یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

اصلاح طلبان و معضل شرکت در انتخابات


اصلاح طلبان و معضل شرکت در انتخابات
اصلاح طلبان یا دقیق تر گفته باشیم جبهه مشارکت و سازمان مجاهدین انقلاب هر چه زمان بیشتر می گذرد، شباهت بیشتری از نظر سیاسی به نهضت آزادی پیدا می کنند. البته که مراد از این شباهت به هیچ روی مقایسه نحوه شکل گیری، خط مشی هایشان در گذشته، اعتقادات سیاسی، جهان بینی و نحوه عملکردشان نیست، چرا که از این منظرها، تفاوت های بنیادی میان هسته اصلی اصلاح طلبان و نهضت آزادی وجود دارد. به علاوه گفتن این سخن نیز به هیچ روی به معنای تقلیل یا بالعکس تجلیل جایگاه اصلاح طلبان نیست، بلکه بیشتر بیان واقعیتی عجیب است که دست کم پیرامون مساله انتخابات میان رویکرد اصلاح طلبان با نهضت آزادی به وجود آمده است.
اگر از انتخابات دور اول مجلس شورای اسلامی در سال ۱۳۵۸ صرف نظر کنیم، از انتخابات دوم به این سو، چه در خصوص انتخابات ریاست جمهوری و چه در خصوص انتخابات مجلس شورای اسلامی، نهضت آزادی عملاً خط مشی کنار ایستادن یا کناره گیری را اتخاذ کرده است. در هر انتخاباتی معمولاً نهضتی ها شرکت می کنند یا در حقیقت ثبت نام می کنند، بعد هم ردصلاحیت می شوند و این می شود پایان ماجرا. جدای از این معمولاً نهضت بیانیه یی را پیش از انتخابات صادر می کرد و در آن یکسری شرایطی را خواستار می شد که از دید خودش حداقل تامین حقوق دموکراتیک و حقوق مدنی و شهروندی بود و اعلام می داشت اگر حکومت یا مسوولان این حداقل را تامین کنند، نهضت در انتخابات شرکت خواهد کرد، اگر نه که نهضت به رغم علاقه و آمادگی که برای شرکت در انتخابات دارد، از شرکت در آن خودداری خواهد کرد. همواره هم حکومت حاضر نمی شد آن خواسته ها را برآورده کند و در نتیجه نهضت آزادی هم در انتخابات شرکت نمی کرد. البته نهضتی ها هرگز انتخابات را تحریم نمی کردند و به مردم نمی گفتند وظیفه ملی و اسلامی شما آن است که در انتخابات شرکت نکنید بلکه می گفتند ما در انتخابات نامزدی معرفی نمی کنیم. خواسته های نهضت معمولاً حول این محورها بوده آزادی مطبوعات، یعنی نهضت بتواند روزنامه و ارگان داشته باشد، به رسمیت شناخته شدن نهضت به عنوان یک تشکل سیاسی قانونی، امکان معرفی نامزدهای نهضت، حق برخورداری از رسانه های دولتی به تساوی با سایر تشکیلات و در مواردی نهضت تقاضا می کرد که اعضا و یاران در بندش آزاد شوند. حکومت هم همواره با اجابت این خواسته ها مخالفت می کرد چرا که اساساً آنها را وارد نمی دانست.
از نظر حکومت آزادی مطبوعات وجود دارد و اگر روزنامه یی توقیف است یا اجازه چاپ ندارد به دستور دادگاه و حکم قضایی بوده، اگر کسی در زندان و بازداشت است آن هم به واسطه حکم قضایی بوده، و بالاخره اگر نهضت آزادی به عنوان یک حزب قانونی به رسمیت شناخته نمی شود، آن هم به دلایل و استنادات قانونی بوده، تا رسیدیم به دوم خرداد سال ۱۳۷۶. در آن انتخابات نیز نهضت آزادی در ابتدا کماکان بر همان روال همیشگی بود؛ برآورده شدن حداقل خواسته ها و...
نهضت آزادی و سایر منتقدان همچنان در کش و قوس شرکت یا عدم شرکت بودند که آن سیل یا بهمن به راه افتاد و نهضت آزادی را به همراه سایر جریانات سیاسی با خود برد. مشکل شرکت یا عدم شرکت در انتخابات برای نهضت بعد از دوم خرداد بسیار عمیق تر شد، چرا که به هرحال حاکمیت جمهوری اسلامی از آن یکدستی قبلی خارج شده و نهضت آزادی به عینه شاهد بود که محافظه کاران چگونه در برابر اصلاح طلبان صف آرایی کرده اند. در آن شرایط کنار گود ایستادن و عدم مشارکت سیاسی خیلی اقدام جالب و هنرمندانه یی نبود.
حکایت برخی از جریانات اصلاح طلب مشابه حکایت نهضت آزادی شده. مانده اند که در انتخابات شرکت کنند یا نه؟ با توجه به اینکه بسیاری از چهره ها و نیروهای شاخص اصلاح طلب ردصلاحیت شدند، «چه باید کرد؟» یا گزینه اصلاح طلبان چه می بایستی باشد؟ پاسخ به این پرسش برای خود اصلاح طلبان نیز بسیار دشوار بوده است. به همین خاطر است که کم و بیش ظرف یکی، دو ماه گذشته هر بار که رهبران مشارکت یا مجاهدین انقلاب در برابر این پرسش قرار گرفته اند، نتوانسته اند یا نخواسته اند پاسخ صریحی ارائه داده و پاسخ یا اعلام نظر قطعی را حوالت داده اند به بعد. پاسخ اصلی شان البته این بوده که ما نظر خود را پس از اعلام نتیجه بررسی صلاحیت ها اعلام خواهیم کرد. در حالی که کم و بیش وضعیت نامزدها و چهره های اصلی یا شاخص اصلاح طلب از همان ابتدای امر مشخص بود. رهبری اصلی هر دو جریان به همراه چهره های اصلی آن بدون تردید ردصلاحیت می شدند، همچنان هم که شدند. در مجموع می توان گفت آن تعداد از داوطلبان اصلاح طلب که در نهایت صلاحیت شان مورد تایید قرار گرفت، کم و بیش از ابتدا روشن بود. پیرموذن، مسعود سلطانی فر یا الیاس حضرتی خیلی بعید به نظر می رسید که صلاحیت شان مورد تایید قرار نگیرد. به همان میزان نیز خیلی بعید و عملاً غیرممکن بود یا هست که صلاحیت محسن میردامادی، مصطفی تاج زاده یا محسن آرمین مورد تایید قرار گیرد.
نه مشکل اصلاح طلبان آن نیست که آنان نمی دانستند چه تعدادی نامزد اصلاح طلب در لیست خواهد ماند که حسب آن برای خودشان تعیین تکلیف کنند. اشکال در جای دیگری است. اینکه استراتژی کلی اصلاح طلبان در قبال انتخابات چه می بایستی باشد؛ شرکت یا تحریم در انتخابات؟ پاسخ به این پرسش در حقیقت در گرو پرسشی بنیادی تر نهفته است؛ اینکه استراتژی اصلاح طلبان در قبال فعالیت سیاسی شان کدام است؟ کار کردن و مبارزه درون سیستم یا بیرون از آن؟ همه شواهد و قرائن موجود حکایت از آن دارد که اصلاح طلبان اعتقاد به کار کردن و مبارزه درون نظام دارند. کار کردن درون نظام و تلاش در جهت توسعه سیاسی از طریق بهره برداری و به کارگیری ظرفیت های موجود تنها راه عملی و واقع بینانه است. یا درست تر گفته باشم، راه دیگری وجود ندارد. پذیرش این استراتژی به معنای تن دادن به تبعات آن نیز است. شرکت در انتخابات، ولو ساز و کار آن مورد تاییدمان نباشد، در حقیقت یکی از تبعات گزینه کار کردن درون سیستم است. تحریم انتخابات، نافرمانی مدنی، عبور از خاتمی، تقاضا برای رفراندوم، استعفای دسته جمعی و سایر تصمیمات یا راهکارهایی که در گذشته و امروز بعضاً از ناحیه برخی از اصلاح طلبان مطرح می شود در حقیقت عدم پذیرش الزامات و تبعات کار کردن درون نظام است. آن دسته از اصلاح طلبان که چنین شعارهایی را مطرح می کنند، گرفتار یک تناقض بنیادی هستند. به این معنا که آنان از یک سو شعار کار کردن درون سیستم را می دهند، اما تاکتیک هایی که مطرح می کنند در حقیقت راه و روش های کسانی است که اعتقادی به کار کردن در درون سیستم و اصلاح آن از درون ندارند. نمی شود که ما از یک سو شعار کار کردن درون سیستم را بدهیم و اعتقاد داشته باشیم که سیستم ظرفیت اصلاح از درون را دارد، اما در عمل تاکتیک هایی را مطرح کنیم که در حقیقت راه و روش جریاناتی است که نه اعتقادی به کار کردن درون سیستم دارند و نه به طریق اولی اعتقادی به اصلاح پذیر بودن نظام. نمی شود که ما قائل به اصلاح پذیر بودن نظام باشیم، اما در عین حال هم شعار نافرمانی مدنی، استعفای دسته جمعی، خروج از حاکمیت، عبور از خاتمی، تحریم انتخابات، تقاضا برای رفراندوم و غیره را مطرح کنیم، آنچنان که برخی از اصلاح طلبان مطرح می کنند.
هیچ کس نمی تواند برای اصلاح طلبان تعیین تکلیف کند اما اگر بنا بر پذیرش کار و مبارزه سیاسی درون نظام داریم اگر نظام را اصلاح پذیر می دانیم، در آن صورت می بایستی تاکتیک ها و راهکارهایی را انتخاب کنیم که با استراتژی کلی مان هماهنگی داشته باشد. تحریم انتخابات (صرف نظر از غلط یا درست بودن آن) با استراتژی کار کردن درون سیستم، بهره برداری از ظرفیت های آن و اعتقاد به اصلاح پذیر بودن سیستم، همخوانی ندارد.
برعکس پذیرش اصلاح پذیر بودن سیستم و تغییر از درون، به معنای آن است که حتی اگر یک نامزد مستقل از حاکمیت هم در کل کشور وجود داشته باشد و از فیلتر نظارت استصوابی عبور کرده باشد، جملگی اصلاح طلبان می بایستی در انتخابات شرکت کرده و به آن نامزد رای دهند. اگر قرار شود سیستم را از درون اصلاح کنیم، چاره دیگری به جز رای دادن به حتی یک نامزد مستقل از حاکمیت برایمان وجود ندارد.
صادق زیباکلام
منبع : روزنامه اعتماد


همچنین مشاهده کنید