یکشنبه, ۱۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 5 May, 2024
مجله ویستا

پیدایش فرقه گرایی در سازمان های دینی


پیدایش فرقه گرایی در سازمان های دینی
● مقدّمه
یكی از مسائل مهم و عناصر بنیادشكن دین، كه همواره نظر دین پژوهان و جامعه شناسان دین را به خود جلب كرده است و آن ها پیوسته در اندیشه یافتن راه حلی برای مقابله با آن بوده اند، بحث فرقه و فرقه گرایی در مذاهب و گرایش ها و تمایلات مخالف نسبت به سازمان های دینی عام بوده است. هر سازمان دینی مجموعه ای است از عقاید و اندیشه های دینی و رفتارها و شیوه های عملی كه بر اساس ابعاد وجودی انسان تنظیم شده و منطبق بر استعدادهای انسانی، راهی به سوی كمال پیشنهاد می كند.
مجریان این نوع سازمان ها غالباً در تلاشند نظام فكری مجموعه را با نیازهای انسانی تطبیق داده، با فكری از قبل طرّاحی شده نیروی انسانی را در جهت مثبت حركت دهند.خداوند به پیامبر اكرم(صلی الله علیه وآله) می فرماید: (قُلْ هـذِهِ سَبِیلِی أَدْعُو إِلَی اللّهِ عَلَی بَصِیرَهٔ.) (یوسف: ۱۰۸)
ارائه خط مشی مناسب، از كاركردهای مهمی است كه یك سازمان دینی باید برای ارائه تحلیل و نهادینه شدن آن در یك جامعه، تلاش مضاعفی از خود نشان دهد. به همین دلیل است كه اصل اساسی برای گروندگان به هر دینی، بنیادگرایی درباره آن دین معرفی شده است. طبق همین فرایند است كه به تدریج، نظریه های معكوس در قالب و بیانی مخصوص، در مقابل سازمان دینی عام به تدریج رشد كرده و افرادی را بر آن می دارند كه اصلاحاتی درونزا ایجاد نمایند و خود را از وابستگی های دامنگیر رها ساخته، مستقل وارد عمل شوند و با ارائه طرحی اصلاحی، با روشی خاص، برای اداره اندیشه دینی جامعه بسیج شوند.
بر همین اساس، در كنار عقاید سازمان دینی عام، انشعابی طراحی شده كه در ظاهر جنبه دینی خود را حفظ می كند، ولی در باطن، از یك نوع واگرایی رادیكالی نسبت به سازمان دینی نهادینه شده در جامعه برخوردار است.
به عقیده بیشتر جامعه شناسان، این رهیافت در تمام مكاتب مادی و الهی وجود داشته و هر كس به فراخور نظریه های تحلیلی خود، عوامل به وجود آمدن چنین فِرَقی را در درون سازمان های دینی بزرگ مورد ارزیابی، نقد و بررسی قرار داده است.
در این مقاله، سعی شده است «فرقه» ـ فی نفسه ـ ارزیابی شود و همراه آن علل پیدایش فرق یا فرقه ها و تأثیرات مهم آن در عقاید، اندیشه ها و رفتارهای مجموعه انسانی واقع در یك جامعه تحلیل گردد.
● تعریف «فرقه»
تعریف دقیق واژه «فرقه» از دیدگاه جامعه شناسی از مقاله ای به دست می آید كه اولین بار به وسیله ماكس وبر در سال ۱۹۰۴ـ ۱۹۰۵ منتشر شد و به روش پروتستان و كاپیتالیسم ترجمه گردید. وی از ابتدا تشكیلات فرقه گرایی را به عنوان انشعابی بین كلیسا و فرقه مشخص كرده، آن را به عنوان نهادی شرح می دهد كه ضرورتاً شامل عدالت و ستمگری است.
تروچ فرقه را به عنوان یك توده و گروه كوچك شرح می دهد كه هدف آن سرزنش حكم فرمایی جهان است و رهبران آن در پی یافتن اعضای خاصی هستند.
یینگر فرقه را به عنوان گروهی ساده و پویا معرفی می كند كه اعتقادات مشتركی دارند.
نیبوهر فرقه را تشكیلاتی با شرایط معیّن و خاص می داند كه به فرقه گرایی گرایش دارد. به تعبیر دیگر، «فرقه» واژه ای است كه بر گروه یا حزبی دلالت دارد كه نظریات و پیشوای مشتركی دارند و بنابراین، برای گروه های فلسفی و سیاسی نیز می توان این واژه را به كار برد; همان گونه كه در مفاهیم مذهبی به كار می رود.
واژه فرقه در همه مذاهب كاربرد دارد; مثلا، در قرن نوزدهم در بریتانیا «فرقه»ها یك واژه مشترك برای مخالفان كلیسای رسمی بودند; افرادی چون باپتیست ها و متدسیست ها كه فرقه هایی از مسیحیت هستند.
«فرقه»۱ به معنای راهی است كه رهروی در آن حركت می كند و همچنین راهكارهای علمی و نیز نظامی، فكری و رفتاری ارائه كرده و در مجموع، یك مكتب سیاسی و فلسفی است و خود نیز به عنوان نوعی سازمان دینی خاص شناخته می شود.
این واژه در زبان فرانسه، در آغاز، به گروهی از افراد اطلاق می شد كه اعلام می كردند از آیینی خاص پیروی می كنند. سپس معانی محدودتری یافت; از جمله:
▪ تجمع خاص اشخاص كه به آیینی گرویده اند ولی توسط همگان به رسمیت شناخته نشده و در نهادهای اساسی جامعه قرار گرفته اند.
▪ گروهی كه به عمد خود را از جمعی وسیع و اصلی و یا سلسله اندیشه ها و باورهایی خاص جدا ساخته اند. در این معنا فرقه در برابر سازمان دینی قرار می گیرد.
▪ در معنای اصولی فرقه، انقطاع و یا دست كم، طرد از یك آیین است كه آن آیین از نظر جامعه شناختی «بته گشته» و از نظر انسانی «منحط» شناخته شده است.
● ریشه‌های شكل‌گیری فرقه
به طور عمده، از حیث ساختاری ـ كاركردی، دو نوع فرقه را می توان قرین و كنار سازمان دینی ارزیابی نمود:
▪ فرقه درون سازمانی یا به تعبیر دیگر، كلیسا در كلیسا;
▪ فرقه برون سازمانی.
در هر دو مورد، هدف موحّدان فرقه و فرقه گرا، از یك سو، اعتراض علیه نظم جا افتاده در جامعه و مخالفت با محافظه كاری در دین و از سویی دیگر، مقابله با دینی است كه از نظر جامعه شناسان مسلّط شناخته می شود. همچنین بازگشت به الهامات دینی آغازین و بیان ارزش های دینی ـ كه به عقیده فرقه گراها فراموش شده اند ـ از اهداف پایانی آن ها در عرصه سازمان دینی می باشد.
معمولا انشعاب به مثابه اعتراض علیه اوضاع و احوال موجود در یكی از سه حوزه تعلیمات دینی به وجود می آید كه شرح اجمالی آن از نظر خواهد گذشت:
به طور كلی، ممكن است منشأ تمام اعتراضات تفسیر غلط از نصوص دینی باشد. تحقیقات نشان داده اند كه در ادیان بزرگ جهان (یهودیت، مسیحیت و اسلام) افراد و گروه هایی بوده اند كه با ایجاد سنّت نیمه شرعی و استفاده از آن در تفسیر نصوص كتب مقدّس، شدیداً به مخالفت برخاسته اند.
فرقه اخباریان در اسلام، تكیه ای خاص بر سنّت فارغ از كتاب آسمانی را مورد لحاظ قرار داده است كه در واقع، تفسیر آن را به عهده اولیای الهی گذارده و تعقّل انسانی را در آن سهیم نمی داند. عده ای دیگر به صورت افراطی در جهت استفاده از نصوص عمل كرده و خود را مفسّر كتب دینی دانسته اند و به عنوان منجی، رهیافتی برای هدایت انسان ها معرفی كرده اند.
پس به طور كلی، عده ای در جهت افراط و عده ای در جهت تفریط، سعی بر تحلیل مبناهای سازمان دینی كرده و موجب بروز فرقه گرایی در آن شده اند. به طور كلی، می توان اعتراضات افراد را مبنی بر مخالفت صریح و آشكار آن ها در مقابل مبانی سازمان دینی در سه موضوع مورد بررسی قرار داد:
▪ تعالیم: اندیشه ها و عقاید و بُعد نظری دین از جمله مسائلی هستند كه می توان گفت: در بسیاری از سازمان های دینی مورد خدشه واقع شده اند.
نحله ای از یهود مرسوم به «قرائیم» یا «قرائین» (قرائت كنندگان) در قرن هشتم میلادی با شعار «به صحف مقدّس باز گردید»، تمام تفاسیر سنّتی را كنار نهادند.
بر همین منوال، فرقه باطنی در اسلام در تأویلات خود، در پی كشف رموز معنوی قرآن بودند، و حال آنكه وهّابیان كلیه تأویلات و تعبیرهای سنّتی را مردود پنداشته، جهت رادیكالی محض در پیش گرفتند.متألّهین اسلامی نیز در معنا و مفهوم «تقدیر» (سرنوشت) اتفاق نظر ندارند و از همین جا بود كه مجادلات مذهبی اولیه بین قدریون و جبریون پدیدار گشت. از این رو، سایر مسائل و مشكلاتی كه به دلیل تفسیرهای غلط در اصول تعالیم اسلام به وجود آمدند، سبب پیدایش شماری از مذاهب در اسلام شدند.
از دیگر مسائل، وجود تفاوت نظری بین ادیان در زمینه معادشناسی است كه تبدیل به مسئله ای جنجالی شده و باعث تفرقه بین ادیان توحیدی گشته است.
مسئله دیگر، ظهور «موعود» است. این مسئله در مسیح بدین گونه مطرح شده است كه حضرت مسیح بازگشت داشته، حكومت هزارساله ای۲ خواهد داشت.
مهدی موعود(علیه السلام) در اسلام از عقایدی است كه بخصوص فرقه شیعه از آن حمایت كرده، خود را «منتظر» نام می نهند.
عده ای مانند «یونیور سالیست ها» با ظهور شخص موعود برخورد لیبرالیستی كرده اند، و حال آنكه (منتظر القائم ها) بر آنند كه این مورد مكمّل دین است.
دیگر مسئله تفاوت نظریه هایی است كه در مورد رهبری وجود دارد، بخصوص آنكه شعبه های دوگانه اصلی دین اسلام، به سبب اختلافات و اعتراضاتی كه بر سر مسئله خلافت داشتند به وجود آمدند. سنّی ها لقب «امیرالمؤمنین» را خطاب به خلیفه جایز دانسته اند، در حالی كه شیعه لقب «امام» را برای رهبری خود تعیین كرده و سرانجام، خوارج اصرار داشتند كه هر مسلمانی بالقوّه حق دارد به مقام رهبری برسد و حكومت كند.
▪ مناسك: اعتراضات ممكن است بر سر مناسك و شیوه های عملی سازمان دینی عام باشد. به طور كلی، ظهور و بروز اعتقادات دینی در مناسك است.
عبادت از جمله مسائلی است كه روان شناسان تحقیقات زیادی درباره آن انجام داده اند، به شكلی كه اگر مؤمنی پایبند به مسائل مناسكی دین خود نباشد از دیگر مومنان، خود به خود، رها گشته و مورد بی اعتنایی آن ها واقع می شود و خود را در حالت انحطاط و سقوط مشاهده می كند.
از همین جاست كه بعضی از سران و رهبران سازمان دینی عام به گمان ایجاد فرقه، به فكر اصلاحاتی درون سازمانی در بعد مناسك افتاده، فرقه ای را بنا بر نظرات خود ایجاد می كنند. در مسیحیت، محقّقی موسوم به ایرنیوس، گروه هایی از «غنوسیان» را شرح می دهد كه نوع خاصی تعمید و تدهین و آداب مذهبی و بخصوص نوعی عشاء ربانی به نام «اپولیت روسیس» بجا می آورند.۳
اولین آندرهیل با تورلش در این نكته متفق القول است كه در صدر مسیحیت، دوگونه اعمال عبادی معمول بوده اند. یكی پرستش فزاینده خدا و دیگر یاعمای كه مخصوص اعتلای روح تزكیه نفس بود.۴
در خارج از مسیحیت نیز شاهد انشعاب خوارج هستیم كه آن هم به انگیزه اعتراض علیه اعمال مربوط به مناسك و آیین های مذهبی بود.
مقدّمات و سوابق تاریخی اولین انشعاب خوارج در اسلام تا حدی مبهم است، اما عواملی همچون موارد ذیل را می توان مبنای تشكیل این گروه بیان نمود: سخت گیری در اصول و دقت زیاد در صحّت و درستی دین و به تعبیر دیگر، اندیشه تعصّب گرایانه این گروه، مخالفت با عثمان بر سر جمع آوری قرآن و مخالفت با حضرت علی(علیه السلام)به علت مصالحه تحمیلی كه كرده بود.
انگیزه سیاسی كه در حكم زیربنای نهضت خوارج بود، روشن می كند كه چرا فقط یكی از فرقه های فرعی متعدد (اباضیه) توانست دوام بیاورد.
چند دستگی فرقه های «مرجئه»، «وهابیّه» و بعدها نیز فرقه «برابره» در آفریقا، دست كم تا حدی به علت تفاوت هایی بود كه درباره اجرای مناسك مذهبی داشتند.● شرایط سازمانی
این ها اعتراضاتی هستند كه به قلمرو سازمان و تشكیلات دینی وارد شده اند، و همچنین مخالفت با تشكیلات صوری و رسمی دین، قوانین، موازین انضباطی و نحوه عملكرد رهبران دینی.
اختلافات عقیدتی در دین مسیح و اسلام از یك سو، و بروز نهضت هایی موسوم به «پیوریتن»، «باپتیست»، «كنگری گاسیونالیست» و «فریندز» كه همه همانند دیگر فرقه های مسیحی با كشیش مآبی مخالف بودند از سوی دیگر، نمایانگر اعتراضات شدید از جنبه های ساختاری به سازمان های دینی هستند.
یكی از پیشگامان بررسی جامعه شناختی فرقه گرایی، ارنست ترولتش است كه به شكلی موشكافانه رابطه كلیسا و فرقه را مورد ارزیابی قرار داده و از ماكس وبر در تحلیل این مبنا، پا را فراتر گذارده است.
ماكس وبر «سازمان دینی» را نهادی می پندارد كه اجتماعات دینی ـ مذهبی را اداره كرده، خط مشی مناسبی برای ایجاد نظم بین این نوع اجتماعات ارائه می كند و قدرت خود را، كه برگرفته از تعالیم مسیح است، بر این نوع اجتماعات و انجمن ها اعمال می كند. به عقیده وبر، سازمان دینی یك انجمن سیاسی است كه او به عضویت درآمدن افراد را در این انجمن اجباری می داند. در سازمان دینی، انجام عملی خاص یا دارا بودن شرایطی ویژه برای پیوستن به آن ضرورت ندارد; شخص از بدو تولد عضو این سازمان خواهد بود.۵
اما «فرقه» یك انجمن داوطلبانه است. سعی بنیادین رهبری فرقه ـ كه به تعبیر وبر «فرّه» یا «كاریزما» خوانده می شود ـ شستوشوی مغزها از عقاید سنّتی سازمان دینی است، منتها فرقه مدعی آن است كه خود را متوقف بر اعضای تحت الحمایه خود دانسته، عضوهای مشروط خود را متوجه تسهیلات مادی و معنوی می داند.
ارنست ترولتش موارد كلی نظریه وبر را پذیرفته، در مورد ارتباط بین سازمان دینی و فرقه، دو گرایش نظری مطرح می كند:
▪ گرایش ریشه ای: گرایشی است كه بر اجتماع آزادانه مؤمنانی تأكید دارد كه به گونه ای آرمانی می كوشند تا ارزش های اخلاقی مسیحی همچون عشق برادرانه را در مورد اعضای جامعه محقق سازند.
▪ گرایش محافظه كارانه: گرایشی است كه بر اجتماع سازمان یافته و مستقلی تأكید می كند كه اعضایش می كوشند تا از نهادهای موجود برای تحقق هدف هایشان استفاده كنند.۶
گویا هدف ارنست ترولتش از این تحلیل آن است كه سازمان های دینی نوعی محافظه كاری پیش گرفته و خواهان نظم موجود در جامعه اند، اما فرقه با وجود اینكه گروه كوچكی است، خواهان كمال درونی بوده، هدفش تماس شخصی مستقیم میان اعضایش می باشد.
و در نهایت می توان گفت: سه عامل مهم و اساسی در ایجاد فرقه ها در درون سازمان های دینی عام دخیل می باشند:
▪ ایجاد اختلافات اجتماعی از مسائلی است كه همیشه مورد توجه بوده و علل و عوامل آن از سوی كارشناسان مورد ارزیابی قرار گرفته است. اختلافاتی همانند دوگانگی های فرهنگی، مشكلات و موانع برای توسعه و بروز مسائل اقتصادی و حل و فصل نشدن اندیشه، عقاید و آراء سیاسی احزاب درون جامعه از مهم ترین مسائلی است كه به نظر می رسد حل آن ها كمك بسزایی به فقدان فرقه ها در مكاتب فرهنگی، اقتصادی و سیاسی می كند.
بروز چنین اختلافاتی قطعاً رابطه قرینی با شیوه رفتار و عمل سازمان های دینی و غیردینی خواهد داشت. نمونه تحقیقی آن، رفتار نابهنجار كلیسای قرون وسطایی است كه با محدود كردن دو مبحث علم و آزادی بیان، راه را برای فرقه گرایی در عصر نوزایی (رنسانس) گشود; فرقه هایی كه جز در جهت جامعه ای سكولار، حقّانیتی دیگر را به رسمیت نمی شناختند.
▪ عوامل خارجی از جمله عناصری هستند كه در جهت ترویج فرقه ها در درون سازمان های دینی نقش بسزایی داشته اند. (فرقه بهائیت در ایران)
▪ عوامل تاریخی، اجتماعی و فرهنگی نیز از جمله عوامل گسترش فرقه ها می باشند. تحقیق در تاریخ ادیان بزرگ رسمی همچون مسیحی، بودایی، زردشتی و اسلام و جنبش های فرقه ای درون آن ها از این ادعای تردیدناپذیر دفاع می كند.
شعب ۷۲ گانه مسلمانان و شعب سه گانه مهم مسیحیت (كاتولیك، ارتدكس و پروتستان) از نمونه های مهم آن هاست كه نشان دهنده پیروی مریدان خاص از اندیشه های رهبرانی می باشد كه به نوعی، خود را در جهت اصلاح جامعه خویش قالب زده و صاحب ادعایی شده بودند.
از مسائل مهم فرهنگی فرقه ها، نوع بدعت هایی است كه در كنار عقاید سازمان دینی به وجود می آورند. بدعت ها و نوآوری هایی كه خود می توانند در جهت به انحراف كشیدن دین مسلّط جامعه، نقش داشته، شخصیت های انسانی را به انحطاط بكشانند.
● ویژگی‌های فرقه
بر همین اساس، اندیشه هایی كه از رهبران فرق گوناگون در بین مذاهب ظهور و بروز می كنند بر سه مبنا هستند:
▪ فرقه هرگونه تصور تسلّط بر جهان را رها می كند و نسبت به جهان، دولت و جامعه بی تفاوت یا مخالف است، مگر اینكه آن را مطابق با نظریات خود ببیند.
▪ فرقه، یا از جامعه كناره می گیرد و یا خواهان جامعه دیگری به جای جامعه كنونی است. به عبارت دیگر، تغییر محتوایی و نه ظاهری سازمان دینی، از اهداف عمده رهبران فرق مكاتب است. هر قدر فرقه ای از انزوا بیرون آید و خود را با جامعه و محیط پیرامون آن تطبیق دهد، به تدریج موجب دگرگونی های خاص در زمینه های دینی، سیاسی و اجتماعی خواهد شد.
▪ فرقه از طبقات پایین یا از قشرهایی برمی خیزد كه احساس می كنند جامعه یا دولت در حق آن ها ستم كرده است. توضیح اینكه این مورد در مكاتب سیاسی مصادیق فراوان دارد، گرچه در سازمان های دینی، رفتارهای غیر دینی منجر به بروز چنین مشكلاتی خواهد شد.
ویژگی های دیگر را از منظر نیبوهر، یینگر و براین ویلسون در مورد فرقه، می توان چنین بیان كرد: فرقه نمی تواند به عنوان تطبیق با یك موقعیت تازه، مدت زیادی دوام بیاورد، مگر آنكه به عقاید خود رنگ و لعاب دینی بدهد تا نفوذش در بین اعضا و دیگر افراد محیط پیرامون خود باقی بماند.
یینگر چنین استدلال می كند: خطری كه فرقه را تهدید می كند آن است كه امكان اینكه نفوذش را بر جامعه و جهان از دست بدهد، وجود دارد. مانند فرقه «خوارج» و «قرامطه» در اسلام. او بر آن است كه اگر رهبران سازمان های دینی، تحلیلی منطقی از نوع محافظه كاری خود از دین مسلط در جامعه، كه نظم خاصی را دنبال می كند، برای معتقدان و مؤمنان خود بیاورند، این تهدید برای فرقه ها جدّی تر خواهد بود.
● انواع فرقه‌ها
یینگر در تحقیق خود به سال ۱۹۵۷ سه نوع فرقه را معرفی می كند:
▪ فرقه های پذیرشی كه اصول استقلالی فردی را دربر می گیرند و نمونه آن جریان «آكسفورد» است، به این لحاظ كه توان، امكانات و تسهیلات فرقه بر تربیت نفوس به طور مجزا قرار گرفته است و جهات اشتراكی آن ها در درون اجتماع هرگز لحاظ نمی شود.
▪ فرقه های تحاوزگر كه جامعه موجود را نمی پذیرند و نمونه آن «آناباپتیست» است.
▪ فرقه های كناره گیر و طفره رفته كه با فلسفه بدبینی همراه بوده، بر زندگی جدیدی تأكید دارند. نمونه آن گروه های مقدّس در ایالات متحده می باشد.([vii])
ویلسون «فرقه» را هم گروهی داوطلبانه با ادراك شدیدی از هویّت شخص می داند. به عبارت دیگر، تشكیل فرقه بر دو اساس است:
▪ همگرایی از نوع شناخت قوی و متقن نسبت به تشكیلات خاص فرقه كه منافع شخص را به همراه دارد.
▪ ایجاد عواطف و احساسات شدید كه منجر به ابراز هویّت فردی شخص شده و جایگاه خاصی در تعاملات اجتماعی برای او باز می نماید.۸
پس دو عامل یكی اراده اولیه فردی، و دیگری پاداشی تحت عنوان «ابراز هویّت فردی»، كه در جهت قبول قوانین فرقه نصیب شخص خواهد شد، منجر به ظهور فرقه ای در كنار سازمان دینی مسلّط خواهد شد.
در این صورت، اولا عضویت فرقه بستگی دارد به شرایط عضویت; مانند آگاهی نسبت به آموزه های فرقه و پذیرش آن ها، گرایش خاص فرد نسبت به تجربه های خاص مذهبی كه از رهبران آن فرقه دریافت می كند; و ثانیاً فرقه بر خلاف سازمان دینی، همه كس را به درون خود راه نخواهد داد و از این رو، اعضایش از نخبگانی به شمار می آیند كه حقیقت، تنها در دست آن هاست. در این صورت، فرقه از جامعه بزرگ تر و با مذهب رسمی آن مخالف خواهد بود.
ویلسون انواع فرقه ها را نیز به طور گسترده مطالعه كرده، آن ها را به صورت كتب و مقاله هایی ارائه داده است; كتابی با نام فرقه و جامعه و یا كتاب الگوهای فرقه گرایی از جمله كتاب هایی هستند كه مطالعات وی در آن ها درج شده است. وی ابتدا فرقه رابه چهار دسته و در نهایت، به هفت دسته تقسیم كرده كه عبارتند از:
▪ فرقه های تغییری و تبدیلی: فعالیت های چنین فرقه ای بر تبلیغ مسیحیت متمركز است و اعتقادات مبتنی بر تغییر كتاب مقدّس می باشند و عضویت در آن ها بر اساس تجربه گفتاری است و طرفداران آن ها بر دوری از گناه و رسیدن به رستگاری تأكید دارند. نمونه هایی از این گروه، فرقه های «رستگاری» و «پنتكستال»ها هستند.
▪ فرقه های انقلابی: توجه آن ها بر وقایع حتمی و قریب الوقوع متمركز است، كتاب مقدّس را از طریق تمثیل و حكایت تفسیر می كنند; اعضای آن ها بیشتر بر اساس حكمت و عقاید مشورت می كنند، نه بر اساس تجارب گفتاری; ضمن اینكه نسبت به جامعه و نظم موجود آن نوعی عداوت و خصومت دارند. از انواع این فرقه ها، می توان فرقه یهودی بنی اسرائیل و «كریستادلفیان» را نام برد.
▪ فرقه های درون گرا یا پرهیزگار: پیروان آن توجهی به جهان ندارند. دست كشیدن از دنیا و بی علاقگی نسبت به تبلیغ مسیحیت، از رفتارهای این فرقه هاست كه نمونه آن ها را می توان در جامعه «امانا» و برخی از گروه های «هاینس» (پرهیزگار، لقب پاپ) یافت.
▪ فرقه های عرفانی: این فرقه ها بیشتر بر جنبه های خاصی از درون انسان تأكید دارند و آموزش های مسیحیت را احیا می كنند; در واقع، به خودشكوفایی و پرورش روان معتقدند. آن ها از جهان دوری نمی كنند و استانداردهای جامعه موجود را می پذیرند. نمونه های این فرقه ها در مسیحیت وجود دارند.([ix])
از دیگر فرقه هایی كه ویلسون معرفی می كند «فرقه دست كاری شده»، «فرقه مبتنی بر معجزه» (كسانی كه معتقد به ارتباط با ارواح هستند)، «فرقه اصلاح طلب» (كوئیكر) و «فرقه مدینه فاضله» مثل جامعه «اندیا» و «برودهاف» می باشد. با استفاده از این رده بندی ها، ویلسون استدلال می كند كه تنها انواع خاصی از فرقه ها تبدیل به مذهب می شوند. فرقه های انقلابی بر آموزش اصول پیش از عضویت تأكید دارند. فرقه های درونگرا یا پرهیزگار از تبلیغات دینی به دورند و فرقه های عرفانی درخواست های فردگرایانه ای دارند كه به احتمال كم، كودكان نسل اول را جذب می كنند. در بین فرقه ها، احتمال تبدیل فرقه تغییر و تبدیل به مذهب، بیشتر است، هم به خاطر اینكه سازوكار خاصی برای نیازهای اعضای گروه دارد و هم اینكه تبلیغ مسیحیت در مقابل گذشت زمان، ثابت و با دوام می ماند.([x])● كاركردهای فرقه
فاریس، جامعه شناس معروف، اظهار می دارد: فرقه ها برای ظهور خود نیاز به شرایط مناسب دارند; از جمله اینكه در دوره هایی ظهور می كنند كه نظام قطعی و مشخص دین بر اثر تغییرات ناگهانی قدرت سیاسی دچار تزلزل شده و در حال فروپاشی است.۱۱ مثال بارز آن از دیدگاه شیعه در دین اسلام، غصب خلافت در نیمه اول قرن اول هجری است. به بیان دیگر، «فرقه، نتیجه كمك تمام اجتماع است برای آنكه خود را با طرز نوینی وحدت بخشد.»
به عقیده وی، فرقه ها به یكی از این شیوه ها گسترش می یابند: یا از لحاظ تعداد قلیل باقی می مانند، ولی در نوع نگرش های فرقه ای خود سختگیر و خشن می شوند، یا اصل را عملا كنار می گذارند، ولی همچنان به آن عقیده وفادار می مانند و به این صورت، یا به صورت یك هیأت دینی درمی آیند یا به گروه های كوچك تری تجزیه می شوند.۱۲
به توصیفی كه از یك فرقه قرون وسطایی غربی شده است، توجه كنید:
«فرقه، حركت اجتماعی خودانگیخته است كه تحت شرایط قابل توصیف به وجود می آید و چند ویژگی خاص به همراه دارد:
▪ از گروه اصلی جامعه جدا می شود.
▪ از درون یك بطن همراه با كشمكش و خودآگاهی حاد، كه از نظر سازمان ارزش دارد، می گذرد.
▪ از یك دوره زمانی دیگر كناره گیری كرده و از جامعه و وحدت درونی عبور می كند.
▪ به تدریج، خود را به عنوان یك پدیده اجتماعی مهم جا زده و با اجتماع بزرگ ارتباط برقرار می كند و سرانجام، خود را به نوعی، جذب گروه اصلی خواهد كرد.»۱۳
از عبارت مزبور، می توان نتیجه گرفت كه فرقه با سیر قهقرایی، در جهت اصلاح و ترویج اندیشه های خاص خود می باشد و با گذر از چهار عنصر انقطاع اولیه، مبارزه درونزا همراه با خود آگاهی با طبقه اصلی جامعه، انقطاع ثانویه و در پایان، جذب شدن به اجتماع بزرگ، پدیده ای می آفریند كه به لحاظ اجتماعی تأثیرات شگرفی به همراه خواهد داشت.
پیشتر اشاره شد كه ترولتش از دو سنخ جدایی طلبی و فرقه گرایی سخن به میان آورده است: یكی بسیار عاطفی، فعّال، انقلابی و بسیار افراطی; و دیگری معتدل، محافظه كار و تحمّل كننده مشكلات.۱۴
با تحقیقاتی كه به انجام رسیده، نشان داده شده است كه فرقه های اسلامی در مقایسه با فرقه های بودایی، فعّال تر و پرخاشجوتر عمل می كنند. اما در هر دو دین، هم فرقه های فعّال و پرخاشجو وجود دارند و هم آرام و منفعل; مثلا، فرقه های خوارج، وهّابیان و قرمطیان در اسلام از نوع پرخاشگر هستند، در حالی كه فرقه هایی چون جورجی ها و اخوان بصره غیر فعّالند. با وجود این، احوال فرقه ها نسبت به زمان ها و مكان های گوناگون تغییر شكل داده، حتی محتوای آن ها تغییر خواهد كرد.
هرقدر قدرت سازمان دینی عام در جامعه بیشتر باشد، به یقین كاركردهای مفید سازمان های دینی خاص (مثلا، فرقه، كیش، دسته) كه از جمله آن ها ترویج و بسط عقاید و اندیشه های سازمانی آن هاست از رونق خود افتاده و تكیه گاهی جز سكوت نخواهد یافت.
از جمله موارد بررسی شده در فرقه ها، فعالیت ها و كاركردهای پنهان آن هاست كه خود نیز محل تأمّل می باشد.
بدیهی است انتشار افكار و عقاید، زمینه ای است در جهت جمع آوری روزافزون نیروی فعّال انسانی فرقه.
از اهمّ عناصر مورد استفاده فرقه ها ایجاد شبكه ای گسترده در درون سازمان دینی عام است و چه بسا اندیشه رهبران سازمان های دینی عام متوجه آن ها نباشد و به طور ناخودآگاه در جهت آن ها حركت كنند.
از دیگر عناصر پنهانی آن ها، تسهیلات ویژه ای است كه مجریان سازمان دینی خاص (فرقه) در جهت بهبود روابط اجتماعی مصروف می دارند.
از جمله مراحل سازمانی فرقه ها، جذب شدن به گروه های اصلی جامعه است.
بر همین اساس، برقراری شبكه عظیم تعاملات اجتماعی مبنی بر تسهیلات ویژه ای است كه در این جهت مصروف خواهند شد.
● علت گرایش برخی از جوامع به فرقه گرایی
مطلب دیگر اینكه چرا برخی جوامع بیش از جوامع دیگر به انشعاب های فرقه ای گرایش دارند؟
مهم ترین مسئله ای كه به نظر می رسد باعث این امر شود، آن است كه سازمان دینی عام جامعه، ارتباط نزدیك خود را با فعّالان دینی جامعه كم می كند. به طور معمول، هر سازمان دینی در جریانات و تغییرات اجتماعی دچار مشكلاتی خواهد شد كه مصلحان درون سازمانی و فعّالان دینی آن، نقطه عطفی بر استمرار اندیشه های سازمان در شرایط تغییر، و ترمیم كننده ریشه ها و بنیادهای آن خواهند بود.
اینكه مصلحان درون سازمانی از سه قسم بیرون نخواهند بود:
▪ بعضی از آن ها در عبادت و اخلاص، رهبران و مصلحان بزرگی هستند.
▪ بعضی دیگر در راهنمایی ابعاد فكری و اخلاقی مهارت دارند.
▪ بعضی از آن ها به سادگی می توانند پیروان مجموعه سازمان دینی را به مشاركت در سیستمی كه بنیان نهاده شده است جذب و از انحرافات گریزان كنند.
▪ بعضی دیگر از مصلحان حركتی ساكت و آرام در گروه به هم پیوسته صمیمی پیروان دارند; آنچنان كه در خارج از سازمان دینی، به سختی شناخته می شوند.
▪ بعضی دیگر مستقیماً با گروه های بزرگ، حتی توده های مردم ارتباط برقرار كرده اند و نفوذ و تأثیر خود را اعمال می نمایند.
بر همین اساس، جدا شدن سازمان دینی عام با چنین مصلحانی قطعاً خطرات فرقه گرایی اعضای جامعه را به حدّی خواهد رساند كه قابل درمان نخواهد بود.
علت دوم كه باعث رونق روزافزون فرقه در برخی جوامع شده، ایفا نكردن نقش صحیح روحانیت از سوی روحانیان در سازمان دینی و همچنین عدم توجه مریدان نسبت به عملكردهای روحانی است.
اقتدار روحانی دینی به بلندی منصب رسمی او در جامعه بستگی دارد. حرفه روحانیت ـ و نه صرفاً نام آن ـ ویژگی شخصیتی روحانی را تعیین می كند. یكی شدن با الوهیت، پایه موجودیت و فعالیت روحانیت محسوب می شود. این وحدت باید منظم و مستمر و هدفدار باشد. تجارب دینی خصوصی روحانی، صلاحیت مأموریت او را تعیین می كنند. عقیده های استوار او در جهت تبیین دینی الوهی، جامعه را به همگرایی الوهی و واگرایی غیرالوهی سوق خواهد داد. نوع بینش روحانی، آمادگی و تحصیلات وی، نقشی است كه در روحانیت بسیار مهم است.
وظیفه عمده روحانی، پرداختن به امور دینی است. در همین زمینه، روحانی به مثابه حافظ سنّت، فردی خردمند، رایزن و راهنما، مربّی و فیلسوف نیز هست، وظایف اداری او، از فعالیت دینی او منبعث می شوند. او با اعتقاد، از چیزهایی مانند اماكن مقدّس، ساختمان ها، تمثال ها و شمایل ها، وسایل دینی، املاك و اموال، اجرای مراسم مذهبی، برگزاری ضیافت ها و اعیاد مذهبی، كه مربوط به دین هستند نگه داری كرده، مدیریت آن ها را بر عهده می گیرد.
از این رو، فهم عمیق مریدان سازمان دینی نسبت به ایفای نقش روحانی سازمان، قطعاً در جهت كاستن از فرقه و فرقه گرایی مؤثر خواهد بود; یعنی درك این مهم كه تنها هدایتگری كه ارتباط آن ها را با خداوند تثبیت خواهد كرد، روحانی است و هدایت در گرو تثبیت رهبری اوست. از این رو، همان گونه كه فهم اعضا نسبت به نقش روحانی سازمان، در فقدان فرقه گرایی مؤثر خواهد بود، به همان نسبت، عمل به وظایف روحانیت در میان گروه های مشابه توسط سران و رهبران سازمان ها نیز باید انجام گیرد.
با ظهور تفاوت در سازمان های دینی و رشد فزاینده آن، برخی از عملكردهای دینی رهبر به افرادی خاص یا گروه های حرفه ای واگذار می گردد و در نتیجه، بازار فرقه گرایی به نهایت درجه رونق خود خواهد رسید.
از دیگر عواملی كه موجب بروز هر چه بیشتر فرقه گرایی در برخی جوامع شده، فقدان معرفت عمومی نسبت به مبناهای سازمان دینی است.
از آنجا كه هر سازمانی دارای اجزا و تعامل بین اجزا و هدف است، سازمان دینی از این سه عنصر خالی نخواهد بود. در نتیجه، عنصری كه می تواند پرده از روی مبناهای سازمان بردارد و آن را در جامعه تبدیل به یك پدیده برتر كند، «وحدت» است.
«وحدت» چیزی است كه جملگی رهبران در پی آنند و برای آن تلاش می كنند و در همین زمینه، آن ها كه سعی می كنند از اختلافات ـ هر جا كه از نظر انسانی و اصولی درست باشد ـ جلوگیری و یا اختلافات موجود را رفع كنند، منزلت بیشتری دارند و طبیعتاً به برادران دینی خود نزدیك تر و برای آن ها محترم تر هستند تا كسانی كه سعی می كنند به اختلافات دامن زده، زمینه فرقه گرایی را آماده سازند. پس شناخت سازمان دینی و مبناهای آن در گرو وحدت همگانی است و لازمه وحدت همگانی، اندیشه صحیحی است كه سازمان آن را ارائه می دهد. در این صورت، فقدان فرقه گرایی محسوس خواهد بود.
مجید جعفریان
پی‌نوشت‌ها
۱ـ Sect كه از واژه لاتین Secta گرفته شده است.
۲. milinium.
۳ـ یواخیم واخ، جامعه شناسی دین، ترجمه جمشید آزادگان، تهران، سمت، ۱۳۸۰، ص ۱۸۳.
۴ـ همان، ص ۱۸۴.
۵ـ ملكم همیلتون، جامعه شناسی دین، ترجمه محسن ثلاثی، تهران، تبیان، ۱۳۷۷، ص ۳۳۹.
۶ـ همان، ص ۳۴۰.
۷. Encyclopedia of religion, "sect", vol. ۱۳, p.۱۵۴.
۸ـ ملكم همیلتون، پیشین، ص ۳۴۵.
۹. Encyclopedia of religion, "sect", vol. ۱۳, p. ۱۵۴.
۱۰. Ibid, P. ۱۵۵.
۱۱ـ یواخیم واخ، پیشین، ص ۱۹۳.
۱۲ـ همان، ص ۱۹۴.
۱۳. Encyclopedia of religion, "sect", vol. ۱۳, p.۱۵۵.
۱۴ـ ملكم همیلتون، پیشین، ص ۳۳۹.
منابع
ـ عبدالرحمن ابن خلدون، مقدّمه ابن خلدون، ترجمه محمدپروین گنابادی، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۷۵، ج ۱;
ـ پل ویلم ژان، جامعه شناسی ادیان، ترجمه عبدالرحیم گواهی، تهران، تبیان، ۱۳۷۷;
ـ آلن پیرو، فرهنگ علوم اجتماعی، ترجمه باقر ساروخانی، تهران، كیهان، ۱۳۸۰;
ـ غلامعباس توسّلی، جامعه شناسی دینی، تهران، سخن، ۱۳۸۰;
ـWWW.etext.org/politics;
منبع : مجله معرفت