یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

بهشت دوست‌داشتنی‌


بهشت دوست‌داشتنی‌
آرشیو ذهن ما ایرانی‌ها سرشار از خاطرات مشترکی است که در زمان‌ها و مکان‌های خاص و مشترک شکل گرفته‌اند.
سفر به مشهد و زیارت امام رضا(ع) از آن یادگارهایی است که در صفحات دفترچه خاطرات تک‌تک ما نقش بسته است. در صفحه خاطرات کودکی، وقتی پرسروصدا و فارغ از هیاهو و دغدغه بزرگ شدن در حیاط حرم می‌دویدی، روی دست و کول بزرگ‌ترها سوار می‌شدی و بالاترین نقطه ضریح را می‌بوسیدی.
مشهد رضا، یاد مادربزرگ را برایت زنده می‌کند، یاد عکس‌های یادگاری که حالا روی تاقچه خانه بی‌او جا خوش کرده‌اند؛ عکس‌هایی که پس‌زمینه‌اش پرده‌های بزرگ نقاشی شده از حرم هستند که در گوشه‌ای سقاخانه و گوشه‌ای دیگر آهویی نقش بسته و گنبد طلایی که در مرکز آن جلوه‌نمایی می‌کند و مادربزرگ که دست به سینه و رو گرفته زل زده به تو، که حالا در حسرت دیدار دوباره‌اش مانده‌ای.
پیش از رسیدن به حرم و زیارت، کلی حرف و خواسته و سفارش در ذهنت انباشته می‌شود که عهد می‌کنی با روِیت گنبد همه را به زبان بیاوری؛ وقتی اما، برق طلایی گنبد چشمت را می‌زند، زبانت بسته می‌شود، گنگ و مدهوش می‌شوی، دل‌خوشی که همه جمعیت انبوه اینجا با شکل و ظاهر رنگارنگ و لهجه‌های مختلف به محض دیدن این عظمت ناب دچار این حال می‌شوند.
اطمینان داری حرف‌هایت را ناگفته می‌داند، هیچ‌کس را دست خالی روانه نمی‌کند و شفاعت بی‌منتش زبانزد همه است.
دلت که از عقده‌ها خالی شد و بی‌وزنی‌ات را در این بهشت دوست‌داشتنی رها کردی، حسرت و غبطه‌ها سراغت می‌آیند؛ وقتی زل می‌زنی به حرکات مهربانانه خادمانی که عاشقانه از «غلامی» آقا می‌گویند، به حال پیرزنان و پیرمردان تکیده‌ای که با انرژی مضاعف قدم‌ها را بی‌وقفه و بلندتر از همیشه بر‌می‌دارند و پیری را انگار، مثل غصه‌هاشان پشت در ورودی حرم جا گذاشته‌اند؛ حسادت می‌کنی حتی، به نقاره‌ها وقتی هر صبح و عصر به عشق عنایت «ضامن آهو» گوش‌ها را نوازش می‌دهند.
به حال و صبوری رواق‌ها حسرت می‌خوری که محرم راز همه‌اند، که قرار است روزی شهادت بدهند به لحظه‌هایی که عاشقان زیر این رواق‌ها زمزمه کردند، تا وفادار بمانند، تا شفاعت شوند... .
همیشه این سوال در ذهنت بوده و هست که چرا به امام رضا(ع) لقب «غریب‌الغربا» می‌دهند؟
مگر می‌شود کسی میلیون‌ها عاشق و دلسوخته داشته باشد و باز هم غریب باشد؟
مگر می‌شود کسی حتی کبوترها را مجنون کند و باز هم غریب باشد؟
غریب ماییم، شاید، که حتی الفبای عشق را به درستی نمی‌دانیم.
منبع : روزنامه جام‌جم


همچنین مشاهده کنید