سه شنبه, ۱۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 30 April, 2024
مجله ویستا


متاسفانه حق با اکثریت است


متاسفانه حق با اکثریت است
من به شخصه زندانی محوطه آزاد سینمای ایرانم. به همین دلیل هم سال ها است ارتباط مستقیم و مستمری با وزارت ارشاد و مسوولانش ندارم. الان هم دقیقاً نمی دانم آقای شمقدری درباره موجودیت سینمای ایران چه گفته و براساس آنچه که به من می گویید، صحبت می کنم.
با شمقدری در حد دو سلام و علیک دوستم.
به طور کلی شناختی از او ندارم ولی احساس می کنم آدم مومنی است، این چیزی است که از چهره اش خوانده ام. عقیده دارم سینمای جمهوری اسلامی و سینمایی که ثمره این نظام است همانی است که شمقدری می گوید.
یک مثال می زنم، زمانی که می خواستم حافظ را بسازم برای فیلمبرداری از یک حوزه علمیه اهل تسنن نزد مولوی اعظم ایشان رفتم و از او اجازه گرفتم. اما در حین فیلمبرداری طلبه جوانی برخاست و اعتراض کرد. هر چه به او گفتم چرا معترضی و ما که اجازه رسمی مولوی تان را داریم و اجازه نامه را هم نشان دادیم او هنوز معترض بود. گفتم دلیل اعتراض شما چیست؟
گفت نباید فیلمبرداری کنی. گفتم این یادداشت مولوی بزرگ شماست که اجازه داده. گفت من به این کاری ندارم. عکسبرداری در دین مبین اسلام جایز نیست و حرام است. بعد از کلی بگومگو چون متاسفانه یا خوشبختانه حق با اکثریت است، ما موفق شدیم فیلمبرداری کنیم. اما هنوز هم که صحبت می کنم یک چیز آزارم می دهد و آن اینکه دل آن طلبه جوان را شکستم.
با او هم عقیده نبودم اما به عقیده اش احترام می گذارم. از طرفی هم من مجبور به فیلمبرداری بودم و نمی توانستم فیلم را نسازم. حالا قضیه آقای شمقدری به نوعی همین است. آن اندیشه ای که ایشان دارند به گونه ای بر حق است اما می شود آن را در فضای کنونی پیاده کرد؟ اصلاً در شرع اسلام که نگاه مستقیم یک مرد به یک زن اشکال دارد، چگونه می شود دختر جوان و زیبایی را جلوی دوربین برد، آرایش کرد، نور زیبا به او داد و آن وقت فیلم مذهبی ساخت؟ این لب مطلب است و احساس می کنم در نهایت حرف آقای شمقدری همین است.
مشکل اینجاست که تکلیف را مشخص نمی کنند. اگر اینچنین باشد که باید سینما را کشت اما اگر از برخی ملاحظات بگذریم، آن وقت می شود سینمایی درخور جمهوری اسلامی ساخت. یک مثال دیگر می زنم. حضرت امام(ره) وقتی فیلم گاو مهرجویی را دیدند با توجه به اینکه نویسنده اش غلامحسین ساعدی بود و بازیگران و دست اندرکارانش از اهالی سینمای قبل انقلاب بودند، ایشان فیلم را تایید کردند. به نظر من ایشان با نگاه شعر مولوی به قضایا نگاه می کردند؛ ما درون را بنگریم و حال را/نی برون را بنگریم و قال را.
فکر می کنم همین حالا اگر این فیلم ساخته شود، مسوولان از جزء به جزء آن اشکال می گیرند. به طور کلی در جمع بندی مشکل این است که مسوولان صادقانه با اهالی سینما سخن نمی گویند. این قضیه نه در سینما که در موسیقی هم همین گونه است. خود من وقتی رقص خاک (۱۳۷۰) را ساختم، فکر می کردم بعد از فیلم کوتاه «سلندر» واروژ کریم مسیحی و «نار و نی» سعید ابراهیمی فر که یکی از عرفانی ترین فیلم های جمهوری اسلامی است، به من اعتراض کردند و گفتند فیلم بسیار بدی است.
گفتم به من بگویید اشکال چیست و بازبین های ارشاد چه کسانی هستند تا با آنها حرف بزنم. گفتند فهرست بازبین ها محرمانه است و تو نمی توانی با آنها صحبت کنی. این قضیه تا همین امروز ادامه داشته است. الان به جایی رسیده ام که در آن سوی مرزها هم دچار ممنوعیتم. آن طرف می گویند اسلام را تبلیغ می کند، این طرف می گویند مشکل اسلامی دارد. به همین دلیل چندی قبل اعلام کردم در این سینما فیلم نخواهم ساخت. لااقل خودم تکلیفم را با خودم روشن کردم.
در آخر، یک سوال دارم. با این همه ممیزی و این همه ایدئولوژی های مختلف و این همه سلایق گوناگون که همگی از بطن انقلاب برخاسته است، آیا تاکنون در این ۲۷ سال فیلم درخور توجهی که به عنوان مانیفست نظام باشد ساخته شده؟ هر چند زمانی که آقای بهشتی و مهندس انوار مسوولان امور سینمایی بودند ۶ فیلم مرا توقیف کردند اما معتقدم اگر هنوز هم آنها سرکار بودند کشتی سینمای امروزی ایران در جایگاه زیبایی پهلو می گرفت.
ابوالفضل جلیلی
منبع : روزنامه شرق


همچنین مشاهده کنید