دوشنبه, ۱۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 29 April, 2024
مجله ویستا

انتخابات، هویت اجتماعی مردم


انتخابات، هویت اجتماعی مردم
آیا خارج از حکومت، فضایی برای زندگی وجود دارد؟ به عنوان یک شهروند امروز، آیا می‌شود که صبحمان را در فضایی مستقل از حوزه اثرگذاری دوستمان شروع کنیم؟ از لحظه‌ای که با استفاده از وسائل حمل و نقل عمومی یا شخصی- کاردست شرکت‌های خودروسازی داخلی یا واردکنندگان- به محل کار خصوصی یا دولتی می‌رویم تا صبح روز بعد که رادیو پیام را برای اطلا‌ع از وضع ترافیک زیرورو می‌کنیم چه قدر به واسطه عرصه عمومی زندگی، با دولت در ارتباطیم؟ چقدر از او خدمات می‌گیریم و به او خدمات می‌دهیم؟ آیا مرز قابل تفکیکی در این ارتباط دو سویه هست؟ ولو اینکه بر بستری متورم از انتقادات و نارضایتی‌ها، دائما حالتی متلا‌طم داشته باشد؟ فارغ از عملی بودن این ایده‌، امروز چه کسی هست که خودش تمایل داشته باشد در خارج از حوزه‌ای که دولت‌ها آن ‌را حمایت می‌کنند، محروم از تمام امتیازات نیم‌بندی که این فضا دارد، زندگی کند؟
برغم تمام انتقاداتی که به چگونگی ارائه خدمات و کیفیت بیمه‌های درمانی وارد است، کدام یک از ما حاضریم از زیرچتر سوراخ آنها خارج شویم؟ ‌
موضوع را از بعد دیگری پی‌می‌گیریم: ‌
بارها و بار‌ها این اتفاق تکرار شده که اساتید ایرانی که سابقه‌ای چند ده ساله تدریس در دانشگاه‌های خارجی را داشته‌اند، طی تماس با نمایندگی سیاسی یا فرهنگی ایران در کشوری که تبعه آن محسوب می‌شده‌اند، پرسیده‌اند که برای وطنشان، چه کاری از دستشان بر‌می‌آید؟ ‌
همانطور که زیاد اتفاق افتاده که پسربچه دبستانی ایرانی‌الا‌صل مقیم فلا‌ن کشور خارجی، صبح پا به زمین کوبیده که نمی‌خواهد به مدرسه برود، چون در آنجا بازتاب بدی از ایرانی و مسلمان بودن پدر و مادرش دیده است. مفهوم وطن دیرگاهی است که پا را از مرز‌های مکانی و حتی زمانی فرا نهاده و سیال‌تر از آن است که در خون همه ما، از مهاجر و مخالف و اپوزیسیون و تبعه یا متولد خارجه، جریان نداشته باشد. این گستردگی باعث شده که حتی آنوقت که از سایه حمایت حکومت به عنوان تبعه ایران خارج می‌شویم، در دورترین نقاط دنیا نیز نتوانیم خود را از شعاع اثر‌گذاری تصمیم‌ها و تحرکات نیروی حاکم بر سرزمینمان بیرون بکشیم و این دقیقا محصول روایت دنیای مدرن از انواع مرزبندی‌هاست. بیرون از دایره حکومت، تقریبا فضایی وجود ندارد که شهروندان علا‌قه و انگیزه و در نهایت توانایی زیستن در آن را داشته باشند، به علا‌وه منتقدان و مخالفان و حتی معاندان نیز نمی‌توانند بی‌آنکه پروای ردی که دولت سرزمینشان روی هویت آنها باقی می‌گذارد را داشته باشند، به حیات اجتماعی خود ادامه دهند. بگذریم که در حیات خصوصی وقتی بحث گوجه‌فرنگی هم با رئیس‌جمهور قابل طرح است، قاعدتاً دست هیچکس از کاسه دولت خارج نیست.
این نگاهی است که همه نظریه‌پردازانی که از موهبت درهم شکستن مرز‌های تفکر انتزاعی و فتح قلعه مرتفع عمل سیاسی برخوردار بوده‌اند، روی آن متفق‌القولند. به عنوان یک روشنفکر یا متفکر حساس شاید چند صباحی هم بتوان از حکومت قهر کرد به خاطر همه کم‌لطفی‌ها، اما تحت هیچ عنوانی نمی‌توان با بغض ناشی از آن کم‌لطفی‌ها با قلمرویی که دولت در هویت ما دارد مواجه شد؛ چه این خطای فاحش وحشتناکی است که نشان می‌دهد ما هنوز به درک منطقی و معقول از ماهیت خودمان نرسیده‌ایم و آنوقت چه‌طور می‌خواهیم به خودمان یا کس دیگر مثلا‌ مخاطبان کمک کنیم برای احقاق حقوق و حاکمیت بر سرنوشت این خودی که، هنوز برایش (و برایمان) تعیین نشده در اجتماع با کدام مولفه‌ها به چشم می‌آید؟
این یک اشتباه میهنی در عصر ماست که اغلب میزان دین و حقی که متقابلا‌ً نسبت به قدرت و حکومت داریم را از روی میزان حضور فیزیکی خود در عرصه‌های مختلف عمومی می‌سنجیم: وقتی قرار است از روی برچسب قیمت‌ها در فروشگاه‌خرید کنیم، این رابطه برایمان بسیار محسوس است و کاملا‌ بستر اقتصادی دارد: در خانه وقتی تلویزیون روشن باشد این ارتباط نیم‌بند و سیاسی است و وقتی مرز‌های ایران را ترک می‌کنیم در حد صفر هم زیربار نمی‌رویم که الا‌ن هویت ما بستگی بسیار نزدیک و مستقیمی با اقدامات دولت تهران دارد! و وقتی از ما سوال می‌کنند که نقش شما از مشکلا‌ت فعلی کشور‌تان چیست؟ تقریبا به عنوان یک شهروند تردیدی نداریم که مطلقاً در این ارتباط بی‌تقصیریم و اینکه هر وقت دل کوچکمان گرفته، به عنوان مستقیم‌ترین راه قهر کردن با حکومت، تحریم انتخابات را برگزیده‌ایم، هیچ اشکالی ندارد. ‌
صرفنظر از اینکه همیشه برای قدرت یک کشور راه پر کردن خلا‌ آرای صاحبان قهر و انزوا به راحتی وجود دارد، این موضوع برای ما جا نیفتاده که برگزیدن کاندیدای مورد حمایت هر کس، کارکرد و نتیجه مستقیم انتخابات است، اما فلسفه انتخابات در بستر اجتماعی خود چیز دیگری است: ‌
پای صندوق رفتن ساده‌ترین راه دفاع از حرمت آن بخش جدایی‌ناپذیر هویت ماست که حکومت، شکلش می‌دهد و تا سال‌ها پس از مرگمان دنبال ما خواهد بود. ‌
چه پسند باشد یا نباشد، رابطه‌ها در دنیای امروز، از شکل خطی خارج شده و هر فرد از یک منظر خاص بار‌ها و بار‌ها به نظامی که در آن قرار گرفته متصل است و اگر بخواهد بگوید که از نتیجه انتخابات راضی نیستم، جوابش نمی‌دهند که آخی! چه روشنفکر نمونه‌ای که از تحرکات دولتش ناراضی است!
نه! واقعیت این است که انتخابات امکان نظارت مردم را بر نقطه‌ای فراهم می‌کند که عرصه ورود افراد به قدرت است و دفاع از هویت و آبروی درهم‌تنیده فرد و حکومت از این نقطه صرفاً آغاز می‌شود: چه اشکالی دارد هر حرکت اجتماعی و سیاسی- در آن واقعی کنیم، جهان آرمانی‌مان را- اگر نمی‌توانیم بی‌خیالش شویم- دست‌کم به قد و قامت خودمان بسازیم تا روزی‌مثل فردا زیرطاق و رواقش گم وگور و درمانده نشویم و بپذیریم که حکومت در همه حال- حتی آن وقت که دست به قلع و قمع صاحبان خود می‌زند- نماینده بخش مهمی از هویت ماست، که هرگاه از آن اظهار بی‌اطلا‌عی و برائت کنیم، ضربه بزرگ‌تری به ترکیب ظاهری هویت و هوشمان زده‌ایم؛ چرا که هنوز این قاعده را در نیافته‌ایم که جلوه دولت و ملت دیگر آنقدر از هم تفکیک‌ناپذیر شده که روا داشتن هر تردیدی در آن، فریبی بیشتر به نظر نمی‌آید و دریغا که جز به مضاعف به هویت خود وارد کردن برای نشان دادن نظر مخالف و نقد، بزرگ‌ترین نشانه افرادی است که در قبال نحوه ادامه حیات اجتماعی خود، موضعی ممتنع دارند.
ثمین صبور
منبع : روزنامه اعتماد ملی


همچنین مشاهده کنید