جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

اغراق در بداهه خاطرات


اغراق در بداهه خاطرات
اگر کمی دقت کنیم این روزها حضور نسل نقاشانی که در خارج از کشور رشد یا تحصیل کرده‌اند رفته‌رفته در ایران درحال زیاد شدن است که البته در میانشان هنرمندانی با استانداردهای بالا نیز کم و بیش دیده می‌شوند که دلیلش حرف و حدیثی دیگر می‌طلبد.
اما آنچه جالب است اینکه خاطرات و مرور آنها به تازگی در آثار بعضی نقاشان جوان و به‌خصوص نسل مذکور به طرز عجیب و غیرقابل تصوری در حال رشد است و افکار نسل بعد از انقلاب به نوعی به باور و اندیشه رسیده که راهکارش جزو مرور خاطرات- خوب یا بد- نمی‌تواند باشد.
حال اینکه هر یک تا چه اندازه با راهکارهایی تازه در مدیای خود این خاطرات را مرور می‌کند، از همه مهم‌تر است.
بهروز باقری را اصولا نمی‌توان به اکسپرسیونیسم یا هر ایسم دیگری متعلق دانست، هرچند ضرب قلم‌هایش هیجاناتی از همان جنس را یادآور می‌شوند. ولی از نظر محتوایی و با توجه به عناوین آثار، این پرتره‌ها که از روی عکس کار شده‌اند برآمده از خاطراتی است متعلق به همان عکس‌ها. رنگ و ضرب قلم در این آثار شمایلی را از خاطرات افرادی ناشناس برای مخاطب و آشنا برای هنرمند بروز می‌دهد و به روز می‌کند.
یادها و تصاویری که در لحظات گذرا در ذهن نقش می‌بندد و نقاش با همان سرعت آن لحظه را روی بوم به نقش می‌آورد و ناگزیر همان هیجان و لحظه‌ای‌بودن در صورت‌هایشان اعوجاجی را رقم می‌زند که بدون تردید بخشی از همان پروسه یادآوری را شامل می‌شود؛ یادآوری از جنس چرخشی ذهنی که پرتره را به سمت‌وسوی بی‌نظمی حزن‌آلود خاطرات می‌برد.
خاطراتی که در سکون به شدت بزرگ می‌شوند و هیجاناتی ناگهانی رنگ و بوی کهنه آنها را در مشام می‌تراواند. رنگ‌های باقری به همان اندازه رنگ و بویی قدیمی دارند که عکس‌های یادگاری چنین حسی را تولید می‌کنند. ترکیب رنگ‌ها در یک بی‌نظمی اکسپرسیو این خاطرات و خویشاوندی‌های سنتی را بازتاب می‌دهد.
عناوینی چون «زن آقای فلانی» یا مثلا «پسر عموی پسرخاله فلان کس» نوعی محتوای سنتی در دستاوردهای رنگی تازه شکل می‌دهد و رنگ‌ها اگر چه بوی کهنگی خاصی می‌دهند، ولی دیدن‌شان توسط نقاش و به کارگیریشان با حساسیتی خاص نوعی تازگی را در مدیای مورد بحث در این نمایشگاه رقم می‌زند. اینگونه اغراق‌های بداهه را در آثار کسانی چون «یان‌پی‌مینگ» یا «دنیس کاستلاس» می‌توان با محتوایی دیگر دید که در آثار بهروز باقری هم به واسطه رنگ‌ها و رنگ‌گذاری‌ها و هم عناوین رنگ و بویی شرقی یا شاید بتوان گفت ایرانی می‌توان یافت.
جدای از اینکه چهره‌ها همه انگار از عکس‌های ایرانی گرفته شده‌اند یک یونیفورم خاصی از دهه‌های ۵۰ و حتی اوایل دهه ۶۰ در آنها موج می‌زند. در این سویه اگر نقاشی را یک فضای اجتماعی از هنر تلقی کنیم آثار باقری این فضا را به نفع سنت‌های خویشاوندی تمام می‌کند و چیز زیادی را برای دنبال کردن مخاطب باقی نمی‌گذارد . هرچند از دل این فضا خاطراتی محو را به همان اندازه محو گرامی می‌دارد.

وحید شریفیان
منبع : همشهری آنلاین