلات موجود، زمینه نوعی وحدت و انسجام ملی برای مقابله با تهدید خارجی فراهم می شود. در حالی كه نمی داند مشكلات هویتی در كشورش عمیق تر از آن است كه آنان می اندیشند . مردم نیز در قالب «توده ای» برای حفاظت از منافع ملی با آنان همقدم می شوند و نهایت تلاش خود را برای حفاظت از هویت جدیدی كه بدست آورده اند، مبذول می دارند.
اما هر آنچه كه اتفاق بیفتد، زودگذر است و چندی نخواهد گذشت كه با افزایش فشارهای بین المللی بر مردمی كه چیزهای زیادی برای از دست دادن دارند، حمایت توده ها از سیاست های دولت رو به افول خواهد نهاد و زمینه معضلات جدی تری در عرصه های مختلف جامعه فراهم خواهند شد. هویت واقعی مردم نه در قالب «بسیج توده ای» كه در قالب حفظ آزادی های مدنی معنا می یابد و حفظ استقلال و تمامیت ارضی یك كشور نه در قالب «بسیج توده ای» برای حمایت غیرنقادانه از سیاست های خارجی دولت، بلكه با «تفكر انتقادی» و حمایت آگاهانه «افراد» تحقق خواهد یافت.
منبع : روزنامه کیهان