دوشنبه, ۱۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 6 May, 2024
مجله ویستا


خروج‌ از رسالت‌ اولیه‌


خروج‌ از رسالت‌ اولیه‌
از زمانی‌ که‌ «کاراچی‌» برای‌ طراحی‌ طنزآمیز از چهره‌ انسان‌ طبقه‌بندی‌ مشخصی‌ قایل‌ شد تا امروز که‌ کاریکاتور چهره‌ رنگ‌ و بوی‌ تصویرسازی‌ و گرافیک‌ به‌ خود گرفته‌ است‌، از آن‌ تقسیم‌بندی‌های‌ دوره‌یی‌ و سبک‌شناسی‌ گوناگونی‌ صورت‌ پذیرفته‌ که‌ شاید کامل‌ترین‌ آنها مربوط‌ به‌ «استیون‌ هلر» مدیر هنری‌ «نیویورک‌ تایمز» باشد. او در شکل‌ دادن‌ به‌ این‌ تقسیم‌بندی‌ از تغییرات‌ تکاملی‌ هنری‌ و دیدگاه‌های‌ هنری‌ و نیز پدیده‌های‌ مختلف‌ سیاسی‌ بهترین‌ استفاده‌ ممکن‌ را برده‌ است‌.
براساس‌ نظر «استیون‌ هلر» شکل‌گیری‌ رسمی‌ (کاریکاتور چهره‌) این‌ هنر را در قرن‌ هفدهم‌ باید به‌ عنوان‌ دوره‌ کلاسیک‌ به‌ شمار آورد. تا پایان‌ عصر کلاسیک‌، هنرمندان‌ بزرگی‌ مانند «کاراچی‌»، «لاواته‌»، «برنینی‌»، «هوگارث‌»، «دومیه‌»، «فیلیپون‌»، «ناست‌»، «ژیل‌»، «گارتو» و «کو واروبیاس‌» به‌ هنر کاریکاتورچهره‌ وجهه‌یی‌ را بخشیدند که‌ رشد و تعالی‌ امروز آن‌ تاحد زیادی‌ مدیون‌ آنهاست‌.
مجموعه‌ تحولات‌ هنری‌، فرهنگی‌ و سیاسی‌ از قرن‌ هفدهم‌ تا قبل‌ از جنگ‌ جهانی‌ دوم‌ به‌ صورت‌های‌ مختلف‌ سبب‌ تغییرات‌ اساسی‌ در اشکال‌ مختلف‌ کاریکاتور چهره‌ شده‌ است‌. عمده‌ترین‌ عامل‌ پیشرفت‌ و توسعه‌ این‌ هنر را باید هم‌ راه‌ شدن‌ آن‌ با صنعت‌ چاپ‌ از قرن‌ هجدهم‌ به‌ بعد دانست‌. زمانی‌ که‌ هنرمندانی‌ چون‌ «هوگارث‌» مجبور شدند طرح‌هایشان‌ را بر روی‌ فلز یا چوب‌ حکاکی‌ کنند تا آثارشان‌ امکان‌ چاپ‌ و در نتیجه‌ فراگیر شدن‌ در میان‌ اقشار مختلف‌ جامعه‌ را پیدا کند.
چاپ‌ سنگی‌ در قرن‌ نوزدهم‌ این‌ روند را تاحد زیادی‌ سرعت‌ بخشید. گسترش‌ و پیشرفت‌ تکنیک‌های‌ چاپ‌ کار را تا بدان‌ جا پیش‌ برد که‌ در اوایل‌ قرن‌ اخیر امکان‌ انتشار آثار رنگی‌ بر روی‌ جلد بسیاری‌ از مجلات‌ میسر شد. شاید اگر این‌ امکان‌ برای‌ کسی‌ چون‌ «کدوار بیاس‌» فراهم‌ نمی‌شد، هیچ‌گاه‌ دنیای‌ هنر او را به‌ عنوان‌ برترین‌ کاریکاتوریست‌ چهره‌ نیمه‌ اول‌ قرن‌ بیستم‌ و به‌ عبارتی‌ آخرین‌ بخش‌ از دوره‌ کلاسیک‌ نمی‌شناخت‌.
دوران‌ پس‌ از جنگ‌ جهانی‌ دوم‌ را باید زمانه‌ تحول‌ انفجاری‌ کاریکاتور چهره‌ دانست‌. بسیاری‌ تاثیر هنرمندانی‌ چون‌ «هیر شفیلد»، «لیواین‌»، «استدمن‌» را شکل‌گیری‌ دوره‌ رنسانس‌ و برک‌ و برادنر را در ایجاد موج‌ نو بیشتر از گذشتگان‌ می‌پندارند. با این‌ همه‌ به‌ هیچ‌ وجه‌ نباید منکر تلاش‌های‌ جان‌ فرسای‌ هنرمندان‌ دوره‌ کلاسیک‌ شد.
در دوره‌ رنسانس‌ کاریکاتور چهره‌، استفاده‌ بهینه‌ از روانشناسی‌ چهره‌ را می‌توان‌ در کارهای‌ بزرگانی‌ چون‌ «لیواین‌»، «استرمن‌»، «لاو فلاک‌» بخوبی‌ دید. همچنین‌ استفاده‌ درست‌ از تکنیک‌های‌ اکسپرسیونیستی‌ و مدرن‌ توسط‌ کسانی‌ مانند «استدمن‌»، «اسکارف‌» و «سیرل‌» به‌ نو شدن‌ این‌ هنر کهنه‌ کمک‌ بسیاری‌ کرد.
در سال‌های‌ ۱۹۴۵ تا ۱۹۸۱ (دوره‌ رنسانس)، کارتونیست‌های‌ مطبوعاتی‌ نیز در استفاده‌ از چهره‌های‌ سیاسی‌ در آثارشان‌ دچار تحول‌ شدند. هنرمندان‌ بزرگی‌ در زمینه‌ کار مطبوعات‌ مانند مک‌ نلی‌ و ایفانت‌، لوکوویچ‌، پیترسن‌، پلانتو و... بخوبی‌ این‌ روند را در کارهایشان‌ داده‌اند. با این‌ همه‌، جهش‌ اصلی‌ این‌ هنر را باید مربوط‌ به‌ دوران‌ موج‌ نو دانست‌. هرچند صاحبان‌ اصلی‌ رنسانس‌ در قید حیات‌ هستند، ولی‌ با آغاز حرکت‌ جدید هنری‌ موج‌ نو بسیاری‌ از آنان‌ در روزگار فعلی‌ به‌ فراموشی‌ سپرده‌ شده‌اند و دیگر کسی‌ سراغی‌ از امثال‌ «آزبورن‌» نمی‌گیرد.
موج‌ نو را باید دوره‌ ورود تصویرسازان‌ به‌ محدوده‌ کاریکاتور چهره‌ دانست‌ هماهنگی‌ کارایی‌های‌ کارتونیست‌ها و کاریکاتوریست‌ها با تصویرسازان‌ این‌ دوره‌ حرکت‌ توفانی‌ سال‌های‌ اخیر را سبب‌ شده‌ است‌. بهره‌گیری‌ درست‌ از دیدگاه‌های‌ مختلف‌ هنری‌ معاصر و نیز استفاده‌ بهینه‌ از تکنیک‌های‌ مختلف‌ گرافیکی‌ در دوران‌ اعتلای‌ صنعت‌ چاپ‌ از مهمترین‌ عوامل‌ شاخا شدن‌ این‌ دوره‌ است‌.
باید گفت‌ بسیاری‌ از کارتونیست‌های‌ دوران‌ رنسانس‌ کاریکاتور چهره‌ تلاش‌ کرده‌اند خود را با این‌ پدیده‌ مهم‌ سازش‌ دهند، هرچند دل‌ کندن‌ از روش‌های‌ گذشته‌ برایشان‌ دشوار بوده‌ است‌، آثار اخیر «استدمن‌» اگرچه‌ دیگر کاریکاتور چهره‌های‌ سیاسی‌ را نمی‌کشد! و «گراسمن‌» را تاحدی‌ نمی‌توان‌ شاهدی‌ بر این‌ مدعا شمرد.
هرچه‌ پیش‌ می‌رویم‌ باید منتظر تغییرات‌ بیشتری‌ بمانیم‌، تغییراتی‌ که‌ شاید کاریکاتور چهره‌ را از رسالت‌ اولیه‌اش‌ خارج‌ کند، یا آن‌ را به‌ دیدگاه‌های‌ روزگار «دومیه‌» نزدیک‌ سازد. خدا می‌داند، شاید دوران‌ جدیدی‌ آغاز شده‌ که‌ ما از درک‌ آن‌ عاجز مانده‌ایم‌.
منبع : روزنامه اعتماد