شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا

قدر و منزلت امام جواد علیه السلام


قدر و منزلت امام جواد علیه السلام
علی‎رغم همه تلاش‏ها و کوشش‏هایی که در هر مناسبتی از طریق مامون، به منظور کوبیدن شخصیّت امام جواد علیه السلام به عمل می‏آمد، ولی نتوانست راه به جایی ببرد و شکست می‎خورد. تا آنجا که گفته‏اند:
«مأمون، درباره ابوجعفر (علیه السّلام) دست به هر حیله‏ای زد، ولی به هیچ نتیجه‏ای نرسید.»(۱)
آری، علی‎رغم این همه تلاش، مأمون راه به جایی نبرد. و امام، عظمت و نفوذ بیشتری می‏یافت، و به گونه‏ای که برای نظام حاکم، که زمام امور را در دست داشت، هراس آور بود، ریشه می‏دوانید ... و به بهترین وجه ممکن، امّت و امامت را از آن گرداب سخت و هولناکی که با آن روبرو شده بود، عبور داد. پایه‏های دین را مستحکم نمود، حجّت و برهان اقامه کرد و راه را برای شب‎روان روشن ساخت. و به صورت کامل و آشکار سخن پدرش امام رضا (علیه صلوات الله و سلامه) را درباره او که فرمود:
«این مولودی است که در اسلام پرخیر و برکت‏تر از او زائیده نشده است»(۲)؛ مجسم نمود در متنی دیگر، فرمود:
«این نو رسیده، آن است که برای شیعیان ما، از او با برکت‏تر مولودی زاده نشده است.»(۳) و در زیارت آن حضرت (علیه الصلاهٔ و السّلام) می‏خوانیم:
هادی امّت، وارث ائمّه، گنج رحمت، سرچشمه حکمت، قائد برکت، همتای قرآن در وجوب اطاعت، در شمار اوصیاء در اخلاص و عبادت. راهنمای به سوی تو، آن که او را پرچم و نشانه برای بندگانت، و بیانگر کتاب خودت و حاکم به امرت، و یاور دینت و حجّت بر خلقت، و نوری که بدان تاریکی‏ها شکافته شود، و پیشوایی که بدان به هدایت رسیده شود، و واسطه‏ای که بدو به بهشت راه برده شود، قرار دادی.»(۴)
آری، همچنان کار امام بالا می‏گرفت و ستاره‏اش می‏درخشید، تا آن که - با این که خردسال بود - انگشت نما شده، موافق و مخالف و دوست و دشمن به علم و فضل او معترف شدند. و چه بسا همان مجالس و محافلی که حکومت در برپایی آن نقش داشت، سهم بسیاری در آشکار شدن فضل او و در بلند آوازه شدنش داشت.
کسی که به حادثه تزویج دختر مأمون به امام بنگرد، با تمجید و ثنای بسیاری درباره او مواجه می‏شود، با این که آن حضرت در آن زمان هفت ساله بود.
گفته‏اند: «او را به دامادی انتخاب کرد، زیرا با کمی سنّ، او جهت علم و معرفت و حلم، برجسته‏ترین اهل فضل بود...» و «به خاطر این که با کمی سنّ، فضل و علم از خود نشان داد و کمال عظمت و روشنی برهان او را دید، همچنان شیفته او بود.»(۵)
و سبط ابن جوزی می‏گوید: «در علم و تقوا و زهد و بخشش، بر روش پدرش بود.»(۶)
«قاسم بن عبدالرحمن - که فردی زیدی بود - می‏گوید: به بغداد رفتم، روزی دیدم مردم می‏دوند و بر بلندی‏ها می‏روند و می‏ایستند، گفتم: چه خبر است؟ گفتند: ابن الرّضا آمده است. گفتم به خدا قسم باید او را ببینم. در این هنگام بر استری سوار شد، من گفتم خدا لعنت کند معتقدین به امامت را که می‏گویند خدا پیروی از این (کودک خردسال) را واجب کرده است. پس او به سوی من برگشت و گفت: ای قاسم بن عبدالرحمان، «اَبَشَراً مِنّا واحِداً نَتّبِعُهُ اِنّا اِذَنْ لَفی ضَلالٍ وَ سُعُرٍ ؛ آیا از یک نفر مثل خودمان پیروی کنیم؟ ما در این هنگام در گمراهی و آتش خواهیم بود. (سوره قمر، ۲۴).» پیش خود گفتم به خدا قسم ساحر است! باز به سوی من برگشت و گفت: «أَأُلْقِیَ الذّکْرُ عَلَیْهِ مِنْ بَیْنِنا بَلْ هُوَ کَذّابٌ اَشِرٌ ؛ آیا در میان ما ذکر (وحی) بر او فرود آمده؟ بلکه او دروغگویی برتری جوی است. (سوره قمر، ۲۵)» در این هنگام من از عقیده سابق خود برگشتم و به امامت معتقد گشتم و به این که او حجّت خدا است بر خلق گواهی داده و معتقد شدم.»
چنانچه جاحظ معتزلی عثمانی، که از راه علی علیه السلام و اهل‎بیتش منحرف بود و در بصره می‏زیست، و ید طولایی در علم داشت و دارای اطلاعات سرشاری بود و درباره بسیاری از علوم و فنون شایع در عصر خود، کتاب‏هایی نوشته و معاصر امام جواد علیه السلام و پس از او معاصر فرزندانش بوده است - این جاحظ - امام جواد علیه السلام را در شمار ده تن از «طالبیوّنی» آورده است که درباره آنان گفته است: «هر یک از آنان، عالم، زاهد، ناسک، شجاع، بخشنده، پاک و پاک نهادند، برخی از ایشان خلیفه و برخی نامزد خلافت، هر یک متصّل به دیگری تا ده تن. و ایشان عبارتند از: حسن بن علی بن محمد بن علی بن موسی بن جعفر بن محمد بن علی بن الحسین بن علی. و چنین نسبی شریف و والا برای هیچ یک از خاندان‏های عرب و عجم نیست... .»(۷)
و علی جلال حسینی گفته است: «با این که خردسال بود، در علم و فضل مبرّزترین اهل زمان خود شد.»(۸)
و محمود بن وهیب بغدادی حنفی گفته: «او وارث علم و فضل پدر، و در قدر و کمال بزرگترین برادران خود است.»(۹) و سخنان دانشمندان در این زمینه بسیار است که مجال برای نقل و تتبّع تمامی آنها نیست.(۱۰)
به هر حال، امام مورد احترام و توجه خاصّ و عام بود و دوستی و شیفتگی و شوق آنان به دیدن سیمای نورانی او آنچنان بود که زمانی که به خیابان‏های بغداد که پایتخت بود وارد می‏شد مردم از اطراف می‏دویدند و به جاهای مرتفع می‏رفتند و می‏ایستادند تا او را ببینند، به گونه‏ای که دیدن او برای آنان رویدادی مهم به شمار می‏رفت.
«قاسم بن عبدالرحمن - که فردی زیدی بود - می‏گوید: به بغداد رفتم، روزی دیدم مردم می‏دوند و بر بلندی‏ها می‏روند و می‏ایستند، گفتم: چه خبر است؟ گفتند: ابن الرّضا آمده است. گفتم به خدا قسم باید او را ببینم. در این هنگام بر استری سوار شد، من گفتم خدا لعنت کند معتقدین به امامت را که می‏گویند خدا پیروی از این (کودک خردسال) را واجب کرده است. پس او به سوی من برگشت و گفت: ای قاسم بن عبدالرحمان، «اَبَشَراً مِنّا واحِداً نَتّبِعُهُ اِنّا اِذَنْ لَفی ضَلالٍ وَ سُعُرٍ ؛ آیا از یک نفر مثل خودمان پیروی کنیم؟ ما در این هنگام در گمراهی و آتش خواهیم بود. (سوره قمر، ۲۴).» پیش خود گفتم به خدا قسم ساحر است! باز به سوی من برگشت و گفت: «أَأُلْقِیَ الذّکْرُ عَلَیْهِ مِنْ بَیْنِنا بَلْ هُوَ کَذّابٌ اَشِرٌ ؛ آیا در میان ما ذکر (وحی) بر او فرود آمده؟ بلکه او دروغگویی برتری جوی است. (سوره قمر، ۲۵)» در این هنگام من از عقیده سابق خود برگشتم و به امامت معتقد گشتم و به این که او حجّت خدا است بر خلق گواهی داده و معتقد شدم.»(۱۱)
می‏توان میزان عظمت امام جواد علیه السلام را از شدت احترام و تعظیم عمومی پدرش، علی بن جعفر الصّادق علیهماالسلام، نسبت به آن حضرت، دانست. و علی بن جعفر، خود از علمای بزرگ و محدثین شناخته شده بود.
حسین بن موسی بن جعفر علیهماالسلام روایت می‏کند که در مدینه، نزد ابی جعفر (امام جواد علیه السلام) بودم، علی بن جعفر نیز نزد آن حضرت بود، طبیب برای حجامت امام به وی نزدیک شد، علی بن جعفر برخاست و گفت: آقای من، اجازه دهید طبیب از من شروع کند تا من قبل از شما تیزی آهن را بچشم.
و چون ابوجعفر (علیه السلام) برخاست برود، علی بن جعفر بلند شد و کفش‏های او را جفت کرد تا آن حضرت بپوشد.
(۱۲)
و از محمد بن حسن بن عمّار نقل شده که گفت: دو سال نزد علی بن جعفر بن محمّد، آنچه را که او از برادرش (یعنی اباالحسن، موسی بن جعفر علیه السلام) شنیده بود، می‏نوشتم، در آن ایام روزی در مدینه نزد وی نشسته بودم، در این هنگام ابوجعفر محمد بن علی الرّضا (علیهماالسلام) وارد مسجد (مسجد النبّی صلی الله علیه و آله) شد. علی بن جعفر بدون کفش و رداء از جا پرید و بر دست او بوسه زد و او را تعظیم نمود.
ابوجعفر (علیه السلام) به او گفت: عمو، بنشین، خدای تو را رحمت کند.
علی بن جعفر گفت: آقای من، چگونه بنشینم در حالی که شما ایستاده‏اید؟
پس چون علی بن جعفر به مجلس خود بازگشت، اطرافیانش شروع به سرزنش او کردند و به او می‏گفتند: تو عموی پدر او هستی و اینگونه رفتار می‏کنی؟!
علی بن جعفر به آنان گفت: خاموش باشید! - و در حالی که با دست محاسن خود را گرفت ادامه داد: - زمانی که خدا این ریش سفید را اهل و شایسته ننموده است ولی این جوان را شایسته ساخته است و او را در منزلتی که دارد قرار داده، آیا من فضیلت او را منکر شوم؟!
از آنچه شما می‏گویید به خدا پناه می‏برم. بلکه من بنده اویم. (۱۳)
و در نقلی دیگر، مردی از او درباره ابوالحسن، موسی بن جعفر علیهماالسلام و بعد از او از امام رضا علیه السلام سراغ گرفت و او خبر رحلت آن دو را به او گفت.
آن مرد گفت: بعد از امام رضا علیه السلام ناطق (به حق) کیست؟ علی بن جعفر گفت: پسرش، ابوجعفر.
سائل به علی بن جعفر گفت: آیا درباره این پسر بچه این سخن را می‏گویی در حالی که تو در این سنین، و دارای چنین قدر و منزلتی هستی و پسر جعفر بن محمد می‏باشی؟!
علی بن جعفر به او گفت: تو را جز شیطان چیزی نمی‏بینم، و ادامه داد: چه کنم که خداوند او را اهل و شایسته این مقام دانسته، و این ریش سفید را شایسته ندانسته است.(۱۴)

اکرم اکبرزاده ابراهیمی
پی‎نوشت‎ها:
۱- کافی، ج ۱، ص ۴۱۳/ مناقب ابن شهر آشوب، ج ۴، ص ۳۹۶ / بحارالانوار، ج ۵۰، ص ۶۱.
۲- بحارالانوار، ج ۵۰، ص ۲۰، به نقل از الخرائج و الجرائج .
۳- اعلام الوری، ص ۳۴۷/ ارشاد مفید، ص ۳۵۸/ کافی، ج ۱، ص ۲۵۸/ بحارالانوار، ج ۵۰، ص ۲۳ و ۳۵ به نقل سابق، روضهٔ الواعظین، ص ۲۳۷/ الصراط المستقیم، ج ۲، ص ۱۶۷ و اثبات الوصیه، ص ۲۱۱.
۴- مفاتیح الجنان، ص ۴۸۱، به نقل از ابن طاووس در «المزار». و مصابیح الجنان، ص ۳۲۳.
۵- الصّواعق المحرقه، ص ۲۰۴/ نورالابصار، ص ۱۶۱/ روضهٔ الواعظین، ص ۲۳۷/ کشف الغمّه، ج ۳، ص ۱۴۳ و ۱۶۰/ اعلام الوری، ص ۳۵۰ /۳۵۱ / ارشاد مفید و منابع دیگری که در عنوان ازدواج امام (علیه‎السلام) نام برده شدند.
۶- تذکرهٔ الخواص، ص ۳۵۹- ۳۵۸ / الامام الجواد (علیه السلام) - محمد علی دخیل، ص ۷۲ به نقل از تذکرهٔ الخواص .
۷- آثار الجاحظ، ص ۲۳۵. و توضیحی در این مورد در کتاب الحیاهٔ السیاسیّهٔ للامام الرّضا، ص ۴۰۳ دبده شود.
۸- الامام محمد الجواد - محمد علی دخیل، ص ۷۶ به نقل از «الحسین»، ج ۲، ص ۲۰۷.
۹- مدرک سابق به نقل از «جوهرهٔ الکلام» ص ۱۴۷.
۱۰- از باب مثال مراجعه شود به: ارشاد مفید، اعلام الوری، و اعیان الشیعه، ج ۲، ص ۳۳.
۱۱- بحارالانوار، ج ۵۰، ص ۶۴/ کشف الغمّه، ج ۳، ص ۱۵۳.
۱۲- بحارالانوار، ج ۵۰، ص ۱۰۴/ رجال کشی، ص ۴۳۰/ قاموس الرّجال، ج ۶، ص ۴۳۷.
۱۳- بحارالانوار، ج ۵۰، ص ۳۶/ کافی، ج ۱، ص ۲۵۸/ قاموس الرّجال، ج ۶، ص ۴۳۷ .
۱۴- اختیار معرفهٔ الرجال (معروف به: رجال کشی)، ص ۴۲۹/ قاموس الرّجال، ج ۶، ص ۴۳۶ .
منبع:
نگاهی به زندگانی سیاسی‏ امام جواد علیه السلام، علامه جعفر مرتضی عاملی، ترجمه سیدمحمد حسینی.
منبع : مطالب ارسال شده


همچنین مشاهده کنید