جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

پشت پرده کنفرانس صلح خاورمیانه


پشت پرده کنفرانس صلح خاورمیانه
● اشاره :
جرج بوش طی اظهاراتی در ۱۶ ژوئیه ۲۰۰۷ تصمیم خود را برای برپایی کنفرانس صلح بین اسرائیلی ها و فلسطینیان علنی کرد و این در حالی است که به جزء شخص ایهود اولمرت و محمود عباس ،مابقی طرفهای درگیر در این منازعه نسبت به مثمر ثمر بودن این کنفرانس ابراز بدبینی و تردید کرده اند.
یکی از راههای کسب پرستیژ در عرصه بین الملل انجام عملیات میانجی گری مابین طرفهای یک منازعه است که نظم سیستمی روابط بین الملل را دچار اختلال نموده.در این بین جرج بوش در تلاش است تا با برپایی این کنفراس خود را به عنوان یک میانجی گر در عرصه روابط بین الملل که فقط به دنبال جنگ افروزی نیست مطرح سازد.اما نکته ای که نباید هیچ گاه از آن غافل ماند این است که در هنگام میانجی گری ، طرف میانجی گر بایستی اصل بی طرفی در مذاکرات را رعایت کند و حالآنکه ایالات متحده نه تنها بی طرف نخواهد بود بلکه به عنوان متحده استراتژیک اسرائیل وارد عرصه مذاکره می شود هرچند که بسیار بعید است به نتایج مطلوب خود دست یابد.
در این مقاله قصد داریم تا با بررسی بستر کنونی برای انجام مذاکره و برگزاری صلح ، به موانع موجود بر سر هرگونه صلح و سازش میان فلسطینیان و اسرائیلی ها دست یابیم؛ چراکه ما معتقدیم موقعیت کنونی چه از منظر طرف اسرائیلی و چه از منظر طرف فلسطینی در بدترین وضعیت خود قرار دارد و از قبلآن به اثبات این نظریه بپردازیم که اصولا برگزاری کنفرانس صلح نوامبر نه برای دستیابی به صلحی حقیقی بوده بلکه صرفا حرکتی تاکتیکی و نمایشی از سوی ایالات متحده است برای حمایت از موقعیت داخلی اولمرت و عباس و نیز بهبود چهره آمریکا.
● موضع اسرائیل :
برکسی پوشیده نیست که علت شکست ارتش اسرائیل در جنگ ۳۳ روزه لبنان و شکسته شدن هیمنه اسرائیل علاوه بر قدرت حزب الله ،عدم برنامه‌ ریزی صحیح ژنرال های اسرائیلی و اداره جنگ به صورت نامتقارن از سوی حزب الله ،بایستی اصرارهای مکرر آمریکا برای تداوم جنگ و ریشه‌کن کردن حزب الله را بدان افزود .به عبارت دیگر تمایل و فشار آمریکا بر روی رژیم صهیونیستی علت اصلی آغاز جنگ از سوی این رژیم برعلیه لبنان بوده و گروگانگیری دو سرباز اسرائیلی و تلاش برای آزادی آنها تنها روبنا و توجیهی برای آغاز حمله از سوی اسرائیل بوده‌است.
با توجه به اینکه مسئول اصلی آغاز حمله اسرائیل به لبنان آمریکا بوده ،مسئول شکست این رژیم در قبال حزب الله هم ایالات متحده می باشد و بدیهی است برای خنثی سازی تبعات ناشی از شکست در داخل اسرائیل که د امنگیر دولت اولمرت گردیده تمام تلاش خود را از سر گیرد تا کابینه کنونی که تنها به علت اطاعت های بی چون و چرا ازآمریکا به این بحران رسیده با دستیابی به یک صلح نیم بند با طرف فلسطینی بتوان دستیابی به صلح با فلسطینیان را به عنوان دستاوردی برای دولت اولمرت به ارمغان بیاورد تا در کوتاه مدت به منزله مکانیزمی برای خروخ دولت از بحران تلقی گردد.
اما مسئله تنها به اینجا ختم نمی شود ،مخالفتهای بی شماری در درون جامعه صهیونیستی در قبال این طرح وجود دارد که می توان نتیجه کنفرانس صلح را کاملا بر ضد اولمرت ارزیابی کرد. براساس این کنفرانس اسرائیل بایستی شرایط تشکیل دولت مستقل فلسطینی را برای سازمان آزادی بخش فلسطین و تشکیلات خودگردان مهیا کند و این امر یعنی تخلیه شهرکهای صهیونیست نشین از کرانه باختری وآزاد کردن ۹۰% از این منطقه و اسکان این بخش از شهرک نشینان در بخش شمال شرقی صحرای نقب که منطقه ای بد آب و هوا به شمار می رود.
مسئله اساسی این است که تشکیلات خود گردان و اساسا جنبش الفتح چقدر توان حفظ این استقلال را دارندو چقدر می توانند امنیت را برای اسرائیل در کرانه باختری تضمین کنند؟ اسرائیلیها همچنان تجربه تلخ خروج از نوار غزه و قدرت یافتن حماس در آن منطقه را پیش روی خود دارند و قطعا از اینکه روزی کرانه باختری به سرنوشت نوار غزه دچار شوند بیم دارند و لذا بارها از مقامات صهیونیستی شنیده ایم که عنوان داشته اند ابومازن به هیچ عنوان نمی تواند شریک خوب و مطمئنی برای اسرائیل تلقی گردد و علت اصلی این امر هم ضعف عباس در غلبه بر گروههای مقاومت منجمله حماس و جهاد اسلامی است.
در سطح احزاب ،احزاب خارج از کابینه به رهبری لیکود از مخالفان جدی این طرح به شمار می روند و مطمئنا با برگزاری انتخابات آتی کنست در رژیم صهیونیستی و پیروزی چشمگیر حزب دست راستی لیکود کلیه مذاکرات فی مابین ابومازن و اولمرت با شکست جدی مواجه خواهد شد و نیز هرگونه تخلیه و جابجایی در کرانه باختری منتفی خواهد شد، از این منظر پیروزی لیکود در این انتخابات برای آمریکا خوشایند نخواهد بود.
در سطح مردمی بایستی اذعان داشت که هم اکنون مخالفتهای گسترده ای برعلیه طرح تخلیه شهرکها در داخل اسرائیل در جریان است که درگیری‌های گسترده ای همراه با برجای گذاشتن تلفات از نمونه های آشکار مخالفتهای مردمی بر ضد این طرح می باشد و همچنین فتاوی حرمت ترک شهرک وحلیت درگیری با ارتش که از سوی خاخامها و رهبران مذهبی صدر گردیده موید وجود مخالفتهای جدی در سطح مذهبی با طرح صلح می باشد.
در این میان بد نیست به برخی مواضع که در قبال این طرح اتخاذ شده توجه کنید :
سیلوان شالوم از رهبران برجسته حزب “لیکود” اظهار داشت که برگزاری کنفرانس صلح بین المللی درباره خاورمیانه هیچ نفع و فایده ای ندارد.شالوم مدعی شده که “اسرائیل” می بایست با هر گونه تلاش برای اجرای طرح صلح کشورهای عربی در روند سیاسی منطقه مخالفت کند.
از سوی دیگر، یوسی بیلین رئیس جنبش “میرتس” و نماینده این جنبش در کنست اظهار داشت که اولمرت و عباس برای پیشبرد روند مذاکرات به یک چنین کنفرانسی نیاز ندارند. بیلین به نخست وزیر رژیم صهیونیستی پیشنهاد داد تا به جای شرکت در این کنفرانس یک ستاد سیاسی برای بررسی مسئله صلح دایمی تشکیل دهد.
همچنین وی اظهار داشته:«اسرائیل باید قبل از برگزاری کنفرانس بین المللی صلح در نوامبر آینده که بوش به آن دعوت کرده، از طریق طرف سومی با حماس تماس برقرار کند تا مانع اقدام این جنبش در ملتهب ساختن نوار غزه با هدف نابودی هر گونه توافق احتمالی میان اسرائیل و عباس شود.»
وی در همایشی در هتل معالیه هحمیشاه در قدس اشغالی گفت:« وجود عباس و فیاض فرصت خوبی برای صهیونیست هاست که این فرصت هرگز تکرار نخواهد شد و این دو نفر آمادگی خود را برای رسیدن به سازش دائم با اسرائیل اعلام کرده اند، اما با حماس باید به گونه دیگر رفتار کرد و می توان از طریق طرف سومی مانند مصر به تفاهم نامه هایی که منجر به آتش بس شود، دست یافت.»
بیلین افزود که این توافق نامه ها با حماس باید بر سه اصل استوار باشد که اولی توقف حملات موشکی و دوم تبادل اسرای فلسطینی با گلعاد شالیت و سوم رسیدن به توافق درباره گذرگاه هاست.
وی خاطر نشان ساخت که بدون برقراری تماس با حماس، مذاکرات میان “اسرائیل” و محمود عباس بی فایده خواهد بود. وی پیش بینی کرد که در صورت ادامه وضعیت کنونی در نوار غزه، قبل از برگزاری کنفرانس صلح خاورمیانه، وضعیت نوار غزه ملتهب خواهد شد و به روی “اسرائیل” منفجر می شود.
ایهود باراک وزیر جنگ رژیم صهیونیستی اخیرا رسیدن به سازش و صلح با فلسطینیان را به دور از انتظار دانست. وی اظهار داشته:«نشست های اولمرت با محمود عباس هیچ فایده ای ندارد.»
همچنین وی ضمن غیر واقع بینانه خواندن تلاش‌های صورت گرفته برای از سرگیری روند سازش، گفت:«ارتش اسرائیل هرگز تا پنج سال آینده از مناطق کرانه باختری خارج نخواهد شد و ایست های بازرسی را هم از بین نمی برد.» باراک تصریح کرد:«هیچ اعتمادی به رهبری فعلی فلسطین وجود ندارد و فتح و حماس هم هیچ تفاوتی با هم ندارند.»
از مباحث بالا می توان این طور نتیجه گرفت که هم اکنون در اسرائیل صدای واحدی در حمایت از طرح صلح بوش به گوش نمی رسد که این امر به منزله عدم وجود اراده جمعی برای تحقق طرح صلح بوش می باشد.
● موضع فلسطینی :
وضعیت در فلسطین به مراتب بدتر از این گزارش می شود ، چراکه فلسطین هم اکنون به دو بخش و دو حاکمیت تقسیم گردیده که همین امر باعث گردیده طرح تشکیل کشور فلسطین مستقل با چالشی جدی روبه رو گردد.سوالی که اینجا مطرح است این است که این فلسطین مستقل درآینده تحت رهبری کدام طیف و گروه قرار خواهد داشت،فتح و یا حماس؟
تقریبا تمامی گروههای داخلی در فلسطین به جزه جریان منتسب به ابومازن در فتح ،خواهان قطع مذاکرات و پیگیری خط مشی مقاومت بر علیه اسرائیل می باشند .این خطر برای اسرائیل وجود دارد که حماس همانطور که موفق شد غزه را آزاد کند بتواند مدل مشبه را در کرانه باختری به اجرا بگذارد و همین امر باعث تردید اسرائیلی ها برای رسیدن به صلحی است که طی آن مجبور شوند کرانه باختری را ترک گویند.
جایگاه ابومازن پس از هر دیدار و ملاقات با سران رژیم صهیونیستی روبه افول است و فتح آینده نامعلومی را پیش روی خود خواهد داشت چراکه ابومازن قصد حضور مجدد در انتخابات آتی را ندارد و همین امر اما و اگر های بسیاری را در مورد ماهیت جدید تشکیلات خود گردان و رویکرد جدید آن پیش روی تحلیلگران بوجود میآورد.
هرچند یکی از اهداف بوش از برگزاری این کنفرانس تقویت جایگاه ابومازن در عرصه داخلی فلسطین می باشد اما به اعتقاد تحلیلگران در صورت شکست این کنفرانس که از احتمال بالایی هم برخوردار است ، در این صورت جایگاه ابومازن بیش از پیش در داخل تضعیف خواهد شد چراکه اصولا ابومازن با حمله بر تفکر جهادی و خط مشی مبارزاتی بر ضد اسرائیل مدعی بود که می توان از طرق دیپلماتیک به اهداف مورد نظر از جمله تشکیل کشور مستقل فلسطین به پایتختی قدس دست یافت . در صورت شکست این کنفرانس این تفکر هم با شکست مواجه می گردد .حتی اگر محمود عباس بتواند با اسرائیلی‌ها برای صلح به توافق برسد هیچ تضمینی وجود ندارد که طرف فلسطینی بتواند به تعهدات خود پایبند باشد همان طور که این امر در مورد اسرائیل از احتمال بیشتری برخوردار است.
در واقع عدم حضور جنبش حماس در هر گونه کنفرانسی که در طیآن طرف فلسطینی بایستی تعهداتی را در قبال طرف مقابلش متضمن گردد بدون شک آن کنفرانس را با شکست جدی روبه رو می کند.
● جمع بندی و نتیجه گیری :
بر اساس مطالب بالا این طور می توان نتیجه گیری کرد که اهداف آمریکا از برگزاری این کنفرانس شامل موارد ذیل است:‌بهبود چهره اولمرت در اسرائیل و تقویت جایگاه ابومازن در فلسطین و گمراهی افکار عمومی امریکا از شکست این کشور در عراق و نیز به نمایش گذاشتن چهره صلح دوست از جرج بوش در آمریکا با توجه به نزدیکی انتخابات ریاست جمهوری ، ایجاد جبهه های عربی اسرائیلی بر ضد ایران ، به فراموشی سپردن مسئله فلسطین به عنوان نقطه اشتراک در جهان اسلام ، تثبیت موقعیت اسرائیل در منطقه و تضعیف تفکر مقاومت ، بالا بردن شانس کادیما برای پیروزی در انتخابات آتی کنست و...
اما با توجه با تجربیات شکست خورده گذشته از برگزاری اینگونه کنفرانسها و نیز عدم وجود زمینه‌های لازم (وجود حماس در مذاکرات) در شکل گیری هرگونه صلح با اسرائیل و عدم وجود اراده جمعی در عرصه داخلی هر دوطرف می توانند از هم اکنون شکست قطعی این کنفرانس را پیش بینی کنند.
کسری صادقی زاده
منبع : روزنامه رسالت